
پراکندگی فیزیکی واحدهای هر نوع کاربری است. تجمع واحدها به صرفهجویی در تخصیص زمین مورد نیاز برای قسمتهای مشترک میانجامد، حال آنکه پراکندگی آنها زمین بیشتری مصرف میکند. تجمع یا پراکندگی کاربریها، افزون بر آن که در میزان استفاده از زمین اثر میگذارد، در میزان (استاندارد) دسترسی واحدها به همدیگر نیز موثر است. دسترسی شامل دو معیار فاصله زمانی و مکانی است؛ تجمع بیش از حد کاربریها اغلب منجر به تراکم و گره ترافیکی (ازدحام کاربری) میشود و بافت شهر و ساختمانها را متراکم میکند.
4- محاسبه فضای لازم برای فعالیتهای مختلف
فعالیتهای مختلف صنعتی، تجاری اداری و مکانهای خدماتی و همچنین محاسبهی فضای لازم برای کاربریهای مسکونی، آموزشی و فضاهای باز عمومی، همگی با پیچیدگی خاص خود مواجهاند. استانداردها یا معیارهای کاربری زمین در زمینههای گوناگون به سبب تحول نیازها همواره در حال تغییرند. توسعه اجتماعی-اقتصادی، اختراعات و تکنولوژی جدید، روشهای نو در عرضه کالا و مایحتاج زندگی، نیازها و استانداردهای زندگی را متحول میسازند و آنها را افزایش میدهند. به سبب این تغییرات و تحولات برنامهریزی و طراحی شهری به طوری اجتنابناپذیر در معرض آزمون و خطا قرارگرفته و نیازمند تجدیدنظر در استانداردها است (یکانی فرد،80:1382).
استانداردها و مشخصات مکانی کاربری زمین
استانداردهای یکسری از معیارهایی هستند که به منظور اندازهگیری میزان مرغوبیت و کیفیت عناصر سازنده یک جامعه شهری بکار می روند که در اینجا منظور استانداردهای مکانی کاربری اراضی شهری است. استانداردهای وضعشده و قانونی معمولاً استانداردهای حداقل هستند که وجود آنها در جامعه شهری و برای تأمین مصالح عمومی یک ضرورت است. برای تحلیلهایبرنامهریزی ما از کلمه استانداردهای مطلوب استفاده مینماییم که در واقع چیزی بین معیارهای حداقل و معیاری بهینه است و میتوان به آن در اکثر موارد کاربردی عمده یافت. (سعیدنیا،23:1384).
با توجه به معیارهای مکانیابی کاربری و اهداف مورد نظر این تحقیق تناسب کاربری اراضی منطقه مورد مطالعه میتوان معیارها و مشخصات مکانی کاربری اراضی را به سه دسته تقسیمبندی کرد:
1- مشخصات مربوط به همجواری کاربری اراضی شهری (ماتریس سازگاری)
2- مشخصات مربوط به تقسیمات کالبدی شهر (ماتریس ظرفیت)
3- مشخصات مربوط به مطلوبیت کاربری اراضی شهری (ماتریس مطلوبیت)
همان طوری که در بخش ماتریس سازگاری عنوان شد، یکی از اهداف اصلی برنامهریزی کاربری اراضی شهری مکانیابی مناسب کاربریها و جداسازی کاربریهای ناسازگار از یکدیگر است. مثلاً سعی میشودکاربریهای که آلودگیهایی از قبیل دود، بو و صدا تولید میکنند دور از مناطق مسکونی، فرهنگی و اجتماعی استقرار یابند. در مقابل فعالیتهایی که مکمل یکدیگرند در کنار هم جایابی میشوند. کاربریهایسرویسدهنده با ترتیب اولویت همجواری نیز مشخص میشوند. مشخصات مکانی مربوط به همجواری کاربری اراضی در جدول ذیل آورده شده است.
