
بپردازد. همچنين اين گزارش با برجسته کردن گفتمان “اسلامستيزي”، آيتالله کاشاني را بهعنوان نمايندهي طيف مذهبي، فردي خيانتکار به جنبش ملي کردن صنعت نفت معرفي ميکند. نکتهي قابلتوجه در اين گزارش پيام متناقض نهفته در گزارههايش است؛ از طرفي براي ساخت انگارهاي قهرمانانه از مصدق، روي پايگاه مردمي و محبوبيت وي تأکيد زيادي ميشود و از طرف ديگر براي کاستن از اثرات منفي کودتا و دخالت آمريکا و انگليس، نزد مخاطب از حضور تودههاي مردم (بهخاطر ترس از خطر کمونيسم) در روز کودتا سخن بهميان ميآورد.
متن گزارش چهارم که مصاحبهاي منتشرنشده از روزولت، يکي از عوامل عملياتي کودتا با بيبيسي است، گفتمان “ژورناليسم عيني” مد نظر بيبيسي را توليد ميکند. در واقع اين رسانه براي تأکيد بر وجههي بيطرفنمايانه، از صحبتهاي اين “افسر بلندپايهي سيآياي” استفاده کرده و تلاش ميکند تا مخاطب خود را قانع کند که در تمامي گزارشهاي خود اصل بيطرفيِ روزنامهنگاري عيني را رعايت کرده است. در عين حال اين گزارش با بيان موفقيت کودتا از زبان طراح اصلي کودتا (بهزعم بيبيسي) گفتمان “ابرقدرتي آمريکا” را بازتوليد ميکند. در اين مصاحبه همچنين با اشاره به حمايت مردم از شاه، تلاش ميشود تا گفتمان “شاه و ملت” را دستاويزي براي کمرنگ کردن دخالتشان در ايران قرار دهد.
در متن گزارش پنجم با هدف زمينهسازي براي روابط ايران و آمريکا، با حمله به گفتمان “استکبارستيزي” انقلاب اسلامي، با سادهسازي، سياستهاي مستکبرانهي آمريکا را عليه ايران ذيل گفتمان “تئوري توهم توطئه” و گفتمان “جنگطلبي” انقلابيون تعريف کرده و از سوي ديگر با برجسته کردن گفتمان “صلحطلبي” سران امريکا، رهبران ايران را افرادي کينهجو و مقصر اصلي رابطه نداشتن نزد مخاطب جلوه ميدهد. در ادامه تلاش شده تا با برجسته کردن استقلال شاه در مقابل آمريکاييها در عين داشتن روابط گسترده تحت گفتمان “سلطنت” و همچنين اشاره به اشغال سفارت آمريکا توسط دانشجويان پيرو خط امام، گفتمان “استکبارستيزي” انقلاب را تضعيف کند.
در متن گزارش ششم که در آن تلاش شده با تبيين سهم نيروهاي داخلي در موفقيت کودتاي 28 مرداد و با بزرگ کردن اين عوامل و نيروها به کاهش نقش تجاوزکارانهي انگليسيها و آمريکاييها در کودتا بپردازد، با توليد “پاد گفتمان توطئه خارجي” به تقويت گفتمان “توهم توطئه” دست ميزند. همچنين اين گزارش با تمرکز بر نقش منفياي که براي آيتالله کاشاني قائل است و با زير سؤال بردن ايشان بهعنوان نماد گفتمان مذهبي، با حمله به “گفتمان اسلام”، “گفتمان “دنياگرايي و قدرتطلبي رهبران مذهبي” را نزد مخاطب ميسازد و در سطحي بالاتر گفتمان “خيانت رهبران مذهبي به منافع ملي” را مد نظر دارد. در مورد آيتالله کاشاني نيز انگارههاي خيانتکار، قدرتطلب ساخته ميشود.
