
ی اجرایی در اختلال شخصیت مرزی پرداختهاند، نشان دادند که این بیماران دارای مشکل نامشخص در کنشهای اجرایی نیستند و علیرغم مشکل در زودانگیختگی، این بیماران اگر عوامل عاطفی و انگیزشی لحاظ شوند تفاوت ناچیزی با افراد عادی در بازداری پاسخ دارند؛ اما در حافظهی فعال بهطور قابلاطمینانی130 دارای مشکل هستند. علاوه بر اختلال مرزی، پژوهش ها در زمینهی کنشهای اجرایی در دیگر اختلالهای شخصیتی مانند شخصیت اسکیزوتایپی و ضداجتماعی نیز انجامشده و نشان دادهشده که بیماران اسکیزوتایپی در شکلدهی مفهوم، استدلال انتزاعی و پاسخدهی درجامانده131 (دیفوریو132، والکر133، کستلر134، 2000) و بیماران ضداجتماعی در توانایی انتزاع کلامی135 بهطور معناداری از گروه کنترل ضعیفتر بودند (استیونز136، کاپلان137، هسلبروک138، 2003). پژوهش ها بیشماری در ارتباط با نقش کنشهای اجرایی در کودکان و بزرگسالان مبتلابه ADHD انجامشده است و مشخصشده که حوزههای گوناگونی از کنشهای اجرایی ازجمله حافظهی فضایی فعال139 (یانگ140، موریس141، تون142 و تیسون143، 2006) حافظهی فعال آوایی منطقی144، حافظهی فعال دیداری فضایی145 (کسپر146، آلدرسون147 و هودک148، 2012) برنامهریزی، بازداری، کنترل شناختی (ولز-ون-مربک149 و همکاران، 2013) در آن نقش دارند. حتی در پژوهش های که عواملی همچون اختلالها همبود و هوش کنترلشده بود نشان داده شد که کودکان مبتلابه ADHD که اختلالها برونیسازی داشتند نسبت به آنهایی که به اختلالها درونی سازی مبتلا بودند، نمرات پایینتری در کنشهای اجرایی (حافظهی فعال کلامی، سیالی مقولهای) کسب کردند (دی ترانی150 و همکاران، 2011). همانطور که بارکلی (2011) مطرح میکند کودکان و بزرگسالان اغلب کاستیهایی151 را در تواناییهای حرکتی، شناختی و هیجانی نشان میدهند که بسیاری از این کاستیها را میتوان تحت عنوان کنش اجرایی نامگذاری کرد. نظریه کنشهای اجرایی بارکلی در مورد ADHD، بازداری رفتاری، خودکنترلی و کنشوری اجرایی را تواناییهای انسانی میداند که باهم همپوشی152 و تعامل دارند. در نظریهی او کنش اجرایی، نظمجویی خود153 است و بازداری رفتاری اساس و لازمهی نظمجویی خود است (بارکلی، 2014). بارکلی (2012) انتقاداتی به پژوهش ها انجامشدهی مرتبط با کنشهای اجرایی در ADHD وارد میکند که مهمترین آنها عدم تعریف عملیاتی مبتنی بر نظریه است. او در ادامه بیان میکنند آزمونهای رایجی که برای سنجش کنشهای اجرایی ساختهشدهاند، مبتنی بر نظریه نیستند و در رابطه با عدم روایی بومشناختی آزمونهای رایج برای سنجش کنشهای اجرایی ADHD هشدارهایی به دیگر متخصصان داده است. آزمونهای عصب روانشناختی رایج، کمتر مشکلات مربوط به کنشهای اجرایی افراد ADHD را در زندگی روزمرهی آنها منعکس میکنند و اغلب در محیطهای آزمایشگاهی و مصنوعی اجرا میگردند و در این آزمونها اغلب همهی آنچه که بهعنوان اساس کنشهای اجرایی است، در برگرفته نمیشود. براون (2013) نیز بیان می کند که آزمون های مرتبط با کنشهای اجرایی که به وسیله ی عصب روانشناسان استفاده می شود برای سنجش مشکلات افراد ADHD مناسب نیستند. یک رویکرد جدید و جایگزین برای رفع این مشکلات استفاده از مقیاس های درجه بندی رفتارهای مرتبط با کنشهای اجرایی در زندگی روزمره است (روت و جرارد، 2005). یکی از اینگونه ابزارهای درجه بندی، مقیاس نارسایی کنشهایی اجرایی است که توسط بارکلی (2011) ساخته شده است.
