
است که مدرسه از مهمترین محلهایی میشود که میتواند تربیت اجتماعی187 او را تحت تأثیر قرار دهد به همین خاطر کمک به رشد اجتماعی کودکان و نوجوانان یکی از مهمترین وظایف خانواده و مراکز آموزشی است. این که کدام یک از عوامل فوق نقش بیشتر و مؤثرتری در رشد اجتماعی فرد دارند نیاز به تعمق و تحقیقات بیشتری دارد، اما آنچه تأیید گردیده است آن است که آموزش مهارتهای اجتماعی به صورت تمرکز بر رشد اجتماعی گروههای خاص مانند کودکان بی سرپرست که از رشد اجتماعی نسبتاً کمتری نسبت به همسالان خود که دارای سرپرست بودهاند برخوردارند، به نحو چشمگیری برخوردار است (رهنما و علیین، 1384).
ارتباط سازگاری و رشد اجتماعی
سازگاری اجتماعی به عنوان مهمترین نشانهي سلامت روان از مباحثی است که توجه بسیاری از جامعه شناسان، روانشناسان و به خصوص مربیان را به خود جلب کرده است. رشد اجتماعی مهمترین جنبهي رشد وجود هر شخص محسوب میشود و معیاراندازهگیری رشد اجتماعی هر فرد سازگاری او با دیگران است رشد اجتماعی نه تنها در سازگاری با اطرافیانی که فرد با آنها در ارتباط است مؤثر است، بلکه بعدها در میزان موفقیت شغلی و تحصیلی او نیز تأثیر دارد. بوداشتاین و لانیون سازگاری را فرایند پیوستهاي188 تعریف کردهاند که در آن تجارب یادگیری اجتماعی شخص باعث ایجاد نیازهای روانی او میگردد و نیز امکان کسب توانایی و مهارتهایی را فراهم می سازد که از آن طریق میتوان به ارضای نیازها پرداخت. هر گاه تعادل جسمی و روانی فرد به گونهاي دچار اختلال شود که حالت ناخوشایندی به وی دست دهد برای ایجاد توازن، نیازمند به کارگیری نیروهای درونی و حمایتهای خارجی است در این صورت اگر در به کارگیری ساز و کارهای جدید موفق شود و مسئله را به نفع خود حل کند می گویند فرایند سازگاری به وقوع پیوسته است. ابعاد سازگاری شامل: سازگاری جسمانی، سازگاری روانی، سازگاری اجتماعی ما و سازگاری اخلاقی189 است که در رأس همه، سازگاری اجتماعی قرار دارد. پیش درآمد رسیدن به سازگاریهای روانی، اخلاقی و جسمانی سازگار شدن از لحاظ اجتماعی است. سازگاری از مسائل مهمی است که از همان ابتدای خلقت بشر مورد توجه بوده است اما از نظر علمی سابقهي چندانی ندارد. شروع کار علمی در مورد سازگاری از سال 1984 آغاز شد که راکسون و نوید مدلی برای سازگاری ارائه کردهاند در سال 1902 لازاروس و فولکمن کار آنها را ادامه دادند و مدل جدیدی برای سازگاری ارائه دادند. بنا براین سازگاری و هماهنگ شدن با خود و محیط پیرامون خود برای هر موجود زنده يک ضرورت حیاتی است تلاش روزمرهي همهي آدمیان حول محور همین سازگاری دور می زند و هر انسان هشیارانه يا ناهشیارانه می کوشد نیازهای متنوع و گاه متعارض خود را در محیطی که در آن زندگی میکند برآورده سازد. نکتهاي که اهمیت دارد این است که فرد از راههای درست برای رسیدن به سازگاری استفاده کند و یکی از راهها افزایش عزت نفس است. مزلو معتقد است وقتی احساس احترام را درونی کنیم و یا به خود احترام بگذاریم، احساس ایمنی درونی و و اعتماد به خویشتن می یابیم و خود را ارزشمند و شایسته احساس میکنیم و زمانی که فاقد احترام به خود باشیم در مقابله با زندگی احساس حقارت، دلسردی و ناتوانی خواهیم کرد. برای دستیابی به احساس احترام به خود باید خویشتن را خوب بشناسیم، سازگار باشیم و بتوانیم فضایل و نقاط ضعفمان را به روشنی و دقت تشخیص دهیم اگر این نیازها را ارضا کنیم، آن گاه به سوی عالی ترین نیاز یعنی نیاز به تحقق خود روی می آوریم و میتوانیم استعدادهای خویش را شکوفا سازیم. در کشور ما فعالیتهایی در زمینهی تأثیر دو متغیر عزت نفس و سازگاری اجتماعی بر هم انجام شده است از جمله فلسفی نژاد تأثیر عزت نفس را بر سازگاری اجتماعی دانشآموزان با محیط کلاس در شهرستان قم مورد بررسی قرار داد و دریافت که عزت نفس، سازگاری اجتماعی نوجوانان را در کلاس درس تحت تأثیر قرار میدهد(مظاهری و همکاران، 1385).
