
از تنوع وجودي تا تنوع معرفتي و از تنوع معرفتي نيز تا تنوع زباني، راهي گشوده شود. انديشة ابنعربي نمونة مشخصي از اين نوع تركيب بهشمار ميرود. ساختار كتاب فصوصالحكم آشكارا بيانگر اين موضوع است. ابنعربي علاوه بر اينكه از مسئلة اعيان ثابته براي تبيين كثرت در سراسر هستي بهره جسته، بهطور خاص كثرت در انسانها به عنوان سوژه و ساختارهاي معرفتي ايشان را نيز تبيين كرده است. گرچه او تلقي خاصي از زبان دارد و زبانشناسي او با وجودشناسياش به نحو پيچيدهاي درهمتنيده است، اما به هر تقدير بر تنوع زباني نيز صحه گذاشته است و در نهايت، تركيبي از هر سه مبنا را براي تبيين تنوع پذيري باورها به كار بسته است (نك. Chittick, 1994: 155-160).
ممكن است فارغ از روشهاي وجودشناختي، با تركيب روشهاي معرفتشناسانه و زبانشناسانه نظريهاي ديگرگون به دست آید. شايد بتوان ادعا كرد هرمنوتيك فلسفي گادامر، از اين قبيل است. گرچه او در مهمترين اثرش، حقيقت و روش57، اساساً از بحث كردن در چارچوبي كه معرفتشناسان تعريف كردهاند، روي گردانده است اما در بحث از مسئلة فهم، تقريباً دربارة همان چيزي اظهار نظر كرده كه موردنظر معرفتشناسان نيز هست.58 به هر تقدير، او ادعاي عدم قطعيت را دربارة ماجرايي مطرح كرده است كه مركّب از ساحت زبان (آنچه اظهار ميشود) و ساحت فهم است. بحث كردن دربارة محل امتزاج ساحت فاهمة انسان و ساحت زبانِ او، شيوهاي ميطلبد كه از عهدة تبيين هر دو ساحت برآيد؛ او با بهرهگيري از نظرية امتزاج افقها59 ادعاي عدم قطعيت را در محل مواجهة اين دو ساحت مطرح كرده است. بر پاية نظرية او كه در عين حال، هم روي در جانب زبان دارد و هم فاهمه، ميتوان تنوعپذيري باورها را به گونهاي ديگر تبيين كرد.
3.1. عينالقضات همداني
عینالقضات در سال 429 ق. در شهر همدان ديده به جهان گشود و سي و سه سال بعد در سال 525 ق. در همان شهر اعدام شد (دباشي، 1994: 184). شايد نحوة كشته شدنش در شهرت او و باقي ماندن آثارش تا به امروز مؤثر بوده باشد؛ البته نميتوان اهميتِ موقعيت علمي و اجتماعي او را نيز در اين خصوص ناديده انگاشت. اما به هر تقدير در ميان عارفان و صوفياني كه در عصر او در همدان ميزيستهاند، تنها نام قاضي بر تارك تاريخ حك شده و اگر نامي هم از ساير مشايخ آن ديار به دست ما رسيده، بي واسطة قاضي نبوده است.
حلقههاي ارتباطي او با جريانهاي مشهور عرفان و تصوف در زمانهاش جز در موارد معدودي چندان بر ما آشكار نيست. او خود در آثارش سه تن از مشايخ همدان را كه ارادتي عميق بديشان داشته است، نام برده و به مناسبت، دربارة ايشان مطالبي بيان كرده است؛ اغلب اين مطالب در نامههايي كه به مريدان و دوستانش نگاشته مندرج است. اين سه تن، طاهر، فتحه و بركه (بركت) همداني هستند. از اين ميان احتمال دارد طاهر همان شخصي باشد كه ما با نام باباطاهر همدانی از او ياد ميكنيم و دوبيتيهاي او مشهور است اما براي اين احتمال، شواهد و قرائن قطعي به دست نيامده است. قاضي از ميان اين سه تن، بيشتر از بركه ياد كرده و كشف و كراماتي متعدد را به او نسبت داده است. بنا بر روايت قاضي، او فردي امّي بوده كه سواد خواندن و نوشتن هم نداشته اما حلقهاي صوفيانه و جمعي از مريدان ـ از جمله قاضي ـ را گرد خويش آورده و بر سلوك ايشان نظارت داشته است60.
گذشته از سه شيخ همداني، امام محمد غزالي به واسطة آثارش تأثير قابل تأملي بر انديشة قاضي گذارده است و قاضي خود به اين موضوع معترف است. او زماني با آثار غزالي مواجه شده است كه بر اثر مطالعة ديدگاههاي متنوع و اطلاع از عقايد متشتت، دچار نوعي سرگشتگي بوده و سخنان غزالي در ضمير او نوعي طمأنينه و آرامش ايجاد كرده است.
