
بيفزايد؛ مثلاً وقتى، دانشآموزان يكى از معلمان خود را معلمى مهربان، خون گرم و کارآمد میدانند تا حدى ضعف ظاهرى او جبران خواهد شد.
د. تحسين: اگر از تقویتکنندههايى مثل تحسين، تشويق و حمايت بهطور صحيحى استفاده شوند، در ترغيب ديگران موفق خواهند بود. تحسين و تشويق آنقدر مؤثرند كه بهعنوان يك قاعده، تحسين ديگران را میپذیریم، حتى زمانى كه تحسين آنها دروغين باشد. (هارجی و دیگران، ص 284)
هـ. كميابى: هر چيزى كه کمتر در دسترس افراد باشد، قدر آن را بیشتر میدانند. (همان، ص 284)
عواملى كه ذكر شدند، مربوط به جذّابيت پیامدهنده و اصلى بودند، اگرچه عواملى كه در جذب مدخليت دارند و چندان مهم به نظر نمیرسند، بيش از اینها هستند.
منابع گوناگون، عوامل مربوط به پيام دهنده را به صورت ديگرى نيز بيان كرده اند كه نمونه هايى از آن ذكر مى شوند:
الف. مؤلف كتاب «تبليغ اسلامى و دانش ارتباطات» در ص 24 اين چنين بيان كرده است:
1. عوامل مؤثر موروثى: الف. چهره جذّاب؛ ب. صداى خوش؛ ج. اخلاق خطيب. ارسطو نظريه كسانى را كه اخلاق خطيب را در اقناع و جذب بى تأثير مى دانستند، رد كرده و مى گويد: صفات و ويژگى هاى خطيب بيش ترين تأثير را در اقناع دارد (خندان، ص 197).
2. عوامل اكتسابى: الف. تربيت درست خانوادگى؛ ب. اندوخته هاى تجربى هر فرد.
ب. مؤلف كتاب مبانى تبليغ به نكاتى توجه نموده و آنان را ياداورى كرده است كه ذيلا به برخى از آنان اشاره مى گردد.
1. صبر و پشتكار؛ 2. پرهيز از اجتهاد به رأى؛ 3. تطابق گفتار و كردار؛ 4. خدا نگرى؛ 5. بى طرفى و پرهيز از گروه گرايى؛ 6. پرهيز از سودطلبى؛ 7. ضرورت قول ليّن و … (زروق، ص 190).
4. پايگاه اجتماعى: وقتى طرف مقابل فرد مهمى است، سخنان او را بهتر درك میکنیم. بهعبارتدیگر، وقتى سخنگو شخص سرشناسى باشد، ارزش بیشترى براى گفتههای او قائلیم. به همين صورت، وقتى مقام سخنگو از شنونده بالاتر باشد، توجه بیشترى به صحبتهای او خواهد كرد. بنابراين، اگر شنونده احترام و ارزش زيادى براى سخنگو قائل باشد، صحبتهای او را بهتر و دقیقتر گوش خواهد داد. (هارجی و دیگران، ص 227)
5. چهرههای سرشناس: شخصیتهای محبوب، رهبران فكرى، افراد متخصص و قابلاعتماد و اشخاص معروف و مورداحترام در اثرپذيرى مخاطبان در پيام تبليغى حائز اهميت هستند. پيامبر اكرم (صلیالله عليه وآله)، كه خود از چهرههای معروف و سرشناس و محترم قريش بودند و كافران و مشركان مکه ايشان را پيش از بعثت هم «امين» مینامیدند، در سیاستهای تبليغى خود، اين نكته را رعايت میکردند؛ مثلاً، براى دعوت و ارشاد بسيارى از اقوام و قبايل تلاش نمودند ابتدا رهبران و رؤساى آنها را مسلمان كنند. طبعاً افراد قبيله بهسرعت و با پیروى از رئيس خود، مسلمان میشدند. تأثيرپذيرى و حرفشنوی از الگوها و راهنمايان فكرى ريشه در يكى از غرايز آدمى ـ يعنى غريزه تقليد ـ دارد.
