
کانون های جرم خیز
گاهی می توان تمرکز بزه دیدگی را روي نقشه نمایش داد، اما اغلب این امکان میسر نیست. اگر خطر بزه دیدگی ویژگی جغرافیایی دارد، استفاده از نقشه مفید است. نقشه نقطه اي از پمپ بنزین هاي سطح شهر که در شش ماه گذشته دو بار یا بیشتر مورد سرقت قرار گرفته اند، تمرکز را در دو سطح نشان می دهد. نقطه ها، تمرکز سرقت در مکانهاي خاص را نمایش می دهد. مجموعه اي از نقاط، خیابانها یا محله هاي محل تمرکز سرقت از پمپ بنزینها را نشان می دهد. به نظر می رسد نقشه هاي نقطه اي براي این نوع بزه دیدگی مناسب تر است، اما براي نمایش همه انواع تمرکز بزه دیدگی این نقشه ها مناسب نیست. اگر قربانیان متحرك باشند، استفاده از نقشه هاي خیابانی یا سطحی مفیدتر به نظر می رسد. اما محدودیت هایی براي استفاده از نقشه، در بعضی از موارد تحلیل بزه دیدگی وجود دارد. اگر جمعیت بزه دیدگان بالقوه در سطح یک ناحیه پخش شده باشد (این جمعیت در مکانها یا خیابانها یا درون محله متمرکز نباشد) بهتر است تحلیل گر، به جاي نقشه از فنون تحلیلی، براي نشان دادن الگوی بزهکاری استفاده کند. براي مثال، سرقت از تاکسی ها ممکن است به صورت لایه اي نازك در سطح شهر پخش شده باشد. مشخصات بزه دیدگان سرقت، ممکن است به عواملی چون شرکتهاي تاکسیرانی، سن رانندگان، زمان کار تاکسی، دستگاههاي حفاظتی نصب شده در تاکسیها بستگی داشته باشد که نتوان این موارد را روي نقشه نشان داد. افسران پلیسی که در مورد چنین سرقتهایی تحقیق می کنند و یا سعی در مقابله با این جرایم دارند، معتقدند استفاده از نمودارهاي ستونی که خصوصیات بزه دیده و بزهکار را نشان می دهد، از نقشه مفیدتر است.
تبعات استفاده از نقشه نامناسب در همه موارد یکسان نیست. نقشه هاي نقطه اي نسبت به نقشه هاي خیابانی یا سطحی مشکلات کمتري ایجاد می کند. نقشه هاي نقطه اي به کاربر اجازه می دهد تا الگوي اصلی جرم را درك کند و دریابد تا چه سطحی از کار باید پیش رود. اما نقشۀ خیابانهاي جرم خیز یا پهنه هاي جرم خیز، اغلب کانونهاي جرم خیز را نشان نمی دهد، در نتیجه تمرکز مکانی بزهکاري، پنهان باقی می ماند. بنابراین بایستی ترسیم نقشه بزهکاري از پایین ترین سطح آغاز شود و به سطوح بالا پیش رود تا از نادیده انگاشتن تمرکز بزهکاري در سطوح پایین که نیاز به اقدامات مؤثرتري دارد، اجتناب شود. (اك و همکاران ، 1387؛ صص 26- 22).
3-7- تصمیمگیری چندمعیاره
تصمیمگیری مطالعه در راستای تشخیص و انتخاب گزینهها جهت یافتن بهترین راهحل بر اساس عوامل مختلف با توجه به انتظارات تصمیمگیرندگان تعریف میشود. هر تصمیم در یک محیط تصمیمگیری ایجاد میشود. محیط تصمیمگیری مجموعهای از اطلاعات100، گزینهها101، ارزشها102 و ترجیحات103 موجود در زمانی که تصمیم باید انجام پذیرد تعریف میشود (j.r,2012:7). در تصمیمگیری چندمعیاره بهطور همزمان فاکتورهای متعدد و قضاوت در مورد ارزش نسبی هرکدام از فاکتورها موردتوجه است (Greene& et al,2010:2101). این روش برای مقابله با مشکلاتی که تصمیمگیرنده با مقدار زیادی از اطلاعات مواجه میشود، مورداستفاده قرار میگیرد و بر این اصل استوار بوده که مسئله تصمیمگیری به قسمتهای کوچکتر و قابلفهمتر تقسیمشده و سپس این بخشها به شیوهای منطقی باهم ادغام میگردند (Nas& et al,2010:492).
واژه تصمیمگیری چندمعیاری104 و تحلیل تصمیم چندمعیاری105 بهجای یکدیگر به کار میروند (مالچسفکی،152:1385). تصمیمگیری چندمعیاری به دو دسته عمده: تصمیمگیری چند هدفه106 (MODM) و تصمیمگیری چند شاخصه107(MADM) تقسیم میشوند (Afshari& Branch,2012:2). مدلهای چند هدفه بهمنظور طراحی به کار گرفته میشوند، درحالیکه مدلهای چند شاخصه بهمنظور انتخاب گزینه برتر استفاده میگردند(اصغرپور،1:1390). تصمیمگیری چند شاخصه را میتوان ارزیابی گزینهها باهدف انتخاب یا رتبهبندی، با استفاده یک سری معیارهای کیفی یا کمی با واحدهای اندازهگیری متفاوت تعریف نمود (Ozcan& et al,2011:9773).
