
که در اروپا به وقوع میپیوست، مسئله «همگرایی» در شکلهای گوناگون، مانند ایجاد فدراسیونی برای استقرار صلح، مطرح میگردید. ولی عملاً پس از تجدید حیات اقتصادی اروپا به دنبال جنگ جهانی دوم بود که موضوع اتحاد و همکاری میان واحدهای جداگانه ای سیاسی، از اهمیت خاصی برخوردار شد. نظریه پردازان همگرایی با استفاده از تجربه بازار مشترک اروپا، به ارائه مدل ها و فرضیههای جدید پرداختند. (بیتا،17:1392).
همگرایی در چارچوب فرهنگ علوم سیاسی به فرایندی اطلاق میگردد که در آن جوامع از خواست و قدرت هدایت مستقل سیاستهای عمده و اساسی خود چشم میپوشند و سعی میکنند، به تصمیمهای مشترک و هماهنگ دست یابند و تصمیم گیری را به نهادهای مرکزی تازه ای واگذار کنند.
همگرایی میتواند هم به عنوان فرایند و هم به عنوان وضعیت تعریف شود. وضعیت همگرایی یعنی شرایطی که در آن کنشگران به یک اجتماع جدید میرسند. فرایند یا فرایندهای دخیل در آن نیز عبارتند از وسایل ابزاری که این اجتماع از طریق آنها حاصل میشود. فرایند همگرایی باید داوطلبانه و مبتنی بر اجماع باشد(صفوی،150:1387).
همگرایی به عنوان یک مفهوم انتزاعی تلقی میگردد که در علوم انسانی تعاریف زیادی از آن به عمل آمده و در این زمینه بین اندیشمندان اجماع نظری وجود ندارد. ارنست هاوس، همگرایی را فرایندی میداند که طی آن بازیگران سیاسی چندین واحد ملی مجزا ترغیب میشوند تا وفاداری ها، فعالیتهای سیاسی و انتظارات خود را به سوی مرکز جدیدی معطوف سازند که نهادهای این مرکز یا از صلاحیتی برخوردارند که دولتهای ملی موجود را تحت پوشش خود میگیرد، یا چنین صلاحیتی را میطلبند. با توجه به تعریف فوق میتوان گفت که نویسنده به دو موضوع در این رابطه تأکید مینماید، اول داوطلبانه بودن مسئله همگرایی. دوم، عدم استفاده از زور(قوام،41:1384).
از نظر کارل دویچ، همگرایی اساس اجتماعی واحد در محدوده یک قلمرو و همچنین دستیابی به فعالیت ها و سازمانهای وسیع و قدرتمندی است که تحولات صلح آمیز را در میان مردم به وجود آورده است. وی معتقد است که همگرایی یک موضوع همیشگی و به حق است، نه یک موضوعی که به زمان خاصی مربوط باشد و نیز شرایطی است که مردم در اختلافاتشان به جای جنگ آن را بر میگزینند(صفوی،153:1387).
همگرایی سیاسی فرآیندی است که طی آن واحدهای سیاسی به طور داوطلبانه از اعمال اقتدار تام خویش برای رسیدن به هدفهای مشترک صرف نظر کرده و از یک قدرت فوق ملّی پیروی میکنند. اما نظریه پردازان همگرایی، بر سر تعریف دقیق این واژه، توافق کامل بایکدیگر ندارند. از اوایل قرن هفدهم به این سو، به دنبال هر نوع مناقشه ای که در اروپا به وقوع میپیوست، مسئله «همگرایی» در شکلهای گوناگون، مانند ایجاد فدراسیونی برای استقرار صلح، مطرح میگردید. ولی عملاً پس از تجدید حیات اقتصادی اروپا به دنبال جنگ جهانی دوم بود که موضوع اتحاد و همکاری میان واحدهای جداگانه ای سیاسی، از اهمیت خاصی برخوردار شد. نظریه پردازان همگرایی با استفاده از تجربه بازار مشترک اروپا، به ارائه مدل ها و فرضیههای جدید پرداختند(www.Wikipedia.org).
