
محصل برای هر پاسخ درست خود تقویت شود. کشف پاسخ درست و اطلاع یافتن از این که آن پاسخ درست است محصل را بر می انگیزد که به فقرهي بعدی بپردازد؛ و به این ترتیب یادگیری خود را ادامه میدهد تا به رفتار نهایی که به صورت پیشرفته شکل یافته است میرسد. به تبع اسکینر، نظریه پردازان یادگیری رفتاری، فنون گوناگونی را برای تغییر دادن و تعدیل رفتار انسان کشف و پیشنهاد کردند. محصل با دریافت پاداش به هر نوع و هر شکل بر انگیخته میشود که تکلیف درسی خود را انجام دهد.
نظریه پردازان یادگیری اجتماعی، که عمدتاً رفتارگرا تلقی میشوند، از قبیل بندورا اهمیت مشاهدهي مستقیم و تقلید147 را مورد تأکید قرار میدهند. دانشآموزی که به يک معلم علاقهي خاصی دارد و با او همانند سازی148 میکند، طبعاً برای جلب رضایت هر چه بیشتر او موضوع درسی آن معلم را خوب یاد میگیرد تا بیشتر مورد تشویق او قرار گیرد. همچنین دانشآموزی که می بیند برادر یا خواهر بزرگش درجهها و امتیازهای درسی و تحصیلی خوبی دریافت میکند، ممکن است تلاش کند او هم به همان امتیازها دست یابد. یا دانشآموزی که متوجه میشود همکلاسی او بعد از انجام دادن تکلیفی مورد تحسین و تقدیر معلم قرار میگیرد، ممکن است تصمیم بگیرد که از او تقلید کند تا همان پاداش نصیب او نیز بشود(شعاری نژاد، 1378: 85-83).
رویکرد شناختی149 (شناخت گرایی)
شناخت گرایی برخلاف رفتارگرایی که عوامل غیر شخصی یا محیطی را تعیین کننده میپندارد، خود شخص یا عوامل شخصی (درونی) را تعیین کنندهي رفتار می داند. این دیدگاه به تأکید مدعی است که رفتار انسان تحت تأثیر روشی است که افراد، اشیاء یا محرک ها را دریافت میکنند. مردم در هر لحظهي زندگی خود زیر سلطهي نیروهای متعددی هستند که ایشان را به جهات مختلف جذب میکنند یا هل میدهند. جهتی که رفتار در پیش میگیرد با این فرض تبیین میشود که افراد نوعی عدم تعادل احساس میکنند و برای غلبه بر آن و اعادهي تعادل مطلوب کشانده میشوند.
نظریههای شناختی چنآن که در بالا اشاره شد غالباً روی انگیزش درونی انسان تأکید میکنند. احتمالاً محصلانی را دیدهايم که صرفاً برای رضایت خاطر خودشان به یادگیری میپردازند یا به عمل یادگیری ارزش میدهند. همچنین برخی از محصلان بدون انتظار پیامد150 یا پاداش خاص، تکلیفهای درسی خود را انجام میدهند یا علاقه مندند و تلاش میکنند چیز تازهاي را کشف کنند یا بیاموزند و یا ابداع کنند صرفاً به این سبب که دلشان می خواهد (عامل درونی)؛ یا می کوشند راه مسئلهاي را شخصاً پیدا کنند بدون این که در انتظار پاداشی باشند (همان: 90-88).
رویکرد اجتماعی- فرهنگی
یکی دیگر از رویکردهای انگیزشی رویکرد اجتماعی- فرهنگی151 است بنا به این رویکرد منبع انگیزشی مهم برای بعضی از افراد بودن با دیگران و داشتن رابطهي دوستانه متقابل با آنان است مردم در فعالیت ها شرکت میکنند تا هویت خود و روابط متقابل با دیگران را حفظ نمایند بنابراین اگر دانشآموز عضو یک کلاس درسی آموزشگاهی باشد که برای یادگیری ارزش قائل میشود انگیزش آنان برای یادگیری بالا خواهد بود. مفهوم نزدیک به رویکرد انگیزشی اجتماعی- فرهنگی نیاز پیوند جویی یا نیاز پیوستگی است این نیاز معرف انگیزهي افراد در ایجاد روابط با دیگران است نیاز پیوند جویی یا نیاز پیوستگی در دانشآموزان در انگیزش آنان به صرف وقت با همسالان، ایجاد دوستیهای صمیمانه، وابستگی به والدین و اشتیاق نسبت به برقراری روابط صمیمانه با معلمان انعکاس می یابد. نیاز پیوند جویی را میتوان به صورت نیاز به برقراری روابط صمیمانه با دیگران تعریف کرد نیاز پیوند جویی دانشآموزان تعیین کنندهي انتخاب آنان در مدرسه است به عنوان مثال دانشآموزان دارای نیاز پیوند جویی سطح پایین تر ترجیح میدهند تنها کار کنند در حالی که دانشآموزان برخوردار از پیوند جویی سطح بالا، کار در گروههای کوچک را بر می گزینند.
