
د تحليل قرار گرفته است. بر اساس نتايج اين تحقيق، اصليترين چارچوب بي.بي.سي فارسي در مورد اعتراضات بحرين “ناديده گرفتن هويت اسلامي اعتراضات، صلح در عين ايران هراسي و القاي تقابل و افزايش تنش بين قدرتهاي منطقه بر سر موضوع بحرين” و اصليترين چارچوب سايت العربيه نيز “حمايت از دولت بحرين، کم رنگ جلوه دادن اعتراضات مخالفان و حمايت از اقدامات عربستان در قبال بحرين” و چارچوبهاي سايت العالم نيز “بيداري اسلامي و القاي اسلامخواهي مخالفان، حمايت از مخالفان، اثبات عدم دخالت ايران و غرب ستيزي” بوده است. عمدهترين گفنمانهاي شکل گرفته در خصوص اعتراضات عمومي بحرين توسط سايت بيبيسي فارسي معطوف به بحرانسازي، ايران هراسي و شيعه هراسي، هشدار، فرافکني و ايجاد قرباني و عمدهترين گفتمانهاي شکلگرفته در سايت العربيه ايران هراسي و شيعه هراسي، حامي گفتگو در عين اقتدار، گرايش به اتحاد و پانعربيسم، فرافکني و توطئهچيني و آشوبسازي بوده است. سايت العالم نيز به طور عمده از گفتمانهاي برخورد و آزاديخواهي، رفع اتهام، منفعتطلبي و مردم ستيزي، رياکاري و سرکوب و افشاگري استفاده کرده است.
* با توجه به اينکه اين تحقيق از لحاظ رسانه و روشي مشابهت زيادي با تحقيق اينجانب دارد، اما به لحاظ موضوع و نوع رسانه مورد متقاوت ميباشد.
نوريزاده، جواد (1390)، طي مطالعهاي تحت عنوان “تلويزيون بيبيسي فارسي و بازنمايي تحولات داخلي ايران در سال 1388″، تلاش کرده است تا با استخراج محورهاي گفتمان غالب بازنمايي شده، روند و ابعاد رويکرد جريانسازي در قالب خبر و برنامههاي خبري اين شبکه، تبيين راهکارهاي رسانهاي آن در قالب گفتمان رسانه حرفهاي و ابعاد گفتمان هژمونيک اين رسانه در خلق گفتمانهاي القايي براي مخاطبان را واکاوي کند. در اين تحقيق از روش تحليل محتواي کيفي براي شناخت کلي جهتگيري رسانه بيبيسي فارسي استفادهشده است. ارزيابي و تجزيهوتحليل اين تحقيق نشان ميدهد که بسياري از رويکردها و جهتگيري رسانهاي اين شبکه تلويزيوني در بازنمايي انقلاب اسلامي در سال 88 به نحو شديدتر و با سوءاستفاده از تحولات قبل و بعد انتخابات سال 88 ايران، به نحو بارزي در مقايسه با ديگر رسانههاي مخالف جمهوري اسلامي ايران شديدتر شده است.
* تفاوت تحقيق حاضر با اين تحقيق در تمرکز بر ويژه برنامههاي کودتاي 28 مرداد و موضوع کودتاي 28 مرداد است که با روشي مشابه يعني تحليل گفتمان انجامشده است.
