
بدون رسيدن به اهداف خود در 1342ه به عراق بازگشتند.195
در نهم ذیالحجه 1365ه آسید ابوالحسن اصفهانی در کاظمین دیده از جهان فرو بست و در صحن مطهر علوی مدفون شدند. افزون بر موضعگيريهاي ایشان در دورهی حيات، درگذشت او نيز در عمل صورت حركتى سياسى به خود گرفت. حضور وسيع مردم در مراسم عزاداري اصفهانى و برانگيخته شدن احساسات مذهبى مردم در جريان تشييع ایشان، در شكست فرقة دمكرات آذربايجان مؤثر بوده است.196
4. 5. 3. سید هبة الدین شهرستانی (1301ـ1386ه)
در رجب 1301ه محمد علی شهرستانی ملقب به سید هبة الدین، در سامرا دیده به جهان گشود.197 میرزا علی شهرستانی، یكی از بزرگان سامرّا، در عالم رؤیا دیده بود که لقب هبة الدین را به این فرزند دادهاند. پدرمحمدعلی سید حسین حائری كاظمی، از دانشمندان پارسا، عابد و با اخلاق بود و بیشتر وقتش را به تحقیق می گذراند. مادرش مریم، از سادات شهرستانی اصفهان و از احفاد میرزا محمد مهدی شهرستانی، زنی عالم و فاضل بود كه در ریاضیات، تاریخ كشورها و دودمانها، ادبیات و شعر سرآمد زنان آن زمان بود.198
نسب ایشان با سی واسطه به زید بن علی بن حسین (علیه السلام) میرسد. جد چهارم ایشان سید علی كبیر، بانی دیوار نجف و كربلا و متولی احداث كانال آب رسانی به این دو شهر است.199 خاندان شهرستانی در مناطق كربلا، نجف، كاظمین، كرمانشاه، همدان و اصفهان پراكنده و در بین مردم مقبولیت داشته اند.200
سید هبة الدین از نخستین روزهای كودكی ازدانش پدر و مادر خود بهره میبرد. وی آموزش رسمی را از ده سالگی آغاز كرد و در مدتی كوتاه، آموختن صرف، نحو، منطق، عروض، بیان، حدیث، فقه، تاریخ، هیئت، حساب و ریاضیات را در كربلا به پایان رساند.پدر سیّد، در ذیالقعده 1319ه در سن هفتاد سالگی وفات یافت. در واقع، پشتوانه علمی قوی سید هبة الدین از دست رفت و غمی سنگین بر دلش ماند.201 بعد از تدفین پیكر پدر در كاظمین، به كربلا كه بازگشت و به تحصیل ادامه داد.
سید مرتضی كشمیری، یکی از دانشمندان برجسته نجف، از وی خواست در حوزه علمیه نجف اشرف ادامه تحصیل دهد. وی درشعبان 1320ه، در نوزده سالگی برای استفاده از محضر بزرگان، راهی نجف اشرف شد.202 در حوزهی درس آخوند خراسانی، سیّد محمد كاظم یزدی و شریعت اصفهانی حاضر و در اندك زمانی به درجه اجتهاد نائل آمد.
وی در 1323ه، از درس «شرح چغمینی» آیت الله شیخ محمد باقر اصطهبانی بهرهمند شد. سیّد هبة الدین مشغول فراگیری دانش هیئت قدیم بود، كه كتاب «موائد» نوشته میرزا محمد حسین مرعشی شهرستانی او ر ا با ستاره شناسی جدید آشنا ساخت. و كتاب «نقض الفرض فی اثبات حركة الارض» را تألیف كرد.سپس کتاب «الهیئه و الاسلام» که حركت زمین را با آیات و روایات به اثبات میرساند، تدوین نمود.203
آیت الله شهرستانی علاقه شدیدی به تحقیقات علمی و تألیف کتاب داشت که از مهمترین آثار او: تفسیر محیط، حکمت احکام، جامعه اسلامیه، امت و امامت، سراج و معراج، سیره خیر البشر، شریعت و طبیعت، فغان اسلام، فیض الباری، فیض الساحل، مواقع نجوم، معجزه خالده، اثبات حرکت زمین، هیئت و اسلام، یاقوت و میقات، الجان و الجن، دین بشر، نهضة الحسین، ما هو نهج البلاغه و شرح کفایه را می توان نام برد و اکثر کتب فوق در عراق چاپ شده و اغلب به زبان عربی است.