در گزارش هفتم با بررسي دلايل و روند شکلگيري کودتاي 28 مرداد، به توجيه دخالت آمريکا در ايران ذيل گفتمان “ليبراليسم” ميپردازد. اين گزارش در راستاي هدف خود با ساخت انگارهي “آمريکاي بيطرف و نگران گسترش کمونيسم”، گفتمان “ابرقدرتي آمريکا” را براي مقابله و مبارزه با بسط ايدئولوژي و گفتمان “کمونيسم” شکل ميدهد. در واقع آمريکا بهعنوان قيم دنيا اين حق را براي خود قائل ميشود که در دفاع از جهان آزاد، به ايران تجاوز کرده و در امور داخلي او دخالت کند. همچنين در اين دخالت نيز انگارهي دوقطبي “ترومن خوب، آيزنهاور بد” (يا به شکلي کليتر “دموکرات خوب، جمهوريخواه بد”) را تشکيل ميدهد (کاري که پيشازاين کينزر در کتاب “همهي مردان شاه” انجام داده بود)، تا از اين رهگذر تمام گناهان و تقصيرات را متوجه حزب جمهوريخواه نشان دهد نه کليت هيئت حاکم آمريکا. بدين ترتيب با استفاده از تکنيک تخريب خود، ضمن تخريب بخشي از حکومت آمريکا، حداقل بخش قابل دفاعي که ارزشهاي آمريکايي را به وي نسبت دهد، باقي ميماند.
2-4- تحليل و بررسي متن مستند “مصدق، نفت و کودتا”
مستند “مصدق، نفت و کودتا” ساختهي مازيار بهاري که در سال 90 تهيه و در تاريخ 27 مرداد 1390 در برنامهي آپارات از تلويزيون بيبيسي فارسي پخش شده بود، در 27 مرداد 1392 نيز دوباره در بين ويژهبرنامههاي شصتمين سالگرد کودتا از اين شبکه پخش شد. اين مستند با بررسي دوران نخستوزيري مصدق تا روز 28 مرداد، به بررسي و شکلگيري کودتاي 28 مرداد ميپردازد. در اين مستند با افرادي همچون محمود مصدق، عزتالله سحابي، موسي مهران، نصرتالله خازني، محمود کاشاني، مارک گازيورفسکي و سام فال، ديپلمات بريتانيا و مالکوم برن از آرشيو ملي آمريکا مصاحبه شده است و داستان اتفاقات سالهاي 30 تا 32 را از زبان آنها براي مخاطب تعريف ميکند و مستند را با اشاره به کودتاي 28 مرداد و قرارداد کنسرسيوم به پايان ميبرد. اين مستند از اين حيث داراي اهميت است که هرچند به سفارش بيبيسي ساختهشده، اما در بعضي موارد، موضعگيريهايي بهمراتب تندتر از بيبيسي اتخاذ کرده و گفتمانهاي مد نظرش عيانتر است.
1-1-2-4- مضمون اول: جنبش ملي نفت؛ بهم خوردن خواب آرام استعمار
زمان: 2:10- 11:10
محمد مصدق در ارديبهشت 1330 نخستوزير شد و تنها چند روز بعد صنعت نفت ايران را که تا آن زمان در انحصار شرکت نفت انگليس و ايران بود ملي اعلام کرد. شرکتي که امروزه بيپي64 يا بريتيش پتروليم65 شناخته ميشود. دولت بريتانيا صاحب 51 درصد از سهام آن شرکت بود و سود سالانه آن براي بريتانيا بيش از دو برابر سودي بود که به دولت ايران تعلق ميگرفت. شرکت نفت انگليس و ايران با دولت ايران موافقتنامهاي انحصاري داشت که تا سال 1993 يا 1372 شمسي به آنها اجازه بهرهبرداري و فروش نفت ايران را ميداد. اما قدرت و نفوذ اين شرکت به استخراج و صدور نفت منحصر نميشد.