رویکرد انتظار ضربدر ارزش152
یکی دیگر از رویکردهای انگیزشی نظریهي انتظار ضربدر ارزش است این نظریهي انگیزشی هم جنبهي رفتاری دارد و هم جنبهي شناختی. فرمول این نظریه به گونهي زیر است:
انگیزش مساوی است با انتظار موفقیت ضربدر ارزش تشویقی موفقیت153
بنا به فرمول بالا مقدار زمان و کوششی که افراد مایلند صرف انجام یک فعالیت یا کاری بکنند برابر با حاصل ضرب دو عامل زیر یعنی سطح انتظارشان در رابطه با این که تا چه حد آن کار را با موفقیت انجام خواهند داد و میزان ارزشی است که برای آن کار قائلند یا فایده یا پاداشی که از انجام آن کار نصیبشان میشود. ویژگی فرمول بالا این است که دو متغیر یا عامل اصلی آن یعنی انتظار موفقیت154 و ارزش تشویقی ناشی از موفقیت در هم ضرب میشوند خاصیت ضرب شدن این است که بالا بودن سطح هر عامل بر بالا بودن سطح نتیجه یعنی انگیزش تأثیر فراوانی دارد در مقابل هرگاه یکی از دو عامل صفر باشند نتیجه نیز صفر خواهد شد یعنی انگیزش فرد برای انجام تکلیف برابر صفر خواهد شد. به عنوان مثال اگر دانشآموز یا دانشجویی بر این باور باشد که در امتحانی که پیش رو دارد موفق خواهد شد (انتظار بالا ) و اگر موفقیت در آن امتحان برایش مهم باشد (ارزش بالا ) آن گاه انگیزش او نیز بالا خواهد بود اما اگر هر یک از دو عامل صفر باشد انگیزش او صفر خواهد بود(کوثری، 1390).
رویکرد انسان گرایی155 (انسان گرایانه)
نظریه مزلو دربارهي انگیزش (1970-1908) روان شناس آمریکایی را هم پیشگام، و شاید هم، بنیان گذار انسان گرایی در حوزهي روان شناسی می دانند؛ و نیز روان شناس برجستهاي در نظریهي انگیزش به شمار می رود. به نظر او هر شخص می کوشد با نظم و ترتیب خاصی نیازهایش را ارضا کند. هنگامی که شخصی در موقعیتی قرار بگیرد که میتواند چندین نیازش را همزمان ارضا کند ابتدا به ارضای نیازی خواهد پرداخت که در آن هنگام بیشترین اهمیت را برایش دارد. مزلو به وجود سلسله مراتبی در نیازهای انسان قائل است که برای همهي مردم یکسان است و این نیازها به ترتیب سطح، ارضا میشوند. سلسله مراتب نیازها از دیدگاه او به این قرار است:
1-نیازهای تن کارشناختی (فیزیولوژیک): نیاز به غذا، نوشیدنی، جنس و حمایت
2-نیازهای ایمنی: امنیت، نظم، حمایت و مصونیت و ثبات خانواده
3-نیازهای محبت: محبت (دوست داشتن و دوست داشته شدن)، تعلق (پیوند) گروهی و پذیرش شخصی
4-نیازهای عزت نفس: احترام به خویشتن، حیثیت، شهرت و منزلت اجتماعی
5-نیازهای خود شکوفایی (تحقق ذات): احساس شایستگی و کفایت، رسیدن به هدفهای شخصی، جاه طلبی، ذوق و قریحه
گاهی هم نیازهای مذکور را به دو گروه بزرگ طبقه بندی میکنند به این صورت:
1-نیازهای کمبود یا نیازهایی که تقریباً در سطح پایینی قرار دارند شامل نیازهای: فیزیولوژیک، ایمنی، تعلق خاطر یا وابستگی و محبت، احترام خویشتن یا عزت نفس
2-نیازهای خود شکوفایی یا عالی که نسبت به نیازهای کمبود در سطح بالاتری قرار دارند و پس از ارضای نیازهای گروه اول، ارضای این نیازها مظرح میشود اگر چه گاهی ممکن است بعضی از مردم، ارضای یکی از نیازهای خود شکوفایی را بر ارضای نیازهای کمبود یا اولیه ترجیح دهند. مثلاً حفظ آبرو و ارزشمندی را بر تحمل گرسنگی ترجیح دهند. نیازهای خود شکوفایی همهي نیازهای: رشد و گسترش دادن استعدادها و توانایی ها، رغبت به دانستن و فهمیدن، و نیازهای زیبایی شناختی156 را در بر می گیرند(شعاری نژاد، 1378: 92-90).
