
اهمیت ترین معیارها در تعیین محل استقرار ایستگاهها میباشد. در مورد کاربری های مسکونی، تجارتی، صنعتی … به علت وجود جرایم بیشتر معمولا بیش از سایر کاربری ها در معرض خطر قرار دارند.
– پتانسیل خطر (کانونهای جرم خیز)
بررسی پتانسیل و ریسک خطر در مناطق مختلف شهری بر اساس بررسی میزان تعداد و تکرار جرایم در مناطق مختلف به مشخص شدن نقاط آسیب پذیر در برابر جرایم و مکانهای با پتانسیل بالای جرم (کانونهای جرم خیز) منجر خواهد شد. مکان ایستگاهها باید به سمت چنین مناطقی کشش بیشتری داشته باشد.
مکانگزینی بهینه مراکز خدمات شهری، در برنامهریزی شهری، از اهمیت زیادی برخوردار است و برنامهریزان شهری با تخصیص زمین به کاربریها مورد نیاز در شهرها و مکانگزینی بهینه آنها در کالبد شهر، کمک موثری به تأمین رفاه و آسایش شهروندان کرده، از رفت و آمدهای مکرر و اضافی جلوگیری میکند و در نهایت، امکانات زیست محیطی سالم را در شهرها فراهم سازند (پرهیزگار و شکویی، 1376: 1).
– مکانیابی و ساماندهی113 فضایی
نظریه مکانیابی اولین بار توسط فان تانون در سال 1826 میلادی و در زمینه فعالیتهای کشاورزی ابداع گردید و اولین چهارچوب علمی این نظریه بهطور رسمی توسط آلفرد وبر در سال 1909 معرفی شد. او مسئله مکانیابی یک انبار واحد را باهدف مینیمایز کردن مجموع فواصل سفر بین انبار و مجموعهای از مشتریان موردبررسی قرار داد. از آن زمان تاکنون مطالعات متعدد و متنوعی در خصوص مکانگزینی انجام شده است (جبلعاملی و همکاران،66:1388).
همزمان با رشد و گسترش شهرها مسائلی از قبیل محدودیت منابع، عدم مکانگزینی کاربریهای خدماتی در سطح شهر، رشد و پراکندگی نواحی ساختهشده در نواحی شهر و رفتوآمدهای مکرر در سطح شهر، متخصصان مرتبط با شهر را به اتخاذ و راهبردهایی برای فائق آمدن به این نابسامانیها ملزم ساخت که یکی از این راهبردها انتخاب و مکانگزینی بهینه است. انتخاب و مکانگزینی بهینه سعی دارد با قانونمند کردن شاخصها و عوامل تأثیرگذار در تصمیمگیری و ارائه راهکارهای منطقی، تصمیمگیران و برنامهریزان را در انتخاب مکانهای مناسب برای انجام فعالیتها یاری رساند (فرجزاده، رستمی، 134:1383).
مکانیابی را میتوان جستجو برای یافتن موقعیت مکانی کاربری که بیشترین هماهنگی را با نیازهای خاص آن کاربری داشته باشد، تعریف کرد. این نیازهای خاص نیز همان معیارهای مکانیابی نامیده میشود. فرایند انجام این کار را نیز فرایند مکانیابی مینامند (بهرامپور،20:1388). در فرایند مکانیابی، تحلیلگر درصدد تعیین مکان مطلوب بر اساس معیارهای انتخابی است. در فرایند مذکور تلاش میشود تا اهداف موردنظر برای یک فعالیت خاص بهینه گردند. اینچنین بهینهسازی اغلب شامل تعدادی عوامل تصمیم (غالباً متناقض) و تعدادی مکانهای احتمالی که دارای مزایا و محدودیت هستند میباشد (Rikalovic&et al,2014:1055).