آیت الله شهرستانی در جریان جنبش مشروطه ایران در 1324 ه، مردم مسلمان را به خواستن آزادی و مشروطه تشویق كرده و علاوه بر انتشار مقالات در جراید فارسی و عربی و ایراد سخنرانی در تأیید آن، در نشستهای آشكار و پنهان مشروطهخواهان شركت میكرد.
وی در سال 1328ه ماهنامه دینی، فلسفی و علمی «العلم» را منتشر ساخت كه از مهمترین مجلات فكری و سیاسی آن زمان به شمار میآمد.این مجله به همان اندازه كه مورد استقبال استادان و طلاب حوزهها قرار گرفت، با مخالفت سنتگرایان نیز مواجه گردید و بدین ترتیب انتشار آن بیش از دو سال طول نکشید.204 علاوه بر این در مجلات معتبر آن روز چون المقتطف و الهلال در مصر، المقتبس در عراق، الروضة در شام مقالات علمی ارائه كرد.205
آیت الله شهرستانی برای تبلیغ دین و ایجاد وحدت مسلمین به كشورهای سوریه، لبنان، مصر، حجاز، یمن و ایران مسافرت كرد. در برخی نشریات خوانده بود که در بحرین، گروهی از مبلغان مسیحی، دین مسیح را به مسلمین تبلیغ نموده و عدهای را منحرف كردهاند. رمضان 1330ه به سوی بحرین رهسپار شده و به مدت دو ماه توقف نمود. سید هبة الدین هم با تدابیر خود، موفق شد تا دو مدرسه اسلامی «اسلام» و «اصلاح»، و یك دعوتخانه تأسیس نماید و تشکیلات مبلغین مسیحی را برهم زند.
با شروع جنگ جهانی اول در 1332ه، واعلام جنگ متفقین بر ضد عثمانی و به دنبال آن حمله نیروهای انگلیسی به جنوب عراق، آیت الله شهرستانی همانند بسیاری از مراجع و علمای شیعه عراق، بر ضد آنها فتوای جهاد صادر نمود. در فتوای او آمده بود» :جهاد بر همه مسلمانان جهان، واجب عینی است، حتی كسانی كه زیر سلطه بریتانیا، فرانسه و روسیه به سر میبرند، باید برای مقاومت در برابر این سه دشمن اسلام، متحد شده با آنها به نبرد برخیزند.»206 این فتوا در محرم 1333 ه، در همه مساجد بغداد خوانده شد. و سپس ایشان، همراه با گروهی از علمای عتبات و هزاران تن از مجاهدان داوطلب، با حمل پرچم مرقد مطهر امیرمؤمنان (علیه السلام) رهسپار جبهههای نبرد گردیدند.207 شهرستانی به همراه شیخ الشریعه اصفهانی در كاظمین، به دیدار علمای اهل سنت شتافت. وی در طول مسیر، برای جذب نیروهای مردمی تلاش میكرد.پس از شكست و ناكامی مجاهدان در جنگ با نیروهای انگلیسی، وی به فعالیتهای علمی روی آورد.كمتر از دو سال پس از سلطه انگلیس بر عراق، به سبب تحقیر و بدرفتاری و سخت گیری نیروهای انگلیسی، خشم و نفرت از آنها سراسر شهرهای شیعه نشین را فرا گرفت. در آن زمان وی به همرا ه شیخ محمدرضا شیرازی، سازمان سرّی اسلامی را ایجاد كرد.هدف این گروه بیرون راندن اشغالگران و استقلال عراق بود.همچنین از اعضای شورای سرّی انقلاب بود كه میرزا محمد تقی شیرازی، آن را برای سازماندهی انقلاب ایجاد كرده بود. میرزای شیرازی، سید هبة الدین شهرستانی و میرزا احمد خراسانی را به بغداد اعزام كرد تا با ویلسون، حاكم انگلیسی عراق مذاكره كرده و او را به پیشنهاد آتش بس متقاعد سازند. با عدم همکاری ویلسون، شعلههای قیام و انقلاب از كربلا گذشت و بیشتر نقاط عراق را فراگرفت. در این هنگام رسیدگی به وضعیت جبهههای گوناگون، رفع كمبودها و آماده نگاهداشتن روحیه رزمندگان، همه از وظایف شورای انقلاب و سید هبة الدین بود.
