
نکات جمعآوریشده با اسناد منتشره و خاطرات بیان شده از سوی ایشان (در سایت شخصی) مورد مداقه قرار گرفت و نهایی گردید.
برای بررسی منبر حجتالاسلام پناهیان کمتر متن، کتاب یا پژوهشی، موجود بود و تنها مصاحبه های ایشان موجود بود، لذا پس از بررسی مصاحبه های منتشره، 50 موضوع متأخر از منبر ایشان شنیده شد و نکات لازم استخراج گردید و با برخی از پامنبریهای ایشان مورد ملاحظه و بررسی قرار گرفت.
3.7. تعریف عملیاتی متغیرها
در فصل قبل بهطور مبسوط به عناصر منبر اشاره شد. در این بخض تعریف عملیاتی آن عناصر که در پژوهش حاضر به بررسی آنها پرداخته شده است، اشاره میگردد.
جدول 2ـ تعریف عملیاتی متغیرها
متغیراصلی
متغیر زیرمجموعه
تعریف عملیاتی
1
رویکرد محتوایی
رویکرد استنادی / برداشتی
سهم استناد به آیات و روایات نسبت به استناد به سایر منابع
2
رویکرد اخلاق فردی / اجتماعی
توجه به احوال فردی یا اجتماعی مخاطبین
3
رویکرد سیاسی / غیرسیاسی
توجه به مسائل مبنایی یا جاری سیاسی
4
رویکرد خوف / رجا
سهم تبشیر و تنذیر در دنیا و آخرت
5
اسلوب اقناع اندیشه
اسلوب تجزیهوتحلیل
بررسی و تحلیل موضوع در یک خط سیر ثابت
6
اسلوب تقسیم و تنظیم
دستهبندی موضوعات و عدم تحلیل همه جانبه
7
اسلوب طرح مسئله و تبیین
طرح یک مسئله و بسط موضوع جهت تبیین آن
8
اسلوب نقد و بررسی
ارائه یک نظر یا عقیده و سپس نقد و بررسی آن
9
روش تحریک احساس
روش داستانی
استفاده بسیار از داستان، حکایت، قصص تاریخی و سرنوشت ها و رویدادهای روزانه
10
روش ادبی
استفاده از شعر و سجع در کلام
11
روش موعظه ای
طرح پدرانه و دوستانه بحث، اندرزگویی
12
روش حماسی
ارائه پرشور، با فریاد و هیجان انگیز موضوع
13
مخاطب
مخاطب: خاص/ عام
قشر، صنف یا طبقه مخاطب
14
مخاطب: زن/ مرد
سهم زنان و مردان شرکت کننده
15
مخاطب: سیاسی/ غیرسیاسی
فعال بودن یا منفعل بودن مخاطب در امور سیاسی
16
مخاطب: جوان/ بزرگسال
برداشت عرفی از جوانی و بزرگسالی
17
رفتار غیرکلامی
رفتار آوایی: زیر / بم
بلندی و کوتاهی آوا
18
رفتار حرکتی: نمایشی / آزاد
برون گرا بودن و بی پرده بودن در حرکات دستها یا نمایشی بودن آنها
19
رفتار چهره: خودداری/ افشاکننده
بیان احساسات واقعی چهره در حین بیان مطالب یا خودداری از بروز آنها
20
رفتار چشم: نگاه مستقیم / حذف نگاه
نگاه مسقیم به مخاطب یا نگاه کردن به مخاطب در عین بیتوجهی به او (حذف نگاه)
4. فصل چهارم: بررسی یافتههای تحقیق
4.1. حجتالاسلام شیخ محمدتقی فلسفی
به سال 1326 قمرى در خاندانى پاك نهاد، اصيل و منتسب به سلسله جليل روحانيت و شيفته اهل بيت عصمت و طهارت در شهر تهران مولودى پا به عرصه گيتى نهاد كه در وعظ و خطابه شهره آفاق گرديد. او را «محمد تقى» ناميدند. مرحوم فلسفى میگوید: منبرى شدن من هم خواست مادرم بود. روى علاقه شديدى كه به حضرت امام حسين (ع) داشت، به پدرم گفت كه فلانى بايد منبرى شود. پدرم میگفت: آنها بايد درس بخوانند و اين با منبر جمع نمیشود. مادرم میگفت: نمیشود كه يكى از بچههاى من در خدمت حصرت امام حسين (ع) باشد؟ پس بايد حتماً منبرى شود. خلاصه پدرم از يك طرف میگفت: بايد تحصيل من ادامه پيدا كند و مادرم از طرف ديگر اصرار داشت كه بايد منبرى شوم. سرانجام توافق كردند كه ما بچهها به گفته پدرمان از روز شنبه تا غروب چهارشنبه ها دراختيار درس و بحث و مدرسه باشيم و از صبح پنج شنبه و شب و روز جمعه من در اختيار منبر باشم. پدرم افزود كه در وسط هفته آنکه منبرى است نبايد منبر برود و بايستى به تحصيل ادامه دهد. مطالعه او هم بايد هر شب در حضور خود من باشد تا بدانم جايى براى منبر نرفته است! بدين ترتيب مادرم كه عاشق حضرت اباعبدالله (ع) بود، به آرزوى خويش رسيد و مرا در مسير خطابه و منبر قرارداد. (روحانی، ص 40 و 55)
داستان اولين منبر ايشان – در پانزده يا شانزده سالگى – شيرين و خواندنى است: اولين بارى كه بنا شد به منبر بروم، نزد يكى از منبرى ها به نام آقا شيخ على اكبر رشتى كه نام خانوادگى او عزمى بود، رفتم و درخواست نوشتن يك منبر كردم. گفت: دو قران مى گيرم و مى نويسم. دو ريال به او دادم و او براى من يك منبر نوشت. آن را از حفظ كردم و تصميم گرفتم، اولين منبرم در همان مسجد فيلسوف باشد كه پدرم شب ها در آنجا نماز جماعت اقامه مى كرد. شبى مى خواستم منبر بروم، همين كه پدرم گفت: «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته» و نماز را تمام كرد، من بالاى منبر رفتم. پدرم كه در محراب نشسته بود اطلاع داشت؛ ولى ديگران بى اطلاع بودند. شخصى به نام آقا شيخ محمد شميرانى -كه ده ها بار مرا ديده بود- وقتى مرا بالاى منبر ديد، بهت زده نگاه مى كرد. ساير افراد هم به نافله عشا نپرداختند. همه به من نگاه میکردند. خيلى خوب به خاطر دارم كه ابتداى منبرى كه آقاى عزمى برايم نوشته بود چند بيت شعر داشت و من با آن اشعار، منبر را شروع كردم:
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
بى مهر على به مقصد دل نرسى تا تخم نيفشنى به حاصل نرسى
بى دوستى على و اولاد على هرگز به خدا قسم، به منزل نرسى
كشتى نجاتت ز هلاك است على بنشين كه به ورطه هاى قاتل نرسى
حُبّ عليّ حسنة لاتضرّ معها سيئة
وقتى اين سه بيت شعر را خواندم، آقا شيخ محمد شميرانى با صداى بلند گفت: «آفرين!» به راستى اين كلمه «آفرين» در آن روزگار به من چنآنقدرتى داد كه هر وقت در كتابى بخوانم يا بشنوم كه تشويق چقدر مؤثر است، اين «آفرين» او مثل آفتابى در ضمير من مى درخشد!
تمام متن منبر را از حفظ خواندم و آن منبر دو ريالى خيلى موردتوجه واقع شد. شايد در آن موقع پانزده ساله يا شانزده ساله بودم. بعضى همان شب به پدرم گفتند: اجازه بدهيد جلسه اى هم در خانه بگيريم و ايشان اين منبرى را كه اینجا رفته، در خانه برود. بهاینترتیب اولين منبر خيلى موردتوجه قرار گرفت. (روحانی، ص 54)
اين گونه اشتغال به منبر در رأس امور محمدتقی فلسفی قرار گرفت و به مرتبه اى از موفقيت رسيد كه شهره آفاق گرديد و به راستى كه برازنده لقب «زبان گوياى اسلام»82 بود.
