
ضد رشد میکروبها در عسل تأکید میکنند.306
علامه معرفت امتیازات عسل را چنین برمیشمرد:
یکی مقاومت آن بدون فاسد شدن آن تا سالهای طولانی بلکه تا روزگاران طولانی به شرط دور بودن از رطوبت است. دیگری ضد عفونت بودن آن و بیشتر پژوهشگران تأکید کردهاند که میکروبهای بیمار کننده انسان نمیتوانند در عسل زندگی کنند و عسل نابود کننده آنها است. دندانها را برعکس سایر شیرینیجات غیر طبیعی از پوسیدگی حفظ میکند. قرمزی خون و تعداد گلبولهای قرمز را زیاد میکند. التیام جراحتها و نظیف نمودن آن را سرعت میبخشد. درمان خوبی برای زخمهای پوست سخت است. برای شفای سریع جراحتهای ضعیف به کار میرود. مرهم ضد عفونیکننده برای عملیاتی است که احتمال آلودگی به میکروبها را دارد. با فعالیت آنزیمهای هضمکننده که حاوی آن است، به هضم کمک میکند.307
2-3-2-5-2- دیدگاه سیّد قطب
سیّد قطب بر این باور است که هر مسلمان باید به شفا بودن عسل به استناد این آیه و روایت ذیل معتقد باشد. ایشان روایت را به نقل از بخاری و مسلم مینویسد و خلاصهاش بیان ایشان این است:
مردی خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و از ابتلای برادرش به اسهال گفت. پیامبر فرمودند: به او عسل بدهید. مرد بازگشت و گفت: اسهالش بیشتر شد. پیامبر فرمودند: به او عسل بدهید. مرد دوباره بازگشت و گفت: اسهالش بیشتر شد. پیامبر فرمودند: خدا راست فرموده است و شکم برادرت دروغ گفته است. به او عسل بدهید. برادرش شفا یافت. سیّد قطب از این روایت نتیجهگیری میکند که لازم است یقین مسلمان در هر حقیقتی که در قرآن آمده است مانند یقین پیامبر به قرآن در برابر واقعیت عملی اسهال مرد پس از خوراندن عسل باشد. سرانجام هم یقین واقعیت را تصدیق نمود.308
2-3-2-6. مقایسه، بررسی و نتیجهگیری
علامه معرفت به مواد مغذی گوناگونی که در عسل وجود دارد اشاره مینمایند و از برخی تأثیرهای درمانی عسل بر بدن انسان سخن میگویند. ایشان به این ترتیب شفا بودن عسل را از نظر علم مطرح نمودند. سیّد قطب بدون استفاده از ویژگیهای درمانی عسل که علم به آن دست یافته است؛ شفا بودن عسل را مطرح مینماید. ایشان با استفاده از حدیثی که گذشت یقین داشتن به قرآن و شفا بودن عسل را موجب درمان با عسل میداند. از نظر ایشان اصل قرآن است و یقین هر مسلمان نه به علم که باید به قرآن باشد. نتیجه سخن ایشان این است که خود یقین به قرآن و راستی سخن خدا در درمان مؤثر است. درمان به وسیله عسل برای افراد مبتلا به اسهال که در حدیث مورد استناد ایشان، در علم نیز مطرح است.
مطابق نص قرآن عسل شفا است. شفا در لغت همانطور که گذشت اولین نقطه رهایی از عقبگرد مادی و معنوی است. با این بیان، شفا بودن عسل ممکن است به معنای شفا و رهایی از پیشگیری یا پیشرفت یا درمان بیماریهای جسمی یا بیماریهای روانی انسان باشد.
به علاوه اینکه اگر عسل در درمان نوعی از بیماریها مفید واقع نشود؛ سخن حق خداوند نقض نمیشود. این مطلب به این دلیل است که شفا به وسیله عسل و هر داروی دیگر مثل پنیسیلین غالبی است و هر یک موارد استثنایی دارد. خداوند غالبی بودن شفا به وسیله عسل را مطرح مینماید.
2-3-3. تنگی نفس در ارتفاع
آیه برای حالت کسانی که خدا آنان را در گمراهی وانهاده است و سینههایشان تنگ شده است مثال میزند. مثال خداوند تصعّد در آسمان است. تصعّد یعنی چه؟ مثال خداوند بیانگر حالت مادی است یا معنوی؟ علم در این زمینه چه میگوید؟ نظر علامه و سیّد قطب در این زمینه چه تفاوتها و شباهتهایی دارد؟
2-3-3-1. آیه
«وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماء؛309 و هر كس را كه بخواهد(بخاطر اعمالش)در گمراهىاش وا نهد، سينهاش را تنگِ تنگ مىكند، گويا مىخواهد در آسمان بالا برود.»
2-3-3-2. مفهوم شناسی
مهمترین واژه آیه، یصَّعَّد است. اکنون معنای آن را بررسی میکنیم.