با وجود تلاش و مجاهدت فراوان، درگذشت نابهنگام میرزا محمد تقی شیرازی سرنوشت قیام را رو به تاریکی برد. از اینرو شهرستانی برای جلوگیری از ناكامی آشكار قیام، در نامهای كه به حاكم انگلیسی جدید عراق نوشت، مسئولیت قیام را به گردن ویلسون انداخت و از او خواست تا باب گفتگو و مذاكره را برای یافتن صلحی شرافتمندانه باز كند. حاكم جدید عراق، شرایطی برای صلح اعلام كرد كه از جمله آن تسلیم هفده نفر از رهبران انقلاب به مقامات انگلیسی بود. كه از جملهی آنها سید هبة الدین شهرستانی، سید ابوالقاسم كاشانی، سید حسین قزوینی، شیح محمد خالصی زاده و… بودند و بدین ترتیب، شهرستانی و چند تن دیگر توسط عوامل وابسته دستگیر و تسلیم مقامات انگلیسی شدند. شهرستانی به اتهام شركت در رهبری قیام، به اعدام محكوم شد، اما با صدور فرمان عفو عمومی، پس از9 ماه اسارت، در1339 ه آزاد گردید.208
وی نقش مؤثر و سازنده ای در پیروزی انقلاب عراق و استقلال آن كشور داشت و مدتی در شهر حلّه زندانی بود. در سال 1340ه پس از استقلال عراق به دستور ملك فیصل، به عنوان وزیر فرهنگ و معارف عراق منشأ خدماتی به نفع اسلام و شیعه گردید. به دلیل فشاری که از جانب انگلیسیها متحمل شد، از منصب خویش كناره گرفت و به تحقیق و تألیف اشتغال ورزید.209 در محرم سال 1342ه به امر پادشاه عراق و اصرار علما، به ریاست دیوان عالی تمیز که به مجلس تمیز جعفری موسوم شد، منصوب شد و تا سال 1353ه ریاست مجلس یاد شده را داشت.
درد شدید چشمها از پیشآمدهای ناگوار در زندگی سید بود که از سال 1342ه شروع شد. ایشان در سال 1346ه برای معالجه به سوریه رفت، كه از معالجات نتیجهای نگرفت و سرانجام نیز به ضایع شدن مردمك های چشم ایشان خاتمه یافت. بنا به گفته خودشان: «در اثر این مصیبت ناگوار میبایست از غصه دلم تركیده و مرده بودم، ولی خداوند متعال به بنده لطف فرموده، كه هر روزی میتوانم به عادت دست، چهل صفحه مطلب بنویسم.»210 نحوه كار این بود كه كتب را برای سید میخواندند و سید تألیف كتاب و انشاء مقالات را انجام میدادند. از پژوهشگران و مورخان فقط محمد شریف رازی، نابینایی سید هبة الدین را توطئه استعمارگران و به دست آنان دانسته است و عقیده دارد دشمنان دین اسلام، یعنی انگلیسیها او را از بینایی و چشم محرومش نمودند.211
این بزرگ مرد در سال1353ه برای شركت در انتخابات مجلس شورای ملی به عنوان نماینده استان بغداد رهسپار مجلس شد .مجلسی كه بیش از چند ماه دوام نیاورد و در همان سال منحل شد. او هرچند از درد چشم و كاهش شدید بینایی رنج میبرد، اما انحلال مجلس فرصتی بود تا دیگر بار به پژوهشهای خویش بپردازد .
