
و ظهور میکند. زبان نوشتار از قرنها قبل با انسان، همراه و همدوش بوده است. مراحل تحول و تکامل زبان نوشتاری عبارت است از: سنگنبشته، لوح گلین، لوح فلزی، لوح چوبین، تومار پاپیروس، تومار چرمین، کتاب پوستی و کاغذی.
در گذشتهها «کتاب» مهمترین وسیله برای نشر عقاید بود و ارتباطات فکری اقوام مختلف و انتقال تمدن از قومی به قومی دیگر، به وسیله همین رسانه انجام میشد.
زبان نوشتاری، یکی از مهمترین رسانههای غیرکلامی در عصر اهلبیت (ع)محسوب میشد. مصاحف، نامه به سران کشورهای خارجی، نامه به حاکمان و فرماندهان مسلمان، طومارها، پیماننامهها، عهدنامهها، صلحنامهها و قراردادهای بهجامانده از صدر اسلام، گویای این حقیقت است که پیشوایان دین برای انتقال برخی از مفاهیم و پیامها، از زبان نوشتاری بهره میجستند.
ه) اعیاد و مجالس
فلسفه تشکیل مجالس و گردهماییهای فرهنگی و اجتماعی در مناسبتهای شادی و اندوه، در اسلام و مکتب اهلبیت (ع)، انتقال پیامهای وحیانی به مردم و جامعه است. اعیادی چون: فطر، قربان، غدیر، جمعه و… که هزاران مسلمان باحالتهای خاص، در اماکن مذهبی جمع میشدند و به سخنان اهلبیت (ع) گوش فرا میدادند، همه از مصادیق رسانهای بودن اعیاد و مجالس در مناسبتهای مختلف است، بهویژه آنگاهکه هریک از مدعوین، خود، حامل و رسانهای برای انتشار سیره و سخن معصومان (ع) بودند. علاوه بر این، اهلبیت (ع) گاهی با توجه به مقتضیات زمان، بستگان، اطرافیان، خادمان، کارگران و عموم مردم را دعوت میکردند و ضمن پذیرایی از آنان، مفاهیم مهم ارزشی و آموزههای اسلام را به آنها منتقل میکردند و از این مجالس، بهمثابه رسانهای مهم و درخور اعتنا بهره میبردند. این مجالس گاه بهصورت عمومی برگزار میشد و گاه خصوصی.
و) مساجد و اماکن
محل تشکیل مجالس اهلبیت (ع) نیز حالت رسانهای داشت. از گذشته تاکنون، هرگاه نام مسجد به میان میآید و یا چشم انسان به گلدستههای مساجد میافتد، نماز و عبادات و مسائلی از این قبیل را در ذهن تداعی میکند. علت این تداعی، همین کارکرد رسانهای مساجد است که اهلبیت (ع) از آن بهره میبردند.
برجستهترین اماکن اسلامی، در مکه و مدینه وجود دارد. این دو مکان مقدس هر ساله در مراسم آسمانی حجّ، پذیرای هزاران انسان مؤمن و لبیکگو، بارنگهای مختلف و پوشش واحد، هستند که از راههای دور و نزدیک به آنجا میشتابند و جلوههای زیبا و ماندگار سیاسی، عبادی و فرهنگی را به نمایش درمیآورند. بدون شک، اهلبیت (ع) در این اجتماعات حضور فعال داشتند و جزء نخستین حاجیان و تهلیل گویان مکه بودند؛ چون بُعد رسانهای این اماکن ایجاب میکرد تا آنان که مبلغان راستین یکتاپرستی بودند، در اجتماع یکتاپرستان حضور یابند.
مساجد جامع بلاد اسلامی، حرم امامان و امامزادگان، مکانهای اقامه نماز جمعه و… نیز با اندکی تفاوت همین حکم را داشتند و بهعنوان مهمترین رسانههای دینی شناخته میشدند. اینکه اهلبیت (ع) در سیره و سخن خود، مساجد را «خانه خدا» معرفی و مردم را به آبادانی مساجد تشویق میکردند و عبادت در مساجد را میستودند و آداب رفتوآمد به آن را تبیین میکردند، همه و همه گویای صبغه رسانهای مساجد است.