جدول شماره4- مشخصات مکانی مربوط به همجواری کاربری اراضی
در تعیین سلسلهمراتب شهری یا همان تقسیمات کالبدی شهر، مقتضیات اقتصادی، اجتماعی، طبیعی و فرهنگی و تکنولوژیکی هر کشور دخالت دارد (رحیمیون،1376: ). امروزه معیار تقسیمبندیهای اجزا کالبدی شهر در طرحهای جامع مبتنی بر دسترسیها و اندازه جمعیت، عنصر شاخص و عناصر مرکزی است. بدینسان برای توزیع مناسب خدمات در سطح شهر و دسترسی بهینه شهروندان، لازم است تقسیمات کالبدی شهر به صورت شهر، منطقه، ناحیه، برزن، محله، واحد همسایگی و واحد مسکونی صورت پذیرد (زیاری،43:1381).
بنابراین کوچکترین عنصر کالبدی شهر واحد مسکونی است که از مجموع تعدادی واحد مسکونی کوچه یا مجتمع مسکونی تشکیل میشود. تقسیم کالبدی بزرگتر از محله برزن است که شامل دو محله میشود. دو برزن یک ناحیه شهری و هر چهار ناحیه یک منطقه را به وجودمیآورد. هر کدام از این تقسیمات کالبدی شهر دارای عناصر شاخصی هستند که شعاع دسترسی آنها به عنوان مرز تقسیمات کالبدی شهر عمل میکند(پورمحمدی،32:1382). مفاهیم عنصر شاخص، عناصر مرکزی و شعاع دسترسی در تقسیمات کالبدی بدین صورت تعریف میشوند:
• عنصر شاخص: منظور از عنصر شاخص رده خدماتی خود و مقیاس مطلوب خود است. عنصر شاخص یکی از عناصر مرکزی است که قلب کالبدی-اجتماعی هر نوع تقسیمبندی را تشکیل میدهد. مثلاً یک مدرسه ابتدایی عنصر شاخص یک محله تعریف میشود. یا یک مسجد عنصر شاخص فرهنگی یک محله تعریف میشود.
• عناصر مرکزی: آن دسته عناصری است که در تقسیمبندی کالبدی مورد نیاز بوده و بر حسب عملکردهای اصلی شهر (سکونت، اوقات فراغت، اشتغال، رفتوآمد) کالبد و فضادهی مییابند و در مجموع بدنه اصلی حیات زیست-خدماتی شهر را تشکیل میدهند.
• شعاع دسترسی: شعاع دسترسی، معین کننده سطوح و فاصله از مراکز خدماتی منطبق بر مقیاس انسانی میباشد.
جدول شماره5- تقسیمات کالبدی پیشنهادی
جدول شماره6- عناصر تشکیلدهنده کالبدی شهر
سازگاری و میزان مطلوبیت هر یک از کاربریهای اراضی شهری را با محل استقرارشان میتواند با توجه به خصوصیات محیطی مانند اندازه و ابعاد زمین، شرایط توپوگرافی از جمله شیب، ارتفاع و دامنه جغرافیایی، جنس خاک، دسترسی به تأسیسات و تجهیزات شهری، کاربریهای همجوار، خطرات ناشی از زلزله و … مورد ارزیابی قرار میگیرد.
با توجه به اینکه معیارهای مطلوبیت مربوط به همجواری کاربریها و دسترسی به خدمات شهری دربحثهای قبلی آمده است، بنابراین در این بخش به عوامل توپوگرافی (ناهمواری، شیب و ارتفاع) و معیارهای زلزلهخیزی موثر در مطلوبیت محل استقرار کاربری زمین پرداخته خواهد شد.