بااینهمه در سالیان اخیر توجهی روزافزون نسبت به نقش پردازش و نظمجویی هیجانی در طیف گوناگونی از اختلالها معطوف شده است (لی هی154، تیرچ155، ناپولیتانو156، 2011). وارنر157 و گروس158 (2010) بیان میکنند، هرچند که افراد مبتلابه اختلالها روانپزشکی، ماهیت اختلالی متفاوتی دارند، اما همهی آنها سطح بالایی از هیجان منفی را به شیوهها و اندازههای متفاوت تجربه میکنند، همهی آنها تلاش میکنند تا این هیجانها را سرکوب یا ابراز کنند. گروس (2007) نظمجویی هیجانی را مجموعهی نامتجانسی159 از فرایندها میداند که هیجانها بهوسیلهی آن منظم میشوند. او بیان میکند که این فرایند نظمجویی هیجان میتواند خودکار یا کنترلشده و آگاهانه یا ناآگاهانه باشد. نظمجویی هیجان با توجه به هدف موردنظر شخص ممکن است پاسخ هیجانی را کاهش یا افزایش دهد و یا همانگونه آن را حفظ کند. در پژوهشی نشان داده شد که نقص در نظمجویی هیجانی در ایجاد افسردگی نقش دارد (برکینگ160، ریتز161، اسوالدی162، هافمن163، 2014؛ لی و همکاران، 2014). پژوهش ها در زمینهی نظمجویی هیجانی نشان دادهاند که نقص در این فرایند با اختلالهای ازجمله PTSD (شفرد164 و ویلد165، 2014)، اضطراب سلامتی (باردین166 و فرگاس167، 2014) و دیگر اختلالها اضطرابی، ازجمله اضطراب فراگیر و اختلال وسواسی جبری (استرن و همکاران، 2014) رابطه دارند. در یک فرا تحلیل که بهمنظور بررسی نقش نظمجویی هیجانی در اختلالها روانی انجام شد نشان داده شد که راهبردهای تنظیم هیجانی نشخوار، اجتناب و سرکوب نسبت به پذیرش، ارزیابی مجدد و حل مسئله رابطهی بیشتری با اختلالها روانی دارند (آلداو168، نولن-هوکسما169 و شوویزر170، 2010). پژوهش های در زمینهی ارتباط ADHD و نظمجویی هیجانی نیز انجامشده است برای مثال کیولوویکا171، میتروفان172 و گریلی173 (2013) نشان دادهاند که بین این دو متغیر در کودکان رابطه وجود دارد. در پژوهش دیگری که روی بزرگسالان انجام شد، نشان داده شد که بدنظمجویی هیجانی و زودانگیختگی هیجانی در افراد مبتلا بیشتر از گروه کنترل است (میشل174 و همکاران، 2012). محققان بهتازگی در زمینهی ADHD به موضوع کندی زمان شناختی175 علاقهمند شدهاند. کندی زمان شناختی با مشکلاتی ازجمله خیالبافی، خیره نگاه کردن، مه آلودگی روانی، گیجی، کم فعالیتی، کندی، کسل بودن و بیحالی مشخص میشود (بکر، مارشال و مک بارنت، 2014؛ به نقل از فلنری176، بکر177 و لیوب178، 2014). لیوب و همکاران (2014) بیان میکنند که اگرچه بین کندی زمان شناختی و مشکلات اجتماعی رابطه پیداشده ولی مکانیسم این رابطه نامشخص است. او در مطالعهای نشان داد که افراد دارای نمرات بالا در کندی زمان شناختی، نشانگان بیشتری از ADHD را نیز دارا هستند و همچنین دارای نظمجویی هیجانی و سازگاری اجتماعی ضعیفتر از