حجة الاسلام و المسلمين فلسفى، دوران سياه ستم شاهى طاغوت اوّل، رضاخان را نيز ديده بود. پس از ماجراى قتل عام مسجد گوهرشاد در مشهد به دست عمّال رضاخان در پى منبرى كه در مسجد ميرزا موسى معروف به مسجد بزازها در تهران مى رود و مأموران از آن منبر، برداشت مخالفت و تعريض به حادثه مسجد گوهرشاد میکنند، در سال 1316 شمسى مجبور به ترك لباس روحانيت و ممنوع المنبر میشود. اين ممنوعيت تا سال 1319 ادامه مییابد و در فاصله آن سالها كه بحبوحه قدرت رضاخان و دوره اختناق حكومت ضد اسلامى بود، پنهانى و در محافل خصوصى فاميل و بستگان خود منبر مى رود.
پس از شهريور 1320 و خلع رضاخان از حكومت و در اوضاع آشفته كشور در طول جنگ جهانى دوم، شرايط مناسبى براى گروههای منحرف و ضد دين فراهم میآید. آنها در روزنامههاى خود، حتى به خدا و پيغمبر نيز علنى اسائه ادب میکنند. در اين ميان فلسفى به حكم وظيفه و اداى رسالت تبليغى خويش از پاى نمى نشيند و در ضمن سخنرانى هايش درباره مسائل و مشكلات مملكت، صريحاً به موضوع توهين به مقدسات مذهبى در بعضى از جرايد پرداخته و آن را محكوم مینماید؛ ازجمله در يكى از سخنرانیهای ايشان آمده است:
ديگر موضوع مطبوعات است. هر ذى شعورى با آزادى قلم و آزادى بيان موافق است. طبق قانون اساسى، قلم و بيان در كشور ما آزاد است؛ ولى ناسزاگويى و فحاشى آزاد نيست. امروز پاره اى از مطبوعات حتى به خدا و پيغمبر هم ناسزا میگویند. اگر بهموجب قانون اساسى، ناظر شرعيات و فرهنگ وظايف خود را انجام دهند و در مطبوعات نظارت كنند، اين وضع آشفته اصلاح میشود و از زوال مطبوعات و افول آزادى قلم و بيان جلوگيرى خواهد شد. (روحانی، ص104)
ازجمله گروههایى كه در آن دوران صريحاً در مقابل اسلام ايستاده و به رغم باطل خود مى خواست تعاليم الهى را بكوبد حزب وابسته توده بود. اين حزب در تهران و در شهرهاى ديگر ايران پايگاه خود را محكم كرد و حتى در آبادان و مناطق نفت خيز هم دست به فعاليت پى گير زد و وكلايى هم در مجلس داشت و برنامههاى كمونيستى را دنبال مى كرد. حجة الاسلام فلسفى بر اساس احساس وظيفه در مقابله با اين حزب و جهت دفاع از حريم مقدس اسلام به رغم خطرهايى كه اين مبارزه در پى داشت، در ضمن سخنرانیهای خود، عليه توده اى ها سخن میگفت و بارها نامههايى تند و تهديدآميز دريافت مى كرد. در بخشى از خاطرات ايشان آمده است:
در روزهاى اول وقتى پستچى به منزل ما مى آمد حدود ده الى بيست پاكت، ولى بعدها سى تاپنجاه پاكت به ما تحويل مى داد. روى بعضى از پاكت ها با خط آبى و روى بعضى باخط قرمز نقش هفت تير و چاقو و قمه كشيده بودند. روى بعضى هم با خط درشت نوشته شده بود: «اين كاغذ بوى خون میدهد» و امثال اينها. (روحانی، ص123)
بهموجب اسنادى كه از ساواك بر جاى مانده، مبارزه عقيدتى حجة الاسلام فلسفى بر ضد كمونيسم كه از سال 1325 شمسى و حتى پيش از آن آغاز شده بود، در سالهاى بعد بهویژه پس از كودتاى 28 مرداد 1332 شمسى شدت يافت. همين امر موجب شد يك سلسله تهديد و ارعاب و توطئه جديد عليه ايشان شد كه مردم و دولت، آنها را از ناحيه هواداران حزب توده مى دانستند. (همان، پی نوشت)