توپوگرافی
منظور از تأثیر ساختار توپوگرافی در مکانیابی کاربریهای شهری ارزیابی و تحلیل مشخصههای ناهمواری سطح زمین در شهرهاست(رضویان،226:1382). تأثیر این عامل در مکانیابی کاربریها را میتوان به شرح زیر ارائه نمود:
• عدم ایجاد کاربری مسکونی در شیبهای تند و مسیلها به دلیل وجود مشکلات طبیعی
• تأثیر اختلاف ارتفاع و زاویهی شیب در نحوه دفع آبهای سطحی و ظرفیت کانالهای آب
• تبعیت شبکه ارتباطی از جمله جهت خیابانها و نورگیری شبکه معابر از شیب ارتفاع
• استفاده از تپه و دامنهها برای ایجاد کاربری تفریحی نظیر پارک جنگلی، پارک وحوش و نظایر آنها.
جدول شماره7- طبقهبندی معیارهای مربوط به توپوگرافی
(رسولی،1384)
معیارهای زلزلهخیزی
در طرحهای و برنامهریزیهای شهری به ویژه در برنامهریزی برای مراکز جمعیتی بزرگ توجه به مطالعات زمینشناسی از جمله شناسایی نقاط زلزلهخیز، گسلهای فعال و قابل تحریک در منطقه شهری ضروری است. با توجه به اینکه بیشتر شهرهای ایران در نقاط زلزلهخیزاستقراریافتهاند، ضرورت این امر دو چندان میشود.
بنابراین در مکانیابی کاربریهای شهری بایستی به موقعیت قرارگیری کاربریها نسبت به شکستها، گسلها و پهنههایلرزهخیز و همچنین به کیفیت ابنیه، نوع مصالح، طبقات ساختمانها و پراکندگی یا فشرده بودن ساختمانهای مختلف توجه کرد. از این رو ارزیابی خطرات ناشی از زلزله احتمالی و بررسی شرایط کالبدی، زمین ساختی و اجتماعی نقاط در معرض زلزله میتواند در جلوگیری از ایجاد کاربریها در زمینهای نامناسب، ایجاد بحرانهای بعد از وقوع زلزله و کاهش تلفات ناشی آن موثر افتد.
به طور کلی معیار لرزهخیزی مناطق شهری را با توجه به میزان فاصله از حریم گسلهای فعال میتوان به سه دسته پهنههای اصلی (خسارت بالا)، متوسط (پهنههایی با تخریب شدید) و کم (حریم اول گسل) طبقهبندی کرد(درخشان،45:1384).
جدول شماره8-طبقهبندیهای معیارهای مربوط به زلزله
(رسولی ،1384)
فرایند کاربری اراضی شهری
فرایند برنامهریزی کاربری اراضی شهری به مثابه زمینههای دیگر برنامهریزی از درک پدیده برنامهریزی (تعریف مسئله یا مشکل) شروع و پس از تدوین اهداف و تعیین اولویتها به تولید راهبردها و ارزیابی و اجرا منجر میشود و این روند به صورت ممتد و دورانی ادامه مییابد. توالی مرتبط و مطلوب در برنامهریزی کاربری اراضی شهری در نمودار آمده است.
نمودار شماره 2- فرایند کاربری اراضی شهری
(رسولی،1384)
این شکل فرایند برنامهریزی کاربری اراضی شهری را به صورت سادهتری متشکل از سه مرحله با طرح سه سؤال مطرح میکند:
1- شناخت وضع موجود
2- تعیین اهداف
3- روش کار
طبق فرایند فوقبرنامه ریزی کاربری اراضی گامهای ذیل را شامل میشود:
گام اول: تعریف مسئله. در مدل برنامهریزی کاربری اراضی شهری تعریف مسئله در برگیرنده عنوان روش و مجوزمسئله، تعیین ابعاد و زمینهها و تجزیه و تحلیل ساختار آن است.
گام دوم: تعیین اهداف و مقاصد. اهداف و مقاصد در برنامهریزی کاربری اراضی ارتباط نزدیکی با تعریف مسئله دارد و شامل محدوده کلی مسئله و به طور کلی مقاصد و نتایجی است که راه حل درصدد دستیابی به آنها هستند و اصلاً تا حد امکان باید به صورت کمی بیان شوند تا سطوح نسبی دستیابی به آنها ممکن و قابل مقایسه باشد.