كتابهاي كلامي را براي آنكه از حضيض تقليد به قلة بصيرت نائل شوم، مطالعه ميكردم اما از اين راه به مقصودم نرسيدم و بنيانهاي مذاهب برايم در هم پيچيد و به ورطههايي در افتادم كه حكايت آنها در اين كتاب ميسر نيست… خلاصه آنكه پس از رحمت خداوند هيچ چيزي مرا از نگونساري احياء نكرد جز مطالعة كتابهاي شيخ امام حجه الاسلام ابوحامد محمد بن محمد غزالي ـخداي از او راضي بادـ و او را خشنود كناد. نزديك چهار سال آنها را ميكاويدم و در مدتي كه به اين علوم اشتغال داشتم شگفتيهاي بسيار ديدم از آنچه كه مرا در اين راه از كفر، گمراهي، حيراني و نابينايي بيدار كرد (زب: 6).
مدتي پس از آشنايي قاضي با آثار امام محمد غزالي در سفري كه برادر وي، شيخ احمد غزالي به همدان كرد، با او آشنا شد و نزديك بيست روز با وي محشور بود. قاضي خود روايت كرده است كه در اين مدت، پارهاي ابهامها و نادانستههايش را از تجربة مطالعة آثار امام غزالي و تأثيري كه بر وي نهاده از شيخ احمد جويا شده و او پاسخهايي درخور و آگاهيبخش به قاضي داده است (زب: 7). البته ارتباط اين دو به همينجا ختم نشده و پس از آن نيز با يكديگر نامهنگاريهايي داشتهاند كه پارهاي از آنها به دست ما رسيده است(نك. منزوي، 1374: 39)61.
با اين وصف، نسبنامة فكري قاضي جز در مورد برادران غزالي به جايگاهي از تاريخ تصوف كه بر ما آشكار باشد، راه نميبرد. با اين حال از خلال آثار او ميتوان دانست كه او با بسياري از انديشهها كه امكان دسترسي بدانها برايش فراهم آمده، آشنا بوده و از اغلب علوم معقول و منقولِ مرسوم در آن زمان ـ حتي در سنين جواني ـ آگاه بوده است. تسلط او در زمينههاي مختلف علمي بيشتر در نامههاي او به مريدان و دوستانش آشكار است.
1.3.1. آثار
برابر آخرين تحقيقاتي كه دربارة عينالقضات منتشر شده، ازميان آثاري كه تا امروز به دست ما رسيده و به عينالقضات منسوب شده است، چهار اثر با يقين و اطمينان از او است. اين چهار اثر عبارتند از: زبدةالحقائق (514)، تمهيدات (521)، نامهها (از 516 تا 525)، شكويالغريب (523)62. به گفتة دباشي چهار اثر ديگر كه به عينالقضات منسوب شده و برخي از آنها توسط رحيم فرمنش منتشر شده است، عبارتند از: شرح كلمات باباطاهر، يزدانشناخت، غايةالامكان في درايةالامكان و لوايح. اين چهار اثر نيز به احتمال قريب به يقين از قاضي نيستند (دباشي، 1994: 185). قاضي در خلال نوشتههايش گاه از آثاري كه پيش از زبده نگاشته نيز ياد كرده است كه تاكنون از آنها اثري به دست ما نرسيده است. بهعنوان مثال در آغاز زبدة الحقائق از دو اثر پيشينش، الرسالة العلائية (زب: 1) و غاية البحث عن معني البعث (زب: 3) ياد كرده است. دباشي نام برخي ديگر از نوشتههاي او را چنين گزارش كرده است: «رساله امالي الاشتياق في ليالي الفراق، نزهة العشاق و نهزة المشتاق63، المدخل الي العربية و رياضت علومها الادبية (دباشي، 1994: 199) و تفسير حقائق قرآن (دباشي، 1994: 201) »64.
نخستين بار، مجموعة منقح و تصحيح شده از آثار قاضي را عفيف عسيران در سال 1341 ش. منتشر كرد. اين مجموعه تمهيدات، زبدةالحقائق و شكويالغريب را در بر ميگرفت كه در واقع رسالة دكتري وي در دانشگاه تهران بود65. او تحقيق نسبتاً مبسوط خود دربارة انديشة قاضي را نيز به عنوان مقدمه در اين مجموعه درج كرد. سالها بعد مجموعة نامههاي عينالقضات نيز به همتِ عسيران و علينقي منزوي در سه مجلد منتشر شد و انتشار مجموعة به دست آمده از آثار قاضي به فرجام رسيد. رحيم فرمنش نيز پيش از عسيران تلاشي ديگر را براي انتشار آثار قاضي سامان داده بود و از پس آن لوايح و غايةالامكان في درايةالامكان بهنام قاضي متنشر شده بود. البته ماحصل تلاش فرمنش با آنچه عسيران از قاضي منتشر كرد، قابل قياس نيست و در نهايت قابل اعتمادترين مجموعه از اين آثار نسخة عسيران است. عليرغم دقت تحسين برانگيز عسيران و منزوي مجموعهاي كه امروز در دست ما است هنوز خالي از نقصان نيست و مجال براي ارائة تصحيحي منقحتر و عالمانهتر از آثار قاضي باقي است.
