
جزء علايق خاص طبقه مسلط است، به عنوان معيار سنجش سرمايه فرهنگي در نظر ميگيرد.
بر طبق نظر لامونت ولارو128 (1988) سرمایة فرهنگی میتواند به عنوان منبعی سازماندهنده دیده شود، که شامل نشانها یا سیگنالهای فرهنگیای است (مانند رفتارها، سلایق و نگرشها) که در خانوادههایِ با جایگاه بالا، برای جداسازی خود با گروههای محروم فرهنگی به طور گستردهای استفاده میشود (لامونت و لارو، 1988، لارو و هاروات129، 1999: 53-37). بنابراین، گروهها و طبقات اجتماعی حاکم از قدرتشان استفاده میکنند تا شرایط ساختاری را حفظ و ایجاد کنند تا از علائقشان حفاظت شود (لارو، 1987: 85-73).
جورج ريتزر در مورد نظريه سرمايه فرهنگي بورديو میگوید، این سرمایه؛ بيشتر از خاستگاه طبقه اجتماعي مردم و تجارب آموزشيشان سرچشمه ميگيرد. در اين بازار، انسانها سرمايهشان را جمع ميكنند و آن را يا براي بهبود جايگاه اجتماعيشان هزينه ميكنند و يا جايگاهشان را از دست ميدهند و باعث ميشود كه جايگاهشان در چارچوب اقتصاد فرهنگي وخيمتر شود (ریتزر، 1374: 728). ابتکار مهم بوردیو در مقابل جامعهشناسان پیشین که در مورد قشربندی بحث کردهاند این است که از یک موقعیت ایستا بهسوی جریانی حرکت میکند که تمایزهای منزلتی تعریف شده و در طول زمان در ارتباط با اشیاء فرهنگی بازتولید میشوند. او مفهوم سرمایه را برای نشان دادن منابع مهمی مطرح میسازد که در طول زندگی مورد استفاده قرار میگیرند و سپس فضای قشربندی بر مبنای طبقه را از نقطهنظر سرمایه تعریف میکند از دیدگاه بوردیو سه عامل در سرمایه تأثیر میگذارد: حجم، ترکیب و مسیر. حجم مربوط به میزان سرمایه میگردد. ترکیب به میزان فراوانی نسبی سرمایه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مربوط میشود. و بالاخره مسیر در نظریه بوردیو با اهمیت است. همه ما امکان تحرک طبقاتی داریم که این امر از منشأ طبقاتی آغاز شده تا موقعیت کنونی ما حرکت میکند. هر فردی مسیری را در زندگی اجتماعی خود طی میکند که آن مسیر میتواند او را از یک نقطه به نقطه دیگر حرکت دهد. در اکثر موارد حرکت از طبقه بالا به پایین کمتر واقع میشود. اما همانطور که بوردیو هم مرتباً تأکید میکند کسب سرمایه فرهنگی یعنی تحصیلات یکی از راههای مهم در تحرک طبقاتی در جامعه مدرن است (ممتاز، 1388: 153).
بورديو از سه گونه سرمايه فرهنگي سخن مي گويد:
الف) تجسم یافته130: كه شامل اکتسابات آگاهانه و ميراثبريهاي منفعلانه يك شخص ميباشد. بورديو تأکید میکند که، سرمايه فرهنگي به صورت خودانگيخته (همچون كادو) منتقل نميگردد، بلكه اندوختهای است كه در طول زمان خود را در يك شخص مجسم میسازد. این نوع سرمایه به مجموع خصلتهاي پرورش یافته در افراد اشاره دارد که از طریق فرایند اجتماعی شدن در آنها، درونی می شود. بدین ترتیب، سرمایه فرهنگی نمایی از درك و شناخت نسبت به کالاهاي فرهنگی را در افراد به وجود می آورد. می توان اکثر ویژگیهاي سرمایه فرهنگی را از این واقعیت استنباط کرد که این سرمایه با شخصی که در آن تجسم مییابد ارتباط نزدیک دارد. (نیازي و کارکنان، 1368: 60) بوردیو میگوید کالاهاي فرهنگی متفاوت از کالاهاي مادي هستند؛ لذا فرد میتواند آنها را بفهمد، یا از طریق درك معناي این کالاها، آنها را مصرف کند. این کالاها میتواند شامل موسیقی، فعالیتهاي هنري، فرمولهاي علمی و کارهاي فرهنگ عامه بشود ( بوردیو،1984: 214).