گلبخشي، حسن (1387)، در پاياننامه خود، “تحليل گفتمان خبري بيبيسي فارسي و راديو فردا در مورد ماجراي بازداشت ملوانان انگليسي در اروندرود”، مطرح ميکند که مسئله اصلي پژوهش در جريان خبررساني اين ماجرا، در سايتهاي دو رسانه خبري بيبيسي فارسي و راديو فردا، چگونه بوده و با چه نوع انگاره سازيهايي افكار عمومي جهان را بر ضد جمهوري اسلامي ايران سمتوسو بخشيدهاند. اينكه سايتهاي خبري بخش فارسيزبان شبكه بيبيسي و راديو فردا بهعنوان رسانههايي كه جريان اصلي اطلاعرساني را در جهان به نفع قدرتهاي بزرگ جهت ميدهند، در اين مورد چه شيوههايي را براي يك جنگ رواني تمامعيار در پيشگرفتهاند. در اين پژوهش از روش تحليل گفتمان استفادهشده و ايدئولوژي رسانهاي سايتهاي بيبيسي فارسي و راديو فردا، در متون خبري بررسيشده، تضعيف و تخريب چهره ايران و بد وجهه کردن سپاه پاسداران در دفاع از مرزهاي آبي ايران بوده است.
* تحقيق فوق ازاينجهت که به تحليل گفتمان رسانه خبري بيبيسي فارسي پرداخته و اينکه با چه نوع انگارهسازيهايي افكار عمومي را بر ضد جمهوري اسلامي ايران سمتوسو بخشيده، همچنين ازلحاظ روش انجام آن به اين پژوهش شباهت دارد. با اين تفاوت که در تحقيق گلبخشي اخبار دو سايت موردبررسي قرارگرفته اما در اين تحقيق تنها به بررسي ويژه برنامههاي شبکه تلويزيوني بيبيسي پيرامون کودتاي 28 مرداد پرداختهشده است.
گودرزي، محسن (1391) در پاياننامه کارشناسي ارشد خود با عنوان “بازنمايي ايدئولوژي انقلاب اسلامي در روزنامه واشنگتنپست” با بهکارگيري روش تحليل گفتمان انتقادي روندي مشابه تحقق قبلي را طي کرده است در تحقيق وي آورده شده است كه كليشهسازي، دو انگاري متضاد و انگزني از جمله مهمترين روشهاي استفادهشده توسط روزنامه واشنگتنپست در سالهاي 1980 و 2010 ميلادي بهمنظور بازنمايي ايدئولوژي انقلاب اسلامي بوده است.به اعتقاد محقق اين رويكردها برآمده از گفتمانهاي “غرب و ديگران”، “شرقشناسي” و “اسلام رسانهاي” است.
* اين تحقيق ازلحاظ روش شباهتهايي با تحقيق حاضر دارد اما ازنظر موضوع و رسانههاي موردبررسي و نتايج بهدستآمده تفاوت وجود دارد.
تحقيقات خارجي:
Izadi, Foad; Saghaye-Biria, Hakimeh, (2007) -A Discourse Analysis of Elite American Newspaper Editorials: The Case of Iran’s Nuclear Program, Journal of Communication Inquiry 31, P 140-165, Published by Sage Publications
ايزدي (????) در تحقيق خود پيرامون “تحليل گفتمان سرمقالههاي روزنامههاي برجسته آمريکا” به بررسي سرمقالههاي سه روزنامه برجسته آمريکايي درباره برنامه هستهاي ايران با بهرهگيري از مفاهيم نظري “شرقشناسي” ادوارد سعيد و وان دايک ميپردازد. وي در اين تحقيق به تحليل گفتمان انتقادي سرمقالههاي نيويورکتايمز، واشنگتنپست و والاستريت ژورنال از سال ???? تا ???? بر اساس شش عدد از مضامين گفتمان شرقشناسي انجام ميدهد. يافتههاي تحقيق نشان ميدهد که روزنامههاي واشنگتنپست و والاستريت در مقايسه با نيويورکتايمز، در سرمقالههاي خود از مضامين و مقولههاي شرق شناسانه بيشتر استفاده کردهاند. همچنين آشکار ميسازد که چگونه سرمقالههاي اين سه روزنامه بهصورت گزينشي با بهکارگيري از شگردهاي زباني، سبکي و بحثبرانگيز موضوعات را حول مناقشه هستهاي ايران شکل ميدهند.