لیندبرگ، با بهره گیری از تعاریف پروفسور هاس، در کتابی که در باره جامعه اقتصادی اروپا نگاشته، واژه همگرایی را به ترتیب زیر معنی کرده است.
* فراگردی که بر اساس آن دولت ها از اشتیاق و توانایی هدایت سیاستهای کلیدی داخلی و خارجی به صورت مستقل از یکدیگر انصراف جسته و در عوض کوشش میکنند، این تصمیمات را به صورت مشترک اتخاذ یا به مرکز جدید تصمیم گیری واگذار کنند(مشیرزاده،32:1384).
* فراگردی که به موجب آن بازیگران سیاسی در قلمروهای متعدد و مشخص متقاعد میگردند که، انتطارات و فعالیتهای سیاسی خود را به یک مرکزیت جدید واگذار نمایند.
2-17- عوامل و زمینههای همگرایی
به عقیده بیشتر صاحبنظران در روند همگرایی بایستی تصمیم گیری از مراکز متعدد قبلی به سوی یک مرکز واحد سوق داده شود و بدین لحاظ میتوان گفت؛ همگرایی فرایندی است که طی آن دولتها یا واحدهای سیاسی مستقل و جدا از هم بایستی به طور داوطلبانه و آگاهانه در این جهت حرکت کنند و برای به حداکثر رساندن همگرایی، حداقل از قسمتی از حاکمیت ملی و اعمال آن جهت دسترسی به پاره ای از اهداف مشترک صرف نظر و حتی الامکان از عوامل اختلاف زایی چون؛ وفاداریهای افراطی ملی، احساسات شدید ناسیونالیستی، گرایشهای سیاسی و پایبندی صرف به منافع ملی کاسته و با گسترش همکاریهای مختلف فنی، تکنیکی، اقتصادی، تجاری، فرهنگی و سیاسی زمینه ثبات و گرایش به سوی اتحاد میان کشورهای یک منطقه را فراهم آورند. همگرایی منطقه ای به معنی در هم آمیزی اقتصادی، سیاسی و استراتژیک کشورها در منطقه ی ویژه ای برای پدید آوردن یک نظام منطقه ای یک پارچه است. در حال حاضر اتحادیه اروپا تنها نمونه واقعی همگرایی منطقه ای است.(مجتهد زاده،205:1381)
شکل گیری فرایند همگرایی و پدیدار شدن یک گروه بندی و تشکل بین المللی و منطقه ای، نیازمند وجود زمینه ها و عوامل خاصی است که عمده ی آنها به شرح زیر است.
• ویژگیهای مشترک فرهنگی، تاریخی، مانند: زبان، تجربه تاریخی، ایدئولوژی، دین و مذهب، نژاد، قومیت، خاندان و آداب و رسوم مشترک.
• وحدت طبیعی و جغرافیایی و برخورداری از واحدهای جغرافیایی متمایز و یکپارچه مانند: شبه جزیره، خلیج، جزیره، فلات، قاره، دریا، اقیانوس، شبه قاره و…مانند اتحادیه پاسیفیک، نفتا، سازمان وحدت آفریقا، شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه کشورهای دریای سیاه.
• تهدیدی مشترک اعم از تهدید امنیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… .
• علائق، منافع و نقش مشترک مانند: گروه8(صنعتی ها)، بازار مشترک اروپا، اوپک و… .
• نیازها و وابستگی ها ی متقابل در زمینههای مختلف، مانند: آ سه آن و اکو.
• قدرت مسلط و نیروهای سیاسی و ژئوپلیتیک برتر که نقش تأسیس و رهبری همگرایی را بر عهده میگیرند، مانند: کشورهای استعمارگر، قدرتهای جهانی، قدرتهای منطقه ای و… .