ب) عينيت يافته131: سرمایهفرهنگیای را شامل میشود که به تملک شخص در آمده است. این نوع سرمايه فرهنگي به شكل اشياء مادي و رسانههايي چون نوشته ها، نقاشيها، بناهاي تاريخي، ابزارها و غيره، عينيت پيدا میکند. (بوردیو، 1997: 42). پ) نهادينه شده132: گونه اي سرمايه فرهنگي است كه اغلب به صورت اعتبارها يا كيفيات علمي يك فرد شناخته مي شود. بورديو از دامنه سرمايه فرهنگي نهادينه شده مثال مي زند و مي گويد وجود اين سرمايه ، باعث مي شود كه تبديل سرمايه فرهنگي به سرمايه اقتصادي (به واسطه خدمت اكتشافي كه به فروشندگان ميدهد تا سرمايه خود را به خوبي توصيف كنند و به خريداران مي دهد تا نياز سرمايهاي خود را به خوبي تبيين نمايند ) با سهولت بيشتري صورت پذيرد (همان منبع).
از مباحث چنين ميتوان برداشت نمود كه سرمايه فرهنگي به مثابه نوع خاص سرمايه در زمرۀ ارزشها و هنجارهاي والاي جامعه است و طوري نيست كه شخص يكشبه آن را كسب كند و يا انتقال دهد و يا اينكه قابل خريد و فروش باشد. بورديو سرمايه فرهنگي ر ا با تحصیلات پیوند میزند و تحصیلات را عاملی میداند که از طریق قراردادن فرد در نظام آموزشی باعث بازتولید فرهنگی وی میشود. سرمايه فرهنگي شكل غيرمادي سرمايه است و سرمايهگذاري در آموزش، زمينههاي خانوادگي و نهادهاي فرهنگي بر اين نوع سرمايه ميافزاید. معمولاً سرمایه فرهنگی که از طریق تحصیلات حاصل میشود مستعد این است که به صورت موفقیت و دستاورد فردی نمایان گردد. با توجه به نظر بوردیو دانش آموزانی که با اندوختههای بیشتر و بهتری از سرمایه فرهنگی وارد نظام آموزشی میشوند بهتر قادرند با قواعد بازی نظام آموزشی همراهی کنند. به عبارت دیگر، سرمایۀ فرهنگی والدین تأثیر قابل ملاحظهای بر مؤفقیت تحصیلی فرزندان آنها و به تبع آن گرایش به حضور در دانشگاه و تحصیلات عالیه دارد.
در این تحقیق برای سنجش متغیر سرمایه فرهنگی پژوهشگر در نظر دارد با استفادۀ از نظریه سرمایه فرهنگی بوردیو، مبنی بر سه حالتی که سرمایه فرهنگی بر طبق نظر وی میتواند به خود بگیرد سرمایه فرهنگی دانشآموزان را مورد سنجش قرار دهد. همان طور که قبلاً بحث شد بوردیو در نظریه سرمایه فرهنگی خود مدعی است سرمایه فرهنگی میتواند به سه شکل ظاهر شود. 1- تجسم یافته که شامل تمامی اشیاء و کالاهای فرهنگی (میزان آشنایی و فعالیتهای هنری مانند موسیقی، خط و نقاشی، ورزش، زبان خارجی و ..) 2- عینیت یافته که شامل مؤلفه های نرم افزاری (کتاب، تابلوهای نقاشی، عضویت در کتابخانه،) وسایل سخت افزاری (کامپیوتر، اینترنت، ماهواره، دوربین) 3- نهادینه شده که مربوط به انواع مدارک تحصیلی، گواهی نامههای معتبر فنی و حرفه ای است. بنابراین پرسشنامه سرمایه فرهنگی در این تحقیق شامل مؤلفه های مذکور خواهد بود.