Saleem, Noshina (2007), U.S. Media Framing of Foreign Countries Image: An Analytical Perspective, Canadian Journal of Media Studies, P130-162
سليم (????)ميگويد که رسانههاي آمريکا، خطمشي سياسي دولت را، بهرغم دوستان و دشمنان، تبعيت ميکنند. وي اين ادعا را با استناد به تحقيق دورمن و فرهنگ در مورد پوشش خبري رسانههاي آمريکايي در مورد ايران، در بازه زماني 1951- 1978 در چندين رسانههاي مختلف آمريکايي از جمله نيويورکتايمز، واشنگتنپست و والاستريت ژورنال و لسآنجلس تايمز و چندين مورد ديگر، تقويت ميکند. او خاطرنشان ميکند که ايران، در بازههاي زماني گوناگون، به انحا مختلفي توسط جريان اصلي رسانه امريکا بازنمايي شده است. او به بحث کمکهاي نظامي بسيار زياد آمريکا به شاه، بهعنوان يکي از کليديترين همپيمانان راهبردي خود در منطقه اشاره ميکند و نهايتاً چنين نتيجه ميگيرد که رسانهها در اين مورد مطالعاتي يعني ايران، حامي سياستهاي دولت بودهاند. تصوير ايران در آن رسانهها، پس از انقلاب 1979 ايران بهطورکلي تغيير ميکند و اين ادعا را محور قرار ميدهد که انقلاب ايران انقلاب متحجرين متعصب و طبعاً مروج تروريسم است. سليم از اين تحقيق و تحقيقات ديگري که مفصلاً بدانها اشاره ميکند بيان ميکند که سياستهاي رسانهاي آمريکا از سياستهاي دولتي آن، خط ميگيرد. وي اين خط دهي را به 4 عامل مرتبط ميداند: 1.شکلدهي به افکار عمومي مدنظر دولت و تملق دولت 2. حس ميهندوستي 3. توانايي رئيسجمهور آمريکا براي تعيين سياستهاي کلي برجستهسازي در موارد گوناگون 4. تکنيکهاي کنترل رسانهها توسط دولت.
Mughees-uddin. (1995). Image of Iran in the Western media, Iranshenasi Quarterly Journal, P 32-48
مُقيس الدين (????)، در اثر خود اشاره ميکند که مهمترين علت تصويرسازي منفي از ايران، “مؤلفه اسلامي” بودن آن است که بهصورت مؤلفهاي تهديدآميز براي صلح منطقه و منافع امريکا و اسرائيل بازنمودن ميشود. اساساً رسانههاي غربي ايران را بهعنوان کشوري “تروريست” يا “بنيادگرا” بازنمايي ميکنند. واژه بنيادگرايي و بنيادگراي اسلامي براي اشاره بهنظام و مسلمانان ايراني استفاده ميشود. مقيس در تحليل کليتر بيان ميکند که رسانههاي غربي نهتنها به اسلام انتقاد دارند بلکه درصدد کليشه منفي ساختن از جهان اسلام و ارزشهاي اسلامي هستند. او نتيجه ميگيرد که رسانههاي آمريکايي تلاش کردهاند تا ميان اسلام و مسيحيت نزاع ايجاد کنند؛ از اين طريق که مسيحيت را بهعنوان نماد سعهصدر و بردباري و اقتصاد بازار آزاد، دقيقاً در مقابل اسلام مجسم ميکنند.
2-2- مباني نظري تحقيق
در اين بخش به مباحث و مفاهيمِ مرتبط با موضوع تحقيق پرداختهشده است. ازجمله اين مباحث: نظريه برجستهسازي و نظريههاي مرتبط با حيطه تحليل گفتماني مانند تعاريف تحليل گفتمان، همچنين مباحث مربوط به نظريههاي انگارهسازي، ايدئولوژي و گفتمان، و چارچوبسازي است.