ز) رسانههای صامت
نماز و هر عبادت دیگر نیز میتواند «رسانه» باشد. از این منظر، نماز و عبادات اسلامی بهویژه نمازهای جمعه و جماعات، پیام خاصی را منتقل میکنند و هر بینندهای با مشاهده اینگونه عبادات، پیام مکتب حیاتبخش اسلام را درمییابد و در عالم ذهن، دستکم خودش را با فضای دینی و اسلامی پیوند میزند. تلاوت قرآن و نماز گزاردن اهلبیت (ع) در مقابل کفار و مخالفان که باعث جذب غیرمسلمانان به اسلام میشد، تنها از گذرگاه رسانه بودن این عبادات، قابل توجیه و تفسیر است.
علاوه بر آنچه گذشت، نامها و کنیهها، مراسم تشییعجنازه مسلمانان، برنامههای حین تولد نوزادان، مضامین و کاربردهای انگشتر، نوع معماری خانهها و منازل و مساجد، نوع اخلاق و رفتار و کردار و پندار اسلامی و… همه و همه از رسانههای غیرکلامی در عصر اهلبیت (ع) به شمار میآیند و هنوز رسانه بودن خودشان را حفظ کردهاند.
2.2.5. رسانه منبر
2.2.5.1. تعریف منبر
“ منبر» واژه عربى و «به معناى محل بلند و مرتفعى است، كه خطيب يا واعظ بر بالاى آن رفته و با مردم صحبت مینماید» و «منبر را منبر گفتهاند؛ به خاطر ارتفاع و بلند بودن صدا بر آن و ميم آن كسره دادهشده به جهت تشبيه به اسم آلت» بسیاری از لغتدانان عرب، واژه منبر را از ریشه عربی نَبَرَ به معنای عالی و بلند دانستهاند. ابن منظور میگوید: «محل ایراد خطبه توسط خطیب را به دلیل بلندی آن، منبر میگویند.» منبر جایگاهی است که خطبه یا خطابه از آن ایراد میشود. خطابه نیز عبارت از سخنی است که در برابر جمع برای اقناع و برانگیختن آنان ایراد میشود. پیامبر اسلام پیش از ساخت مسجد بر مکانهای بلند میایستاد و مردم را مخاطب قرار میداد. رفته رفته با ساخت مسجد، منبر بهعنوان ابزاری ساده برای برقراری این ارتباط و ابلاغ پیام جدید، در کنار محراب مساجد بنا شد. (حسین زاده، ص73)
در خصوص اين واژه، مؤلّف كتاب كبريت الاحمر چنين مینویسد: «مِنبر به كسر ميم از ادوات ارتقا و بلندى است؛ محلى است بهغایت محترم؛ چه شرافت مكان و زمان تابع شرافت آن عملى است كه در آن و بر آن واقع میشود و آن حالى كه در آن حلول میکند و معلوم است كه خداوند خلق نفرموده افضل از آنچه در منابر بايد به خلق برسد و نيز در اسلام از براى افضل و اكمل مخلوقات گذارده شد» (بیرجندی، ص2)
2.2.5.2. تاریخچه منبر
در روايت آمده است: چون حضرت رسول اكرم (صلیالله عليه وآله) مسجد را بنا كردند، «در حالت ايستاده ايراد خطبه مینمودند. خطبههای پيامبر گاهى طولانى میشد و اين امر براى پيامبر مشقّت داشت تا اینکه تنه درخت خرماى خشكى را آوردند كه بر آن تكيه مینمودند. روزى شخصى از مدينه به مجلس وارد شد و به اطرافيان پيامبر پيشنهاد داد: اگر پيامبر بپذيرند، من چيزى خواهم ساخت كه در هنگام خواندن خطبه، هم بشود ايستاد و هم بشود نشست. اين مطلب به پيامبر منتقل شد. پيامبر قبول كردند. او منبرى ساخت. وقتى پيامبر بر فراز آن درآمدند، نالهای از درخت خرما برآمد كه پيامبر دست بر آن كشيد و ساكت شد». (همان)