رویکرد شانزده نیازی ریس
نظریهي جدیدی که در حوزهي نظریات مربوط به نیاز مطرح شده است نظریهي شانزده نیازی ریس است پرفسور استیون ریس157 (2004) پس از مطالعه روی 6000 نفر 400 نیاز را فهرست کرد سپس موارد مشابه را حذف نمود تا به 328 عبارت در مورد نیازهای انسانی رسید. در مرحلهي بعدی از 20000 نفر در سه کشور کانادا و آمریکا و ژاپن خواسته شد که این 328 مورد را به ترتیب اولویت ارزش گذاری کنند سپس با تحلیل عاملی دادهها به شانزده نیاز اساسی دست یافت او نتیجهي کار خود را در سال 2004 در کتابی منتشر کرد. نیازهای شانزدهگانهي ریس به قرار زیر میباشد:
-پذیرش: نیاز به تأیید دیگران
-کنجکاوی: نیاز به یادگیری
-خوردن: نیاز به غذا
-خانواده: نیاز به تربیت کودکان
-افتخار: نیاز به وفاداری به ارزش ها
-آرمان گرایی: نیاز به عدالت اجتماعی
-استقلال: نیاز به فردیت158
-نظم: نیاز به سازمان دهی، ثبات و محیط قابل پیش بینی
-فعالیت بدنی: نیاز به ورزش
-قدرت: نیاز به تأثیر اراده
-عشق: نیاز به آمیزش جنسی
-تماس اجتماعی: نیاز به دوستان
-پسانداز: نیاز به جمع آوری
-وضعیت: نیاز به اهمیت جایگاه اجتماعی
-آرامش: نیاز به ایمنی و آسایش
-انتقام: نیاز به دفاع از خود
ریس این نیازها را از نیازهای اساسی انسان برشمرده است او معتقد است که این شانزده نیاز شخصیت انسان را شکل میدهند و رفتار او را توجیه میکنند(کوثری، 1390).
دسته بندیهای جدید انگیزشی
سه دسته بندی جدید انگیزشی عبارتند از:
الف-ایمز و ایمز159 (1985)
ب-الکس و ویکفیلد160 (2002)
ج -پینتریج (2003)
الف-دیدگاه ایمز برای دسته بندی نظریههای انگیزش
ایمز (1985) معتقد است نظریههای جدید انگیزش دارای یک ویژگی مشترک می باشند که آن توجه به شناخت است. او با توجه به مؤلفهي مورد تأکید و نیز با توجه به جهت گیری و رویکرد پژوهشی نظریههای موجود را چنین دسته بندی میکند:
نظریههای مربوط به انگیزش درونی
نظریههای انتظاری 161
خود کارامدی
نظریههای مقایسهي اجتماعی162
خود ارزشیابی163
به باور او محورهای مورد تأکید در نظریههای یاد شده به ترتیب عبارتند از: نیاز به خود تعیین گری در نظریهي مربوط به انگیزش ذاتی، انتظار توفیق در نظریهي انتظاری، شایستگی و کارامدی در نظریهي خودکارآمدی164، نظام پاداش در مقایسههای اجتماعی و بالاخره ادراک تعاملهای بین فردی در حوزهي خود ارزشیابی (کارشکی و محسنی، 1391: 51-49).
ب-دیدگاه الکس و ویکفیلد برای دسته بندی نظریههای انگیزش
الکس و ویکفیلد نظریههای جدید انگیزشی را در چهار دسته توصیف کردند
1-نظریههای انتظاری
2-نظریههای معطوف به علل بر انگیزانندهي رفتار
3-نظریههای ادغام گر انتظار ارزش و
4-نظریهي ادغام گر شناخت و انگیزش
1-نظریههای انتظاری: این نوع نظریه ها بر باور فرد نسبت به لیاقت و کارامدی خود برای دستیابی به موفقیت و نیز میزان کنترلی که میتوانند بر رفتار و عمل اجرا کنند، تأکید دارد. پاسخ به این پرسش که آیا میتوانم این کار را انجام دهم، محور این گونه نظریه هاست در صورتی که پاسخ فرد به پرسش مثبت باشد برای پذیرش تکلیف و برخورد با چالش بر انگیخته شده و با آن درگیر میشود. نظریهي انتظاری اتکینسون، خود کارامدی بندورا، نظریهي کنترل کتل و نظریهي اسکینر (1996) در این دسته قرار میگیرد.
2-نظریههای مبتنی بر علل بر انگیزانندهي رفتار
نظریههای انتظاری در مورد انجام تکالیف توفیق آمیز تبیین قابل قبولی ارائه میدهند ولی به این پرسش نمی پردازند که چرا و به چه دلیل فرد درگیر دستیابی به توفیق در کارها و تکالیف مختلف میشود، زیرا دست فرد نیست که به توفیق در انجام یک تکلیف اطمینان داشته باشد ولی به انجام آن مبادرت نورزد.پرداختن به چرایی درگیر شدن با عمل، هدف نظریههای مبتنی بر علل بر انگیزانندهي رفتار است.
الف- نظریههای معطوف به انگیزش درونی
بر اساس این گونه نظریه ها فرد از درون بر انگیخته میشود و از توفیق در انجام یک تکلیف لذت می برد در حالی که وقتی برای انجام کاری از بیرون بر انگیخته شده باشد مثل یک ابزار عمل می نماید و اسیر و وابسته به پاداش و نتیجهاي است که در پایان کار به دستش میرسد. نظریههای خود تعیین گری و احساس وجد و شوق در شمار نظریههای معطوف به انگیزش درونیاند. به باور الکس و ویکفیلد نظریههای خود