ساماندهی عبارت است از مجموعه اقدامات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی که بهمنظور بالا بردن رفاه ساکنین بافت قدیم و تطبیق آن با شرایط زندگی معاصر با استفاده از ابزارهای همچون تعیین نوع کاربری، سرانهها و استانداردها، تغییر عملکرد و تدوین ضوابط و مقررات انجام میشود (مشکینی، 1386: 3). واژه ساماندهی در ادبیات برنامهریزی و عمران شهری، بیشتر دارای مفهوم و ابعاد فیزیکی-کالبدی و خدمات شهری است (احدنژاد روشنی و همکاران،5:1391). بهعبارتدیگر ساماندهی آرایش و منظم کردن بافت بهمنظور تأمین محیطی مساعد و قابل زیست برای افراد ساکن در آن بهنحویکه این سکونتگاهها و فضاهای شهری نیازها و فعالیتهای امروزی جامعه را برآورده سازند (شماعی و پوراحمد، 78:1384).
ساماندهی فضایی با نگرش توسعهای با در نظر گرفتن کل پارامترهای تأثیرگذار در خصوص تطبیق فضاهای گذشته با نیازهای امروز با تعیین اینکه کجا و چگونه منابع موجود برای دستیابی به حداکثر کارایی و مطلوبیت سرمایهگذاری گردد، ارتباط دارد (صالحی و منصور،124:1384).
ساماندهی به مفهوم سروسامان دادن و به نظم درآوردن ساختاری عملکردی اجزای یک سیستم، بهگونهای است که بهبود عمومی آن سیستم را در پی داشته باشد. بنابراین اقدامات ساماندهی در شهر بر اساس نگرش سیستمی (رویکرد همهجانبه) و برنامهریزی کلان در ابعاد گوناگون شهر است (مشکینی، 1386: 3).
3-8- تحلیل فضایی
در تحلیل فضایی، تأکید روی مکانها، پراکندگی پدیدهها، تأثیرات متقابل مردم، کالاها و خدمات و درنهایت ساخت فضایی میباشد و روند فضایی در ماهیت جغرافیایی اساس کار قرار میگیرد (حافظ نیا و همکاران،116:1391). تحلیل فضایی، بخشی حیاتی از روشهای تحلیل برنامهریزی است. معمولاً در مطالعات برنامهریزی از دو نوع روش تحلیل فضایی استفاده میشود.این تحلیلهای عبارتاند از بافرینگ (تعیین حریم) و همپوشانی. در اغلب سیستمهای اطلاعات جغرافیای این توابع وجود دارد. بافرینگ به تعیین حدود ناحیهای که شیء هدف را بهوسیله یک یا چند فاصله ثابت احاطه میکند، مربوط میشود. تحلیل همپوشانی فرایند تحلیل چندین لایه داده مربوط به یک ناحیه و یا مکان مشخصی باهم است (وانگ و هوفه، 64:1390). تحلیل فضایی: تکنیکهای تحلیلی است که به مطالعه مکانیابی و ارتباط پدیدههای جغرافیایی با ابعاد فضایی میپردازد و همچنین به منظور ارزیابی، تخمین، پیش بینی، تفسیر مکانیابی و توزیع سیما و پدیدههای جغرافیایی مورد استفاده قرار میگیرد. در تحلیل فضایی تعامل عناصر چهارگانه انسان، مکان، زمان و فعالیت مورد تحلیل قرار میگیرد (www.Geo. Ca.UK).
3-9- پراکنش فضایی
استنتاج و تنظیم یک سلسلهمراتب ساختاری/کارکردی (مقدور و مناسب) جهت سرمایهگذاری در زیربناهای اجتماعی-اقتصادی و خدماتی بهمنظور فراهم کردن روابط منطقی مکمل و عادلانه را پراکنش فضایی گویند. بهطورکلی الگوهای پراکنش فضایی بر اساس مطالعات انجامگرفته سه حالت دارند: 1- خوشهای 2- پراکنده 3- تصادفی (احدنژاد روشنی و همکاران،5:1391).
