
موسي مهران- محافظ مصدق، سام فال- ديپلمات بريتانيا، محمود مصدق- نوه مصدق؛
پيشفرض:
– مصدق در برابر قدرت نظامي کودتاگران مرعوب شده بود.
– انگليسيها فقط افرادي را که تابع آنها باشد، براي کمک به منافعشان باشد؛ را قابلاحترام و باارزش ميدانند.
– نخستوزير زاهدي، بهعنوان يک فرد منطقي به نفع ايران و کل جهان بود.
– دکتر مصدق فردي صلحطلب و اصلاحطلب بود که تلاش داشت از طريق راهحلهاي مسالمتآميز دست به اصلاح بزند.
– قرارداد کنسرسيوم، قراردادي بود که سود حاصله به نفع تمام کشورهاي ذينفع قرارداد بود.
دلالتهاي ضمني:
تداعي:
– صحبتهاي سم فال تأييدکنندهي نظرات عامهي ايرانيان در مورد انگليسيهاست.
– با توجه به انگليسي- آمريکايي بودن کودتا و اشاره به ارتباط غيرمستقيم آيتالله کاشاني با کودتاگران و همکاري با آنها تداعيکنندهي عبارت “آخوند انگليسي” در مورد ايشان است.
تلقين:
– مصدق زماني مظلوم بود که بهناحق و با روشي غيرقانوني از حکومت عزل شد.
– آيتالله کاشاني با کودتاگران همکاري داشت و از موفقيت آن راضي و خوشحال بود.
– کنسرسيومي که پس از مصدق در مورد نفت ايران به امضا رسيد دست انگليسيها را از نفت کوتاه کرد و به دست ايرانيها اداره شد.
اجماع:
– نويسنده متن در تلاش است با مخاطب را در بيهوده بودن مبارزه همراه کند و نشان دهد که حتي دکتر مصدق که در فيلم و کلاً در بيبيسي فارسي در قامت اسطوره و قهرمان به تصوير کشيده شده؛ نيز نتوانست در مقابل غرب کاري از پيش ببرد و براي گفتمان “مقاومت” سرنوشت محتومي بهجز شکست متصور نيست. در مقابل اين گفتمان “سازش و تسليم” در برابر ابرقدرتهاست که موفقيت و پيشرفت ما را تضمين ميکند. البته مقدمه اين گفتمان نيز با زمينهسازيهايي که در بخشهاي قبلي مستند انجامشده بود، پذيرش “ابرقدرتي” غرب و بهخصوص آمريکا است.
– همچنين در اين مضمون نيز با اشاره به سکوت و آيتالله کاشاني و طرفدارانش، تلاش ميکند تا چهرهاي خيانتکار به منافع ملي و پشت کرده به منافع ملي از وي ارائه دهد و در مخاطب خود نسبت به ايشان و به شکل کليتر رهبران مذهبي تنفر ايجاد کند. همانطور که در انتهاي مضمون شاه و دکتر مصدق را در ناديده گرفتن قدرت روحانيون مذهبي يکسان ميشمارد و اين عامل را از علل شکست آنها ميداند.
گزارههاي اساسي:
– سرلشکر زاهدي و اوباش با تانک و گلوله به خانهي مصدق حمله کرده بودند.
– حکومت زاهدي يعني تضمين صدور مجدد نفت ايران به غرب.
– پسر زاهدي و سلطنتطلبان هرگونه تماسي با زاهدي را رد کردند و گزارشهاي سيا و انگليس از کودتا را ساختگي ميدانند.
– شاه و مصدق تاوان ناديده گرفتن حکومت روحانيت در ايران را پرداختند.
– مصدق در دادگاه تنها دليل محاکمهاش را تلاش براي کودتا کردن دست بيگانگان از ايران دانست.
– نفت ايران پس از مصدق عمدتاً در دست خود ايرانيها بود.
– مصدق اسطورهاي شد که نامش در تاريخ، با مبارزه و مقاومت براي استقلال ايران مترادف شد.
