
1389) .
به طور كلي موضوع و مفهوم مسئوليت اجتماعي شركتها در چند سال اخير با توجه به رشد سازمانهاي غير دولتي، جنبشهاي اعتراضي عليه قدرت شركتها، افزايش آگاهي اجتماعي، توسعه بازارهاي سرمايه، گسترش شركتهاي سهامي عام و رسوايیهاي مالي و اخلاقي شركتهاي بزرگ تبديل به پاردايم مسلط و غالب در فضاي اداره شركتها شده است. افكار عمومي به ويژه در جوامعي كه در آنها ديدگاههاي برنده – برنده جا نيفتاده، بنگاههاي اقتصادي و سرمايه داران را كساني ميپندارند كه براي سود بيشتر به ضرر جامعه و مصرف كنندگان عمل مي كنند. بدين شكل هر روزه بر تعداد كساني كه بر نظارت و كنترل شركتهاي بزرگ بر زندگي بشري اعتراض دارند، اضافه ميشود. در ميان مردم عادي، شك و سوءظن نسبت به عملكرد شركتها بالا گرفته و مردم مشروعيت ارزشهاي مادي كه هدايت كننده زندگي مدرن است را به زير سؤال بردهاند. نگراني مردم اين است كه شركتها نسبت به اعمال، برنامه ريزيها و سياستهاي خود به جامعه جهاني پاسخگو نيستند. فعالان طرفدار محيط زيست، گروههاي حقوق بشر، اتحاديههاي تجاري و بسياري از شهروندان آگاه و هوشيار خواستار آن هستند كه شركتها نسبت به مردم پاسخگو باشند. اكنون گروههاي مختلف اجتماعي در اين زمينه با يكديگر هم عقيده شده اند كه شركتها باید در خدمت رفع نيازهاي مردم باشند نه مردم در خدمت برآوردن نيازهاي شركتهاي بزرگ ( امیری و مطهری، 1389). در دو دهه اخير بنگاههاي اقتصادي و سرمايه گذاران براي جبران اين فضاي ظن نسبت به اهداف شركتها در مورد موضوعاتي مانند محيط زيست، بهبود شرايط اجتماعي و رفاه اجتماعي فعال شده و سرمايه گذاري كرده اند. در كشورهاي توسعه يافته، مؤسسات بازرگاني و شركتهاي تجاري خود را ملزم به مشاركت در امور اجتماعي مي دانند، شركتهای بزرگی چون «جنرال موتورز»، «مايكرو سافت10» و … با تأسيس بنيادها و سازمانهاي خيريه به اين الزام پاسخ داده و آن را بخشي از تعهد و وظيفه خود تلقي كرده اند . شركتهاي كوچكتر نيز از راههايي چون كمكهاي خيريه و كمكهاي اهدايي به سازمانهايي چون صليب سرخ ، هلال احمر، دانشگاهها، بهبود شرايط كاري و رعايت حقوق مصرف كننده و توجه به توسعه پايدار به اين الزام پاسخ داده اند. به ديگر سخن شركتها در اين گونه كشورها پذيرفته اند كه همه جا معادله هزينه – فايده به صورت مستقيم برقرار نيست و احساس تعهد به جامعه اي كه در آن فعاليت و زيست مي كنند ، بخشي از وظيفه و نقش شركت در پیشبرد اهدافش تلقي میشود لذا بايد مطابق با ارزشهاي جامعه و آهنگ كلي آن حركت كنند و به عنوان يك شركت پاسخگو در عرصه اجتماعي وارد شوند (امیدوار ، 1387) .
2 – 1 – 2 . مسئولیت پذیری اجتماعی سازمان11
استیلای فراگیر مسئولیت اجتماعی سازمان حوزهای را متجلی ساخته است که در برگیرنده موضوعات متعددی می باشد: توسعه پایدار، حفاظت محیط زیست، برابری اجتماعی و رشد پایدار اقتصادی. در همین جهت اخلاقیات درکسب و کار نیز زیر بنای اساسی برای کسب و کار می سازد که بهبود وضعیت کاری از طریق آن میسر می گردد. بین «اخلاقیات کار» و «مسئولیت اجتماعی سازمان» رابطه تنگاتنگی وجود دارد، چنین بحث میشود که مسئولیت می تواند بر کسب و کار تأثیرات چشمگیری داشته باشد، تأثیری که امروزه بسیار مهم تر از قبل شده است .مسئولیت اجتماعی سازمانها محرکی مهم در توجه بیشتر به جامعه به عنوان ذی نفع اصلی فعالیتهای سازمانی به شمار می آید.