در روايت ديگرى وارد شده است «پهلوى محراب درخت خرماى خشكى بود، [پيامبر (صلیالله عليه وآله)] به آن تكيه میکردند و روى بهسوی اصحاب موعظه مینمودند و پيام خدا را به گوش حاضرين در مجلس میرساندند. برخى اصحاب به آن حضرت عرض كردند: مرخص فرماييد كه براى شما منبرى بسازيم تا بر آن آمده موعظه فرماييد. آن حضرت اذن دادند. پس منبرى ساختند. وقتیکه حضرت بر فراز آن رفته و ايراد خطبه نمودند، ناگهان صداى نالهای از تنه درخت خرما برخاست و حضرت برگشت، دست روى آن گذاشت و ساكت شد. (همان)
«اين عمل پيامبر بارها تكرار شد و هر بار جهت ابلاغ وحى الهى به مسجد مدينه میرفتند و به تنه درخت خرما تكيه میزدند و ابلاغ پيام مینمودند. بعداً مسلمانان يك منبر سه پلهای از چوب سدر ساختند كه بلال حبشى بالاى آن میرفت و با صداى رسا و گرم خود اذان میگفت و مردم را به اداى فريضه نماز فرامیخواند. (فرقانی، ص 23)
“ مسجد» كه در لغت به معناى سجدهگاه است، در طول تاريخ حيات خود، تنها يك مركز عبادت و پرستش خداوند نبوده و همواره استفادههای چندگانه از آن میشده است؛ نشر معارف و احكام اسلامى، تعليمات دينى و علمى، سوادآموزی، حلوفصل اختلافات عمومى، اجراى حدود بر بزهکاران و مهمتر از همه، ايراد خطبههای آتشين، بهویژه هنگام بحران و جنگ براى جمعآوری مسلمانان و اعزام آنها به جهاد با دشمنان از اين جملهاند.
اما در كنار اين، مهمترين نقش مسجد نشر معارف الهى بوده كه از طريق منبر انجام میگرفته است. اين مسئله بهمرورزمان، رشد و توسعه يافت و ساير موارد به مکانهای ديگرى انتقال داده شدند.
«مسجد بهطور عام و منبر بخصوص از صدر اسلام، محلى بود كه اعلانهای رسمى داده میشد. حتى در عصر پيامبر (صلیالله عليه وآله)نتايج جنگها در خطبهها به آگاهى میرسید و نيز اعلانها، فرامين، احكام مالياتى و جز اینها بهوسیله فرمانروا در مسجد اصلى اعلان میشد. احكام عزل و نصب صاحبمنصبان عالیرتبه نيز از بالاى منبر خوانده میشد. مردم بسيار براى شنيدن اعلان رسمى گرد میآمدند» (فتحی، ص 12)
بر همين اساس، هرگاه از مسجد ياد میشود، نقش منبر بهعنوان يك رسانه عمومى به موضوعى مهم براى بررسى و مطالعه تبديل میگردد. بنابراين، منبر بهعنوان جزئى جدانشدنى از مسجد و درواقع، بهصورت جايگاه سخنرانان و وعاظ شناخته میشود و به دليل تقويت نقش منبر در مسجد، ديگر نقشهاى مسجد بهمرورزمان کمرنگ شدند و ساير فعالیتها به مکانهای ديگرى انتقال يافتند و منبر به جایگاه مهم و مطمئنى تبديل شد و نظم خاصى بر آن حاكم گرديد. اين نقش بهمرورزمان براى آن تثبيت شد.
