
قابلاعتناست. در مقابل، دکتر مصدق با مخالفت با خواستههاي نامعقول اطرافيان آيتالله کاشاني براي دخالت در دولت و عزل و نصبها، نشان داد که حاضر به باج دادن به هيچ فرد يا گروهي نيست. در انتهاي مضمون نيز با نشان دادن صحبتها و اتهامات فرزند آيتالله کاشاني به مصدق، به مخاطب ميقبولاند که گروههاي سياسي مذهبي تمام مخالفان خود را با برچسبزني و اتهام، از ميدان به درکنند.
– کنشگر متن همچنين با تأکيد روي سکوت و خانهنشيني آيتالله کاشاني و طرفدارانش تلاش دارد تا گزاره همدستي با بيگانگان را نزد مخاطب تقويت کند و وي را خائن به منافع ملي نشان دهد. اين مضمون نيز مانند ديگر گزارش بيبيسي نامه آيتالله کاشاني به دکتر مصدق را در سرپوش گذاشتن طرفداران آيتالله کاشاني (نوه ايشان) روي اشتباهات و بهزعم آنها خيانتهاي وي جلوه دهد و هيچگونه اعتباري براي اين نامه قائل نيست. آيتالله کاشاني را شريک جرم کودتاگران برميشمارد.
– همچنين در اين مضمون نيز با اشاره به سکوت و آيتالله کاشاني و طرفدارانش، تلاش ميکند تا چهرهاي خيانتکار به منافع ملي و پشت کرده به منافع ملي از وي ارائه دهد و در مخاطب خود نسبت به ايشان و به شکل کليتر رهبران مذهبي تنفر ايجاد کند. همانطور که در انتهاي مضمون شاه و دکتر مصدق را در ناديده گرفتن قدرت روحانيون مذهبي يکسان ميشمارد و اين عامل را از علل شکست آنها ميداند.
گزارههاي اساسي متن مستند “مصدق، نفت و کودتا” پيرامون آيتالله کاشاني و نيروهاي مذهبي بهقرار زير است:
– رهبران بانفوذ شيعه و مراجع وقت با شاه رابطه خوبي داشتند.
– آيتالله کاشاني در مورد عزل قوام شاه را تهديد کرد.
– آيتالله کاشاني و مصدق در زمان کوتاه بيش از 20 ماه به اختلاف برخورد کردند و دليل آن سهم خواهي آيتالله کاشاني و اطرافيانش از دولت مصدق بود.
– هواداران آيتالله کاشاني، مصدق را به همکاري با بيگانگان (انگليسيها) متهم ميکنند.
6-2-2-4- تحليل اطلاعات متنها و فرا متن- حزب توده و کمونيستها
عمده افراد و نهادهاي مربوط به حزب توده و کمونيستها در متنها، اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي، استالين، روسيه تزاري؛ جمعيت ملي مبارزه با استعمار، استالين بوده است.
مستند “مصدق، نفت و کودتا” حزب توده و کمونيستها را با گزارههاي زير توصيف کرده است:
– تاريخ رابطه ايران و همسايه شمالي آن تاريخ سلطهگري و تجاوز روسيه تزاري و سپس شوروي بود.
– شوروي سعي کرده بود يک حکومت دستنشانده در استان آذربايجان درست کند.
– آشکارا طرفداري خود را از شوروي تبليغ ميکرد.
– اين حزب دو سال قبل از تشکيل دولت مصدق غيرقانوني اعلامشده و منحل شد.
– حزب توده مصدق را نوکر آمريکاييها ميخواند که نفع امپرياليستهاي نو خواستهي آمريکا عليه بريتانيا و شوروي ميجنگند.
– حزب توده ايران، حزب کمونيست اتحاد شوروي را حزب برادر و حزب بزرگ برادر تلقي ميکرد.
