
مفاهيم، استدلال و پردازش و تفکر خلاق و انتقادي به صورت ترکيبهاي مختلف با هم درگير ميشوند و نتيجهي چنين تعاملي ايجاد تعدادي معنا يا حقيقت است که قبلاً وجود نداشت.
2-13. اعمال و کارکردهاي فرا شناختي
معنا سازي فقط به مجموعهاي از انديشههاي سادهي ترکيب شده اطلاق نميشود، بلکه همواره با بکارگيري راهبردها و مهارتهاي تفکر در تحليل و ترکيب دروندادها وابسته است و عملي فراشناختي محسوب ميشود. (فلاول49، 1976). در فرآيند معنا سازي را کنترل ميکنند. مهمترين اعمال فراشناختي بايد خارج از چهارچوب ذهني خود قرارگيرد و آگاهانه فعاليتهاي ذهني خود را در تحقق و دستيابي به اهداف تعيين شده ارزيابي کند (بير50، 1987، 24). براي مثال، وقتي که بايد تصميمي اتخاذ شود فرد ماهر و متخصص آگاهانه به سوي هدف گام بر ميدارد. او پيش از برنامهريزي، راهبردهاي مختلف را باهم مقايسه کرده، راهبردهاي مناسب را انتخاب ميکند. او آگاهانه اعمال تفکر را سازماندهي و بر چونگي فعاليتها و تحول آنها نظارت مينمايد و موانع رسيدن به هدفها را بررسي ميکند. فرد ماهر و متخصص در فرآيند تفکر انعطافپذير است. او براي غلبه بر موانع اطلاعات، منابع غنيتري را جستجو ميکند و به منظور استمرار حرکت و دستيابي به اهداف تفکر خود را تنظيم و بر آن نظارت ميکند. همچنين بسياري از اعمال مناسب و مورد نياز را که ممکن در برنامهريزي منظور نشده باشند، وارد برنامه کرده، به طور مستمر اعمال فکري خود را ارزشيابي ميکند. تفکر دربارهي تفکر عملي سهل و آسان نيست، بلکه بسيار مشکل و پيچيده است؛ به همين دليل چگونگي به کارگيري آن نشان دهنده ويژگي افراد داراي تفکر سطح بالاست. (شعباني، 1386، 62)
2-14. انگيزه
اين اصطلاح داراي معاني به شرح ذيل است.
1- حالت انگيختگي است که جانداري را به عمل وادار ميکند.
2- نوعي توجيه يا بهانهاي است که شخص به عنوان دليلي براي رفتار خود ارائه ميدهد.
3- گاهي به نوعي يک نگرش کلي فراگير است. چنانکه در جملاتي نظير “عمل او بازتابي از انگيزههاي نوعدوستي است” ديده ميشود. (صليبي،1374، 211)
انگيزش دلايل رفتار افراد را نشان ميدهد و مشخص ميکند که چرا آنها به روش خاص رفتار ميکنند. رفتار داراي انگيزه، رفتاري همراه با انرژي، جهتدار و دنبالهدار است. انگيزش يک جنبه کليدي از آموزش و يادگيري است افراد بدون انگيزه انرژي زيادي را صرف تلاش و يادگيري نميکنند و در عملکرد و حل مسئله داراي نقص هستند از اين رو به چند ديدگاه در مورد انگيزه اشاره ميشود تا علميتر به انگيزه و رابطه آن با حل مسئله و مهارتهاي فردي پرداخته شود.
2-15. طبقهبندي بلوم از اهداف آموزشي
مشهورترين طبقه بندي موجود طبقه بندي بلوم است. بلوم براي سهولت در نوشتن و طبقه بندي کردن هدف هاي آموزشي وتهيه آزمون براي هدف ها، آنها را به سه حوزه، مختلف طبقه بندي مي کند. حوزه شناختي، حوزه رواني – حرکتي، حوزه عاطفي.