• روابط عاطفی و سیاسی رهبران کشورها مانند: فدراسیون امارات متحده عربی.
• وابستگیهای تمدنی مانند: تمدن اسلامی، تمدن اروپایی، تمدن اسلاوی و … .
زمینه ها و عوامل مزبور به صورت انفرادی و یا جمعی(ترکیبی)، تأثی تعیین کننده ای بر شکل گیری فرایند همگرایی و پدیدار شدن تشکلهای جهانی و بین المللی و منطقه ای دارند(حافظ نیا و زرقانی،139:1391).
2-18- ویژگیهای همگرایی
همگرایی به عنوان فرایندی که طی آن واحدهای سیاسی به صورت داوطلبانه از اعمال اقتدار تام خویش برای رسیدن به هدفهای مشترک صرف نظر کرده و از یک قدرت فوق ملی پیروی میکنند، دارای ویژگیهای هستند که میتوان آنها را به شکل ذیل عنوان کرد:
➢ موضوع اصلی حاکمیت و قدرت واحدهای سیاسی بسیار مهم است.
➢ انگیزه اصلی همگرایی دسترسی آنها به منافع و امکاناتی است که قبل ازآن غیرممکن مینمود.
➢ همگرایی در کوتاه مدت شیوه ای برای حل و فصل درگیریهای منطقه ای و بین المللی است و در درازمدت باعث بسط و گسترش انترناسیونالیسم میشود.
➢ مسایلی مانند: نقش نهادها، نخبگان، کم و کیف مبادلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حرکتهای یکپارچه، موضوعات مشترک نظریه پردازان همگرایی هستند.
➢ از نظر تاریخی از اوایل قرن 17م. به دنبال هر مناقشه ای در اروپا، موضوع همگرایی با ایجاد فدراسیون تحقق یافته است(طاهری موسوی،103:1387).
2-19- مفهوم واگرایی
واگرایی به عنوان احساس جدایی بالقوه و بالفعل اقوام با تمام یا بخشی از عناصر تشکیل دهنده کشور است. به طوری که آنها به جای احساس تعلق به ملت، سرزمین و حکومت با عناصری مانند: زبان، سرزمین قومیو حتی کشورها و مناطق همسایه احساس تجانس ساختاری نموده و در پی ایجاد حکومتی برآمده از هویت قومیخود یا الحاق به کشور همسایه هستند. واگرایی برحسب نوع هدف به درجات مختلفی قابل تقسیم است که از جمله آنها میتوان واگرایی سیاسی، واگرایی سرزمینی و یا واگرایی شناور میان سیاسی و سرزمینی نام برد(عبدی،111:1391).
واگرایی ملّی به معنای آن کنش اجتماعی است که در اثر عوامل پیدا و پنهان در ساختار اجتماعی و قدرت سیاسی حاکم، مانع همبستگی سیاسی – اجتماعی و حیات ملّی را تهدید میکند.همگرایی و واگرایی تابعی از تلقی کشورها و بازیگران و مردم نسبت به منافع ملی و جمعی یا فردی است. به عبارت دیگر فردی که تن به شرکت در فرآیند همگرایی یا واگرایی نسبت به دولت مرکزی میدهد، به این میاندیشد که این عمل تا چه اندازه منافع او را تأمین و تهدیدات را از او دور میسازد. واگرایی در مقابل مفهوم همگرایی به کار میرود که منظور از آن عبارت است از: تفکیک و جدایی از همدیگر و دور شدن آنها از هدف مشترک و حرکت به سوی هدفهای خاص(حافظ نیا،373:1385).
2-20-عوامل مؤثر در ایجاد واگرایی
عوامل مختلفی زمینه ساز عدم تجانس و واگرایی در سطوح ملی، فراملی نقش آفرینی میکنند که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود.
