
انتخاب برخی روشهای استهلاک، مانند روش ساعات کارکرد و یا روش تعداد محصول تولید شده، با میزان استفاده و کارکرد اموال ماشین آلات و یا تعداد محصول تولید شده بیشتر باشد، هزینه استهلاک نیز به همان نسبت بیشتر خواهد بود و در نهایت سود گزارش شده، یک روند متناسب را طی میکند. در صورتی که انتخاب روشهایی مانند روش خط مستقیم و یا روشهای نزولی باعث میشود که هزینه استهلاک محاسبه شده با میزان درآمد و فروش کالا، ارتباط منطقی نداشته باشد. نمونه دیگر از این باب، به هزینه منظور نمودن برخی از مخارج سرمایه ای یا بالعکس میباشد لذا مدیران در این محدوده نیز از اختیارات زیادی برخوردارند تا بر اعداد و ارقام حسابداری اعمال کنترل نمایند .
3)هموارسازی سود از طریق طبقه بندی
مدیران میتوانند از طریق تغییر مکانی اعداد و ارقام مندرج در صورت سود وزیان، سود گزارش شده را براساس اهداف خویش دستکاری نمایند. نشان دادن بعضی از هزینههای اداری و تشکیلاتی به عنوان بخشی از بهای تمام شده کالا و کم کردن سود عملیاتی و بالعکس، نمونه ای از حالت مذکور میباشد . همچنین عادی، غیرعادی یا غیرمترقبه تلقی کردن برخی از اقلام سود و زیان منجر به افزایش یا کاهش سود خالص عملیاتی میگردد (آقایی و کوچکی، 1375، 45).
2-1-11) مدیریت سود و کیفیت افشاء
سود گزارش شده در شرکت ها، همواره بعنوان یکی از معیارهای تصمیم گیری مالی مورد توجه بوده است. اما هرگاه اهداف مدیران و مالکان همسو نباشد مدیریت ممکن است صورتهای مالی در جهت منافع خود تهیه نمایند. استفاده کنندگان از اطلاعات مالی نیز همواره از عدم تقارن اطلاعات حسابداری ناراضی بودهاند و همواره به دنبال اطلاعاتی هستند که بتوانند جهت تصمیم گیریهای منطقی از آن استفاده نمایند. دو مکانیسم اصلی وجود دارد که شکاف اطلاعاتی بین مدیران و سرمایه گذاران را تعدیل مینماید. اول عرف و استانداردهای پذیرفته شده حسابداری که توانایی مدیریت برای تحریف اطلاعات مالی را محدود میسازد، اگر چه هنوز مدیران قادرند به دلیل دانش و تخصص، برتری اطلاعاتی را حفظ نمایند و دوم حسابرسان که با رسیدگی به برآوردهای مدیریت و ارقام و اعداد گزارش شده اعتبار صورتهای مالی را افزایش میدهند. این مکانیزمها هنوز نارسائیهای خاص خود را دارند و نتوانستهاند به طور کامل شکاف اطلاعات بین مدیران و سرمایه گذاران را برطرف کنند. افشاء اطلاعات راهکاری است جهت از بین بردن عدم تقارن اطلاعات بین مدیران و سرمایه گذاران از طریق تعدیل تضاد منافع موجود (ایزدی نیا، 1377، 112).
بینش(2001) به وجود دو دیدگاه در مورد مدیریت سود اشاره میکند. دیدگاه «فرصت طلبانه53» که بیان میدارد مدیران در پی گمراه کردن سرمایه گذاران هستند و دیدگاه «تبادل اطلاعات54» که بیان میدارد که اختیارات مدیر ابزاری است برای وی تا تا انتظارات شخصی اش را در مورد جریانات نقد آتی شرکت به سرمایه گذاران ارائه کنند.
