
شوند.
6- من وقتی از عهده کاری به خوبی بر نیایم، نمایگر این است که آدم بدی هستم،یک شکست خورده و یک آدم احمق.
7- روزگار باید آنچه را من لازم دارم برای من فراهم سازد.زندگی بایست آسوده و راحت باشد.من نباید سختی بکشم یا رنج ببرم.
8- اگر امور و وقایع زندگی، آنطور نباشد که من می خواهم، موجب نهایت بد بختی می شود و فاجعه آمیز خواهد بود، وقتی امور بر وفق مراد نباشد احساس شادمانی و خرسندی در زندگی محال است.
9- اجتناب کردن از مشکلات، آسان تر از رویا رو شدن یا حل و فصل نمودن آنهاست.
10-ناخوشنودی و بدبختی به وسیله عوامل بیرونی بوجودآمده است.
11-اگر این احتمال وجود داشته باشد که واقعه ناگواری در زندگی من ممکن است رخ دهد، از هم اکنون باید آماده باشم و بکوشم تا امکان به وقوع پیوستن آنها را به تاخیر اندازم یا از آنها جلو گیری کنم.
12-برای هر مشکل و مساله ای همواره یک راه حل کامل و درست وجود دارد. اگر من نتوانم به آن راه حل دست یابم، بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود.
13-تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه زندگی ام تعیین کننده مطلق رفتارها و خصوصیات کنونی من هستند و اثر گذشته را در تعیین رفتارهای کنونی ام نمی توانم نادیده بگیرم.(صاحبی،1387)الیس این باورهای سیزده گانه را درچهار معقوله کلی طبقه بندی کرده است.به اعتقاد او چهار مقوله باور ناسالم، هسته مرکزی مشکلات روانشناسی هر فرد را تشکیل می دهند(به نقل از مک مولین55،2000). که عبارتند از:
1-پر توقعی
2-فاجعه پنداری
3-سطح پایین تحمل ناکافی
4-کم ارزش شمردن خود
2-7-3-رفتار درماني
رفتار درماني كه براي تغيير رفتارهاي نامطلوب فرد مورد استفاده قرار گرفته و از شيوه تقويت مثبت براي ايجاد رفتارهاي مطلوب و از خاموشسازي براي برطرف كردن رفتارهاي نامطلوب استفاده ميكنند.
2-7-4-درمان بين فردي
درمان بين فردي كه تأكيدش بر ارتباطات جاري فرد است درمانگر بين فردي برروابط شخصي معيوب و آشفته هم كه ميتواند دليل افسردگي نوجوان و جوان و هم وخيمتر شدن آن باشد، تأكيد ميكند. اين روش به عنوان يك روش كوتاهمدت اختصاصي، براي افسردگي بيماران سرپايي و نوجواني كه به علت شكست در روابط بين فردي افسرده شدهاند مورد استفاده قرار ميگيرد.
2-7-5-دارو درمانی
کسانی که از افسردگی شدید رنج میبرند، معمولاً با یکی از انواع داروهای ضد افسردگی درمان میشوند. در موارد مقاوم ممکن است بیمار دو نوع دارو دریافت کند.
انواع داروهای ضد افسردگی
1. سه حلقهایها (TCA) (از این جهت سه حلقهای نامیده میشوند که در ساختار شیمیایی آنها سه حلقه وجود دارد) مانند ایمی پرامین، آمی تریپتیلین و نورتریپتیلین. این داروها اولین دسته از داروهای ضدافسردگی هستند که پیدایش آنها تحول بزرگی در درمان بیماران افسرده ایجاد کرد. عمل اصلی داروهای این گروه در مغز مهار بازجذب سروتونین و نوراپینفرین با بلوک نمودن عمکرد انتقال دهندههای سروتونین و نوراپی نفرین است. لذا موجب افزایش سطح مغزی سروتونین و نوراپی نفرین میشوند. این داروها اثر بسیار کمی بر روی انتقال دوپامین دارند.