عزتالله سحابي، سياستمدار مليگرا: وضع اينجوري بود که اگر کسي ميخواست يک مغازه آهنگري تأسيس کند مقامات دولتي ايران کارهاي نبودند. شرکت نفت بايد موافقت ميکرد و شرکت نفت خيلي بالا پايين ميکرد. بهاصطلاح گزينش ميکرد. درست سرزمين خوزستان مستعمره انگلستان بود.
ملي کردن نفت
فرستادگان دولت مصدق در خرداد 1330 اداره پالايشگاه آبادان را به عهده گرفتند. اکثر کارگران ايراني از آنها مانند قهرمان ملي استقبال کردند. پس از سالها دخالت دولت بريتانيا در امور داخلي ايران، ايرانيان ميخواستند که مستقل باشند. بسياري از ايرانيان ملي شدن نفت را پاياني براي مشکلات و مصيبتهايشان فرض ميکردند و اين تصور موجب شد تا به مصدق بهعنوان رهبري ملي اعتماد کنند.
هدف: سرنگوني مصدق
پس از ملي کردن نفت ايران مصدق در بريتانيا به چهرهاي منفور تبديل شد. بعد از جنگ جهاني دوم بريتانيا قدرت خود را تا ميزان زيادي ازدستداده بود. مقامات بريتانيايي نميخواستند يکي از مهمترين سرمايههايشان را از دست بدهند. بريتانيا بهسرعت نسبت به تصميم مجلس و دولت ايران واکنش نشان داد و در دادگاه بينالمللي لاهه عليه دولت مصدق اقامهي دعوي کرد. دادگاه لاهه از ايران خواست که تا هنگام صدور رأي از ملي کردن صنعت نفت خودداري کند. اما مصدق اين پيشنهاد را ناديده گرفت. به نظر مصدق طرف قرارداد ايران يک شرکت بريتانيايي بود و نه دولت بريتانيا. از همين رو لزومي به دخالت دادگاهي که براي حل دعاوي دولتها تشکيلشده بود نميديد. در همين زمان دولت بريتانيا به ناوگان دريايياش در خليجفارس دستور داد کشتيهايي را که نفت ايران را حمل ميکردند متوقف کنند.
گزارش به زبان انگليسي: سربازان تحت فرمان اين فرمانده خود را براي مقابله با تندروهاي ايراني آماده ميکنند. اگر چتربازان ما به آنجا ميروند بهقصد محافظت از خود ماست و نه ترساندن ايرانيها.
شرکتهاي مهم نفتي جهان از تحريم ايران توسط دولت بريتانيا حمايت کردند. آنها نميخواستند ملي شدن نفت در ايران الگويي براي ملتهاي ديگر شود. با تصميم دولت بريتانيا و حمايت دولتهاي ديگر ايران از زماني که نفت خود را ملي کرد ديگر قادر به فروش آن نبود و اين باعث نابسامانتر شدن اقتصاد در ايران و فقيرتر شدن ايرانيان شد.
همزمان با تلاشهاي سياسي ديپلماتهاي بريتانيا در تهران عملياتي مخفيانه را بهقصد سرنگوني مصدق آغاز کردند. سام فال ديپلمات فارسيزبان ارشد بريتانيايي در تهران بود. در 1330 دو سال از اقامت سم فال خانوادهاش در ايران ميگذشت. و آنها از زندگي ديپلماتيکشان در ايران لذت ميبردند. آقاي فال معاشرت با ايرانيان را دوست داشت. اما باوجود گذشت دو سال هنوز به ايرانيها خو نگرفته بود.
سام فال، ديپلمات بريتانيايي: بهطورکلي ايرانيها آدمهاي خيلي جذابي هستند. اما به مفهوم غربي قابلاعتماد نيستند.
منظورتان چيه قابلاعتماد نيستند؟
فال: منظورم اين است که نميشود روي اونها حساب کرد. ولي ما موفق شديم يعني شانس آورديم و آدمهاي قابلاعتمادي در ميان ايرانيها پيدا کرديم.