1-2-2-4- تحليل اطلاعات متنها و فرا متن- دکتر مصدق و جبهه ملي
عمده افراد و نهادهاي مربوط به دکتر مصدق و يارانش در متنها، سياستمداران جهان سوم، ميدان بهارستان، تجار بازار، مليگرايان، نشريات ايران، دکتر صديقي، بوده است.
در مستند “مصدق، نفت و کودتا” دکتر مصدق و جبهه ملي با گزارههاي زير توصيفشدهاند:
– اکثر کارگران ايراني از آنها (فرستادگان دولت مصدق) مانند قهرمان ملي استقبال کردند.
– پس از سالها دخالت دولت بريتانيا در امور داخلي ايران، ايرانيان ميخواستند که مستقل باشند.
– مردم به مصدق بهعنوان رهبر ملي اعتماد کردند.
– پس از ملي کردن نفت ايران مصدق در بريتانيا به چهرهاي منفور تبديل شد.
– يک سياستمدار سالم ايراني
– مصدق دولت بريتانيا را مبهوت کرده بود.
– خانواده مصدق مرفه و بانفوذ بود و مادرش شاهزاده قاجار بود.
– تحصيلات در غرب به مصدق درک هوشمندانهاي از جنگ رواني دولت بريتانيا عليه او داده بود.
– او از ابتداي بحران از هر ترفندي بهره ميگرفت تا ايران را بهعنوان کشوري کوچک که زير ستم ابرقدرتي بزرگ قرارگرفته ترسيم کند.
– هيچ سياستمدار ايراني بهاندازه مصدق منافعشان (انگليسيها) در ايران را تا اين حد به خطر نيانداخته بود.
– مصدق نقش بازي ميکرد و ميگفت باوجود پيرو ضعيف بودن براي احقاق حقوق ايرانيان مبارزه ميکنم.
– مخالفان داخلي و خارجي مصدق او را پيرمردي غيرعادي تصوير ميکردند.
– مصدق فکر ميکرد ميشود به آمريکاييها اعتماد کرد.
– مصدق يقين داشت که آمريکاييها به او کمک خواهند کرد.
– در آبان ماه 1330 مصدق در سازمان ملل متحد در نيويورک از منافع ايران دفاع کرد.
– بنا بر تمام شواهد ترومن شيفته جسارت مصدق بود.
– (ترومن) او از مصدق به گرمي استقبال کرد و او را سياستمداري وطنپرست خواند.
– مصدق ظاهراً از جريانات داخلي آمريکا نفوذ شرکتهاي نفتي و روابطشان با بريتانيا بيخبر بود.
– مصدق به جدايي دين از سياست اعتقاد داشت.
– اتحاد مصدق با آيتالله کاشاني روحاني مخالف بريتانيا يکي از مهمترين دلايل محبوبيت او در ميان عامه مردم بود.
– اين دوره مصدق خيلي حضور نداشت.
– مصدق چند روز بعد به قدرت بازگشت.
– آقاي دکتر مصدق بههيچوجه امکان نميداد که آيتالله کاشاني در حکومت دخالت کند.
– انگليسها روي او سرمايهگذاري کرده بودند. از او بهعنوان يک واسطه ميخواستند استفاده کنند.
– هواداران مصدق ميگويند که او دلايل خاصي براي آزاد گذاشتن فعاليت تودهايها داشت.
– (دکتر مصدق) اين را يک لولو درست کرده بود در مقابل آمريکا و انگليس.
– در پاييز ???? ديپلماتهاي بريتانيايي در تهران به عمليات مخفيانهي خود براي سرنگوني مصدق شکل منظمتري دادند.
– حق داشت اين کاري منصفانه بود که سفارت ما را تعطيل کند و همهچيز را هم با مسالمت پيش ببرد و کسي هم کشته نشد.
– حکومت مصدق قدرت مقابله با خطر کمونيست را ندارد.