2-3-3-2-1- یصَّعَّد
ابن منظور و راغب اصفهانی میفرمایند: «تَصَعَّدَنِي کذا؛ یعنی فلان چیز بر من سخت شد.»310
سیّد علی اکبر قرشی فرمودند: «اصعد به معنى صعود و از باب تفعل است و دلالت بر تكلّف دارد.»311
2-3-3-3. نکات تفسیری
آیت الله مکارم شیرازی پیرامون مفهوم صدر در آیه میفرمایند:
منظور از صدر (سينه) در اينجا روح و فكر است و اين كنايه در بسيارى از موارد به كار مىرود، و منظور از شرح (گشاده ساختن) همان وسعت روح و بلندى فكر و گسترش افق عقل آدمى است، زيرا پذيرا شدن حق، احتياج به گذشتهاى فراوانى از منافع شخصى دارد كه جز صاحبان ارواح وسيع و افكار بلند آمادگى براى آن نخواهند داشت.312
ایشان پیرامون تشبیه موجود در آیه میفرماید:
تشبيه اينگونه افراد به كسى كه مىخواهد به آسمان بالا رود از اين نظر است كه صعود به آسمان كار فوق العاده مشكلى است، و پذيرش حق براى آنها نيز چنين است. همانطور كه در گفتار روزمره گاهى مىگوئيم اين كار براى فلان كس آن قدر مشكل است كه گويا مىخواهد به آسمان برود يا مىگوئيم: به آسمان بروى از اين كار آسانتر است.البته آن روز پرواز به آسمان براى بشر يك تصور بيش نبود ولى حتى امروز كه سير در فضا عملى شده است باز از كارهاى طاقتفرساست و هميشه فضانوردان با انبوهى از مشكلات شديد روبرو هستند.313
علامه طبرسی پیرامون وجوه معنایی آیه میفرمایند:
در آیه بحث چند وجه است: اول اینکه كسى كه سينهاش از پذيرش اسلام تنگ و سخت شده است، هر گاه به اسلام دعوتش مىكنند، مثل اين است كه او را وادار مىكنند كه به آسمان برود. دوم اینکه مقصود از سماء، آنچه كه بر زمين سايه مىافكند نيست. بلكه مقصود چيزى شبيه بگردنه مخوفى است كه بالا رفتن از آن دشوار است. سوم اینکه بر اثر اينكه جدا شدن از مذهبى كه دارد، برايش دشوار است، مثل اين است كه دلش را كندهاند و به آسمان مىبرند.314
2-3-3-4. نکات علمی
آیت الله مکارم شیرازی در این زمینه فرمودند:
امروز ثابت شده كه هواى اطراف كره زمين در نقاط مجاور اين كره كاملا فشرده و براى تنفس انسان آماده است، اما هر قدر به طرف بالا حركت كنيم هوا رقيقتر و ميزان اكسيژن آن كمتر مىشود به حدى كه اگر چند كيلومتر از سطح زمين به طرف بالا (بدون ماسك اكسيژن) حركت كنيم تنفس كردن براى ما هر لحظه مشكل و مشكلتر مىشود و اگر به پيشروى ادامه دهيم تنگى نفس و كمبود اكسيژن سبب بيهوشى ما مىگردد.315
فیّومی مینویسد:
پوشش زمینی بر سطح زمین فشار میآورد که با عنوان فشار جوی نامیده میشود و معادل نیروی یک کیلوگرم بر هر سانتمتر مربع است و اگر توازن بین فشار درون اجسام ما با فشار جوی خارجی نبود، اجسام ما کوبیده میشد. این امر هنگامی که تا سطح آب پایین بیاییم یا در جو بالا رویم متفاوت است. هنگامی که در جو بالا برویم، فشار جوی کاهش مییابد و نزدیک است که فشار جوی تا ارتفاع 30 کیلومتری از بین برود و به همین دلیل احساس خفگی تدریجی میکنیم و سختی تنفس هر گاه که در جو بالا برویم به دلیل کاهش فشار جوی و کاهش اکسیژن است و اکنون ثابت شده است که انسان در ارتفاع 10 کیلومتری ممکن است خفه شود و نتواند نفس بکشد؛ همانطور که خون از روزنههای بدنهایمان با شتاب جاری میشود؛ هنگامی که فشار بر آن کاهش یابد؛ چرا که فشار درونی بدن انسان، بیشتر از فشار خارجی است.316
فائق العبیدی نیز مینویسد:
کسی که بالا میرود احساس تنگی نفس میکند. پس بالا رفتن در جو همراه با چهار نشانه است: کمی فشار، سردی اکسیژن و سردی هوا و از بین رفتن وزن؛ پس هر گاه که انسان تا ارتفاع 120 متری از سطح دریا بالا رود؛ فشار جوی یک میلیمتر جیوه کاهش مییابد در حالی که فشار درونی 76 میلیمتر جیوه ثابت مانده است؛ پس بین توازن دو فشار اختلال ایجاد میشود. این به این دلیل است که فشار درونی بیشتر از فشار خارجی است؛ پس هنگامی که انسان به ارتفاع زیادی رسیّد؛ حفظ توازن بین این دو فشار ممکن نخواهد بود و خون از سوراخهای بینی و دهان خارج میشود و گوش منفجر میشود و خروج خون با فشار از حجاب مانعی که دارد شروع میشود و به گردش خون در شش فشار وارد میکند؛ پس سبب تنگی نفس میشود.317