از محاسن این داروها اثربخشی بالا و قیمت ارزان آنهاست. ولی خواب آلودگی، افزایش وزن، خشکی دهان و تاری دید و به طور کلی اثرات آنتی کولینرژیک از عوارض بارز این داروهاست که باعث میشود برخی از بیماران نتوانند آنها را تحمل کنند. همچنین این داروها ممکن است باعث کاهش فشار خون وضعیتی و طولانی شدن فاصله QT در نوار قلب شوند و به همین سبب استفاده از آنها در سنین بالا و در بیماران قلبی میتواند مخاطره آمیز باشد. در حال حاضر این داروها به عنوان خط دوم درمان یا در موارد مقاوم به درمان استفاده میشوند.
2. بازدارندههای مونوآمین اکسیداز (MAOI) مانند ترانیل سیپرومین و فنلزین. مصرف کنندگان این دسته دارویی باید از مصرف غذاهای حاوی تیرامین مانند پنیر پرورده اجتناب کنند. این داروها با مهار کردن مونوآمین اکسیداز آنزیمی که انتقالدهندههای عصبی را تخریب میکند، سطح سروتونین، اپینفرین، دوپامین و مونوآمینهای دیگر را در مغز بالا میبرند. بازدارندههای مونوآمین اکسیداز در درمان افسردگی به خصوص انواع مقاوم و آتیپیک بسیار موثر هستند اما عوارض خطرناک و تداخلات دارویی و حتی غذایی گسترده باعث میشود از انتخابهای آخر برای درمان افسردگی باشند.
3. مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI)، جذب مجدد سروتونین را در سیناپس بازداری میکنند. SSRIها عوارض جانبی کم تری دارند مانند فلوکستین، سیتالوپرام، سرترالین و فلووکسامین. در حال حاضر به علت اثربخشی خوب، عوارض کم ودر دسترس بودن این دسته از داروها خط اول درمان را تشکیل میدهند.
شایعترین عارضه این دسته از داروها عوارض جنسی است؛ مانند کاهش میل جنسی و تاخیر در رسیدن به اوج لذت جنسی. این عوارض کمتر برای آقایان مشکل آفرین است ولی در خانمها نیاز به درمان مستقل پیدا میکند. داروی بوپروپیون میتواند به بهبود این عارضه کمک کند.
عوارض جانبی دارو های ضد افسردگی
اصولاً اغلب این داروها به دلیل اثر بر روی میانجیهای عصبی مختلف عارضه دار هستند ولی عوارض جانبی داروهای ضدافسردگی معمولاً با گذشت زمان به تدریج کاهش مییابد. معمولاً کمترین عوارض را مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین دارند و بیشترین عوارض را بازدارندههای مونوآمین اکسیداز.
2-8-تاریخچه، تعاریف و خصوصیات درمان فعال سازی رفتاری
فعال سازی رفتاری از تحلیل مؤلفه رفتاردرمانی شناختی پدیدار شد. این تحلیل دریافت که مؤلفه شناختی این درمان بخش کمی از پیامد درمانی افسردگی را تبیین میکند. مؤلفه رفتاری در کارهای اولیه پیتر لوینسون تنها بخش درمان بود و بنابراین گروهی از رفتارگرایی به این نتیجه رسیدند که اگر یک درمان رفتاری خالص را برای افسردگی به کار بگیرند مؤثرتر خواهد بود. نظریه میگوید نبود تقویتهای محیطی کافی یا تنبیه های محیطی زیاد موجب افسردگی میشود. هدف مداخله آن است که تقویتهای محیطی را افزایش و تنبیه های محیطی را کاهش دهد.