تردید نیست که در هر فرآیند ارتباطی، وجود مجموعهای از عوامل در اصل ایجاد، حفظ، استمرار ارتباط، تنوع صور ارتباطی، تعمیق و تعریض ارتباط و بهطورکلی کمیت و کیفیت ارتباط مؤثر است. متقابلاً فقدان برخی عوامل یا وجود موانعی میتواند چرخه ارتباطی را در کل یا در سطوحی مختل سازد و به پدیدهای کم کارکرد، بی کارکرد و احیاناً کژ کارکرد تبدیل کند.
بدیهی است که روحانیت بهعنوان منبع پیام نیازمند برخورداری از توان ارتباطی لازم برای ایفای نقش محول خواهد بود. داشتن توان ارتباطی لازم، خود، معلول برخورداری منبع از طیف گستردهای از قابلیت و جذابیت فیزیک، روانی، علمی، اخلاقی، مهارتی، زبانی و پیرا زبانی است که باید برای تأمین و تدارک آن، اقدامهای مقتضی صورت پذیرد. (شرفالدین، ص 133)
نوع روابطی که مردم با روحانیت و همچنین روحانیت با مردم برقرار میکردند در سطح روابط اولیه قرار داشت. به این معنا که عاطفی، رسمی، دوستانه، نامشخص، تعریفنشده و نامحدود بود. درواقع از ویژگی روابط در سطح زیست جهان برخوردار بود. روحانیت در این زمان در سطوحی برابر با مردم قرار داشت؛ اما بر اساس ذهنیت مثبتی که از روحانیت موجود بود، روحانی در جایگاه مقدس قرار داشت و علوم دینی (حوزوی) نیز از جایگاهی متعالی برخوردار بود.
مردم به روحانیت روی میآوردند و تقریباً تمام مسائل شخصی، اجتماعی، سیاسی و دینی موجود در زندگی روزمره را با مراجعه به آنان حل میکردند….؛ اما بعد از انقلاب، تحولی اساسی رخ داد و جابهجاییهایی در جایگاه روحانیت صورت گرفت که باعث انتقال روحانیت از زیست جهان به سطح سیستم شد. روحانیت بیش از پیش، خصیصه سیستمی افت و به دنبال آن نقشها و کارکردهایی که به عهده داشت تغییر کرد… با حضور روحانیت در سطح سیستم، نوع روابط او با مردم نیز تغییر یافت. روحانیت در سطح روابط ثانویه قرار گرفت و در چارچوبی مشخص، محدود، تعریف شده و رسمی با مردم ارتباط برقرار کرد. (همان، ص 141-142)
تمامی اینها کمک کرد تا حضور فراگیر و همهجایی روحانیت در زیست- جهان کمرنگ شود…. به دنبال آن تیپ بندیای نیز که جامعه از روحانیت داشت تحول یافت. عناصری از روحانیت که به سطح سیستم انتقال یافت باعث شد که بیشترین دگرگونی در اذهان مردم درباره روحانیت رخ دهد. درنتیجه ذهنیتی عرفی، انتقادی، عقلانی و این دنیایی درباره روحانیت شکل گرفت.
2.2.4. انواع شبکههای ارتباط دینی
ارتباط، زیربنای تمدن بشری است و یکی از مهمترین ویژگیهای آن، مبادله اطلاعات و انتقال پیام، بین افراد انسانی است. برای به ثمر رسیدن هر ارتباطی، فرستنده، پیام، کانال، گیرنده یا پیامگیر لازم است. ارتباطات به شکلهای مختلفی صورت میگیرد؛ چون: حضوری (بدون واسطه)، جمعی یا عمومی، نوشتاری و غیر نوشتاری، ملی و فراملی، کلامی و غیرکلامی، انسانی و ابزاری (ماشینی)، زمانی و غیر زمانی، سازمانی و غیرسازمانی و نمادین.