بسیاری از رفتارها و اقدامات مدیران و کارکنان متاثر از ارزشهای اخلاقی بوده ، ریشه در اخلاق دارد . عدم توجه به اخلاق کار در مدیریت سازمانها به خصوص در جوامعی که دارای ارزشهای اخلاقی غنی می باشند ، میتواند معضلاتی بزرگ برای سازمانها به وجود آورد. از طرفی با افزایش انتظارات اجتماعی از سازمانها ، جوامع نسبت به مسائلی مانند محیط زیست، حقوق زنان، کودکان، اقلیتها ،معلولان ،برابری استخدام و کاهش نیروی انسانی حساستر شدهاند. بیتوجهی سازمانها به این حقوق و عدم رعایت اصول اخلاقی در برخورد با ذی نفعان بیرونی میتواند مشکلاتی را برای سازمان ایجاد کند و مشروعیت سازمان و اقدامات آن را مورد پرسش قرار داده، درنتیجه سود و موفقیت سازمان را تحت تأثیر قرار دهد. اخلاق کار ضعیف بر نگرش افراد نسبت به شغل، سازمان و مدیران مؤثر بوده و میتواند بر عملکرد فردی، گروهی و سازمانی اثر بگذارد (رحمانسرشت ، رفیعی و کوشا ، 1389) .
2 – 1 – 2 – الف . اخلاقیات کار
امروزه بحث اخلاقیات در کار توجه زیادی را به خود جلب نموده است. اخلاقیات کار یکی از جنبههای مهم فرهنگ سازمان است و به سمتی پیش میرود که بخشی از استراتژی یک سازمان گردد. درک مفهوم اخلاقیات به طور کلی و در معنای خاص آن در کسب وکار، زیربنای ایجاد و حفظ یک نظام اخلاقی در جامعه و به تبع آن در سازمانهاست. اخلاقیات مفهومی بسیارگسترده می باشد. رفتار اخلاقی در عمق باورها و ارزشهای مورد قبول فرد ریشه دارد .بنابراین درک مفهوم اخلاقیات کار مستلزم توجه به ارزشهای بنیادین افراد، شناخت همه جانبه علل بروز رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی و نیز اتخاذ تدابیری جهت استقرار و حفظ نظام اخلاقیات در سازمانهاست .
«کوناک و جونز» اخلاقیات را اینگونه تعریف می کنند: اخلاقیات به انصاف، راستی و درستی مربوط میگردد، به تصمیمگیری در خصوص این که چه چیز خوب است و چه چیز بد و به فعالیتها و قواعدی که رفتار پاسخگویانه را بین افراد و گروهها پی ریزی می کند (Conaock & Johns,1995) .
« آشتون و اُرم»، اخلاقیات را بدین صورت توصیف می نمایند : اخلاقی بودن و اخلاقی عمل کردن شامل انجام دادن اقداماتی است در جهت کسب اطمینان از اینکه رفتار اخلاقی همواره و در همه شرایط اعمال گردد ( Ashton & Orme , 2003, p: 185) .
اخلاقیات مساله ای بنیادین در وجود هر فرد می باشد و با مفهومی که از ارزشها استنباط می گردد، شدیدا پیوند می خورد ( Orwig , 2002 , p: 88) . سازمان مجموعه ای متشکل از افراد می باشد از این رو موضوع اخلاقیات در سازمان اهمیت زیادی دارد( افقهی فریمانی ، 1388) . اهم دلایلی که موجب می شوند سازمانها اخلاقیات را مورد تأکید قرار دهند عبارتند از :
*نقش اخلاقیات به عنوان بخشی از استراتژی سازمانی و مدیریت سازمان
*تأثیر رعایت اخلاقیات در ایجاد یک تصویر مناسب از سازمان
*الزام قوانین و مقررات
*نقش اخلاقیات به عنوان یک دانش ویژه برای کاهش ناراحتیهای اجتماعی
*نیاز سازمانها به شناسایی هزینهها و مخارج اجتماعی فعالیتها
*اثرات تبلیغاتی رعایت مسایل اخلاقی
*فشار دولتها
*تأثیر رعایت اخلاقیات روی عملکرد سازمان و قیمت سهام سازمان
*مسئولیت قانونی مدیران و سازمانها جهت رعایت اصول اخلاقی
*استانداردها
*تأثیر تعهد به مسائل اخلاقی روی کیفیت
*فراگیر شدن بحث اخلاقیات و فشار ذی نفعان مختلف ( Vinten , 1998, p: 91) .
2 – 1 – 2 – ب . مفهوم مسئولیت اجتماعی سازمان
مسئولیت اجتماعی سازمان یکی از مباحثی است که در سالهای اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران کشور ما را به خود جلب کرده است. پایبندی به مسئولیتهای اجتماعی سازمان، فراتر رفتن از چارچوب حداقل الزامات قانونی است که سازمان در آن فعالیت می کند و در حقیقت تلاشی است که به منظور درک و پاسخگویی به انتظارات ذی نفعان سازمان در جامعه صورت می گیرد (بختیاری و مشبکی ، 1390) .