گروه کنترل میباشند. تحلیلهای متعاقب نشان داد که بدنظمجویی هیجانی بهعنوان متغیر تعدیلکننده بین کندی زمان شناختی و مشکلات اجتماعی عمل میکنند. علاوه بر این دیگر محققان نیز نشان دادند که برخی از جنبههای بدنظمجویی هیجانی مانند خودآگاهی و کنترل هیجانی میتوانند متغیر واسطهای بین نشانگان ADHD و مشکلات اجتماعی، پرخاشگری و نقض قواعد در نوجوانان مبتلابه ADHD باشد (بنفورد179، ایونز180 و لانگبرگ181، 2014). بارکلی (2014) مشکل ناتوانی در نظمجویی هیجان را پیامد نقص در بازداری، حس خصوصی182 و خودگویی میداند، اما پژوهش ها دیگری نشان دادهاند که کودکان مبتلابه ADHD در تشخیص هیجانی نیز نسبت به گروه کنترل ضعیفتر بودند (کیتس-گولد183، بسر184 و پریل185، 2007). در پژوهش دیگری یول186 و لیون187 (2007) نیز نشان دادند که این کودکان در همتا کردن چهرههای هیجانی با موقعیت نیز مشکل دارند. یوکرمن188 و همکاران (2010) با مرور ادبیات ADHD بیان میکنند که این اختلال بهطور آشکاری با مشکلات مربوط به شناخت اجتماعی ازجمله چهرههای هیجانی و ادراک لحن صدا مشکل داشتند. شناخت اجتماعی به توانایی واحدی گفته نمیشود و دربرگیرندهی تواناییهای فهم هیجان دیگر افراد از طریق لحن، چهره و حالت بدنی است. هوش هیجانی نیز به توانایی فرد برای ادراک، استفاده، فهم و نظمجویی هیجانها اطلاق میشود (مایر و سالووی، 1997). مردم اذعان دارند که در زندگی روزمره، کنار آمدن با هیجانها در بهزیستی آنها سهیم است. از سوی دیگر نادیده گرفتن و یا خوب کنار نیامدن با هیجانها نیز میتواند باعث برهم خوردن آسایش آنها شود. محققان در فرا تحلیلی نشان دادند که هوش هیجانی بهطور نیرومندی با سلامتی ارتباط دارد، این فرا تحلیل همچنین نشان داد که این ارتباط درزمینهی سلامت روانی و روانشناختی بیشتر از سلامت جسمانی است (مارتینز189، رامالو190 و مورین191، 2010). در 20 سال اخیر صرفنظر از نقش هوش هیجانی در محیط کار و آموزش، تقریباً 16 درصد پژوهشهای هوش هیجانی درزمینه سلامتی انجامشده است (استاگ192، ساکلوفسکی193 و پارکر194، 2009). ریسورکشن195، سالگورو196 و رویتز-آراندا197، (2014) در مقالهای مروری بیان کردند که در نوجوانان هوش هیجانی با مشکلات درونی سازی، افسردگی و اضطراب رابطهی معکوس و از طرف دیگر با سوءمصرف کمتر و راهبردهای مقابلهی بهتر نیز رابطهی مثبت دارد. پژوهش ها بسیاری در زمینهی رابطهی بین هوش هیجانی و اختلالها روانی انجامشده و نشان دادهشده که این پدیده با اختلالهای افسردگی (نولیدین198، دونی199، هانسن200، شوایتزر201 و استاگ202، 2013) اضطراب اجتماعی، اضطراب پس از سانحه، اضطراب تعمیمیافته، اختلال خوردن، قماربازی بیمارگون، اختلالها طیف اوتیسم و اختلال مرزی رابطه دارد (هانسن، لیود203 و استاگ، 2009).