– بسياري از ايرانيان از نابساماني سياسي و اقتصادي به ستوه آمده بودند.
– دولت مصدق در آستانهي فروپاشي بود.
– مصدق به آمريکاييها گفت اگر به او کمک مالي نکنند؛ کمونيستها در ايران حاکم خواهند شد.
– جواب سر بالا و انتشار آن در ايران باعث تحقيرمصدق در ميان مردم شد.
– مأموران سيا حتي زماني طرح سرنگوني مصدق را ميريختند برايش احترام فراواني قائل بودند.
– من واقعاً هيچ مأمور سيا را که مخالف مصدق بود پيدا نکردم
– اغلب آنها عقيده داشتند که مصدق فردي برجسته، هوشمند و سياستمداري ممتاز بود.
– ايرانيها صبح روز بعد از کودتا خبردار شدند و واحدهاي نظامي طرفدار مصدق را در گوشه و کنار ايران مستقر ديدند.
– مصدق هيچگونه دستوري به هواداران خود نداد.
– مصدق اين هشدار آيتالله کاشاني را ناديده گرفته بود.
– يک تزلزل و ناامني در طبقهي تاجر و کاسب و مغازهدار تهران ايجاد شد.
– اين اولين بار بود که يکي از نزديکان مصدق دربارهي خلع شاه از قدرت صحبت ميکرد. مصدق درحاليکه قانونا وظيفه داشت از نظام سلطنتي دفاع کند؛ صحبتهاي فاطمي و افراد ديگر عليه شاه را محکوم نکرد.
– هرگز حاضر نشد تغيير رژيم پادشاهي به جمهوري را بپذيرد. مصدق يک مماشات عجيبي کرد.
– مصدق از رئيس پليس خواست که تظاهرات خياباني را متوقف کند.
– مصدق نيز در آن روزها از روي کار آمدن حکومتي کمونيستي هراس داشت. مصدق دستور بازداشت دست جمعي اعضاي حزب توده را صادر کرد.
– آقاي دکتر مصدق حرکت نميکرد.
– او(دکتر مصدق) گفت که تنها دليل محاکمهاش؛ تلاش او براي کوتاه کردن دست بيگانگان از ايران بوده است.
– مصدق و شاه هر دو تاوان ناديده گرفتن اين حقيقت را پس دادند.
– ايشان به اهدافش نرسيد، خيلي مأيوس بود.
– نفت ايران ازآنپس عمدتاً در دست خود ايرانيها باقي ماند.
– محمد مصدق اسطورهاي شد که نامش در تاريخ مترادف است با مبارزه و مقاومت براي استقلال ايران.
– حکومت مصدق زمينه سلطه کمونيستها را بر ايران فراهم ميکند.
– حکومت مصدق قابلقبول نبود چون نميتوانست کمونيستها را کنترل کند.
– (مصدق) آدم خوبي بود. حسنهاي زيادي داشت. اصلاً يک وطنپرست واقعي ايراني بود.
– دولت مصدق فعاليتهاي حزب توده را تا حد زيادي ناديده ميگرفت.
عمده پيشفرضهايي که متن مستند “مصدق، نفت و کودتا” پيرامون دکتر مصدق و جبهه ملي داشته است معطوف به موضوعاتي مانند مقولههاي ذيل است:
– مصدق بهتنهايي رهبري جنبش ملي شدن صنعت نفت را به عهده داشت.
– مصدق خيلي روي کمک آمريکاييها حساب ميکرد و نظر مثبتي نسبت به آنها داشت.
– مصدق در مورد روابط قدرت در غرب اطلاعات سطحي و ناپختهاي داشت.
– مصدق فردي قابلاحترام و برجسته و تأثيرگذار در ايران آن روز بود.
– مصدق تدبير لازم را براي مديريت بحران و حل آن نداشت.
– مصدق در برابر قدرت نظامي کودتاگران مرعوب شده بود.
