
داشته باشد.
ممکن است کسی گمان کند که وجوب اطاعت از هارون و لزوم پیروی بیچون و چرا از او بدین جهت بود که هارون پیامبر بود و این از آثار نبوت اوست، نه به جهت این که جانشین موسی بوده است. بنابراین وجوب اطاعت مطلق از آثار خلافت نخواهد بود و چون امیر مؤمنان علی پیامبر نیست نمیتوان آن اثر را برایش اثبات کرد. در پاسخ میگوییم: این گمان، توهم باطل و نادرست است، گرچه برخی از دانشمندان اهل تسنن آن را در کتابهای خود نوشتهاند. توضیح مطلب این که اگر وجوب اطاعت بیقید و شرط از آثار نبوت باشد، نه از آثار خلافت؛ بنا بر این، اطاعت از سه خلیفه نخستین نیز واجب نخواهد بود؛ زیرا آنان پیامبر نبودند. و اطاعت از امیر مؤمنان علی، همو که او را خلیفه چهارم میدانند لازم نخواهد بود؛ چرا که آن حضرت پیامبر نیست، بلکه فقط جانشین پیامبر است. بنا بر این وجوب اطاعت از هارون به جهت جانشینی او از حضرت موسی بوده، نه به خاطر پیامبری او؛ از این رو اطاعت مطلق و بیچون و چرا از حضرت علی به حکم حدیث منزلت و جانشینی پیامبر اکرم واجب خواهد بود، در نتیجه مناقشه و اشکال مردود و باطل است.
دلالت حدیث منزلت و دیدگاههای علمای شیعه، اهل تسنن
اعتبار و ارزش علمی سند صدور حدیث منزلت جای گفت و گو و جدال علمی نزد دانشمندان شیعه و اهل سنت نبوده و نیست، لیکن اساس اختلاف به دلالت آن برامامت و خلافت امیر مؤمنان علی بازمیگردد. پس شایسته است تا محور اساسی بحث از این حدیث شریف به دلالت آن اختصاص پیدا کند، اندیشمندان امامیه متفق و معتقدند آنچه از ظاهر و بلکه صریح معنای واژهها و گزارههای حدیث منزلت دریافت و برداشت میشود آن است که نبی اکرم در موارد متعدد و مختلف و از جمله آنها در ماجرای غزوه تبوک جایگاه امام علی را در نزد خود همانند و همسان هارون برای موسی تعریف کرده است و تنها تفاوت این دو را در پایان یافتن مقام نبوت(پس از دوره رسالت نبوی) شمرده است. پس آنچه به روشنی از حدیث منزلت دریافت میشود تشبیه و تنزیل رابطه میان حضرت موسی و هارون با رسول بزرگوار اسلام و امام علی است و چنانچه پیشتر گذشت ارتباط میان حضرت موسی و هارون از این جهت بوده است: اول) برادری؛ دوم) وزیری؛ و سوم) جانشینی
اخبار فراوان در مجموعه آثار روایی شیعه و اهل سنت هرسه جهت رابطه میان رسول خدا و امیر مؤمنان علی را گویا و رسا بیان کرده است. روایات حکایت گر «مؤاخاة» (=پیمان برادری) و «وزارت» به ارتباط اول و دوم و حدیث«منزلت» به رابطه جانشینی و خلافت امام علی دلالت روشن دارد و براین پیوند استوار و پابرجا میان آن دو بزرگواربه صراحت اشاره نموده است از دیگر سو: آنچه از ظاهر اطلاق عبارت «انت من بمنزله هارون من موسی» درک و کشف میشود یک مفهوم فراگیر و عام است و این مفهوم فراگیر همه مراتب ودرجات، زمانها مکانها را در برمیگیرد و اختصاص به دوره یا درجهای خاص ندارد. درنتیجه از ظاهر اطلاق عبارت به دست میآید که همه مراتب و درجات، خصوصیات و امتیازات نبی اکرم به جانشین و خلیفه وی امیر مؤمنان علی واگذار گردیده است و براساس ذیل اطلاق عبارت یاد شده تنها مقام «نبوت» به جانشین داده نشده است و جانشین نبی اکرم فقط امتیاز نبوت را ندارند. شیخ صدوق (م 381هـ.ق.) از محدثان و فقیهان امامیه در این باره نوشته است: «این سخن رسول خدا که فرمودند: «انت منی» دلالت برمنزلت «علی» از سوی پیامبرگرامی درهمه مراتب و خصوصیات دارد، چنانچه همین مراتب و خصوصیات برای«هارون» از سوی «موسی» وجود داشت لیکن درخبر(منزلت) یک مورد(از مراتب و خصوصیات) جدا شده است و آن (مقام نبوت) است.185