3-9- سطوح مکانیابی
مکانیابی واحد
برنامهریزان علاقهمند به تعیین بهترین مکان استقرار یک فعالیت، خدمات و یا صنعت در یک محدوده شهری، منطقهای و یا محله شهری میباشند. بهعنوانمثال مکانیابی صنایع در طرح مطالعات منطقهای برای یک منطقه شهری و یا طرح استقرار یک کارخانه خاص در یک محدوده موردنظر میتواند مثالهایی از این نمونه باشند. همچنین ایجاد مکان مناسب جهت استقرار یک دبستان در محلهای تازه تأسیس یا در بافت یک شهر جدید نمونه دیگری از این مکانیابی میباشد.
مکانیابی دو یا چند واحد خدماتی (مکانیابی مرکب)
در چنین مواردی تعیین مکان یک واحد با توجه به نیازهای مبرم و ضروری به آن واحد و نیز موقعیت مکانهای موجود و یا قابل پیشبینی واحدهای مشابه انجام میگیرد. بهعبارتدیگر در مکانیابی مرکب، هدف استقرار بهینه چندین فعالیت در یک منطقه یا محدوده شهری و یا فرا شهری جهت پاسخگویی به نیازهای آن میباشد و لازم است تا نوع مکانیابی از قبیل: ایجاد آتشنشانی و تعیین مکان فروشگاههای زنجیرهای در محدوده یک شهر و یا مکان گزینی مدارس در یک منطقه شهری خواهند بود(کوچکزاده،1380: 21).
طبقهبندی تصمیمات مکانی
مکانیابی در یک شهر یا منطقه، بخشی از وظایف برنامهریزان محسوب گردیده و مانند هر مورد برنامهریزی دارای هدف است. این دستهبندی شامل کلیه تصمیماتی است که در علوم متفاوت مواجه با گزینشهای مکانی اعم از اقتصاد، جغرافیا، صنایع و برنامهریزی شهری و منطقهای و منطقهای مطرح بوده و هر یک با توجه به مسئلهای که تعریف مینمایند در یکی از این دو دسته قرار گرفته و از ویژگیهای خاص یکی از آنها تبعیت میکنند.
تصمیمات مکانی نوع اول
در این مورد با تصمیماتی روبرو هستیم که هدف از آنها استقرار مکان بهگونهای است که سود بیشینه گردد. تعیین مکان یک کارخانه و یا بازار خردهفروشی ازجمله مثالهای نوع اول تصمیمات مکانی به لحاظ هدف میباشد(همان).
با توجه به هدف پایه این نوع تصمیمات، دو سطح جغرافیایی مطرح میشوند که سطح اول، تصمیمگیری در مورد انتخاب مکان بین شهرهای مختلف بوده و مقولهای بینشهری است. زیربنای تئوری این سطح متأثر از امکانات اقتصاد انباشت و موجود بودن و دسترسی به منابع موردنیاز میباشد. در سطح دوم، تصمیمات مکانی درونشهری تحت عوامل مکان واحدهای تولیدی و خدماتی و رقابت در مورد عوامل تولید انجام میگیرد. نیروهای اقتصادی که بر انتخاب مکان این دسته فعالیتها در یک شهر اثر میگذارند به یکی از دو صورت تصمیمات مکانی غیر مرتبط با یکدیگر و تصمیمات مرتبط مکانی تقسیمبندی میشوند. در حالت اول فقط یک کالا و تعداد متقاضیان متعدد بوده و در حالت دوم بیش از یک کالا و بیش از یک تولیدکننده موجود میباشد.