2-15-1. حوزه شناختي اهداف آموزشي
هدفهاي آموزشي حوزه شناختي به فرايندهايي چون دانستن، شناختن، فهميدن، انديشيدن، استدلال کردن و قضاوت کردن مربوط ميشود. براي مثال وقتي معلمي از اين بابت نگران است که يکي از دانشآموزان او در حل کردن مسائل درس رياضي با مشکل مواجه است، نگراني او به حوزه شناختي مربوط ميشود. حوزه شناختي به دو بخش تواناييها و مهارتهاي ذهني و بخش دانش تقسيم ميشود. در حوزه دانش ، دانشآموز بايد بتواند اطلاعاتي را به ذهن خود بسپارد.
مثل تعريف اصطلاحات علمي و فني درس ، معاني لغات ، دانستن وقايع ، تاريخها ، مکانها و… در بخش مهارتهاي ذهني ، دانشآموز بايد بتواند به فهم مطالب نائل شود. مثلا بتواند يک بخش کلي از درس را فهميده و به زبان خود خلاصه کند. همينطور بتواند مطالب ياد گرفته شده را به کار ببندد. مثلا قوانين مثلثات را در موقعيتهاي عملي به کار گيرد. يا اصول روانشناسي را در موقعيتهاي جديد اجتماعي به کار بگيريد، يا بتواند موضوعات را مورد داوري و ارزشيابي قرار دهد. تمامي اين فرايندها به حوزه شناختي مربوط ميشود که نشان ميدهد فرد توانستهاست دانش لازم را در زمينه خاصي کسب کند و بر اساس تواناييهاي ذهني خود ، عمليات جديدي را از لحاظ ذهني انجام دهد، تحليل کند ، ترکيب کند و ارزشيابي کند.
اين حوزه داراي شش طبقه است.
1. دانش: شامل يادآوري امور جزئي و کلي، يادآوري روش ها و فرايند ها، يا يادآوري الگوها، ساختها و موقعيت هاست. اين طبقه به طور عمده بر فرايندهاي روانشناختي يادآوري تأکيد مي کند.
2. فهميدن: در فهميدن خود قادر است هدف اصلي يک ارتباط را درک کند و مي تواند موارد يا انديشه هايي را که ارتباط موردنظر بدان پرداخته مورد استفاده قرار دهد.
3. کار بستن: استفاده از انتزاعيات در موقعيت هاي ويژه عيني است.
4. تحليل: شکستن يک ارتباط به اجزاء يا عناصر تشکيل دهنده آن به گونه اي که سلسله مراتب نسبي انديشه ها به صورت روشني نشان داده شود.
5. ترکيب: پهلوي هم گذاشتن عناصر و اجزاء براي ايجاد يک کل است.
6. ارزشيابي: داوري در مورد ارزش مطالب و روش ها براي مقاصد معين است.
2-15-2. حوزه عاطفي اهداف آموزشي
هدفهاي حوزه عاطفي به احساس ، نگرش ، انگيزش ، قدرداني ، ارزشگذاري و از اين قبيل مربوط ميشوند. براي مثال وقتي معلمي از اين بابت نگران است که يکي از دانشآموزان او علاقهاي به درس رياضي نشان نميدهد، نگراني او در رابطه با مشکل دانشآموز ، به حوزه عاطفي مربوط ميشود. در اين حوزه دانشآموز بايد بتواند به موضوعات آموزشي نشان دهد، ميل به پذيرش داشتهباشد و توجه انتخابي داشتهباشد. به مسائل واکنش نشان دهد و از اين پاسخدهي احساس خرسندي کند. نسبت به موضوعات ، ارزش مثبت قائل شود. از خود شوق و اشتياق نشان دهد.
اين حوزه داراي طبقاتي به شرح زير است:
1. دريافت کردن (يا توجه کردن): يادگيرنده نسبت به وجود يک پديده يا محرک مشخص حساس مي شود، يعني نسبت به دريافت آن ها به طور آگاهانه علاقه پيدا مي کند و به طور انتخابي به پديده يا محرک توجه مي کند.