لوبو و ژو55(2001) میزانی که شرکتها به مدیریت سود میپردازند را به عنوان عامل تعیین کننده مهمی جهت تصمیم گیری در ارتباط با میزان افشاء اطلاعات معرفی مینمایند. تجزیه و تحلیلهای تجربی ارائه شده توسط این محققین بیانگر وجود رابطه منفی بین کیفیت افشاء و مدیریت سود در حالت وجود مدیریت سود فرصت طلبانه، همچنین وجود رابطه منفی بین کیفیت افشاء و مدیریت سود در حالت وجود مدیریت سود ناشی از تبادل اطلاعات است .
گلوستن و میلگرام56(1985) در ارتباط با رابطه بین افشاء شرکت و عدم تقارن اطلاعات، مدلی ارائه نمودهاند که این مدل بیانگر رابطه معکوس بین افشاء شرکت و عدم تقارن اطلاعات میباشد. بطوری که هرچه سطح افشاء شرکت افزایش مییابد عدم تقارن اطلاعات کاهش پیدا میکند .
ترومن و تیتمن57(1988) به روش تحلیل نشان دادند که وجود عدم تقارن اطلاعات بین مدیریت و سهامداران، وضعیت ضروری برای مدیریت سود است. ومیزان مدیریت سود با سطح عدم تقارن اطلاعات افزایش مییابد. در واقع میتوان چنین گفت که هر چه کیفیت افشاء اطلاعات بهتر باشد، عدم تقارن اطلاعات کاهش یافته و بدنبال آن مدیریت سود نیز کاهش خواهد یافت (بداغی، 1387، 178).
2-1-12) اندازه گیری مدیریت سود
روشهای کشف مدیریت سود بر مبنای اقلام تعهدی
در بررسیهای انجام شده روی مدیریت سود، اقلام تعهدی نقش بسیار مهمی دارند. اقلام تعهدی حاصل کسر جریانهای نقد عملیاتی از سود شرکت میباشد، بنابراین با فرض اینکه نتوان جریانهای نقدی را دستکاری نمود تنها راه دستکاری سود افزایش یا کاهش اقلام تعهدی است. اقلام تعهدی میتواند به دو بخش اقلام تعهدی اختیاری و غیراختیاری تقسیم گردد . اقلام تعهدی غیراختیاری به طور متعارف به سطح فعالیت بستگی داشته و تحت کنترل مدیران نمیباشد در حالی که اقلام تعهدی اختیاری تحت کنترل مدیران بوده و توسط آنان به راحتی قابل دستکاری است (حسنی آذر، 1385).
لذا تفکیک اقلام تعهدی اختیاری از کل اقلام تعهدی به عنوان معیاری از مدیریت سود و اعمال آن در واحدهای تجاری از اهمیت خاصی برخوردار است. یک عامل بنیادی در آزمون مدیریت سود در شرکت ها، تخمین عامل اختیار و اعمال نظر مدیران در تعیین سود است. بررسی ادبیات مبتنی بر مدیریت سود، بیانگر وجود رویکردهای متفاوت با شناسه ای مختلف در تخمین و اندازه گیری اختیار مدیریت در تعیین سود گزارش شده است. یکی از مهم ترین این رویکردها، مبتنی بر کاربرد اقلام تعهدی اختیاری بعنوان شاخصی برای تعیین و کشف مدیریت سود در واحدهای تجاری است .
هیلی58 (1985)، دی آنجلو59(1986) و جونز60(1991)، در طی انجام مطالعلاتی در زمینه مدیریت سود، با بکار گیری اقلام تعهدی برای کشف مدیریت سود اقدام به ارائه مدل هایی کردهاند که در تحقیقات بعدی، بارها آزموده شده اند. در حال حاضر پنج مدل اساسی جهت جداسازی بخش اختیاری از کل اقلام تعهدی و نیز اندازه گیری مدیریت سود توسط اندیشمندان در این حوزه ارائه شده است. با توجه به اهمیت این مدلها در ادامه به شرح و توصیف آنها پرداخته میشود :
الف)مدل هیلی
این مدل در سال 1985 ارائه شده است. در این مدل فرض میشود که بخش غیراختیاری اقلام تعهدی از یک فرایند میانگین تبعیت میکند. در مدل هیلی برای محاسبه اقلام تعهدی اختیاری ابتدا اقلام تعهدی غیراختیاری از طریق فرمول زیر محاسبه میشود:
1) 〖TA〗_λ/〖TA〗_(λ-1) ∑▒ = 1/n 1 NDA
که در آن:
NDAt: اقلام تعهدی غیراختیاری درسال t
TA: کل اقلام تعهدی
A: کل ارزش دفتری داراییهای شرکت
n : تعداد سالها در دوره برآورد
λ : عبارتست از سال اندیس که دارای بازده (t-1 , …,t-n. t-n +1) میباشند.