1.1.3.1. زبدة الحقائق
زبدةالحقائق قديميترين اثري است كه از قاضي به دست ما رسيده است. او در آغاز اين اثر نام دو نوشته از آثار پيشينش را ذكر كرده و در شكويالغريب تصريح كرده كه اين كتاب (زبده) را در سن بيست و چهار سالگي نگاشته و پس از آن تا زمان نگارش شكوي كتاب ديگري ننگاشته است(شك: 41). دباشي معتقد است اين ادعا كه با اتهامات وارده به او بيربط نيست، احتمالاً بر اين اساس است كه تمهيدات و نامهها در نظر وي مانند زبده كتابي مستقل نبودهاند، بلكه پاسخهايي به خواستههاي ديگران محسوب ميشدند؛ لذا آنها را در شمار كتابهايش منظور نكرده است (دباشي، 1994: 212). با اين وصف، اين اثر آخرين اثر مستقلي به شمار ميرود كه قاضي با هدف تأليف كتاب، دست به نگارش آن برده است.
گرچه زمان تأليف اين اثر تا پايان عمر قاضي نزديك ده سال فاصله دارد اما ميان ديدگاههاي او در اين اثر و آثار بعدياش تفاوت چشمگيري ديده نميشود. البته اين اثر همانطور كه خود در آغاز آن اذعان كرده، پس از مطالعة آثار امام غزالي و ملاقات با برادر او تأليف شده است؛ لذا نظریات دوران پختگي و ثبات او در آن مندرج است. از اين گذشته، خود در قياس ميان اين اثر و رسالة علائيه، بر اين باور بوده كه آن كتاب را براي استفادة عوام و زبده را براي بهرهمندي خواص نگاشته است. از چنين شواهدي بر ميآيد كه در آن هنگام او ثبات و پختگي لازم براي هدايت خواص را در خود ميديده است.
زبده كتاب مختصري است كه قاضي در آن يكصد فصل در باب توحيد، نبوت و معاد گنجانده است. در قياس ميان چهار اثر بر جاي مانده از قاضي، شايد تنها مجموعة نامهها موضوعات متنوعتري از زبده را در خود جاي داده باشد اما در عوض، انسجام و پيوستگي مطالب زبده در آنها ديده نميشود. ميتوان زبده را اثري دانست كه چارچوب منظومة فكري قاضي را به نحوي موجز ترسيم ميكند؛ منظومهاي كه با ملاحظة نكات دقيق و تأملات عميق او در ساير آثارش كامل ميشود.
2.1.3.1. تمهيدات
تمهيدات اثري است كه قاضي آن را تنها دربارة مسائل سلوكي و عرفاني نگاشته است. شايد اکنون لازم باشد دربارة نظر خوشبينانة دباشي در خصوص ذكر نشدن نام اين كتاب در شكوي الغريب ترديد كنيم. ظاهراً اين كتابي مستقل است كه قاضي خود آن را گرد آورده است و نه مجموعهاي از نامهها و يادداشتها كه ديگران آنرا به صورت كتاب درآوردهاند. از اين جهت كه وي كتاب را به درخواست مريدان و دوستان تأليف كرده نيز تفاوتي ميان تمهيدات و زبدةالحقائق نيست؛ او در آغاز هر دو اثر به خواهشهاي مريدان و دوستان براي تأليف كتاب اشاره كرده است (تم: 1؛ زب: 2). اما در اين ميان نكتة ظريفي به چشم ميخورد؛ او اين كتاب را ـ چنانكه در آغاز آن ذكر شده ـ زبدةالحقائق في كشفالحقائق ناميده است. اين شباهت در نامگذاري باعث شده تا بسياري از تذكرهنويسان تصور كنند اين اثر در حقيقت ترجمة همان زبدةالحقائق عربي است. قاضي در شكويالغريب نام همة آثارش حتي آثار كوتاه و كم اهميت را ذكر كرده و آخرين اثرش را تا آن زمان زبدةالحقائق معرفي كرده است؛ زبدةالحقائقي كه در بيست و چهار سالگي نگاشته است. اين درحالي است كه احتمالاً آخرين اثر او تا آن زمان زبدةالحقائق بوده اما نه اثري كه در سال 516 ق. نگاشته شده بلكه زبدةالحقائق في كشفالحقائق كه در سال 525 ق. تأليف شده است. ارتباط محتواي اين اثر با موارد اتهامي او كه در شكويالغريب خود را از آنها تبرئه كرده است، تا حدودي اين احتمال را كه او تلويحاً منكر تأليف تمهيدات شده است، تقويت ميكند. اما اين موضوع در صحت انتساب اين اثر به قاضي، خللي وارد نميكند (نك. دباشي، 1994: 247).
اين اثر در ده تمهيد تنظيم شده و به همين جهت به نام تمهيدات شهرت يافته است. آنچه در تمهيدات آمده يا بهطور مستقيم به سلوك عرفاني مربوط است يا باورها و نكاتي را در بر گرفته كه به زعم قاضي، دانستن آنها براي سلوك عرفاني لازم است. در اثناي اين كتاب، مطالبي از سنخ شطح و طامات وجود دارد كه خلاف عقايد رايج مسلمانان در زمان او و حتي امروز است. او خود نيز در اثناي مطالب به اين مسئله