سید مرتضی (م 436هـ.ق.) از فقیهان، ادیبان و متکلمان امامیه در تفسیر حدیث منزلت نوشته است: =خبر(منزلت) از دو زاویه به صراحت (برامامت و خلافت علی) دلالت دارد: اول)سخن پیامبر که فرمودند: «انت» این عبارت میطلبد تا همه مراتب و درجات هارون از سوی موسی برای امیر مؤمنان به دست آید و تنها آنچه استثناء شده، مقام نبوت است واز نظرگاه عرفی مورد استثناء از این مراتب و درجات جدا میگردد و به درستی ما آگاهیم که مراتب و درجات هارون از سوی موسی عبارت است از«شریک بودن در مقام نبوت»، «برادرنسبی» «داربودن محبت والا درنزد موسی»، «برتری دادن برهمه جمعیت از بستگان و نزدیکانش، و «خلافت و جانشین بودن در زمان غیبت میان امت» و همانا اگر هارون پس از موسیزنده باقی میماند بی شک موسی او را جانشین خود میان امت قرار میداد و روا نمیشود تا کار و تدبیر(زندگی مردم) به کسی غیراز هارون واگذار شود وآن گاه که استثناء (درمتن خبرمنزلت) مقام نبوت را (از همه مراتب و درجات علی) بیرون نمود و از نظرگاه عرف برادری نسبی اختصاص(به هارون و موسی) پیدا کید به یقین لازم میآید تا به جزء این دو مورد دیگر مراتب و درجات میان (رسول گرامی اسلام و امام علی) به اثبات رسد و از موارد ثابت میان آن دو بزرگوار آن است که اگرهارون تا بعد از موسی زنده باقی میماند موسی کارامتش را به او واگذارمیکرد و آن جناب جانشین موسی بود و مامیدانیم امیر مؤمنان پس از گذشت رسول خدا زنده باقی ماند پس بی گمان امامت آن جناب لازم و ثابت میشود.186
وشیخ مفید (م 413هـ.ق.) از زاویهی دیگر در تبیین دلالت حدیث منزلت بر امامت امیر مؤمنان نوشته است: و (پیامبر) و سلم هنگام حرکتش به سوی «تبوک» دربارهی علی فرمودند: تو نزد من همانند هارون در نزد موسی هستی جز آنکه پیامبری بعد از من نخواهد بود در نتیجه پیامبر برای علی وزارت اختصاص در دوستی و محبت، برتری بر همگان وجانشینی او را درحیات و پس از مرگش ثابت و لازم شمرده؛
زیرا قرآن کریم به همه اینها دربارهی هارون نزد موسی گواهی داده است. چنان که خداوند متعال از «موسی» چنین حکایت کرده که گفت: خدایا برایم وزیری از خاندان خودم قرارده، بردارم هارون را و پشت مرا به وسیلهی او استوار ساز و در کام شریک کن تا بسیارستایش و یادت کنم، همانا تو برما بینایی و خدایی متعال (به دنبال این درخواست موسی ) فرمودند: ای موسی، خواستهات برآورده شد. (طه/ 29/36) برپایه (آیات شریفه یاد شده) هارون با موسی در مقام نبوت و وزارت-که منجر به رسیدن در جایگاه رسالت است- واستواری او درنصرت (موسی) شریک گردید، (وخدای متعال) دربارهی جانشینی هارون از سوی موسی فرمودند: درمیان قوم من جانشینم باش و (کارها را) اصلاح نما و از مفسدان پیروی مکن (اعراف / 142) و با این سخن پروردگار خلافت هارون از سوی موسی ثابت گردید و بر این اساس (میگوییم) رسول خدا سلام که همه مقامات هارون به جزنبوت- برای امیر مؤمنان قرارداد برای (علی) برتری و شایستگی و دوست داشتن آن جناب ثابت میشود زیرا این سخن (انت من منزله هارون من موسی) همه این رتبهها را در بر میگیرد اما خلافت (رسول خدا) در زمان حیاتش (برای علی) ثابت است. زیرا رسول خدا در سخنش گویا و رسا وقت بیرون رفتن از مدینه و توقف در خارج شهر فرموده است:
(انت منی بمنزله هارون من موسی) (و این سخن صراحت در جانشینی علی در زمان حیات رسول خدا ( السلم)دارد) و (نیز) پس از وفات پیامبر و سپری شدن دوران نبوت باز جانشینی علی از فرموده رسول خدا روشن میشود، زیرا مقام نبوت را حضرت با کلامش (الا انه لانبی بعدی) استثناء وجدا کردند و این معلوم میکند که دیگر مراتب و مقامات پس از دوران نبوت (برای علی) ثابت و پا برجاست.187
اکنون آنچه در یک برداشت نهایی میتوان از حدیث منزلت نشان داد آن که نسبت تشبیه و تنزیل رابطه میان حضرت موسی و هارون با نبی اکرم () و امیر مؤمنان علی درهمه مراتب و درجات، زمانها و مکانها است و اطلاق عبارت (انت منی بمنزله هارون من موسی) و استنثناء موجود درهمین سخن با واژه «الاالنبوه» یا عبارت: «الا انه لانبی بعدی» برفراگیری همه مراتب این رابطه و نسبت دلالت دارد و نتیجه حدیث شریف منزلت از امامت و خلافت امیر مؤمنان علی سخن گفت و گو کرده است و در بیان مقام والای امامت حضرت دلالت دارد.