در حالت اول تصمیمات مکانی به هم مرتبط نیستند، تنها عامل مؤثر بر انتخاب مکان هزینه تحویل مواد اولیه و پخش محصولات نهایی است ولی در حالت دوم با احتساب ارتباط تصمیمات مکانی با یکدیگر، واحدها میل به استقرار در مکانهای مجاور یکدیگر و مکانهای مرکزی در یک شهر دارند. از مهمترین مواردی که در هر دو حالت مستمر میباشد هزینههای مربوط به حملونقل است بهگونهای که در بسیاری از پروژههای صنعتی، عامل قطعی در تعیین مکان ازنظر اقتصاددانان محسوب میگردد و آنها هدف از تعیین محل برپایی کارخانه را کاهش هزینه حملونقل میدانند. بهعنوانمثال با استفاده از طرح مثلثی که در یک رأس آن بازار فروش و دو رأس دیگر مراکز مواد خام واقعشده است، با توجه به وزن این سه رأس بر اساس هزینههای حملونقل، مکان کارخانه تعیین میگردد(همان،22).
تصمیمات مکانی نوع دوم
در نوع اول تصمیمات مکانی محور اصلی در هدفگذاریها بیشینه نمودن سود بود که مقارن با مواردی ازجمله کاهش هزینههای متعدد بهخصوص حملونقل محسوب میگردد. در تصمیمات مکانی نوع دوم که برخلاف مورد قبل هدف بیشینه کردن سود نبوده و افزایش سطح رفاه عمومی مدنظر است، نحوه نگاه به مسئله متفاوت از نوع اول بوده و صرفاً به یک مدل که سعی در بیشینه نمودن آن داریم اکتفا نمیکنیم. مکانیابی تسهیلات عمومی که از یکسو در شکلدهی به شهرها و از سوی دیگر به کیفیت محیطزیست نقش عمدهای ایفا مینماید، مسئلهای که بتوان با نظریههای مکانی بهکاررفته در فعالیتهای صنعتی و خردهفروشی به آن پاسخ گفت نبوده و نیاز به نگرشی فراتر از آن دارد. بعلاوه نوع هر یک از این تسهیلات در نحوه نگرش به تصمیم مکانی مؤثر بوده و منتهی به ایجاد مدل خاصی برای هر یک از آنها خواهد شد.
ضرورت بهکارگیری تصمیمات مکانی در مورد تسهیلات عمومی که منجر به شکلدهی صحیح به سازمان فضایی شهرها میگردد، پرداختن به این امر را از مهمترین وظایف مدیران و برنامهریزان شهری قرار داده و آنها را بهسوی اعمال این تصمیمات در بخش عمومی کمک خواهد نمود و بدین ترتیب از یکجهت از تعداد تصمیمسازان مکانی کاسته میشود و الگوی فضایی شهرها متأثر از بخشهای گوناگون تصمیمگیری نخواهد بود و از طرف دیگر، به تصمیمات جمعی که عموم مردم از آنها بهرهمند خواهند شد افزوده میگردد(همان،23).
3-10- بررسی ویژگی مدلهای مکانیابی
اساساً مدل نمادی از واقعیت است. مدل مهمترین ویژگی وضعیت دنیای واقعی را بهصورتی ساده و کلی بیان میدارد، و برداشتی است از واقعیت که برای توضیح مفاهیم و تقلیل پیچیدگی جهان بهنحویکه قابلدرک بوده و ویژگیهای آن بهراحتی مشخص شود بکار میرود. مدلها ازآنجهت که در شرایطی که امکان تجربه به دلیل تکنیکی و اقتصادی، سیاسی و اخلاقی وجود ندارد، درک چگونگی رفتار سیستم را میسر میسازند حائز اهمیت هستند (لی، 8:1366).
امروزه بر عموم متخصصان و مدیران شهری مشخصشده است که مدیریت و اداره امور مختلف با ابزارهای سنتی غیرممکن میباشد. اهمیت استفاده از سیستمهای اطلاعات جغرافیایی در برنامهریزی شهری، با گسترش بسیار سریع شهرها و افزایش سرسامآور حجم اطلاعاتی که باید برای مدیریت شهری پردازش شوند روشن شده است(عزیزی،39:1383).
در سامانه اطلاعات جغرافیایی برخورد سیستمی با شهر بهعنوان