فعال سازی رفتاری نوعی رفتار درمانی موج سومی است که برای درمان افسردگی تدوین شده است. این درمان یکی از انواع درمان های تحلیلی کارکردی است که بر پایه الگوی روانشناختی مدنظر اسکینر درباره تغییر رفتار قرار دارد. این الگو عموما تحلیل رفتار نامیده می شود. این حوزه همچنین بخشی از آنچه است که تحلیل رفتار بالینی نام دارد و یکی از موثرترین شیوه ها در کاربرد حرفه ای تحلیل رفتار را بازنمایی می کند.(دیمیدجیان،دون،1392)
درمان فعال سازی رفتاری توسط چهار تن از پیشگامان بزرگ روان شناسی معاصر بنام های چارلز بی. فرستر، پیتر ام. لوینسن، لین پی. رم و آرون تی. بک بنا نهاده شده است.
بنیادهای نظری فعال سازی رفتاری برای افسردگی تحلیل کارکردی است که چارلز فرستر درباره افسردگی انجام داده است.سه اتفاق باعث قویتر شدن الگوی اصلی فرستر شد: اول توسعه بیشتر مطالعه اصول تقویتی که منجر به تدوین اصل جور شدن شد، دوم پیشرفتهای نظری مداوم در کارکردهای احتمالی افسردگی و سوم نگاهی به تحلیل رفتار رشد کودک که به منظور تعیین الگوهای بلندمدت منجر به افسرده خویی، انجام شد.
در ادامه به بحث در خصوص نقش ها وتاثیری که پیشگامان مذکور درشکل گیری فعال سازی رفتاری داشته اند،پرداخته می شود:
فرضیه فرستر56(1973):کاهش بسامد برخی فعالیت ها و افزایش بسامد فعالیت های دیگر باعث افسردگی می شود.
فرضیه پیترام.لوینسون57(1974):اهمیت نقصان تقویت مثبت در زندگی بیماران افسرده را برجسته کرد.لوینسون معتقد بود که تجربه ی ذهنی حاصل از پاداش های محیطی در تعیین ماهیت اثر گذاری بعدی آنها، در رفتار یا حالت خلقی، نقش دارد.
لوینسون و لیبت58(1972)دریافتند که افراد افسرده در برابر پستی و بلندی های زندگی آسیب پذیرترهستند.آنان درمقایسه با افرادغیرافسرده، به محرک های آزارنده پاسخ شدیدتری می دهندونسبت به موقعیت های دردناک زندگی، واکنش فیزیکی و هیجانی بیشتری نشان می دهند. برای رفع این معضل تکنیک های حساسیت زدایی برای موقعیت های آزارنده پیشنهاد شد. لوینسون راهبرد های پایش هفتگی و برنامه ریزی فعالیت ها را نیز عنوان کرد.
فرضیه لین پی. رم59(1977):رم مدل خویشتن داری و درمان افسردگی را عرضه نمود.مدل خویشتن داری رم شامل موارد 1-پایش خویش،2-ارزیابی خویش،تقویت خویش می باشد.براساس مدل خویشتن داری رم افسردگی پیامد بسامد نسبتا پایین تقویت خویشتن و بسامد نسبتا بالایی تنبیه خویشتن است.افراد افسرده به جای اینکه جهت افزایش بسامد و تداوم رفتار،قطع نظر از رویدادهای بیرونی،به خود پاداش دهند،تحت تاثیر نوسان های خلقی قرار دارند.نقص در تقویت خویشتن از میزان تلاش های فرد می کاهد و او رادر گیر رفتاری می کند که فورا تقویت می شود این عامل ممکن است به افزایش بسامد رفتارهای اجتنابی دامن بزند.تنبیه مفرط خویشتن ممکن است به سرکوبی خود و سرکوبی بی جهت افکار،گفتار،یا کنش های مناسب یا افراط درخودگویی ها و ارزیابی های منفی شود.
فرضیه آرون تی.بک(1979):بک در رویکردخودراهبردهای فعال سازی رفتاری را درچار چوبی شناختی ادغام کرده است.