2. پاسخ دادن: در اين مرحله يادگيرنده نه تنها علاقمند به توجه داشتن نسبت به پديده يا محرک است بلکه به طور فعالانه توجه مي کند. در اينجا يادگيرنده از انجام فعاليت احساس رضايت خاطر مي کند.
3. ارزش قائل شدن: يادگيرنده براي يک پديده، چيز يا رفتار ارزش قائل ميشود. در اينجا يادگيرنده مجموعه اي از ارزش ها يا انديشه هاي مشخص را دروني مي کند و اين انديشه ها حالت نگرشي شخصي او را پيدا مي کنند.
4. سازمان دادن به ارزش ها: در اين طبقه يادگيرنده مفهوم يک ارزش را درک کرده و براي خود از مجموعه ارزش هاي مختلف يک نظام کلي ارزش ها را سازمان مي دهد.
6. تشخص به وسيله يک ارزش يا مجموعه اي از ارزش ها: يادگيرنده در درون خود يک سلسله مراتباز نظام ارزش ها به وجود آورده است که رفتار فردي او را کنترل مي کند. کنترل آن قدر بر رفتار فرد تأثير مي گذارد که مي توان او را به صورت فردي که داراي تمايلات چنين يا چنان است توصيف کرد.
2-15-3. حوزه رواني- حرکتي اهداف آموزش
هدفهاي حوزه رواني- حرکتي ، به حرکات و اعمال ماهرانه بدني چون نوشتن ، تايپ کردن ، نواختن آلات موسيقي ، ورزش کردن و انجام دادن مشاغل و حرفههاي گوناگوني که با فعاليت بدني و رواني هر دو سروکار دارند، گفته ميشود. زماني که فرد ميتواند حرکات مستقل بدني را ياد بگيرد و يا مهارتهاي مختلفي را انجام دهد، اهداف حوزه رواني- حرکتي مورد نظر هستند. مثلا اينکه دانشآموز بتواند 100 متر را در 15 ثانيه بدود، يا دانشآموز بتواند نتي را که از پيانو ميشنود با گيتار اجرا کند، يا بتواند با يک شخص ناشنوا از طريق اشارات سر و دست رابطه برقرار کند، شنا کردن انجام دهد و…
بر طبق نظر سيمپسون حوزه رواني – حرکتي شامل هفت مرحله زير است:
ادراک:استفاده از حواس براي هدايت کنشهاي حرکتي.
آمادگي: آماده بودن براي انجام يک عمل.
پاسخ هدايت شده: عمل کردن به کمک هدايت يک الگو.
مکانيسم:انجام اعمالي که نسبتا مشخص و عادتي هستند.
پاسخ پيچيده آشکار: ترکيب تعدادي از عادتها.
انطباق: استفاده از مهارتهاي قبلا آموخته شده براي انجام تکاليف تازه اما مربوط به گذشته.
ابتکار: خلق الگوهاي تازه حرکتي براي حل مسايل غير معمول
2-16. اصول حاكم بر برنامهي درس فارسي در دورهي ابتدايي
اصل 1- در کليه عناصر و مؤلفه هاي برنامه درسي آموزش زبان فارسي، بايد رويکرد حاکم بر برنامه درسي ملي يعني فطرت گرايي توحيدي سرلوحه عملي برنامه ريزي و تاليف قرار گيرد.
اصل2- در برنامهي فارسي دورهي ابتدايي اصل بر جنبههاي كاربردي و مهارت هاي زباني مي باشد.
اصل3- برنامه بايد بتواند زمينهساز ارتقا آداب و مهارتهاي زندگي در كودكان باشد
اصل4- برنامه بايد سرمشق عملي تقويت “ چگونه انديشيدن وتفكّرانتقادي ” و خلاقيت در كودكان باشد.