نیاز انسان به ارتباطات، مخصوص زمان و مکان خاص نیست. گرچه در قرون گذشته دامنه ارتباطات و رسانهها به گستردگی امروز نبود، ولی با توجه به شرایط و مقتضیات زمان، ابزارها و وسایل ارتباطی وجود داشت که مردم برای ابراز نیاز و انتقال مفاهیم و پیامها و اندیشههای خود از آنها استفاده میکردند و خواستههای خود را با دیگران در میان میگذاشتند. پیامبران الهی نیز با استفاده از این ابزارهای ارتباطی، اندیشههای دینی و آسمانی خود را به مردم میرساندند و باعث رهنمون شدن گروههای انسانی بهسوی خدای متعال میشدند. در عصر طلوع اسلام و سالهای بعد از آن، پیامبر خاتم (ص) و امامان معصوم (ع)، برخی از این ابزارها را به کار گرفتند.
در نگاهی کلّی، میتوان رسانههای عصر اهلبیت (ع) را به بخشهای زیر تقسیم کرد:
الف) سخنرانی و خطابه
خطابه از پرسابقه ترین و موفقیتآمیزترین ابزارهای ارتباطات کلامی است. بعید نیست که نخستین خطیب و منبری، اولین انسان آفریدهشده، یعنی حضرت آدم (ع) باشد؛ اما در روایات اسلامی از حضرت ابراهیم (ع) بهعنوان اولین خطبهخوان نام برده شده است. در این مورد، سیوطی به نقل از سعد بن ابراهیم آورده است:
نخستین کسی که بر منبر خطابه خواند، ابراهیم (ع) بود و آن زمانی بود که رومیها، لوط را اسیر کردند و ابراهیم با آنان جنگید و او را از دست آنان نجات داد.35
مهمترین ابزار خطابه و سخنرانی، زبان و بیان است که خدای متعال در معرفی آن، چنین فرمود: (عَلَّمَهُ الْبَیانَ)36 در فرهنگ اسلامی واژه خطبه و خطابه، دارای جایگاه بلند و شناختهشدهای است. بلندترین معارف دینی در قالب «خطبهها» از پیشوایان دین نقل شده و بهعنوان میراثی گرانبها باقی مانده است. خطبههای رسول خدا و امام علی (ع) و… از آن جمله است.
ب) اذان
از دیگر رسانههای کلامی و مورداستفاده اهلبیت (ع)، بانگ رسا و دلنشین «اذان» است. اذان در فرهنگ اسلامی، جایگزین مناسب ناقوس کلیسا و کنیسههاست که علاوه بر محتوای عمیق، در انتقال مفاهیم دینی نقش برجستهای دارد. طنین عبارات کوتاه این رسانه، مسلمانان را – از صدر اسلام تاکنون – هر روز چند مرتبه به یاد خدای متعال میاندازد و آنها را بهسوی مساجد و عبادتگاهها میکشاند و صف آنان را از صف غیرمسلمانان جدا میکند. به همین جهت است که در اسلام برای مؤذن شرایط و پاداشی بزرگ در نظر گرفتهشده است. در حدیثی رسول خدا (ص) فرمود: آمرزیده میشود مؤذن تا آنجا که صدا و نگاهش میرسد؛ و هر تر و خشکی او را تصدیق میکند و به تعداد هر نفری که با اذان او نماز بگزارد، برایش پاداش داده میشود.37
مهمترین کارکردهای عبادی، سیاسی و تربیتی اذان، عبارت است از:
1. اعلام وقت نماز: فلسفه و دلیل اصلی تشریع اذان، اعلام وقت نماز و دعوت مسلمین به برپاداشتن این فریضه بزرگ الهی است. در این مورد رسول خدا (ص) خطاب به مؤذنش فرمود: بلال! برخیز و ما را با نماز آرامشبخش.38
2. جلوگیری از آسیب شیطان: یکی از سفارشهای رسول خدا (ص) به علی (ع) این بود که فرمود: یا علی! هرگاه پسری یا دختری برایت متولد شد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگو. در این صورت، شیطان هرگز به او آسیبی نمیرساند.39
3. اصلاح بداخلاقی: خواندن اذان در گوش کسانی که اخلاق و رفتار سوء دارند، تأثیر مثبتی بر اصلاح اخلاق آنان دارد. درواقع، اذان کارکرد اصلاحی و هدایتی برای اینگونه افراد دارد. از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: کسی که اخلاقش بد شده، در گوشش اذان بگویید.40
علاوه بر اذان، جار زدن و اعلام حوادث و اخبار از سوی جارچیان، از دیگر رسانههای عصر اهلبیت (ع) بود که شباهت بسیار به اذان داشت، ولی اهمیت و قداست و مفهوم عمیق آن را نداشت.