گام سوم: تعیین رهنمودهای کلی در جهت ارائه راهحلها برای تصمیمات برنامهریزی و اجرایی.
گام چهارم: ارزیابی طرحها و انتخاب.
گام پنجم: اجرا و کنترل پیشرفت کار.
گامهای اساسی برنامهریزی کاربری اراضی شهری در نمودار ذیل نشان داده شده است.
شکل شماره 7: گامهای اساسی در برنامهریزی کاربری اراضی شهری
(رسولی،1384)
مدل ها و شاخصها و کاربرد آن در برنامهریزی[m1]
مدل نمادی از واقعیت است که ویژگیهای دنیای واقعی را به صورت ساده و کلی بیان میکند و همچنین برداشتی از واقعیت است که برای توضیح مفاهیم و تقلیل پیچیدگی جهان به نحوی که قابلدرک بوده، ویژگیهای آن به راحتی مشخص شود، مورد استفاده قرار میگیرد. سه ویژگی اساسی دارند.
1- داشتن پایه نظری
2- انطباق با واقعیت
3- پویایی
در واقع مدل سازان علمی، تصاویر ایده آلی از حقیقت خلق میکنند تا به کمک آنها، پارهای از صفحات خاص آن را نشان دهند(هاگت،39:1375). مدل ها از آن جهت که در شرایطی که امکان تجربه به دلایل تکنیکی و اقتصادی، سیاسی و اخلاقی وجود ندارد، درک چگونگی رفتار سیستم را میسر میسازند حائز ارزش و اهمیت هستند.
مدل ها را میتوان از دیدگاههای متفاوت تقسیمبندی نمود. برخی مدل ها را به دو دسته فیزیکی و انتزاعی تقسیم میکنند. مدل های فیزیکی ماکت کوچکشدهای از شیء مورد مطالعه میباشد. حال آن که مدل انتزاعی به جای وسایل فیزیکی از نمادهای ریاضی برای نمایش موقعیت جهان واقعی و رفتار سیستمی استفاده میکند. مدل های برنامهریزی رابطه بین اهداف و محدودیتها را برای نیل به حالت بهینه بیان میدارد.
در قرن بیستم توسعه مدل ها را میتوان در یک روند مستمر ملاحظه کرد که در هر دوره زمانی خاص، شکل مشخصی از مدلسازی و کاربرد آن در مسائل گوناگون مطرح بوده است. بدین صورت که مدل های اولیه در این دوره بیشتر مباحث رگرسیون خطی و مدل جاذبه در برنامهریزی ریاضی را مورد استفاده قراردادند و در این زمان تکنیک های آماری به عنوان پایه و مبنای مدل ها به حساب میآمد. پس از آن مدل های قیاسی که مبناییغیرخطی داشتند، مورد استفاده قرار گرفتند. در همین زمان، مدل های بامعنای استقرایی مورد توجه گرفت. دومین مبدأ برای مدل ها در این دوره بررسیهای کاربردی مربوط به کار زیرسیستمها برای تعیین محل خردهفروشی و کاربریهای مسکونی در مدل هایی با مقیاس جامع تر از اثرات تغییرات کاربری زمین است. در این دوره با توسعه رایانهها امکان تحلیل سیستمی و عصر طلایی در جغرافیا و برنامهریزی کمی شروع میشود(پرهیزکار،40:1375). در یک مفهوم وسیع ارتباط فزاینده برنامهریزی و کاربرد مدل ها را میتوان در مباحث شهری از دیدگاه بتی (Batty) به صورت نمودار نشان داد.
شکل شماره 8: ارتباط فزاینده برنامهریزی و کاربرد مدل ها
مدل ها در فرایند برنامهریزی شهری
کاربرد مدل ها در برنامهریزی شهری در