– مصدق فردي صلحطلب و اصلاحطلب بود که تلاش داشت از طريق راهحلهاي مسالمتآميز دست به اصلاح بزند.
– قرارداد کنسرسيوم، قراردادي بود که سود حاصله به نفع تمام کشورهاي ذينفع قرارداد بود
– اين تحصيلات و زندگي در غرب بود که به مصدق اين توانايي را ميداد؛ که ميتوانست در مقابله با انگليس پيش برود.
– دکتر مصدق عليرغم رفتارهاي عجيبوغريب براي رفتارش دلايلي داشت که از نظر خودش منطقي و قابلقبول بود.
– حفظ وجه سياستمداران ايراني در خارج از ايران موضوعي مهم و قابلتوجه است.
– ملي شدن صنعت نفت در زندگي مردم عادي تأثير نداشت.
– ملي شدن صنعت نفت باعث ايران غرور ملي در بين مردم و قشر کارگردان شده بود و تمام اين دستاوردها مديون فعاليتهاي دولت مصدق و جبهه ملي بود.
– ايران نماينده ملي شدن صنعت نفت در مقابله با سياستهاي ضد استعماري انگليس در منطقه و جهان الگو بود.
– مصدق در فعاليتها و مبارزات خود همواره مشي آزاديخواهي و ضد استعماري را دنبال ميکرد.
– مصدق به شکل فردي و شخصي انسان خوبي بود اما توانايي اداره کشور را نداشت.
– ايرانيها مردمي ضعيف و بيخاصيت هستند.
– ايرانيها انسانهايي دروغگو و بدقول هستند که نبايد به آنها اطمينان کرد.
– مصدق حق نداشت از شاه وزارت دفاع را مطالبه نمايد.
– پيش از کودتا به خاطر عملکرد مصدق و فعاليتهاي کودتاگران عليه وي پايگاه مردمي مصدق از بين رفته بود.
– مردم از وضعيت بيثبات روزهاي 25 تا 28 نگران و ناراحت بودند.
دلالتهاي ضمني متن مستند “مصدق، نفت و کودتا” در خصوص دکتر مصدق و طرفدارانش در قالب تداعي بهقرار زير است. آن چيزي که متن بهوسيله آنها درصدد ذهنيتسازي براي مخاطب خود است عبارتند از:
– احترام و تحسين مصدق بين عامه مردم هنوز وجود دارد و از وي عنوان يک قهرمان ملي ياد ميشود.
– صحبت از زمينهسازي رسانهاي و سياه نمايي افراد مزدور عليه دولت مصدق يادآور ادعاهاي سياستمداران و دولتمردان دولت اصلاحات براي تخريب منتقدانش است.
گزارههايي که در متن به دنبال تلقين در مخاطب است عبارتند از:
– احترام به مصدق از طرف مأموران و جاسوسان، از فهم درک آنها از اين افراد و جدا کردن حوزه کاري و شخصي و اينکه اين افراد بنا بر دستور مقامات بالا اقدام به کودتا کردند، هرچند خود آنها هم مصدق را فردي برجسته و قابلاحترام ميدانستند.
– مصدق با دفاع نکردن از خانواده سلطنتي و باز گذاشت دست فاطمي و تودهايها در توهين به شاه و سلطنت تاوانش را با سقوط دولتش پرداخت. کودتا نتيجه سهلگيري وي بر توهينکنندگان بر سلطنت و حکومت بود.
– مصدق زماني مظلوم بود که بهناحق و با روشي غيرقانوني از حکومت عزل شد.
– کنسرسيومي که پس از مصدق در مورد نفت ايران به امضا رسيد دست انگليسيها را از نفت کوتاه کرد و به دست ايرانيها اداره شد.
– مصدق از تکنيک مظلومنمايي براي پيشبرد اهدافش در مجامع بينالمللي استفاده ميکرد و اين کار نشان از ضعف منطق و عمل وي داشت.
– هرچند مصدق در تخت خواب و تمارض به مبارزه در