عوامل مؤثر بر رشد اجتماعی فرزندان
عوامل متعددی بر رشد اجتماعی کودکان و نوجوانان مؤثرند که به دو دستهي عوامل خارج از خانه و عوامل داخل خانه تقسیم بندی میشوند:
الف-عوامل مؤثر بر رشد اجتماعی فرزندان در خارج از خانه:
1-مدرسه
تقریباً در همهي جوامع کودکان بین 5 تا 7 سالگی مدرسه را آغاز میکنند. مقصود اصلی از فرستادن کودکان به مدرسه، آموزش مهارتهای شناختی و اطلاعاتی به آنان است ولی کار مدرسه بیش از این هاست. مدرسه نظام اجتماعی کوچکی است که کودک در آن قواعد اخلاقی، عرف اجتماعی، نگرش ها و شیوههای برقراری ارتباط با دیگران را می آموزد. مدرسه گروه همسالان را برای کودک فراهم میکند. تأثیر مدرسه در اجتماعی کردن کودک هم به دلیل وجود شاگردان دیگر و تعامل با آنها و هم به دلیل وجود معلمها و برنامههای درسی است. مدرسه یک مرکز اجتماعی مهم و شهری در داخل شهر است که کودک ساعتها در آن به سر می برد و اطلاعات اجتماعی به دست میآورد که او را در سازگاری با جامعهي بزرگ تر یاری میدهد. مدرسه بهترین مرکز برای فعالیتهای گوناگون اجتماعی است و میتواند با تشکیل اجتماعات، انجمن ها، گردش های علمی و امثال آنها به تربیت اجتماعی کودک کمک کند.
2-خصوصیات معلم
روزنتال و جیپوبس (1968) در پژوهشی دریافتند دانشآموزانی که معلمان انتظار موفقیت از آنها داشتند، موفقیتهای ذهنی بیشتری نشان دادند این نشان دهندهي آن است که انتظارات گستردهي معلم که به ویژه مبتنی بر سوابق موفق دانشآموزان باشد بر عملکرد بهتر دانشآموزان او اثر می گذارد. در واقع معلمانی که به ما توجه کرده و در ما انگیزه ایجاد کردهاند یا معلمانی که خسته کننده و بی توجه بودهاند، در یاد و خاطرهي هر دانشآموزی می مانند. اگر معلمان گرم و انعطاف پذیر باشند و به آرامی دانشآموزان را منضبط کنند دانشآموزان در کلاس آنها احساس خود را راحت تر بیان میکنند، در بحثهای کلاسی شرکت می جویند و احساس استقلال میکنند، اگر معلمان کارهای خوب دانشآموزان را ببینند و تحسین کنند، در کلاس مسئولیتهایی را به عهدهي دانشآموزان بگذارند و زمان مناسبی را به تعامل با آنان بگذرانند، میانگین پیشرفت تحصیلی در مدرسه بالاتر می رود. همچنین معلمان میتوانند با بالا بردن سطح توقع خود از کودک و انتقال این توقع به او و نیز با تشویق و تنبیه به موقع بر انتظارات کودک از خود و استنباطی که او از خودش دارد تأثیر بگذرانند. معلمان برای رفتار معطوف به انجام تکلیف ارزش قائلند و می کوشند تا پرخاشگری کودکان را کاهش دهند. معلمان با دادن پاداش و انتقاد کردن انتظارات خود را به دانشآموزان القا میکنند بعضی از معلمان به دانشآموزانی که از آنها انتظارات کمی دارند کمتر پاداش میدهند حتی وقتی که به پرسشهای آنان پاسخ درست بدهند همچنین ممکن است از دانشآموزی که از او انتظار کمتری دارند بیشتر انتقاد کنند. اگر معلمان حساب شده و بر اساس بروز رفتارهای خاص به کودک پاداش دهند یا از آنان انتقاد کنند یا به آنان توجه نشان دهند تأثیرات بارزی خواهد داشت حتی معلمان میتوانند برخی از جنبههای رفتاری کودکان را در کلاس اصلاح کنند به این ترتیب که وقتی رفتار مطلوب بروز میدهد، به آن توجه کنند و در صورت عدم بروز رفتار مطلوب یا نشان دادن رفتار نامناسب به آن توجهی نشان ندهند.