– حزب توده مصدق را نوکر آمريکاييها ميخواند که نفع امپرياليستهاي نو خواستهي آمريکا عليه بريتانيا و شوروي ميجنگند.
– حزب توده موفق شده بود با شعارهاي آرمانگرايانه بسياري از روشنفکران و هنرمندان آن زمان را به خود جذب کند.
– آنها حتي در ارتش ايران نفوذ کرده و سازماني نظامي و مخفي را ايجاد کرده بودند.
– ورود هريمن به ايران باعث جنجال کمونيستها شد.
– ترس مشترک از کمونيسم هم اين روابط (شاه و رهبران مذهبي) را مستحکمتر ميکرد.
– زماني که کاشاني و بسياري از حاميان ديگر مصدق به او پشت کردند، حزب توده موضع دوستانهتري نسبت به او و دولتش گرفت.
– ما (حزب توده) بعد از 30 تير ?? وفادارترين نيروي هوادار مصدق بوديم
– در قضيهي ملي شدن صنعت نفت شکست بخورم، مردم به حزب توده و روسها روي خواهند آورد.
– به جنبشهاي ملي ميپيوستند و کمکم خودشان قدرت را تصاحب ميکردند.
– حزب توده براي استالين مراسم سوگواري برگزار کردند.
– پيش از بازگشت نصيري به تهران يک افسر تودهاي خبر کودتاي قريبالوقوع را به محافظ مصدق موسي مهران رساند.
– حزب توده از طرفداران مصدق خواست که همراه آنها به خيابانها بيايند.
– اين نگراني براي مردم به وجود آمده بود که نيروي غالب اينها خواهند بود که در عمق وجدان ملت ايران بهحق يا بهناحق، که بهحق هم بود که اين حزب وابستگي به شوروي دارد و نميتوانستند اينها تحمل کنند
عمده پيشفرضهايي که متن مستند “مصدق، نفت و کودتا” پيرامون حزب توده و کمونيستها داشته است معطوف به موضوعاتي مانند مقولههاي ذيل است:
– دولتهاي مختلف در روسيه و شوروي در طول تاريخ هميشه به ايران چشم طمع داشتند.
– خطر و تهديد حزب توده و کمونيست در ايران جدي و قابلاعتنا بود.
– حزب توده وابسته به شوروي بود.
– حزب توده در ايران نفوذ زيادي داشت و افراد زيادي را از طبقات مختلفي را جذب کرده بود.
– نفوذ حزب توده در ارتش جدي و خطرناک بود.
– خطر حزب توده در اواخر دوره مصدق امري ملموس و در مرحله هشدار بود.
– مصدق از خطر جدي حزب توده و کمونيستها آگاه نبود.
– کمونيستها در دهه 50 ميلادي و جنگ سرد، در ساير نقاط جهان کشورهاي زيادي را به بلوک شرق کشاندند.
– مردم تحت تأثير عمليات رواني سازمان سيا از خطر نفوذ کمونيست و حزب توده کاملاً ترسيده بودند.
– تودهايها از اندازه خود را به دولت نزديک ميدانستند و نگران مصدق بودند.
دلالتهاي ضمني متن مستند “مصدق، نفت و کودتا” در خصوص حزب توده و کمونيستها در قالب تداعي بهقرار زير است. آن چيزي که متن بهوسيله آنها درصدد ذهنيتسازي براي مخاطب خود است عبارتند از:
– حضور روشنفکران چپ و تودهاي در آستانه انقلاب و اوايل انقلاب در فضاي سياسي کشور و تلاش آنها براي قبضه انقلاب تداعي مي¬شود.
– قدرت گيري حزب توده و ترس مردم تداعيکننده روزهاي اوليه پس از پيروزي انقلاب است که اعضاي حزب توده و ساير گروههاي کمونيستي و مارکسيستي به ترويج افکار و اعتقادات خود و عضوگيري ميپرداختند.