پس از تعیین NDA اقلام تعهدی اختیاری (DA) برای سال t به شرح زیر محاسبه میشود:
2) DA1 =(TA_t/A_(t-1) ) -〖 NDA〗_t
ب) مدل دی آنجلو
این مدل در سال 1986 ارائه شده است. در این مدل فرض براین است که NDA در هر دوره مالی برابر با کل اقلام تعهدی سال قبل. مدل دی آنجلو میتواند به عنوان یک حالت خاص از مدل هیلی تصور شود که در آن دوره پیش بینی برای NDA تنها به مشاهدات دوره قبل محدود شده است. این مدل به شرح زیر بیان شده است :
1) 〖NDA〗_t=TA_( t-1)/A_(t-2)
که در آن:
TAt-1: کل اقلام تعهدی در سال t-1
TAt-2: کل داراییهای شرکت درسال t-2
پس از محاسبه NDA، اقلام تعهدی اختیاری به شرح زیر محاسبه میشود:
2) 〖DA〗_t=(〖TA〗_t/A_(t-1) ) – 〖NDA〗_t
ج)مدل جونز
جونز تفاوت سود و وجوه نقد حاصل از عملیات را بعنوان اقلام تعهدی شناسایی کرده است. در این رویکرد، عقیده حاکم آن است که اطلاعات موجود در وجوه نقد حاصل از عملیات، معیاری عینیتر برای ارزیابی عملکرد واقعی اقتصادی واحد تجاری است و از این رو کمتر میتواند مورد دستکاری مدیریت قرار گیرد. جونز در مدلی که در سال1991 برای بررسی مدیریت سود در واحدهای تجاری ارائه کرد، فرض کرد که اقلام تعهدی غیراختیاری61 در طول زمان ثابت هستند درحالیکه واقعا چنین نیست. در این مدل که سعی در تفکیک اقلام تعهدی اختیاری62و غیراختیاری دارد، سعی شده است که تأثیر شرایط اقتصادی یک واحد تجاری بر اقلام تعهدی غیراختیاری را کنترل کند. در مدل جونز ابتدا کل اقلام تعهدی به شرح زیر محاسبه میگردد :
1) = ∆CA_(i,t) –∆CL_(i,t )– ∆CASH_(i,t) + ∆STD_(i,t )–DEP_(i,t) TAi,t
که در آن:
TAi,t : کل اقلام تعهدی شرکتi در سالt
CA i,tΔ : تغییر در داراییهای جاری شرکت i بین سالt و t-1
CL i,tΔ : تغییر در بدهیهای جاری شرکت i بین سال t و t-1
CASH i,tΔ :تغییر در وجه نقد شرکت i بین سالt و t-1
STD i,tΔ : تغییر در حصه جاری بدهیهای بلندمدت شرکت i بین سال t و t-1
DEPi,t: هزینه استهلاک شرکت i در سالt
پس از محاسبه کل اقلام تعهدی، پارامترهای ƴ, β , α به منظور تعیین اقلام تعهدی غیراختیاری، از طریق فرمول زیر برآورد میشوند :
2) 〖TA〗_(i,t)/A_(i,t-1) =α(1/A_(i,t-1) )+β(〖∆REV〗_(i,t)/A_(i,t-1) )+γ(PPE_(i,t)/A_(i,t-1) )+ε_(i,t)
که در آن :
TAi.t: کل اقلام تعهدی شرکتiدرسالt
REV i,tΔ : تغییر در درآمد فروش شرکتiبین سال t و t-1
i,t PPE : اموال، ماشین آلات و تجهیزات ناخالص شرکت i در سال t
Ai,t-1 : کل ارزش دفتری داراییهای شرکت i در سال t-1
i,tɛ : اثرات نامشخص اثرات تصادفی
