
ی را مجدداً بهصورت ذيل تعريف نمود:
«آیندهنگاری، فرآيند تلاش سامانمند براي نگاه به آیندهی بلندمدت علم، فنّاوری، محیطزیست، اقتصاد و اجتماع است كه با هدف شناسايي فنّاوریهای عام نوظهور و تقويت حوزههای تحقيقات استراتژيكي است كه احتمالاً بیشترین منافع اقتصادي و اجتماعي را به همراه دارند.» (همان، ص 28)
بهاینترتیب علاوه بر پنج جنبهی مهم قبلي، وي جنبهی ششمي را نيز بر تعريف قائل شد:
6. فعاليت آیندهنگاری يك فرآيند است. بهاینترتیب كه طراحي مناسب فعاليت، حضور بازيگران فعال و كليدي از گروههای ذینفع جامعه مانند جامعهی متخصصين، دولت، صنعت، سازمانهای غیردولتی و گروههای مصرفکننده میتواند در جهت ايجاد جامعهی مطلوب آينده مؤثر باشد.
آینده از آنکسی است که بتواند آینده را پیشبینی یا حداقل آن را تخیل یا ترسیم کند. آینده زمانی است که نیامده و به عبارتی زمانی است که مثل گذشته موجود نیست. چگونه میتوان درباره چیزی که موجود نیست و نیامده سخن گفت. گذشته نیز موجود نیست ولی آثار آن باقی مانده است که در قالب نشانههای تصویری، نوشتاری و یا ذهنی خود را نمایش میدهند. در مورد آینده نه خاطرهای و نه نشانهای وجود دارد مگر آنکه با توجه به گذشته و نشانهای که از آن باقی مانده و نوع تکرار نشانهها در زمان حال، تصور شود که آینده نیز اینگونه خواهد بود. توضیح آنکه، این نوع استدلال بر این نکته و باور استوار است که زندگی نوعی تکرار است و آنچه در گذشته رخداده احتمالاً بازهم تکرار خواهد شد. پس آنچه هماکنون، در حال رخ دادن است و در معرض دید انسان واقع میشود میتواند در آینده نیز رخ دهد. گذشته میتواند آینه آینده باشد و فواید مطالعه تاریخ، تسلط بر آینده است. عبرت از تاریخ یعنی فهم آینده، یعنی هر ملتی که تاریخ خود را بهخوبی دریابد، آینده را به دست خواهد آورد. فردی که به دنبال آینده است بایستی تاریخ را بهخوبی مطالعه کند. (فیاض، 1388، ص14)
بل نیز آشکارا معتقد است مطالعات آینده نوعی علم و بهویژه علمی عملی است؛ زیرا در آن اطلاعات علمی گردآوریشده، مبنای طرح و تحقق کنش آگاهانه است. (پورنگ و آقاپور، ص 60)
در يكي از گزارشهای برنامهی «فورن » كه راهنماي عملي آیندهنگاری منطقهای است، پنج عنصر اساسي در هر برنامهی آیندهنگاری بهعنوان عناصر حياتي آیندهنگاری شناسايي شدند. اين پنج عنصر عبارتاند از:
1) آیندهنگاری، آشكارسازي برآورد و ساختارمندي توسعه است كه به نيازهاي اجتماعی، اقتصادي و فنّاورانه بلندمدت میپردازد.
2) مباحثات، تحلیلها و پژوهشها در مورد توسعهها و نيازهاي ذکرشده در عنصر اول، از روشهای مشاركتي و تعاملي بهره میگیرد. ازاینرو گسترهی متنوعي از بازيگران فعال را درگير میسازد. اين طيف وسيع از بازيگران فعال بسيار فراتر از خبرگان مورداستفاده در روشهای سنتي آیندهپژوهی است.
3) استفاده از رويكرد تعاملي باعث ايجاد شبکههای اجتماعي جديد میشود. در تعدادي از فعالیتهاي آیندهنگاری از اين شبکهها براي كمك به توليد خروجیهای رسمي و محصولي استفاده مینمایند؛ اما در بسياري ديگر از آیندهنگاریها ايجاد چنين شبکههایي داراي اهميتي قابلتوجه است.
4) محصولات و نتايج رسمي آیندهنگاری چيزي فراتر از تهیهی سناريوها و آمادگي براي اجراي برنامهها است. آنچه در يك برنامهی آیندهنگاری حياتي است، بسط و تكامل چشماندازهاي استراتژيك است، در خلال اين بسط و تكامل است كه احساس تعهد مشترك ايجاد میشود.
5) چشمانداز مشترك ايجاد شده صرفاً ترسيم يك آرمانشهر نيست، بلكه مطلوبيت چشم چنين اندازي با امکانسنجی دستيابي به آن چشمانداز با هم تركيب شده است. اين چشمانداز، به تشخيص و تبيين صريحي در اقدامات و تصمیمات روزآمد جهت پیادهسازی آن چشمانداز میانجامد.
