
است.
آزر: در قرآن مجید نام پدر ابراهیم است لکن در تورات نام پدر ابراهیم “طارح” ضبط شده و چون بنا بر مشهور ميبایست پیغمبران از نسل مشرکان نباشند عدّهاي معتقد شدهاند که “آزر” عمو و مربّی ابراهیم بوده است و مجازاً عنوان پدری بر او اطلاق گردیده است
اگر هست مرد از هنر بهره ور: مراد این است که تنها هنر مرد گواه لیاقت او است(خزائلی، 1366، گلستان: 712 – 713).
4-4-4- سورهي یوسف، آیهي 42
وَ قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ.
(و یوسف به یکی از آن دو زندانی که ميپنداشت آزاد ميشود گفت: مرا نزد سرورت به یادآور، ولی شیطان یادآوری نزد سرورش را از خاطرش سترد، از این رو در زندان ماند سالی چند…)
نکته ها:
– حضرت یوسف (ع) نیز دچار لغزش شد که از بندهي خدا خواست که او را فراموش نکند و برای
لحظهاي از خدای خویش غافل ماند.
پیام ها :
-خداوند غذای کرمی را در قعر زمین و درون سنگ ها فراموش نميکند چه برسد به حال و روز بندگانش و حضرت یوسف (ع) به خاطر این اشتباه خود سالهای سال بیشتر در زندان ماند(جرجانی،1377،ج320:4).
شواهد شعری سعدی مربوط به قسمت پیام ها:
فراموشت نكرد ايزد در آن حـال
روانت داد و طبع و عقل و ادراك
ده انگشتت مرتّب كرد بر دسـت
كنون پندارى اى ناچيز همّت
كه بودى نطفهي مدفوق و مدهوش
جمال و نطق و راى و فكرت و هوش
دو بـازويـت مركّب ساخـت بر دوش
كه خواهـد كـردنـت روزى فرامـوش
(سعدی، 1384: 256-257)
شرح ابیات:
فراموشت نکرد ایزد در آن حال…
مدفوق: جسته، اسم مفعول، مقتبس از عبارت قرآنی « ماء دافق» که فاصلهي آیهي 5 از سوره طارق است و مراد مایهي نطفه ميباشد.
ده انگشتت مرتّب کرد بر کف:
حکما و متکلّمان اسلامی ميگویند خداوند بهر مخلوق همه احتیاجات را عطا فرموده و حتّی از بذل آرایش ها به واسطه لطف خویش نسبت به هیچ مخلوقی دریغ نداشته است وهر چیز که به آدمی بخشیده در نهایت کمال و جمال است و برای اثبات این امر، نظام انگشتان را مثال ميآورند(خزائلی، 1366: 613).
خداوند مخلوقات را فراموش نميکندقبل از تولد و بعد از تولد نیازهای انسان را در نظر گرفته است و روزی انسان و حیوانات را به دیگری واگذار نکرده زیرا که رازق واقعی خداوند است.
4-4-5- سورهي یوسف، آیهي 94
وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ.
(و چون کاروان]از سرزمین مصر[ روان گردید، پدرشان گفت: اینک بوی یوسف(ع) را ميشنوم، اگر کم خِردم نخوانید…)
پیام ها:
حضرت یعقوب (ع) همیشه امیدوار بود به دیدن فرزند و ميگفت: من از عنایت خداوند چیزی
ميدانم که شما نميدانید(جرجانی،1377،ج405:5).
شواهد شعری سعدی مربوط به قسمت پیام ها:
يكى پرسيد از آن گم كرده فرزند
ز مصرش بوى پيراهن شنيــدى
بگفت احوال ما برق جـهان است
گـهـى بر طـارم أعـلى نشينيـم
اگـر درويش در حـالى بـمـانـدى
كه اى روشن گهر پير خردمنــد
چرا در چـاه كنـعانش نـديــدى
دمـى پيـدا و ديـگر دم نهـانست
گهى بر پشت پاى خـود نـبـينيم
سر و دسـت از دو عالم بـرفشاندى