1-2-2- مفهوم ايدئولوژي و نظريه بازتوليد
مهديزاده (1380) در توضيح اين ديدگاه مينويسد: کارکرد ايدئولوژي، توجيه گري و دليلتراشي براي وارونهنمايي واقعيتهاي اجتماعي است. به عبارتي ايدئولوژي، ذهن انسان را چنان کج مينمايد که با جهان کج، هماهنگ افتد. به همين دليل نظامهاي قدرت براي تداوم و مشروع جلوه دادن سلطه و هژموني خود، دست به توليد و بازتوليد ايدئولوژي ميزنند و در اين راه از رسانهها بسيار کمک ميگيرند. درواقع گزارش رسانهها از رويدادها، تحت عنوان “خبر”، در چارچوب مفروضات ايدئولوژيک و گفتماني حاکم ساخته و شکل ميگيرد.(ص 18).
استوارت هال2 از پيشگامان “مطالعات فرهنگي3” دانشگاه بيرمنگام مينويسد: اينکه گفته ميشود رسانهها ايدئولوژيک هستند به اين معناست که در قلمرو ساختار اجتماعي معنا عمل ميکنند. رسانهها راه را هموار ميسازند تا مردم با استفاده از آنها درباره جهان پيرامون خود، آگاهي يابند. توجه به معني نهفته خبر، ما را در فهم نقش خبر و بار ايدئولوژيک آن ياري ميکند. خبر، معني آشکاري دارد که همان معني لغتنامهاي پيام است. ولي درعينحال حامل معاني پوشيدهاي است که به شرايط زماني و مکاني، نشانههاي زبان و استعارههاي نهفته در آن و تجارب گيرنده و فرستنده خبر بستگي دارد. خبر سادهاي مانند “فضانوردان در کره ماه پياده شدند” معني آشکاري دارد که دلالت به اين رويداد ميکند ولي در معني پوشيدهاش، مفاهيم متعددي مانند “پيروزي علم بشري”، “توجيه بودجه تحقيقات فضايي” و … را در ذهن گيرنده تداعي ميکند. اخبار رسانهها عموماً از يک زمينه و بستر ايدئولوژيک برميخيزد و همان ايدئولوژي را بازتوليد ميکند. در فراگرد “مشاهده، تعبير، روايت و اشاعه” خبر به ارزشها، ايدئولوژيها و هنجارهايي که از آنها برخاسته، حکم طبيعي و عيني ميبخشد و در گستره خود آنها را بازتوليد يا به عبارتي بازآفريني ميکند. بنابراين رسانهها در عملکرد روزانه خود صحنه مناظره بينشها و ميدان منازعه کلمات و معاني هستند. برخلاف آنچه ظاهراً به نظر ميرسد رسانهها در نقش خبري خود، آيينه انعکاس رويدادها و واقعيات دنياي اجتماعي و سياسي نيستند، بلکه برعکس، آفريننده واقعيتهاي اجتماعي و سياسي هستند و به برداشت افراد از دنياي اطرافشان هستي ميبخشند (مهديزاده،1380، صص19-18).
2-2-2- نظريه بازنمايي رسانهاي
پيتر دالگرن4 (1380) يكي از انديشمندان ارتباطاتي است كه در كتاب “تلويزيون و گستره عمومي” خود بازنمايي را کالبدشکافي و تشريح نموده است. وي ميگويد: بازنمايي، توجه ما را به توليدات رسانهاي جلب ميكند. اين بعد شامل زمينههاي ذيل ميگردد. مطالبي كه رسانهها عرضه ميكنند، نحوه انعكاس موضوعات، انواع گفتمانهاي مطرح و ماهيت مباحث و مناظرات ارائهشده، بازنمايي به ابعاد اطلاعاتي و فرا اطلاعاتي توليدات رسانهاي، ازجمله ابعاد نمادين و بديع آن آثار اشاره دارد. بازنمايي در گستره عمومي به پرسشهاي اساسي نظير اينكه “چه مطالبي” بايد براي انعكاس انتخاب شوند و “چگونه” به مخاطبان عرضه گردند اشاره