زماني تصور بر اين بود كه سازمانها و توليدكنندگان صرفاً در مقابل سهامداران و كاركنان مسئولند و يا اينكه بايد بهترين محصول مصرفي را با قيمت پايينتر و كيفيت بالاتر بدون توجه به آثار و عواقب ثانويه محصول به دست مشتري برسانند .رقابت شديد، افزايش جمعيت وكميابي منابع و آلودگي محيط باعث به وجود آمدن رويكردهاي نوين به سازمان و مديريت شد که تعهد و مسئوليت اجتماعي نيز نتيجه آن تحولات بود، در واقع شايد بتوان گفت: مطرح شدن اين مسئوليت پاسخي بود به نيازها و چالشهاي محيطي (دعايي و ديگران ، 1385) .
چنانچه ماموريت و سياستهاي سازماني در راستاي انتظارات و ارزشهاي جامعه تعريف شود و به نيازهاي فردي و شخصي نيز درحد مقبوليت و مشروعيت توجه شود، هدفهاي بعدي براي فرد، دستيابي به هدفهاي اجتماعي است. توجه به نيازهاي اجتماعي و نيازهاي برتر از آنجا نشأت مي گيرد كه انسان ضمن اينكه از نیروي تعقل برخوردار است، موجودي اجتماعي است و در كنار يك گروه كوچك يا بزرگ در مجموعه اي بزرگتر به نام اجتماع زندگي ميكند. اين اجتماع داراي حرمت و احترام زيادي است به طوري كه همه افرادي كه در اين اجتماع زندگي مي كنند، بايد رفتار و كردار خود را با مصالح جامعه هماهنگ سازند. در حقيقت انديشه برابري و همساني ذاتي و زيستي در ذهن انسانها، اصل مسئولیت اجتماعی را به وجود میآورد ( بزرگی ، 1384) .
متفكران رشته مديريت از دهه1950 ، توجه خود را بيشتر به مسئوليتهاي اجتماعي سازمانها معطوف كرده اند. تمام سازمانهايي كه فقط سود و زيان خود را وزن مي كردند تحت فشار مردم و سازمانهاي مشابه، ديد خود را اندكي به فراتر از منافع صرف سازمان اندوختند. ديگر به وضوح مشخص است كه اعمال سازمانها بر محيط بيروني تأثير بسزايي خواهد داشت و نميتوان سود و زيان ناشي از سازمانها بر جامعه را ناديده گرفت. جهت مسئوليت اجتماعي به سمتي است كه فوايد اجتماع در آن امتداد است. لذا تلاش بر اين بوده است كه سود و زيان سازمانها به گونه اي باشد كه مردم هزينه اضافي متحمل نشوند. منظور از مسئوليت اجتماعي اين است که سازمانها تاثير عمده اي بر سيستم اجتماعي دارند و لذا چگونگي فعاليتهاي آنها بايد به گونه اي باشد كه در اثر آن زياني به جامعه نرسد و در صورت رسيدن زيان، سازمانهاي مربوط ملزم به جبران آن باشند. به عبارت ديگر، سازمانها نبايد به اصطلاح خود را مستقل یا «تافته جدا بافته» از محيط بيروني خود بدانند بلكه بايد خود را جزئي از يك كل يعني محيط بيروني و اجتماع بدانند و بايد اهداف و فعاليتهاي آنها در راستاي آرمانهاي اجتماعي و رفاه و آسايش جامعه باشد. امروزه همه مديران بايد به كارهايي دست بزنند كه مورد قبول جامعه و منطبق با ارزشهاي آن باشد . سازمانهايي كه نميتوانند خود را با اين مهم تطبيق دهند، موفق نخواهند بود. «پيتر دراكر12» يكي از برجسته ترين صاحبنظران مديريت در اين باره ميگويد كه: «سازمانهاي خصوصي به منظور حفظ مشروعيت خود و بقا در محيط، بايد قبول كنند كه نقش و وظيفه عمومي و اجتماعي نيز دارند. اين نقش اجتماعي از اين اصل پذيرفته شده نشأت می گیرد که هر فردي مسئول رفتار خود است و چنانچه از طرف وي، خواه به طور عمد و يا غير عمد، صدمه اي به ديگران وارد شود، بايد پاسخگو باشد . سازمانها نیز از اين مقوله مستثني نيستند و بايد پاسخگوي تأثيرات اجتماعي نامطلوب خود باشند» (شجاعی، مشبکی ،1389).
2 – 1 – 2 – ج . تعاریف مسئولیت پذیری اجتماعی
پس از گذشت دهههای متمادی از طرح ادبیات مسئولیت اجتماعی سازمان هنوز تعریفی که مورد توافق صاحبنظران باشد ارائه نشده است (Kakabadse K Rozuel, 2007 ) . با مرور ادبیات مفهوم مسئولیت اجتماعی سازمان می توان گفت یکی از دلایل نبود این وفاق درحال توسعه و منبسط شدن مفاهیم مرتبط با مسئولیت اجتماعی سازمان و رشد مفاهیم جدیدی است که نوعی آشوب و همپوشانی را موجب شده و شفافیت در مفهوم را کاهش داده است (Godfrey G Hatch, 2007) . این آشفتگی تا جایی ادامه یافته است که به اعتقاد «والند وهیدی» مسئولیت