حجةالاسلام و المسلمين فلسفى در طول ساليان متمادى هماره از دولت هاى وقت نيز انتقاد نموده و بر منابر خود اقدامات خلاف شئون دينى آنها را متعرض شده است. وی درباره انگيزه انتقادات خود میگوید:
علل و عوامل متعددى كه مرا وادار مى كرد تا اين وظيفه سنگين و خطرناك را انجام بدهم از اين قراربود: نخست اینکه وقتى در امر منبر شهرت پيدا كردم، توقع اسلام و مسلمين از من بيش از ديگران بود. دوم، همانطور كه بارها گفته ام، مرحوم آيةالله بروجردى (ره) نسبت به من عنايت مخصوص داشتند و درواقع براى من پشتيبانى بسيار قوى بودند. دولت ها هم اين را مى دانستند و لذا جرأت نداشتند مرا دستگير كنند يا خيلى سريع ممنوع المنبر نمايند و امثال اينها. سوم اینکه طبع من نمیتوانست ظلم و بى عدالتى و فسق و فجور را تحمل كند. (روحانی، ص211و 212)
در بهمن 1350 پس از سخنرانى اعتراض آميز، عليه مجلس سنا حجة الاسلام فلسفى براى هميشه ممنوع المنبر میگردد؛ يعنى تا سرنگونى رژيم منحوس پهلوى و پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى به مدت هفت سال اين ممنوعيت ادامه مییابد! در خلال اين چند سال، اغلب اوقات ايشان به كار تأليف و نگارش كتاب صرف مى گرديد و زمینهای فراهم آمد تا پاره اى از سخنرانیهای خود را پس از اصلاحات بهصورت كتاب منتشر كند. آثار بر جاى مانده از ايشان عبارتاند از:
1. آيةالكرسى، پيام آسمانى توحيد، تهران، هيئت نشر معارف اسلامى، 1364 شمسى؛
اين كتاب، نخستين كتاب آقاى فلسفى پس از ممنوعيت از منبر است. ازاين رو ساواك نسبت به انتشار آن حساسيت نشان داد؛ ولى پس از بررسى، انتشار آن را بلامانع دانست.
2. اخلاق از نظر همزيستى و ارزش هاى انسانى، دو جلد، تهران، هيئت نشر معارف اسلامى، 1363؛
3. بزرگسال و جوان از نظر افكار و تمايلات، دو جلد، تهران، هيئت نشر معارف اسلامى، 1352؛
4. جوان از نظر عقل و احساسات، دو جلد، تهران، الحديث، 1369؛
5. خاطرات و مبارزات، حجة الاسلام فلسفى، مركز اسناد انقلاب اسلامى، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1376؛
6. سخن و سخنورى از نظر فن بيان و فن خطابه، تهران، الحديث، 1368؛
7. شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق، دو جلد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370؛
8. كودك از نظر وراثت و تربيت، دو جلد، تهران، هيئت نشر معارف اسلامى، 13421341؛
9. معاد از نظر روح و جسم، سه جلد، تهران، هيئت نشر معارف اسلامى، 13631360.
احاديث برخى از كتاب هاى مذكور كه از ائمه اطهار (ع) است استخراج و چاپ و منتشر شده است؛ ازجمله:
الف) حديث اخلاق، تهران، پيام آزادى، 1362، اين كتاب دربرگيرنده كليه احاديث موجود در كتاب اخلاق از نظر همزيستى و ارزشهاى