گزارههايي که در متن به دنبال تلقين در مخاطب در مورد حزب توده و کمونيستها است، عبارتند از:
– جدي نشان دادن خطر حزب توده و حضور آنها در تمام اقشار و گروهها حتي بين افراد ارتش و اينکه احتمال سقوط ايران و افتادن کشور به دست کمونيستها خيلي واقعي نشان داده ميشود.
– متن تلاش دارد تا با تمرکز روي حزب توده خطر و نگراني آمريکاييها از نفوذ کمونيستها و شوروي در ايران را جدي و واقعي نشان دهد.
– مردم تحت تأثير اين تحرکات ضد کمونيستي سازمان سيا بودند و از خطر تسلط حزب توده و کمونيستها به وحشت افتاده بودند و از همراهي مصدق و جنبش ملي شدن صنعت نفت دست برداشتند.
مستند “مصدق، نفت و کودتا” به دنبال ايجاد توافق و اجماع در مخاطب خود درباره حزب توده و کمونيستها با استفاده از گزارههاي زير است:
– نويسنده متن تلاش دارد با خطر حزب توده کمونيسم را خيلي جدي نشان داده و به مخاطب اثبات کند که اين گروه در بين افراد و گروههاي مختلف نفوذ کرده بود و اين امر در واقعيت هم اتفاق افتاده بود و مطلبي نبود که فقط ناشي از تبليغات و بزرگنمايي انگليسيها هم نبوده همچنين براي اثبات ادعاي خود بدون ارائه دليل يا استناد به مدرک قابل قبولي به نفوذ گسترده بين روشنفکران اشاره ميکند.
– نويسنده با همدلي با آمريکاييها و حق دادن به آنها تلاش دارد تا مخاطب را قانع کند که خطر سقوط ايران و تسلط شوروي در ايران را جدي و واقعي بوده است. اين خطر را حد از دست رفتن تماميت ارضي ايران بهواسطه حزب توده، توسط شوروي آن روز کاملاً جدي و غيرقابلانکار ميداند.
– همچنين تلاش دارد تا با بزرگ جلوه دادن خطر حزب توده نزد مردم، حضور آنها را در کنار کودتاگران و اراذلواوباش، چشمگير و قابلتوجه نشان دهد. اينکه خود مصدق نيز از تسلط تودهايها 600 نفر اعضاي حزب را بازداشت کرد؛ نشانهاي ديگر از واقعي بودن خطر کمونيستها در آن روزها است.
گزارههاي اساسي متن مستند “مصدق، نفت و کودتا” درباره حزب توده و کمونيستها بهقرار زير است:
– دولت مصدق با تساهل در مقابل حزب توده و کمونيست فضا را براي کارها و فعاليتهايشان باز کرد.
– دولت مصدق توان کنترل فعاليتهاي حزب توده را نداشت.
– حزب توده با شعارهاي پررنگ و لعاب توانسته بود بين بسياري از مردم حتي روشنفکران طرفداراني پيدا کند.
– تشکيلات حزب توانسته بود بانفوذ در ارتش و ايجاد سازمانهاي نظامي و مخوف براي خود سپري حفاظتي ايجاد کند.
– خطر حزب توده خطر خيلي بزرگ و جدي بود.
– ما (حزب توده) بعد از 30 تير وفادارترين نيروهاي هوادار مصدق بوديم.
– مصدق قصد داشت از اهرم حزب توده براي تحتفشار قرار دادن امريکا استفاده کند.
– در زمان کمونيستها در تمام جهان بانفوذ به جنبشهاي ملي قدرت را به دست ميگرفتند.