3-همسالان
همسالان مهارتهای اجتماعی مهمی را به کودکان می آموزند که بزرگسالان به هیچ وجه نمیتوانند آنها را به کودک یاد دهند. بسیاری از الگوهای رفتاری که در خانواده آموخته میشوند، در واقع از طریق کنش و تعامل با همسالان تقویت میشوند. احساس تعلق داشتن دلیلی قابل فهم برای جستجو کردن و موفق شدن در روابط همسالان است. کیفیت روابط در کودکی و نوجوانی یکی از نشانههای انطباق موفقیت آمیز در دوران بزرگسالی است. همسالان از راههای منحصر به فردی بر رفتارها و شخصیت و نگرشهای یکدیگر اثر می گذارند. کودکان از طریق سرمشق دهی اعمالی که قابل تقلیدند و با تنبیه پاسخهای خاص و با ارزشیابی فعالیتهای یکدیگر و بازخوردی که به یکدیگر میدهند بر هم اثر می گذارند. از 3 سالگی به بعد کودکان بازی و ارتباط با هم جنسان خود را ترجیح میدهند و در کارهای جمعی شرکت میکنند، فعالیتهای خود را با دیگران هماهنگ میکنند. بین 3 و 4 سالگی شدت دلبستگی به همسالان بیشتر میشود و بازی ها پیچیده تر میگردد. در دبستان دایرهي دوستان کودک گسترده تر و استحکام دوستی ها بیشتر میشود آنها بیشتر با هم تعامل دارند و در فعالیتهای اجتماعی بیشتر شرکت میکنند. همکاری، نوع دوستی و رفتارهای اجتماعی در سالهای مدرسه رشد می یابند نوجوانان بیشتر وقت خود را با همسالان می گذرانند تا بزرگسالان. پذیرفته شدن از طرف همسالان به داشتن تعدادی از خصوصیات شخصیتی بستگی دارد. کودکان محبوب، رفتاری دوستانه تر دارند، برون گراترند، در برقراری ارتباط با دیگران مهارت دارند، مهربانند و با دیگران همکاری میکنند. روابط ضعیف با همسالان در دوران کودکی غالباً به ناسازگاری عاطفی و بزهکاری در دوران بزرگسالی می انجامد. دوستان برای کودک تکیه گاهی محسوب میشوند و به او احساس ایمنی میدهند.
4-جامعه
یکی دیگر از عوامل مؤثر در رشد و تکامل کودک جامعه است جامعه ارزشهای مثبت و منفی را تعیین و معیارهای ارزشیابی را به طور مستقیم یا غیر مستقیم اعلام میکند و از همهي اعضا یا افرادش انتظار دارد که آنها را دقیقاً و با اعتقاد کامل بپذیرند و رعایت کنند. از آنجایی که آدمی ناگزیر از زندگی در جامعه است زندگی اجتماعی هنگامی لذت بخش خواهد بود که بین افراد آن یک هماهنگی نسبی وجود داشته باشد (شاهسواری، 1391).
ب-عوامل مؤثر بر رشد اجتماعی فرزندان در داخل خانواده:
در سالهای نوپایی فرزندان، والدین عوامل اصلی اجتماعی شدن آنها محسوب میشوند آنها با ابراز محبت، ایجاد محدودیت و آزادی برای کودک و سرکوبی رفتار غیر قابل پذیرش او سرمشق کودک قرار می گیرند لذا فرایند اجتماعی شدن عملی میشود.
از مهمترین این عوامل عبارتند از:
1-روابط و تعاملها در خانواده
از آنجا که خانواده اولین جایگاه زندگی اجتماعی فرد است، در شکل گیری عادتها واندیشههای اجتماعی فرد نقش مهمی دارد شیوهي برخورد فرد با گروههایی که در آینده با آنها سر و کار خواهد داشت به طور مستقیم بر تجارب اخذ شده از محیط اجتماعی خانواده بستگی دارد. خانواده احساس پیوستگی اجتماعی را در کودک تقویت میکند کودکانی که در کانون اجتماعی خانوادهي مرفه از شرایط مساعدی برای رشد جسمی و ذهنی برخوردارند، در سازگاری اجتماعی موفق تر از فرزندان خانوادههای فقیر هستند نوع روابط میان والدین، برادرها و خواهرها و والدین و فرزندان موقعیت فرزند در خانواده یا به عبارت بهتر بزرگترین، میانی، کوچک ترین یا یگانه فرزند عوامل مؤثری در سازگاری اجتماعی کودک هستند. مهمترین عامل خانوادگی در تعیین شیوهي رفتار اجتماعی کودک، شیوهاي است که از سوی والدین برای پرورش فرزند برگزیده میشود. روشهایی که والدین برای اجتماعی کردن کودکان به کار میبرند به شدت تحت تأثیر محله، مدرسه، خرده فرهنگ و فرهنگ گسترده تری است که خانواده در آن زندگی میکند این روش ها تحت تأثیر خصوصیت کودک نیز قرار دارد.
2-روابط والدین با فرزندان
به طور کلی در تعیین کیفیت روابط والدین با فرزندان عوامل متعددی دخالت دارند عوامل فرهنگی از جملهي این عوامل است والدین در جوامع و فرهنگهای مختلف در مورد چگونگی برخورد والدین با فرزندان و میزان توجه و محبت به آنها نگرشهای متفاوتی دارند که ریشهي آن در باورها و عقاید آنان است به هر حال آنچه میتوان گفت این است که مهر و محبت برای کودک لازم است اما افراط در ابراز آن تا دورهي نوجوانی موجب عقب ماندگی کودک در تکامل عاطفی و اجتماعی میشود و این امر سازگاری وی را با شرایط زندگی بزرگسالی مختل میسازد. عامل دیگر شخصیت پدر و مادر است والدین گوناگون رفتارهای گوناگون