ƴ,β, α : پارامترهای برآورد شده شرکت i
پس از محاسبه پارامترهای ƴ,β, α از طریق روش حداقل مربعات(OLS) طبق فرمول ذیل اقلام تعهدی غیر اختیاری به شرح زیر تعیین میشود :
3)
〖NDA〗_it=a(1/A_it )+β(〖∆REV〗_(i,t)/A_(i,t-1) )+γ(PPE_it/A_(it-1) )
که در آن:
NDAi,t: اقلام تعهدی غیراختیاری شرکت iدر سال t
در مرحله آخر، اقلام تعهدی اختیاری(DA) به شرح زیر حساب میشود:
4) DAi,t=TAi,t – NDAi,t
لازم به یادآوری است که مجموع اقلام تعهدی به روش زیر محاسبه میشود :
5) TA=NI – CFO
که در آن:
TA: کل اقلام تعهدی
CFO: وجه نقد حاصل از عملیات
NI: سود خالص میباشد (جیانکسین و مانو گاپتا1، 2009، 1654).
د)مدل صنعت
این مدل درسال 1991 توسط دچو و اسلن ارائه شده است همانند مدل دی آنجلو در این مدل نیز فرض ثابت بودن NDA در طول زمان تعدیل شده است. در این مدل فرض میشود که اختلاف شاخصهای مربوط به اقلام تعهدی غیر اختیاری در صنایع مختلف یکسان بوده و نیز فرض میگردد که انحراف در تعیین بخش غیراختیاری اقلام تعهدی، در شرکت هایی که در یک صنعت هستند، معمولی است. مدل صنعت برای محاسبه NDA به شرح زیر است:
TA_t/A_(t-1) ) 〖Median〗_j 〖NDA〗_t=β_1+β_(2 )
که در آن:
NDAt : اقلام تعهدی غیراختیاری درسالt
Median(TAt/At-1) : ارزش میانه کل اقلام تعهدی برای تمام شرکتهای نمونه کنترلی در سالt که از طریق جمع کل دارائیها هم وزن شدهاند .
1 , β2β : پارامترهای خاص شرکت هستند که با استفاده از OLS مشاهدات برآورد میشوند. (فضل جو، 1387، 34(
د) مدل تعدیل شده جونز
یک فرض تلویحی به کار برده شده در مدل جونز این است که درآمدها جزء اقلام غیراختیاری هستند. مد نظر قرار دادن این فرض اگر سود واحد تجاری از طریق درآمدها و اقلام اختیاری درآمد حاصل شود، در این صورت کاربرد مدل جونز باعث انتقال سود مدیریت حاصل شده از اقلام تعهدی اختیاری خواهد شد(بهارمقدم، 1384) . این مسئله محدودیت هایی را برای کاربرد مدل جونز به وجود آورد. دیچو و همکاران63(1995) با ارائه مدلی که از آن پس “مدل تعدیل شده جونز” نام گرفت، این مدل را با مدلهای جونز، هیلی و دی آنجلو و نیز مدل صنعت، مورد مقایسه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که مدل تعدیل شده جونز از قدرت بیشتری برای کشف مدیریت سود در نهادهای تجاری برخوردار است. بنابراین در تحقیق حاضر برای بررسی مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران از مدل تعدیل شده جونز استفاده میشود (چی فونگ، 2009، 7184).
به نظر دیچو و همکاران در مدل جونز بطور ضمنی فرض بر آن است که اقلام درآمد، نه