در کتابهایی که در این زمینه نوشته شده علما و دانشمندان اهل تسنن تصریح کردهاند که این حدیث، بر امامت و خلافت حضرت علی دلالت میکند. به عنوان نمونه کتاب تحفة الاثنا عشریه در رد شیعیان امامیه اثنا عشری نوشته است. نگارنده این کتاب اعتراف میکند که حدیث منزلت خلافت حضرت علی را اثبات میکند؛ بلکه سخن را فراتر برده و میگوید: هیچ کس دلالت حدیث را انکار نمیکند، مگر ناصبی و دشمن اهل بیت و هرگز اهل سنت به آن راضی نیستند.188
سخن ما در اثبات خلافت بلافصل امیر مؤمنان علی است؛ یعنی بعد از رسول خدا بلافاصله تنها آن حضرت جانشین پیامبر است، اما اثبات اصل خلافت امیر مؤمنان علی بعد از پیامبر از این حدیث، انکارناپذیر است، مگر از ناصبی و دشمن امیر مؤمنان علی، همچنان که نگارنده تحفة الاثنا عشریه به این مطلب تصریح کرده و دلالت این حدیث را به این اندازه پذیرفته است.
با وجود این، با مراجعه و بررسی کتابهای حدیثی اهل تسنن و شرحهای آنها میبینیم آنها حتی اصل دلالت حدیث منزلت را بر خلافت و ولایت نمیپذیرند و در آن مناقشه میکنند، همان کاری که نویسنده تحفة الاثنا عشریه به ناصبیها و دشمنان اهل بیت نسبت داده است.
به عنوان نمونه اگر به شرح حدیث منزلت در منابعی از جمله: فتح الباری، نگارش حافظ ابن حجر عسقلانی، شرح صحیح مسلم از حافظ نَوَوی و المرقاة فی شرح المشکاة مراجعه کنیم، میبینیم که اینان در شرح و تفسیر این حدیث، حتی در دلالت این حدیث بر اصل امامت و ولایت اشکال میکنند؛ یعنی همان سخنی که نگارنده تحفه اثنا عشریه گفته که آن را از اهل تسنن نفی کرده و به ناصبیها نسبت داده است. اکنون به گفتار نَوَوی در شرح صحیح مسلم دقت کنید. عین عبارت او یا نزدیک به آن را سایر نگارندگان اهل تسنن نیز در کتابهایی که نام برده شده آوردهاند.
نَوَوی گوید: این حدیث هیچگونه دلالتی بر این که علی پس از پیامبر جانشین او باشد ندارد؛ زیرا پیامبر این جمله را هنگامی به علی گفت که به جنگ تبوک میرفت و او را در مدینه به جای خود گذاشت. منظور نَوَوی این است که این حدیث در مورد خاصی بیان شده است. وی در ادامه سخن میگوید: مؤید این مطلب همین است که هارون- که علی به او تشبیه شده- پس از موسی خلیفه نبود؛ بلکه در دوران زندگی موسی از دنیا رفت. بنا بر آن چه نزد صاحبان اخبار و تاریخ مشهور است، او چهل سال پیش از وفات جناب موسی فوت کرد. آنها گفتهاند: هنگامی که حضرت موسی میخواست برای مناجات به میقات پروردگارش برود، هارون را خلیفه و جانشین خود قرار داد. پس این خلافت و جانشینی خلافتی موقت و در یک جریان خاص و محدودی است.
و هیچ دلالتی بر آن خلافت و جانشینی که مورد بحث و نزاع است ندارد.189
به راستی شما قضاوت کنید! آیا جز ناصبی چنین سخنی میراند؟
سخنی که حتی فردی چون صاحب تحفة الاثنا عشریه نیز راضی نمیشود آن را به خود نسبت دهد. از همین رو آن را به ناصبیها نسبت داده است. البته ما سخنان ابن تیمیه و افراد دیگری را که عقاید شیعیان را رد میکنند بیان خواهیم کرد و فرازهایی از عبارات آنها را خواهیم نوشت تا روشن شود که چه کسی ناصبی است و آن گاه است که بیش از پیش با ناصبیها آشنا خواهید شد.
تا کنون بیان شد که چگونه حدیث منزلت، به صراحت بر خلافت، امامت و ولایت بعد از رسول خدا دلالت دارد که نگارنده تحفة الاثنا عشریه نیز منکر این دلالت نیست؛ اما در نهایت میگوید: تمام نزاع و دعوای ما با طرف مقابل دربارهی امامت بلافصل بعد از رسول الله است.
فصل چهارم
نقد و بررسی شبهات و اشکالات به حدیث منزلت
مقدمه
همانطور که در فصل سوم بیان شد اعتبار و ارزش علمی سند صدور حدیث منزلت جای گفتگو و جدال علمی نزد دانشمندان شیعه و اهل سنت نبوده و نیست.
از حیث دلالت آنها یعنی اهل سنت حدیث منزلت را بیانگرجایگاه والای امام علی از