با توجه موارد مطرحشده و انتقادات بارکلی از مبتنی بر نظریه نبودن تحقیقات در مورد نارسایی کنشهای اجرایی و عدم تعریف عملیاتی دقیق این سازه در اختلال ADHD و از طرف دیگر عدم بررسی این سازه در نشانگان ADHD در افراد غیر بالینی پژوهش حاضر به دنبال بررسی نقش نارسایی کنشهای اجرایی در علائم ADHD بزرگسال است. از سوی دیگر در رابطه با نقش عوامل هیجانی مرتبط با ADHD نیز بین دو نظریه بارکلی و نظریه ی مبتنی بر پردازش هیجانی اختلاف وجود دارد. نظریه ی مبتنی بر ارزیابی هیجانی بر نقص در پردازش اولیه هیجان تاکید می کند و مشکل در نظمجویی هیجان را ناشی از نارسایی پردازش هیجانی می داند اما بارکلی بیان می کند که افراد مبتلا به ADHD هیجان ها را مانند افراد عادی دریافت می کنند و از نظر پردازش هیجانی زیاد دچار مشکل نمی باشند. او بیان می کند که نقص افراد مبتلا به ADHD ناشی از ناتوانی در نظمجویی هیجان است. با توجه به موارد مطرحشده هدف پژوهش حاضر گسترش یافتههای پیشین و بررسی نقش کنشهای اجرایی، نظمجویی شناختی هیجان و هوش هیجانی در علائم ADHD بزرگسال است.
پرسشهای پژوهش
در پژوهش حاضر با توجه به ادبیات موجود و سوابق پژوهشی موجود 4 پرسش پژوهشی مدنظر قرار گرفت:
سوال اول: چه رابطهای بین نارسایی کنشهای اجرایی و علائم فزونکنشی/ نارسایی توجه وجود دارد؟
سوال دوم: چه رابطهای بین راهبردهای نظمجویی شناختی هیجان و علائم فزونکنشی/ نارسایی توجه وجود دارد؟
سوال سوم: چه رابطهای بین هوش هیجانی و علائم فزونکنشی/ نارسایی توجه وجود دارد؟
سوال چهارم: نقش تبیینی نارسایی کنشهای اجرایی، راهبردهای نظمجویی شناختی هیجان و هوش هیجانی در علائم فزونکنشی / نارسایی توجه چگونه است؟
فرضیههای پژوهش
فرضیهی اول: بین نمرهی نارسایی کنشهای اجرایی و علائم فزونکنشی/نارسایی توجه رابطهی مستقیم وجود دارد.
فرضیهی دوم: بین راهبردهای سازگارانهی نظمجویی شناختی هیجان و علائم فزونکنشی/ نارسایی توجه رابطهی معکوس و بین راهبردهای ناسازگارانه نظمجویی شناختی هیجان و علائم فزونکنشی/نارسایی توجه رابطهی مستقیم وجود دارد.
فرضیهی سوم: بین نمرهی هوش هیجانی و علائم فزونکنشی/نارسایی توجه رابطهی معکوس وجود دارد.
فرضیهی چهارم: ترکیب نارسایی کنشهای اجرایی، نظمجویی شناختی هیجان و هوش هیجانی، قادر به پیشبینی علائم فزونکنشی/نارسایی توجه میباشد.
ضرورت انجام پژوهش
علیرغم افزایش علاقه به مطالعهی ADHD آنچه دربارهی شیوع و همبستههایش میدانیم اندک است (کسلر204 وهمکاران، 2010). اگرچه این اختلال، مانند دیگر اختلالها روانی شناختهشده نیست ولی پیامدهای ناخوشایند زیادی را برای فرد به بار