اهمیت منبر در دوره اسلامی با جایگاه مسجد در فرهنگ اسلامی پیوند دارد. مسجد که در مقایسه با کلیسا سادگی بیشتری دارد، درعینحال نقش اجتماعی آن پررنگتر به نظر میرسد. نماز جماعت هر روز مؤمنان را گرد هم میآورد. وعظ و اندرز دلها را زنده نگه میداشت. در مسجد امور جاری و مهم اطلاعرسانی میشد. تصمیمات شورایی اتخاذ میشد. مباحثات فکری و عقیدتی درمیگرفت. نقطه آغاز تشکیل گردهماییهای نظامی و جنگی بود. بعلاوه در نمازهای جمعه و عیدین نیز خطبه ایراد میشد.
اهمیت منبر: منبر در دوره اسلامی دو کارکرد اساسی اطلاعرسانی و آموزش عمومی را به عهده داشت که بهعنوان رسانهای بانفوذ، نقش بارزی ایفا میکرد. این رسانه به سبب اینکه فرستنده پیام دارای وجاهت دینی است، دارای اعتبار است. کار واعظ ازآنجاکه متضمن یادآوری مسؤولیتها و توجه دادن به عوامل سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی بود، با حکایت و داستانهای آموزنده اخلاقی همراه میشد و از همین رو بود که وعظ را علم تذکیر و قصص میخواندند و واعظ را به این جهت مذکِّر یا قصهگو نیز میگفتند. ابن جوزی کتابی دارد با عنوان: «القُصّاص و المُذَکرین» که در آن به پیشینه وعظ در دوره اسلامی اشارهکرده، رهنمودها و توصیههایی در این موضوع بیان میکند. برخی محققان وعظ و خطبه را تفکیک کردهاند؛ با این توضیح که وعظ بیشتر ناظر به پند و اندرز و آموزش احکام و مسائل اخلاقی است و خطبه بیشتر ناظر به مسائل سیاسی امت اسلامی بوده است. بر این اساس به نظر میرسد در دهههای آغازین اسلام، وعظ و خطبه هر دوبهیک اندازه اهمیت داشت؛ اما بهتدریج با ریشهدار شدن اختلافات فکری و سیاسی، نقش سیاسی منابر اهمیت بیشتری یافت؛ یا اینکه مذهب رسمی در تعیین رویکرد محتوای منابر تأثیر داشت. دقیقتر اینکه بر اساس تکلیفی که اسلام برای تبلیغ دین قائل است، همواره مبلغان و واعظانی بودهاند که پیگیر رشد اخلاقی و عملی مردم بودهاند، اما منبر به خاطر تأثیری که داشت فقط به این محدود نمیشد و پیامهایی فراتر از آموزههای دینی را نیز مخابره میکرد.
مثلاً منبر در دوره عباسیان برای توجیه استقرار حکومت آنان و مشروعیتبخشی به حکومتشان نیز به کار گرفته شد. منابر رسمی در دوره عباسی با ذکر بدیها و مظالم بنیامیه، اصرار بر معرفی عباسیان بهعنوان خاندان پیامبر، ایراد خطبه به نام خلفای عباسی، مخدوش کردن چهره علویان، تبلیغ بر ضد مخالفان، گرایش به مذهب اهل حدیث، تلاش برای یکسانسازی فکری جامعه و ترویج باورهای موردنظر بهعنوان رسانهای اثرگذار مطرح بود. (رزمجو، ص 1)
ابنجوزی یکی از منبریان معروف در اواخر دوره عباسی بود. خطوط اصلى محتوای خطبههای وی احیای قدرت خلافت، دفاع شدید از سنت، مخالفت با اهل بدعت، ستایش از امام احمدبنحنبل و پیروان او و سرزنش مخالفان آنان بود. در مجالس وعظ وی، خلفا، وزرا، دانشمندان و بزرگان شرکت مىکردند. وی بارها در المنتظم به مجالس خود و استقبال مردم از آنها اشاره مىکند. (همان، ص