اين عناصر حياتي، عناصري مشترك در فعالیتهاي آیندهنگاریاند كه بهعنوان وجه تفاوت و تمايز آیندهنگاری با ساير فعالیتهاي حوزهی آیندهاندیشی و ساير حوزههای مرتبط در نظر گرفته میشوند. (ناظمی، ص 30-31)
2.1.2. هدف آیندهنگاری
بهواسطهی آنکه آیندهنگاری دارای ذاتی تعاملی و مشاركتی است، لذا فرآیند آیندهنگاری بسیار مهمتر از نتایج و محصولات عینی آن هست. به این خاطر همواره کارکردهای فرآیندی این فعالیت موردتوجه قرارگرفته است. بن مارتین و ایروین بهصورت خلاصه این کارکردها را به پنج نوع تقسیمبندی نمودهاند. ازآنجاییکه تمام این کارکردها با حرف C آغاز میشوند، آنان را بهاختصار 5C نیز مینامند. این کارکردها عبارتاند از:
1. ارتباطات: ایجاد ساختاری برای برقراری ارتباط میان اجزای مختلف یك سیستم.
2. تمركز بر بلندمدت: ترغیب افراد به تمركز بر بلندمدت بهصورت جدی و سامانمند.
3. هماهنگی: توانایی گروههای مختلف برای هماهنگی در مورد فعالیتهای آتی خود و خصوصاً فعالیتهای تحقیق و توسعهای.
4. اجماع: ایجاد اجماع بر روی نتایج آیندهنگاری و كسب مشروعیت لازم برای پیادهسازی و استفاده از نتایج.
5. تعهد: ایجاد حس تعهد نسبت به نتایج و ایجاد مسئولیت و پاسخگویی سازمانها در جهت ترجمه و استفاده از نتایج در برنامهها. (همان، ص 48)
یکی از پیشفرضهای آیندهپژوهی اذعان به وجود گزینههای متعدّد آینده است:
• آینده ممکن: هر چیزی اعم از خوب یا بد، محتمل یا بعید، میتواند در آینده رخ دهد.
• آیندههای محتمل: آنچه بهاحتمال بسیار زیاد در آینده به وقوع خواهد پیوست (مبتنی بر استمرار فرآیندهای کنونی در آینده).
• آیندههای مرجّح: آنچه مطلوبترین و مرجّحترین رویداد آینده به شمار میرود.
سوای تأکید بیشازحد برخی صاحبنظران بر علم، در توصیف مطالعات آینده، برخی و ازجمله بل بهوضوح نوعی «نظریه عقلانی آگاهی به آینده» را نشان میدهد. او تصمیمگیری درباره آینده را همچون گونهای فرایند منطقی توصیف میکند. واقعیات جمعآوریشده و نتایج و برآوردهای احتمالی آنها در آینده ترسیم میشود. (پورنگ و آقاپور، ص 124)
2.1.3. افق 1404جمهوری اسلامی ایران
افق دید حکومتها در سراسر جهان، هنوز کوتاهمدت و محدود به انتخابهای بعدی است و بهندرت، افق بلند زمانی را اتخاذ میکنند؛ یعنی با در نظر گرفتن ضرورت تغییرات مهمی که آغاز شده است، در قرن بیست و یکم با دوره تغییرات بنیادی و وضع اسفناک نسلهای آینده مواجه هستیم. (پورنگ و آقاپور، ص 60) اما در جمهوری اسلامی ایران با درایت مقام معظم رهبری سند چشمانداز 1404 نگاشته شد تا خلأ چشماندازی کشور پر شود و به سمت یک جامعه اسلامی تمدن ساز حرکت نماییم.
جامعه آرمانی میتواند آرمان اجتماعی یک طراحی باشد و میتواند بهعنوان علت غایی، طراحی فعلی را با توجه به آینده ترسیم کند، زیرا جامعه فعلی یک جامعه واقعی است و برای رسیدن به یک جامعه آرمانی بایستی هم جامعه واقعی، هم جامعه آرمانی و هم راه رسیدن به آن را بهخوبی شناخت؛ بنابراین، میتوان با توجه به موارد سهگانه مذکور آینده را طراحی کرد. بهاینترتیب، اینگونه با آیندهشناسی یا آیندهنگری ارتباط پیدا میکنند. از فلسفه تاریخ ملتهای متفاوت، آیندهشناسی متفاوتی استخراج میشود و هر جهان پدیداری یک فلسفه تاریخی نیز بیان میکند و هیچ دینی بدون نظر به آینده، نمیتواند پیروان خود را امیدوار کند. (فیاض، 1388، ص 25-26)
مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) میفرمایند: ما باید به سمت این برنامه پیش برویم، چشمانداز بالاي قله است، جاده آسفالته نیست که انسان پایش را روي [پدال] گاز بگذارد و به آنجا برسد؛ نه، حرکت کردن، عزم داشتن، فشار به خود آوردن و جریان سریع و سالم خون و تغذیه آن در رگهای این کالبد بزرگ که اسمش ملت ایران است و حرکت به سمت قله را لازم دارد.