2-10-1 عادتواره و نقش آن در شکلدهی به زائقه
سرمایه فرهنگی بر مبنای نظر بوردیو دو منبع مهم دارد: نخست عادتوارهها133 و دوم تحصیلات. از دیدگاه بوردیو تحصیلات، از جمله متغیرهای بسیار مهمی است که میتواند حتی جانشین عادتواره خانوادگی شود زیرا میتواند به فرد سلیقه، ادب و شیوههایی را بیآموزد که فرد را به منزلت خاص نزدیک میکنند. (ممتاز، 1388: 153) همچنین عادتواره به مجموعهای نسبتاً ثابت از خلق و خوها گفته میشود که محصول تجربههای کنشگران در موقعیتهای خاصی در ساختار اجتماعی است، ساختاری که کنشها و بازنمودها را تولید میکند و به آنها نظم میبخشد (بوردیو 1990: 53). بنابراین منشها پایۀ فهم ما از جهان هستنند. برای زندگی در جهان اجتماعی نیازمند نوعی گرایش کنش و آگاهی هستیم که آن را منشها در اختیار ما قرار میدهند.
عادت واره همان اصل وحدت بخش و مولدی است که ویژگیهای اساسی و رابطهای یک موقعیت اجتماعی را به شکل نوعی سبک زندگی یکدست و یکپارچه، یعنی به شکل مجموعۀ یکدستی از انتخابها، کنشها و داراییها در میآورد. عادت وارهها مبنای شکلگیری کنشهای متمایز و مجزا هستند. مثلاً این که یک کارگر چه غذایی میخورد و چگونه آنها را بیان میکند و به چه روشی آن ورزش را انجام میدهد، عقاید سیاسیاش چیست و چگونه آنها را بیان میکند، همۀ اینها به طور کامل با موارد مشابه نزد کارخانهدار متفاوت است. عادت وارهها همچنین الگوی اصلی هر نوع طبقهبندی، بنیان هر نوع نگرش یا تقسیمبندی و مبنای شکلگیری ذائقههای متفاوت هستند. (جلائی پور محمدی، 1387: 330). به زبان خود بوردیو عادتواره یک سری از گرایشها و ارزشهاست. و عادتوارۀ غالب، گرایشها و ارزشهایی است که قشر غالب و برتر در جامعه؛ آنها را دارا میباشند. یکی از خصوصیات بارز عادتوارۀ غالب نگرش مثبت نسبت به امر آموزش و تحصیل است. ” …نظامی از نگرشها نسبت به مدرسه که شامل میل باطنی در حمایت از سرمایه گذاریهایی که در زمینه وقت، انرژی و پول لازم است تا ارزشهای اجتماعی حفظ گردند و افزایش یابند”(بوردیو 1977: 495).