ج) شعر و شاعری
مثبت یا منفی بودن هر پیامی در اسلام، بستگی به محتوای آن پیام دارد. از منظر اسلام، رسانهای مورد تأیید و پسندیده است که محتوای الهی را انتقال دهد. «شعر» از مهمترین رسانههایی است که ارزش آن از منظر اسلام تابع محتواست و بر همین اساس، قابل ستایش و نکوهش است. پس اگر شعری مفاهیم الهی را عرضه کند، قابل ستایش و در غیر این صورت، مردود و ناپسند است.
شاعران را با توجه به مفهوم و محتوای سرودههایشان میتوان به شاعران «خدامحور» و «غیر خدامحور» تقسیم کرد؛ بنابراین آنان به اندازه نزدیکیشان به حقتعالی، قابلستایشاند و به اندازه دوریشان از خدا، مایه نکوهش. بر اساس همین محور است که اهلبیت (ع) گاه شعر و شاعری را ستایش و گاه نکوهش میکردند. آن بزرگواران گاهی به کارکردهای مثبت سرودهها اشاره میفرمودند که در ذیل، سه نمونه را ذکر میکنیم:
1. جهاد زبانی: رسول خدا (ص) در ستایش شاعران مؤمن فرمود: همانا مؤمن با شمشیر و زبان خود جهاد میکند. سوگند به آنکه جانم در دست اوست، سخنان (شاعران) مؤمن چون تیری است که به دشمن میزنند.41
2. سحر و حکمت: در این زمینه از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود: برخی شعرها، حکمتآمیز و بعضی دیگر، افسونگر هستند.42
3. هجو دشمنان دین خدا: پیامبر خدا خطاب به حسان بن ثابت فرمود: مشرکان را هجو کن که جبرئیل با توست.43
بنابراین، شعر با محتوای مثبت و ارزشی، از منظر اهلبیت (ع) دارای اهمیت و جایگاه رفیعی است و خود آن بزرگواران از این ابزار، برای انتقال پیام و مفاهیم ارزشمند استفاده بسیار کردهاند. اشعار و سرودههای منسوب به آنان و رجزها و قطعههای حماسی آن بزرگواران در زمانهای مختلف، بهویژه در میدانهای نبرد و نیز تشویق و ترغیب شاعران به سرودن شعرهایی با محتوای ولایی که بیانگر فضیلتها و مناقب آن بزرگواران بود، نشانه توجه آنان به رسانه شعر در جهت اهداف الهی است. آنان حتی مردم را به آموختن برخی اشعار ترغیب میکردند؛ چنانکه امام صادق (ع) فرمود: ای گروه شیعیان! به فرزندان خود اشعار عبدی را بیاموزید که او بر دین خداست.44
و نیز فرمود: هرکه درباره ما یک بیت شعر بگوید، خداوند متعال در بهشت یک خانه برایش بسازد45.
د) رسانههای نوشتاری
یکی از مهمترین رسانههای غیرکلامی که عمر بسیار طولانی دارد، زبان نوشتاری است. این ابزار ارتباطی بیشتر به صورتهای کتاب، مجله و… خودنمایی