چشمانداز بیستساله ابلاغشده به مسئولان سیاستگذاری و برنامهریزی، یک امر عملی و منطقی و قابل تحقق است. نباید تصور شود کلماتی که در چشمانداز بیستساله پشت سر هم نوشته میشود، صرفاً یک آرزوست و بدون محاسبه عملی است. به فضل پروردگار ملت ایران و کشور عزیز ما میتواند در طول بیست سال به این آینده برسد.
تحلیل محتوای سند نشان میدهد که مؤلفههای فرهنگی مندرج در آن به شرح ذيل ميباشند و انتظار ميرود متوليان فرهنگي نظام در برنامههاي خويش آنها را لحاظ نمايند. در اينجا موضوعاتي كه به شكل پررنگتري مرتبط با حوزه فرهنگ و اجتماعاند احصا و مشخص گرديدهاند و مؤلفههای عمدتاً اقتصادي و سياسي لحاظ نشدهاند.
در سند چشمانداز تصريح شده كه جامعه ايراني در افق 1404 هجري شمسي جامعهاي توسعهیافته… متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهاي اسلامی، ملی و انقلابی است و داراي مجموعهاي از ويژگيهاي متعالي است كه ايران و مردمانش در سه عرصه داخلي، منطقهاي و جهاني بايد به آنها نائل گردند كه ويژگيهاي هر عرصه به تفكيك در جدول زير آمده است:
جدول1- ويژگيهاي مورد انتظار جامعه ايراني و مردمان آن در افق 1404 بر اساس سند چشمانداز كشور
ويژگيها
عرصهها
ويژگيهاي مورد انتظار در افق 1404
ملي
خصلتهاي بارز ايرانيها عبارت باشد از:
1- ايمان 2- ايثارگري 3- مسئولیتپذیری
4- فعال بودن 5- داراي وجدان كاري 6- برخورداري از انضباط
7- برخوردار از رضايتمندي 8- داراي روحيه تعاون و سازگاري اجتماعي
9- متعهد به انقلاب اسلامي و شكوفايي ايران 10- افتخار به ايراني بودن.
جامعه ايران، متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهاي اسلامی، ملی و انقلابی بهگونهای توسعهیافته باشد كه ويژگيهاي زير در آن تحقق يافته باشد:
الف- حفظ کرامت و حقوق انسانها ب- برخورداري از دانش پیشرفته
ج- توانايي در تولید علم و فناوري ه- برخورداري از سلامت
و- برخورداري از امنيت اجتماعي ز-داراي فرصتهاي برابر
ح- وجود نهاد مستحکم خانواده د- متكي بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی
منطقهاي
1-دستيابي بهجایگاه اول … علمی و فناوري با تأکید بر جنبش نرمافزاري و تولید علم… جامعه اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکري و اجتماعی،
2-الهامبخش جهان اسلام بر پايه با هويت اسلامي و انقلابي خود
3-تأثیرگذاری بر همگرایی اسلامی و منطقهای بر اساس تعالیم اسلامی و اندیشههاي امام خمینی
جهاني
داراي تعامل سازنده و مؤثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.
مذهب ابرقدرتی یعنی مذهبی که با توجه به جهان به دنبال یافتن خود و جهان پدیداری خود است، بهعبارتدیگر به دنبال یافتن جنبههای جهانی دین خود است و برای دستیابی به هدف مذکور باید به مطالعه ادیان دیگر بپردازد تا بتواند در بعد معرفتی، جنبههای قدرتمند خود را به دست آورده و بر آن تأکید کند و آن را گسترش دهد (مثل آمدن مصلح آخرالزمان)؛ و اینکه در یک موضوع خلاصه میشود و آن گسترش مطالعه دین در یک مطالعه ناظر به مذاهب دیگران است؛ بنابراین، مذهب در ارتباط میان مذهبی واقع میشود و در این فضا سعی میکند بهصورت یک مذهب میان مذهبی رشد کند. در این صورت، مذهب راه را برای ابرقدرتی ساختار، باز میکند و یا امکان آن را به وجود میآورد، زیرا اگر مذهب به میان مذهبی تبدیل شود فضای رشد مذهب به اوج خواهد رسید و حالت جهان محوری پیدا میکند و ارتباط میان فرهنگی راه بسیار مهمی برای مذهب میان مذهبی است. (فیاض، 1388، ص49-50)
اگر بخواهیم رابطه دین و دولت را از صفویه تا حال بررسی کنیم باید بگوییم چهارده دوره وجود دارد:
• دوره صفویه که این رابطه مثبت بوده است. اکثر علما موافقاند. گروهی بیطرف و اقلیت کمی مخالف که مخالفتشان را نیز چندان ابراز نمیکنند، مثل دوران کنونی ما.
• دوره افشاریه که این رابطه عکس شد؛ اکثر علما مخالف، گروهی بیطرف و اقلیتی موافق.
• دوره قاجاریه اینطور نیست. عدهای موافق، عدهای مخالف و عدهای بیطرف هستند. غلبه چندانی نیست، بستگی دارد کدام تفکر غلبه کند. اگر میرزای شیرازی بیاید و مسئله تحریم تنباکو مطرح شود، مخالفان بیشترند و …؛ یعنی رابطه دین و دولت در این دوره نه بهخوبی صفویه است و نه به بدی دوره