ايرانياني که آقاي فال ميتوانست به آنها اعتماد کند اعضاي شبکه مخفي و کوچکي از مأموران و متحدان بريتانيا در ايران بودند که حفظ منافع بريتانيا را بر عهده داشتند. دولت بريتانيا براي پيشبرد تبليغات خود عليه مصدق از راديوي فارسي بيبيسي استفاده ميکرد و بارها مطالب ضد مصدق از اين راديو پخش شد. بهطوريکه کارمندان ايراني اين راديو در اعتراض دست به اعتصاب زدند. اين سند نشان ميدهد که در 21 ژوئيه 1951 ميلادي يکي از مقامهاي وزارت خارجه دولت بريتانيا از سفير کشورش در تهران براي پيشنهادات او در جهت بهتر شدن تبليغات راديوي بيبيسي عليه مصدق تشکر کرد. بيبيسي تا اينجا اغلب نکاتي را که شما فهرست کردهايد انجام داده است؛ ولي لطفاً اطلاعات بيشتري بدهيد که چگونه ميتوان برنامهها را مؤثرتر کرد تا به همان ترتيب انجام شود. ضمناً بايد از حمله به طبقات حاکم اجتناب کنيم. چراکه احتمال دارد با حکومتي که از همان طبقات بعد از سقوط مصدق تشکيل ميشود کارکنيم.
يک سياستمدار سالم ايراني
مصدق دولت بريتانيا را مبهوت کرده بود. آنها بعد از انقلاب مشروطه ايران با دولتها و پادشاهان ايراني رابطه خوبي داشتند و هيچ سياستمدار ايراني بهاندازه مصدق منافعشان در ايران را تا اين حد به خطر نيانداخته بود.
مصدق در سال 1261 در خانوادهاي مرفه و بانفوذ به دنيا آمد و مادرش از شاهزادگان قاجار بود. او دکتري حقوق خود را از دانشگاه نوشاتل در سويس گرفت. تحصيلات در غرب به مصدق درک هوشمندانهاي از جنگ رواني دولت بريتانيا عليه او داده بود. او از ابتداي بحران از هر ترفندي بهره ميگرفت تا ايران را بهعنوان کشوري کوچک که زير ستم ابرقدرتي بزرگ قرارگرفته ترسيم کند. دولت بريتانيا و مخالفان مصدق او را متهم ميکردند که پوپوليست و عوامفريب است. عليرغم محبوبيت مصدق رفتار او گاهي باعث تعجب ايرانيان ميشد و بعضي از سياستمداران خارجي او را مورد تحقير و تمسخر قرار ميدادند. بهطور مثال يک سؤال همواره مطرح بود. اينکه چرا مصدق حتي براي بسياري از ديدارهاي رسمي از تخت خود بيرون نميآيد؟
محمود مصدق، نوه مصدق: چون در جواني که در خارج بود در فرانسه بود خيلي به او بد گذشته بود و خيلي ناراحتي کشيده بود هميشه مواظب سلامتياش بود. خيلي خيلي روي اين موضوع وسواس داشت. راحتتر بود که در تخت خواب پذيرايي کند از سايرين ولي بيمارياي نداشت.
مخالفان داخلي و خارجي مصدق او را پيرمردي غيرعادي تصوير ميکردند که در مواقعي خود را به بيماري ميزند و با حسابوکتاب غش ميکند.
فال: مصدق نقش بازي ميکرد. او ميخواست بگويد که من پير و مريض هستم. اما هنوز اين قدرت را دارم که براي احقاق حقوق ايرانيان مبارزه کنم. البته فقط ادا درميآورد.
استخراج اطلاعات مضمون اول:
واژگان:
مثبت: قهرمان ملي، مستقل، محافظت، الگويي جذابي، قابلاعتماد، اطلاعات مؤثرتر، مرفه و بانفوذ، شاهزادگان قاجار، درک هوشمندانه، ابرقدرتي بزرگ، مواظب سلامتي؛
منفي: موافقتنامهي انحصاري، گزينش،