2-20-1- اختلافات ارضی و مرزی
اختلافات ارضی و مرزی از مهمترین اختلافات دو جانبه و یا چند جانبه در بین قلمروهای ملی میباشد که علاوه بر تحمیل هزینههای انسانی و مالی بر کشورها زمینه مداخله و نفوذ قدرتهای بیگانه را نیز فراهم میسازد. در این مورد میتوان به اختلافات مرزی متعدد میان کشورهای حوزه جهان اسلام اشاره کرد که یکی از عوامل اصلی ایجاد آن وجود مرزهای تحمیلی در این قلمرو پهناور میباشد. به طوری که اکثر کشورهای خاورمیانه به ویژه منطقه حساس خلیج فارس با یکدیگر اختلافات مرزی حل نشده دارند. نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که هرچه منطقه مورد اختلاف از لحاظ ارزشی مهم جلوه نماید، درگیری و منازعه با شدت بیشتری صورت میپذیرد. اختلافات ارضی و مرزی در جهان اسلام مانع بزرگی بر سر ایجاد همگرایی و تفاهم میان کشورهای اسلامیواتخاذ مواضع مشترک در برابر مسائل منطقه ای و بین المللی به حساب میآید(صفوی،201:1387).
از آنجا که خطوط مرزی اکثر کشورهای اسلامیواقع در خاورمیانه و شمال آفریقا توسط دولتهای استعمارگر(انگلستان، فرانسه و ایتالیا)، تعیین شده و در ترسیم آنها توجهی به مسائل قومی، تاریخی، فرهنگی و دفاعی نشده است، لذا امکان بروز درگیری میان کشورهای مزبور پیوسته وجود دارد، که این امر به طور مثال در جنوب شرق آسیا با این شدت مورد توجه نیست.در این راستا، در منطقه خلیج فارس که تنها بخش کوچکی از جهان اسلام را تشکیل میدهد، حدود 50 مورد اختلافات ارضی و مرزی میان 8 کشور این منطقه وجود دارد، که تاکنون اقدامیاز سوی این کشورها برای حل اختلافات مزبور به صورت مسالمت آمیز مشاهده نشده است.این امر به نوبه خود احتمال ایجاد تنش میان کشورهایمنطقه را تشدید میکند(جعفری ولدانی،11:1374).
2-20-2- ناسیونالیسم
ناسیونالیسم به وابستگی مردم یک منطقه که براساس یک احساس مشترک به وجود آمده گفته میشود این احساس مشترک ممکن است علل تاریخی، فرهنگی، نژادی، جغرافیایی و غیره داشته باشد. ناسیونالیسم در حقیقت ملاتی است که گروههای مختلف را به هم پیوند داده و واحدی به نام ملت را به وجود میآورد. (روشن و فرهادیان،242:1385)
میهن دوستی و دلبستگی به هویت میهنی مفاهیم غریزی و کهن هستند. ناسیونالیسم یا ملی گرایی مفهومیکاملاً سیاسی است که از سوی اروپای بعد از انقلاب صنعتی به جهان بشری معرفی شد. از نظر واژه شناسی ناسیونالیسم از ریشه ناسی(Nasci)آمده است این واژه لاتین متولد شدن معنی میدهد و نظریه تکاملی ایده ناسیونالیسم را تأیید میکند.(حافظ نیا و همکاران،210:1389)
اگر ناسیونالیسم بر مبنای برگشت به ارزشهای جاهلی و اساطیری باشد، ارتجاعی محسوب میشود و اگر بر مبنای یک احساس انسانی و فرهنگ خلاق باشد، مترقیانه خواهد بود. مفهوم ناسیونالیسم در قرن نوزدهم و بیستم به طور گسترده ای از اروپا به سایر نقاط و از جمله خاورمیانه انتشار یافت. افکار ناسیونالیستی به دلایلی چند در نیمه دوم قرن نوزدهم در خاورمیانه، گسترش یافت.
اول: افتتاح مدارس جدید درمصر، لبنان وسوریه
دوم: اختراع