اصل5- برنامه بايد زمينهساز انس با مطالعهي مستمر در زندگي كودك باشد.
اصل6- از جديدترين دستاوردها و پژوهشهاي حوزهي ادبيّات كودكان زبان شناسي و روان شناسي در تدوين برنامه استفاده شود.
اصل7- سير آموزش زبان فارسي از ساده به تكامل يافته و از زبان طبيعي به زبان معيارباشد.
اصل8-در آموزش نكات زباني، اخلاقي، ارزشي و شناختي تاکيد بر شيوهي غيرمستقيم باشد.
اصل9- در تدوين محتوا به تمامي گونههاي زبان فارسيبه طور مناسب توجّه شود.
اصل10- به نقش سازندهي زن و مرد بهطور متناسب در برنامه توجّه شود.
اصل11- موضوعات و مطالب به يك محدودهي جغرافيايي منحصر نگردد.
اصل12- در برنامه به دانشهاي بشري در زمينههاي علمي، ادبي، هنري و فنون توجّه كافي شود.
اصل13- به پرورش حافظهيشنيداري و ديداري توجّه كافي شود.
اصل 14 – برنامه بايد زمينهساز ابراز وجود و بيان احساسوعواطف دانشآموزان باشد.
اصل15- به گسترش دايرهي واژگان زبان فارسي مورد نياز دانشآموز توجّه كافي شود.
اصل16- خوانانويسي در تمامي سطوح آموزشي مدنظر برنامهريزان ، مؤلفان و مجريان قرار گيرد.
2-17. اهداف مشترک برنامه درس فارسي با ديگر برنامه هاي درسي
* تقويت اصول و مباني فرهنگي و تربيتي اسلامي و ارزش هاي اخلاقي ميتني بر انديشه اسلامي
* تقويت مهارت هاي زندگي در فرآيند آموزش زبان فارسي
* تقويت اخلاق فردي و اجتماعي به منظور تربيت شهروند مطلوب
* آشنايي با نهادهاي اجتماعي و سازمان هاي موجود در ايران
* آشنايي با مفاهيم و موضوعات بهداشت فرد و اجتماعي مرتبط با برنامه درسي زبان فارسي
* آشنايي با چهره هاي فرهنگي – تربيتي ، علمي ، سياسي و …
* تقويت روحيه دينداري ، غيرت ملّي و وفاداري به نظام اسلامي
* تقويت روحيه زيبابيني و تفکر در آيات و نعمات الهي
2-18. هدفهاي كلّي برنامهي درس فارسي در دورهي ابتدايي
الف- حيطهي شناختي:
1- آشنايي با ساختار زبان فارسي معيار وگسترش حوزهي نمادها و معاني آن
2- آشنايي با زبان گفتار و نوشتار ، نظم و نثر و تفاوت آنها
3- آشنايي مختصر با جلوههاي هنري زبان
4- آشنايي با مسائل اعتقادي،فرهنگي-تربيتي ، اخلاقي ، اجتماعي، سياسي، ملّي، علمي ، هنري و آداب
و مهارت هاي زندگي در قالب زبان
5- آشنايي با شيوه هاي تقويت حافظه و راه هاي پرورش ذوق و خلاقيت
ب- حيطهي عاطفي:
1- ايجاد، پرورش و تقويت علاقه و نگرش مثبت نسبت به:
– مباني اعتقادي، فرهنگي و ملّي كشور
– بيان احساسات، عواطف و افكار در قالب گفتار و نوشتار
– جنبههاي زيبايي سخن و تحسين آن
– مطالعه
2- تلطيف احساسات و عواطف
ج- حيطهي مهارتي:
1- گوش دادن
– دقّت و تمركز در سخن گوينده
– درك سخن و دريافت پيام
– دريافت ارتباط بين بخشهاي مختلف پيام
– بررسي