تصمیمگیری چند شاخصه شامل یک فرایند چندمرحلهای است؛
(i): تعریف اهداف108
(ii): انتخاب معیارهای اندازهگیری اهداف109
(iii): تعیین گزینهها110
(iv): تخصیص وزن به معیارها111
(v): استفاده از الگوریتم ریاضی مناسب برای رتبهبندی گزینهها112 (Mosadeghi& et al,2014:55).
– روشهاي وزندهي
متدهاي Ranking:
سادهترين روش اختصاص دادن وزن به معيارها، مرتب نمودن آنها براساس نظرتصميم گيرنده ميباشند. مرتب نمودن معيارها ميتواند بصورت مستقيم (مهمترينمعيار= 1، دومين معيار =2 و..) يا معكوس (كم اهميتترين معيار = 1 و…) انجام گيرد. پساز مرتب نمودن معيارها بايد وزنهاي عددي را محاسبه نمود.
متدهاي Rating :
در اين متدها لازم است تصميم گيرنده وزن معيارها را بر اساس يك مقياس از پيشتعيين شده، تخمين بزند. بعنوان مثال يك مقياس 0 تا 100 ميتواند مورد استفاده قرارگيرد. يكي از سادهترين متدهاي Rating، روش امتياز دهي (point allocation) ميباشد. در اين روش از تصميم گيرنده خواسته ميشود 100 امتياز را بين معيارهايمختلف تقسيم نمايد كه اين امتيازها بين 0 تا 100 تغيير ميكنند. به معياري مربوطميشود كه ميتواند ناديده گرفته شود و 100 معياري را نشان ميدهد كه اگر قرار بودتنها يك معيار در تصميمگيري در نظر گرفته شود، همين معيار مورد توجه قرار ميگرفت.امتياز بيشتر براي يك معيار نشان دهنده اهميت نسبي بالاتر آن معيار در مقايسه با سايرمعيارهاست.
روش مقايسه زوجي (pair Wise Comparison)
اين روش وزندهي، بخشي از روش Analytic Hierarchy Process است در روش وزندهي مقايسه زوجي، معيارها دو به دو با يكديگر مقايسه شده و اهميت آنهانسبت به يكديگر تعيين ميگردد. سپس يك ماتريس ايجاد ميشود كه ورودي آن همانوزنهاي تعيين شده و خروجي آن وزنهاي نسبي مربوط به معيارهاست. اين روشوزندهي داراي سه گام اساسي است كه عبارتند از: ايجاد ماتريس مقايسه زوجي، محاسبهوزن معيارها و برآورد نسبت سازگاري
5)مدلهاي موجود تلفيق نقشهها: مدل هاي موجود تلفيق نقشه به شرح زير مي باشد :
مدل منطق بولين (Boolean Logic Model) :
در اين مدل به ازاء هر فاکتور، يك نقشه ورودي ايجاد مي گردد. مقدار يک نشان دهنده مناسب بودن و مقدار صفر نشان دهنده نامناسب بودن موقعيت مكاني آن پيكسل ميباشد. سپس نقشههاي ورودي با استفاده از عملگرهاي بولين AND يا OR با يكديگر تلفيقميشوند و يك نقشه خروجي باينري به وجود ميآورند. اگر تلفيق نقشهها با استفاده ازعملگر AND انجام گرفته باشد، پيكسلهاي حاوي ارزش 1 در نقشه خروجي، مكانهايي رانشان ميدهد كه كليه معيارهاي مربوط به كاربرد مورد نظر را تأمين مينمايند و درصورتيكه نقشههاي ورودي با استفاده از عملگر OR تركيب شوند، پيكسلهاي حاويارزش 1 در نقشه خروجي، مكانهايي را مشخص ميكند كه يك يا چند معيار در آنها صدقميكند.
مدل همپوشاني شاخص (Index Overlay Model) :
انجام مدل همپوشاني شاخص به دو روش امكانپذير است. در هر دو روش ابتدا به كليهفاكتورهاي مؤثر، بر اساس اهميت نسبي و با توجه به نظرات كارشناسي، وزني اختصاصداده مي شود. اين وزنها بصورت اعداد صحيح مثبت يا اعداد حقيقي در يك بازه مشخص،تعيين ميشوند. در روش اول نقشههاي ورودي فاكتورها، همانند روش بولين بصورتباينري هستند. در اين روش هر نقشه فاكتور يك عامل وزني منفرد دارد و براي تركيب بانقشههاي ديگر، فقط در عامل وزني خودش ضرب ميشود. . اهميت كلاسهاي مختلف موجود در يك نقشه فاكتور، در روش اول يكسان در نظر گرفته مي شود. روش دوم انعطاف پذيري بيشتري نسبت به روش اول دارد. در اين روش علاوه بر اينكه به هر يك از نقشههاي ورودي وزني اختصاص مييابد ، به هر يك از كلاسها و واحدهايمكاني موجود در هر نقشه فاكتور نيز ، بر اساس اهميت نسبي و نظرات كارشناسي وزنيمنتسب ميشود. بعبارتي كلاسهاي مختلف موجود بر يك نقشه واحد ، داراي وزنهاي متفاوت هستند.