عادت واره شامل تمايز ميان سليقه خوب و بد، فرهنگ والا و روشنفكرانه و فرهنگ پست و عوامانه و از اين قبيل است. در اين فرآيند، كودكان طبقه حاكم فرا ميگيرند كه به فرهنگ طبقه خويش ارج نهند و فرهنگ عامهپسند طبقه كارگري را به مثابه امري پست و فرومايه بنگرند. افزون بر اين باز هم براي نمونه، والدين طبقه متوسط سعي میكنند تا كودكان خود را به خواندن كتابهاي «خوب» و تماشاي برنامههاي «مناسب» تلويزيون سوق دهند. كودكان طبقه متوسط نيز بيشتر به سمت بازديد از گالريهاي هنري وبناهای تاريخي و يا تماشاي تئاتر تمايل دارند (تیلور134، 1997: 200-199). به نظر بوردیو مهمترین ویژگی عادتواره خصیصۀ جامعهجویی آن است. چنانچه افراد در وضعیتهایی مشابه زندگی کنند، در عادتوارۀ یکدیگر شریک میشوند، به گونهای که اعضای گروه، قشر وطبقه در جامعهای واحد دارای عادتوارۀ یکسان هستند. وی معتقد است عادتواره باعثِ بازتاب تفاوتهای اجتماعی در عمل میشود (کنوبلاخ، 1391: 329-328). بنابراین بوردیو در اینجا در مقابل نظریۀ طبقاتی مارکس، معتقد است که مناسبات تولیدی تعیین کنندۀ طبقات اجتماعی نیستند، بلکه عادتوارهها هستند که به آنها شکل میدهند.
بوردیو عادتواره را با یک مفهوم دیگر به نام ذائقه135 پیوند میزند. ذائقه نیز یک عملکرد است که یکی از کارکردهایش این است که افراد جامعه از طریق ذائقه به ادراکی از جایگاهشان در نظام اجتماعی میرسند. ذائقه، همۀ کسانی را که سلیقۀ به نسبت یکسانی دارند به هم نزدیک میکند و از این طریق آنها را از افراد دیگر جدا میکند. از طریق ذائقه انسانها، دیگران و نیز خودشان را در جامعه طبقهبندي مینمایند. (ریتزر، 1380: 727) مثلاً آدمها را بر حسب ذائقههایی که از خود نشان میدهند و با ترجیح قائل شدنهایشان براي انواع فعالیتهاي فراغتیِ متفاوت مانند گوش دادن به موسیقی، دیدن فیلم سینمایی یا خواندن شعر میتوان دستهبندي کرد. ذائقهها محصول اجتماعی بوده و یکی از شاخصهاي سرمایه فرهنگی را تشکیل میدهند.
به گونهای دیگر میتوان گفت منظور وی از ذائقه، نظامی از طرحهای ادراکی و طرحهای ارزیابیای است که در هر عادتواره وجود دارند و بر انتخاب و اولویت دادن به اشیا و فعالیتهای معین تأثیر میگذارند. بوردیو سه شکل ذائقه را از یکدیگر متمایز میکند. ذائقۀ مشروع که به طبقات حاکم تعلق دارد، ذائقۀ عمومی که خاص طبقۀ کارگر است و ذائقۀ میانی که در میان طبقات متوسط رایج است و با ویژگی جهتگیری به سوی ذائقۀ مشروع مشخص میشود (بوردیو، 1984: 17).
محیطهاي آموزشی در جوامع مدرن، گروه همسالان و خانواده بر ذائقه تأثیر میگذارند. از نظر بوردیو، ذائقه را میتوان به عنوان نوعی ازسرمایه فرهنگی دید که ایجاد تبعیض و تمایز بین انواع گروههاي منزلتی را امکان پذیر میکند. (باکاك136، 1381: 99).
بوردیو به این نکته اشاره میکند که دانشآموزان طبقه کارگری و کم درآمد جامعه نسبت به دانش آموزان طبقه متوسط و طبقه بالای جامعه احتمال بیشتری دارد که ترک تحصیل کنند حتی اگر دستاوردهای قبلی را هم در تحقیقات خود جزو متغیر کنترل کننده به حساب آوریم. او ادعا میکند که این ترک تحصیل بیشتر به خاطر مکانیزم مهم انتخاب است تا به خاطر رد شدن در آزمونها. «بنابراین حتی اگر سطح تحصیلی یکسانی هم وجود داشته باشد دانش آموزان قشر کارگری احتمال بیشتری دارد که خود را از