از نظرگاه بک،پیش از پایش و اصلاح باورهای خاص افراد افسرده،باید درمان را با فعال سازی –خاصه برای درمانجویان شدیدا افسرده آغاز کرد.افزون بر این، راهبردهای رفتاری، به عنوان ابزار شناسایی و ارزیابی شناخت واره ها، در سرتاسر شناخت درمانی افسردگی، به کار گرفته می شود.
بک،قالب ریزی شیوه ای برای پایش و برنامه ریزی فعالیت عرضه نمود،در فهرست فعالیت دو مورد ثبت می شود1-فعالیت های فرد،2-میزان احساس لذت و تسلط فرد.
درمان فعال سازی رفتاری،به جهات بسیاری، برای افسردگی “عمل متضاد” تلقی می شود تمایل افراد افسرده این است که دست به عمل نزند،یا اقدام به گریز یا اجتناب بکند.فعال شدن با چنین تمایلاتی در تضاد است.(دیمیدجیان و مارتل،2008)
فعال سازی رفتاری رویکردی است که متناسب با بافتار منحصر بفرد هر درمانجو بکار گرفته می شود،خشت اول فعال سازی رفتاری فرایند سنجش می باشد.طی فرایند سنجش است که درمانگر فعال سازی رفتاری تشخیص می دهد درمان را چگونه فرد-ویژه کند. سنجش،نه تنها فرایندی جاری است بلکه درمانگر را در سرتاسر روند درمان هدایت می کند (دیمیدجیان،دون،1392).
تکنیک های فعال سازی رفتاری شامل برنامه ریزی فعالیت ها،مسائله گشایی رفتار های مساله ساز مربوط به افکار،تمرکز بر اجتناب،پیش گیری از عود می باشد.
درمانگران فعال سازی رفتاری همچون مربی فعال و خلاق عمل می کنندونقش تسهیل گری را در تمام جلسات درمان رعایت می کنندو درمانگران سبک وسیاق این رویکرد را که شامل موارد زیر می باشد در نظر می گیرند:
-حفظ ساختار هر جلسه درمان
-رویکرد کنش محور
-تایید تجارب درمانجو
-همکاری با درمانجو برای اتخاذ تصمیمات مناسب
-غیر قضاوتی بودن
-ابراز صمیمیت و صادق بودن با درمانجو
-تقویت گزارش ها یا نمونه هایی از رفتار که درمانجو در جلسه درمان عرضه می دارد.
ساختار هر جلسه درمانی این رویکرد شامل:هدف؛مرور آنچه بعد از جلسه ی قبل رخ داده؛تنظیم دستور جلسه؛توجه به درک درمانجو از فرایند درمان؛باز خورد خواستن از درمانجو؛تعیین تکلیف خانگی وحفظ تمرکز بر فعال سازی است(دیمیدجیان،دون،1392).
مدل فعال سازی رفتاری، همچنین بر نقش نشخوار فکری در ایجاد وتداوم افسردگی تاکید می ورزد. درمان فعال سازی رفتاری آشکارا بر کاهش نشخوار فکری از دیدگاه کارکردی –تحلیلی تمرکز می کند(آدیس و مارتل،2006).
درمانگران فعال سازی رفتاری به جای محتوای نشخوار فکری، فرایند آنرا مورد هدف قرارمی دهند.در مدل فعال سازی رفتاری نشخوار فکری به عنوان شکلی از اجتناب مفهوم سازی شده است که مراجع را از رو به رو شدن با موقعیت های دشوار باز می دارد.درمان گران فعال سازی رفتاری به مراجعان کمک می کنند چندین تکنیک را یاد بگیرند تا با افکارشان مقابله کرده و در فعالیت های مهم زندگی شان در گیر شوند(مارتل،دیمیدجیان و هرمن،2010).
درمانگران فعال سازی رفتاری برای