مدل منطق فازي ( Fuzzy Logic Model) :
منطق فازي، در واقع توسعه يافته منطق بولين است. در منطق فازي، ميزان عضويت يك عنصر در يك مجموعه ، با مقداري در بازه يك (عضويت كامل) تا صفر (عدم عضويت كامل) تعريفمي شود. انواع عملگر هاي فازي عبارتند از عملگر اشتراك فازي (Fuzzy AND) ، عملگر اجتماع فازي (Fuzzy OR) ، عملگر ضرب فازي (Fuzzy Algebraic product) و عملگر جمع فازي (Fuzzy Algebraic Sum) .
مدل وزنهاي نشانگر (weight of Evidence Model):
در روشهاي قبل وزن فاكتورها با توجه به دانش كارشناسي تعيين ميشد ، در حالي كه در روش وزنهاي نشانگر، وزن عوامل مختلف، بر اساس ميزان وابستگي بين فاكتورها و مكانهاي پر خطر فعلي ، از طريقروشهاي آماري محاسبه ميگردد.
3-8- بررسی و ارزیابی فاکتورهای موردنیاز در مکانیابی مراکز انتظامی
– جمعیت
تراکم جمعیت، یکی از عوامل اصلی که در نحوه استقرار مراکز خدماترسانی و برنامهریزهای مربوطه تأثیرگذار است، تراکم جمعیت میباشد. براین اساس در مناطق شهری که تراکم جمعیت بالاست احتمال آسیبپذیری بیش از مناطق شهری با تراکم جمعیت کم است. بنابراین در مناطق مختلف شهری برنامهریزی باید بر پایه تراکم جمعیت صورت گیرد (حسینی، 1391: 75). در این پژوهش شاخص تراکم جمعیتی 5 زیر معیار درد که مشتمل بر تراکم کمتر از 50 نفر در هکتار، بین 50 تا 100 نفر در هکتار، بین 100-150 نفر در هکتار، 150-250 نفر در هکتار و تراکم بیش از 250 نفر در هکتار است. براین اساس اولویت ایجاد مراکز انتظامی، نزدیکی به مراکز پرجمعیت میباشد تا به واسطه همجواری با مراکز پرجمعیت عملیات گشت زنی و نظارت انجام شود.
استانداردهای جهانی برای هر 50000 نفر جمعیت یک ایستگاه پلیس را پیش بینی کرده اند. علت چنین انتخابی براساس تجربیات بوده است. بنابراین سعی شده است در قسمت عملی کار مناطق با جمعیت بالاتر با وزن بیشتری در تحلیل نهایی در نظر گرفته می شوند.
– مساحت و شعاع پوشش
مساحت مناطق مختلف شهری و شعاع عمل ایستگاههای پلیس در برنامه ریزی استقرار ایستگاهها از عوامل عمده به حساب میآید. استانداردهای جهانی شعاع 5 کیلومتر را برای ایستگاه پیش بینی می کنند و از طرف دیگر زمان رسیدن به مکان جرایم را 3-5 دقیقه در نظر گرفتهاند.
برای دستیابی به استاندارد 3-5 دقیقه باید محدوده حوزه استحفاظی ایستگاهها را کاهش داد در نتیجه با سرعت بین 30-40 کیلومتر در ساعت، خودروهای پلیس در هر دقیقه بین500-670 متر را طی می کنند که با احتساب هدر رفتن یک دقیقه برای رسیدن پیام جرایم به ایستگاه و خروج ماشینها از ایستگاه در 4 دقیقه باقیمانده، نیروهای پلیس فاصله ای به طول 2-2/7 کیلومتر را پوشش می دهند. مساحت چنین ناحیه ای بین 12/5-23 کیلومتر خواهد بود.
– شبکه ترافیک
سیستم حمل و نقل شهری و شبکه ترافیک یکی دیگر از عوامل موثر بر مکانیابی ایستگاهای انتظامی است. عواملی چون عرض خیابانها ، کیفیت و حجم ترافیک، یکطرفه بودن خیابان و غیره در چگونگی محل استقرار ایستگاهها موثرند. محل مناسب معمولاً درمحل تلاقی چند خیابان و در نقاطی تعیین می شود که حجم ترافیک مانع یا کند کننده حرکت خودروها و اکیپ پلیس نگردد. خیابانهای یکطرفه یا خیابانهایی که وسایل نقلیه سنگین و کندرو از آنها عبور کنند، از عوامل کند کننده حرکت خودروهای پلیس است. قرارگیری ایستگاهها در مجاورت بزرگراهها و خیابانهای اصلی درجه یک به ویژه تقاطع های اصلی از عوامل مثبت مکانیابی خواهد بود.
– کاربری اراضی
ابن امتیازات به عنوان ارزشهای هر کاربری در وزن دهی آنها در مکان گزینی ایستگاهها به کار گرفته خواهند شد و یکی از با