2-3-3-5. دیدگاهها
2-3-3-5-1- دیدگاه علامه معرفت
استاد علامه معرفت تفسیر گذشتگان را چنین بیان نمودند:
چنین کسی مانند کسی است که بیهوده میکوشد که پرواز کند و به دلیل ناتوانی و ناراحتی از آن نفس کشیدن برایش سخت میشود. یا این مانند حالتی است که درخت نونهال بخواهد میان جنگل انبوه که راهش را سد کردند به سختی رشد کند. ولى امروزه با پى بردن به پديده فشار هوا در سطح زمين و تناسب آن با فشار درجه خون از داخل بدن، كه موجب تعادل فشار بيرونى و درونى است، وجه تشبيه در آيه بهتر روشن شده و تا حدودى از ابهامات تفاسير پيشين كاسته شده است.318
ایشان اشکال تفسیر آنان را چنین رفع میکند:
اشتباه آنان در این است که از «يَصَّعَّدُ فِي السَّماء» کوشش برای صعود در آسمان را فهمیدند در این صورت باید به جای فی الی به کار میبرد. اشکال دیگر این است که از يَصَّعَّدُ فِي كوشش براى صعود به آسمان فهميدهاند؛ در حالی که اين لفظ از باب تفعّل براى افاده معناى به دشوارى افتادن مىباشد بهگونهاى كه از شدّت احساس سختى، نفس در سينه تنگ شود. از اين رو معناى «كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ» چنين مىشود: او مانند كسى است كه در لايههاى مرتفع جوّ، دچار تنگى نفس و سختى فراوان گشته است. لذا از اين تعبير به دست مىآيد كه اگر كسى در لايههاى فوقانى جوّ فاقد وسيله حفاظتى باشد، دچار چنين دشوارى و تنگى نفس مىگردد. اين با اكتشافات علمى روز قابل فهم است. پيشينيان بر اين عقيده بودهاند كه هوا فاقد وزن است و بالاخره با اختراع هواسنج پى بردند كه هوا داراى وزن است. همچنين پى بردند كه هوا تركيبى از گازهاى مخصوصى است كه هر يك وزن مشخصى دارد و مىتوان وزن هوا را در هر كجا با مقدار فشارى كه وارد مىآورد، سنجيد و هر چه از سطح دريا بالا رويم از اين فشار كاسته مىشود. پس هر چه بالاتر رود، اين فشار به طور معكوس پايين مىآيد، بهويژه در لايههاى بالاى هوا كه تراكم هوا به گونه فاحشى پايين مىآيد و رقيق مىگردد. هوا سنگينى و فشار خود را از تمامى جوانب بر بدن ما وارد مىسازد، ولى ما فشار و سنگينى آن را احساس نمىكنيم، زيرا فشار خون عروق بدن ما معادل فشار هوا است و هر دو فشار خارج و داخل بدن متعادل مىباشند. موقعى كه انسان بر كوههاى بلند بالا مىرود و فشار هوا كم مىشود، اين تعادل بر هم خورده، فشار داخلى از فشار خارجى بيشتر مىشود. اگر رفته رفته فشار هوا كاهش يابد، گاه خون از منافذ بدن بيرون مىزند. اوّلين احساسى كه به انسان در آن هنگام رخ مىدهد، سنگينى بر دستگاه تنفّسى است كه بر اثر فشار خون بر عروق تنفّسى تحميل مىشود و مجراى تنفّس را تنگ كرده و موجب دشوارى تنفس مىگردد.319
2-3-3-5-2- دیدگاه سیّد قطب
جناب سیّد قطب در زمینه آیه این بحث میفرماید: «کسی که از هدایت گریزان است خداوند سینهاش را چنان تنگ میکند که گویا از آسمان بالا میرود. دریچه فطرتش بسته شده است. این حالت نفسانی است که در حالت حسی نموده شده است افسردگی درون با صعود به آسمان نموده شده است. ساختار واژه «يَصَّعَّدُ» بیانگر این دشواری است.»320
2-3-3-6- مقایسه، بررسی و نتیجهگیری
علامه معرفت در این زمینه ابتدا اشکال پیشینیان را در تفسیر این آیه مطرح میکنند و اشکال کار آنان را در غلط معنا کردن واژه یصَّعَّد میدانند. به این معنا که اگر معنای این واژه صعود به آسمان بود به جای حرف فی، الی مناسبتر بود. همچنین فعلی که به معنای صعود به آسمان است تشدید ندارد؛ اما این واژه به معنای صعود همراه با تکلف است. علامه پس رفع اشکال آن تفسیر، یک علت آن را هم پیشرفت نکردن علم معرفی میکند و با استفاده از علم بیان میکند که هوا فشاری برابر فشار خون دارد. وقتی که از کوههای بلند