?-2-4- گفتمان و انگارههاي متن مستند “مصدق، نفت و کودتا”
در متن مضمون اول مستند با اشاره به تلاشها و زحمات مصدق در راه ملي کردن صنعت نفت و با تکيه بر گفتمان “منافع ملي” و “مليگرايي” از مصدق اسطورهي قهرمان ملي ساخته ميشود. همچنين اين مضمون با اشاره به اعتصاب کارمندان ايراني راديو بيبيسي، تلاش دارد ضمن رد اتهامات وارده به اين افراد، گفتمان “مليگرايي” را به کارمندان ايراني اين رسانه نسبت دهد و از اين رهگذر منافع خود و مصدق و مخاطب را در يک راستا نشان دهد.
در متن مضمون دوم، نويسنده با تمرکز روي فعاليت حزب توده تلاش دارد تا خطر گسترش کمونيسم جدي نشان داده شود و لزوم توجه به آن را بهخاطر “رشد گفتمان کمونيسم” و گفتمان “ابرقدرتي شوروي” ميداند. انگارهي ساختهشده در مورد حزب توده، انگارهي خائن، وابسته و جاسوس بيگانگان است.
در متن مضمون سوم با ارائهي تصويري بيطرف از آمريکا و بهخصوص ترومن، گفتمان “هژموني مسلط آمريکا” را بهذهن متبادر ميکند. تلاش آمريکا را براي حل بحران نفتي بين ايران و انگليس ميتوان در گفتمان “قيممآبي آمريکا” دستهبندي کرد. همچنين است اشاره به فشارهاي جمهوريخواهان به ترومن دموکرات که يادآور انگارهي “دموکرات خوب، جمهوريخواه بد” است که در بخش پيشين به آن اشاره شد. در انتها نيز اشارهي نوهي مصدق به خوشبين بودن وي در کمک آمريکاييها به ايران، نشان ميدهد که وي درک درستي از شرايط حاکم بر سياست جهاني پس از جنگ جهاني دوم نداشت. همچنين با اشاره به درگيريها و تشنجاتي که حزب توده در آن مقطع بهوجود آورده بود، گفتمان “گسترش کمونيسم” را مد نظر دارد.
در متن مضمون چهارم با نشان دادن تقابل بين شاه و مصدق، جدال بين گفتمان “سلطنت” و گفتمان “مليگرايي” را نشان ميدهد. کارگردان منافع ملي را در راستاي گفتمان “مليگرايي” ميداند و در مقابل گفتمان “سلطنت” را ضد منافع ملي دستهبندي ميکند. همچنين با ساخت انگارهي ترسو و ناتوان در مورد شاه، گفتمان “استعماري انگليسي” را در مقابل خطر کمونيسم کاملاً توجيه و لازم نشان ميدهد.
در متن مضمون پنجم، به بهانهي بررسي قيام 30 تير و اتفاقات پسازآن، به تثبيت گفتمان “سکولاريسم” نزد مخاطب ميپردازد. اين مضمون تلاش دارد تا با شخصيسازي مخالفت آيتالله کاشاني با قوام، از ارزش قيام مردم در 30 تير بکاهد و آيتالله کاشاني نيز با انگارههاي منفي مانند قدرتطلبي و سهمخواهي، بهعنوان نمايندهي طيف مذهبي مبارزان نهضت نفت صورتبندي ميشود و “پاد گفتمان اسلام سياسي” را توليد ميکند. در مقابل نيز با ستايش از مقاومت دکتر مصدق در برابر خواستههاي نامعقول اطرافيان آيتالله کاشاني، انگارهي قهرمان و آزاده از وي ميسازد؛ فردي که در راستاي گفتمان “ناسيوناليسم ايراني”، حاضر به کوتاه آمدن از منافع ملي نيست. در پايان نيز پخش اتهامت مطرحشده از سوي آقاي محمود کاشاني در مورد دکتر مصدق و اينکه وي جاسوس بيگانگان و خائن به کشور بود، به تقويت گفتمان “توهم توطئهي مذهبيها” از طريق انگارهي بيمنطق و کينهاي نشان دادن اين گروه ميپردازد.
در متن مضمون ششم، با تکيه بر قدرت گرفتن حزب توده در