آیت الله شهرستانی كتابخانه بزرگی به نام «مكتبة الجوادین العامة» در صحن شریف كاظمین بنا نهاد و كتابخانه شخصی خود را نیز به آنجا انتقال داد. بسیاری از شخصیتها با وی در آنجا دیدار میكردند و او به پرسشها درباره مسائل گوناگون پاسخ میگفت. وی پس از تحمل بیماری، سرانجام در روز 25 شوال سال 1386ه در سن 86 سالگی در شهر كاظمین وفات یافت. و با تشییع با شکوه مردم، در جوار مرقد مطهر حضرت امام موسی كاظم و حضرت جوادالائمه) ع) مدفون گردید.
فصل پنجم: بررسی تاریخی مواجههی علمای شیعه با حاکمان در
دوره ی پهلوی
5. 1 رابطهی علما با حکومت پهلوی
«رضاخان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار دیانت و سینه زدن و روضه بپا كردن و از این تكیه به آن تكیه رفتن در ماه محرّم، مردم را اغفال كرد. پس از آنكه مستقر شد حكومتش، شروع كرد به مخالفت با اسلام و روحانیین، به طورى كه مجالس روضه ما هیچ امكان نداشت كه منعقد بشود. اگر بعضى مجالس مىخواست منعقد بشود، قبل از اذان صبح منعقد مىشد كه اول اذان تمام بشود. مأمورین دور مىگردیدند براى اینكه نگذارند مجالسى باشد. روحانیین را در هر جا كه بودند یا به حبس كشید، و یا بعضى را تلف كرد، كُشت.»212
رضاخان پس از کسب قدرت، ابتدا خود را حامی اسلام نشان داد، اما رابطهی دولت و روحانیون اندکی بعد از تاجگذاری رضاشاه در 1305ش تیره شد. وی پس از مدتی چهره واقعی خود را، به خصوص با سختگیری بر علما و محدود کردن آنها در فعالیتهای اجتماعیـ سیاسی نشان داد.
شیخ محمدتقی بافقی یکی از روحانیون مبارزی بود که شجاعانه رضاشاه را با نامههای تند و صریح، از اعمال زشت و منکر برحذر میداشت و اولین جنبش مردمی را علیه او به وجود آورد. پس از صدور اعلامیهای از طرف دولت مبنی بر ممنوعیت امر به معروف توسط علما، وی همهی اهالی شهر و کسبه را دعوت به اجتماع کرد و عدهی کثیری از مردم در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) گرد آمدند. بافقی در سخنرانی خود، دولت رضاخان را جابر و ظالم خواند. پس از آن اجتماع، دولت رضاخان عقب نشینی کرده و دستور جمع آوری اعلامیهها را داد.213 یکی از مهمترین نمونههای مواجههی علما با رضاخان نیز در نوروز سال 1306ش از سوی بافقی بود. در لحظهی تحویل سال که عدهای از زوّار در حرم حضور داشتند، اعضای خانوادهی سلطنتی بدون حجاب در ایوان حرم حاضر شدند. مرحوم بافقی با فرستادن پیام تندی لب به اعتراض گشود. رضاشاه با شنیدن این خبر عازم قم شده و با چکمهی نظامی به حرم رفته و شیخ را به باد کتک گرفت. شیخ به ادارهی نظمیهی تهران تحویل و زندانی شد.214 آمیرزا صادق آقا مجتهد از علمای مشروطهخواه
