
تلویزیونیتر میشود. برنامههایی که با کارشناسی روحانیونی همچون حجتالاسلام راشد یزدی، یا حجتالاسلام طباطبایی طراحی شد. تماس تلفنی مستقیم، اولین بار در این برنامههای دینی به وجود میآید که برنامهها را واقعیتر و قابلباورتر میکند. این برنامهها ضمن برنامههای خانواده بیشتر دیده شده یعنی چارچوبی که آقای حسینی بهعنوان اخلاق در خانواده گذاشت ادامه پیدا کرد و بهصورت دیگری که روحانی را یک مشاور و راهنما برای زندگی خانوادگی معرفی میکرد.
بهتدریج دیده شد که روحانیت خانوادگی و یا این مشاوران روحانی خانواده تنه به تنه مشاوران دیگر زدند. مشاوران دیگری که با تخصصهای روانشناسی خانواده و با تخصصهای مشاوره میتوانند حرفهای دیگری بزنند. یکی از جنبههای بسیار جالب این برنامهها تعارضهای خیلی جدیای است که بین توصیههای روحانیون و توصیههای مددکاران یا روانشناسان و یا مشاوران وجود دارد. این تعارض فقط برای بینندگان حرفهای برنامههای خانواده، روشن میشد و حتی برای خود آن روحانی هم روشن نبود. در حقیقت ورود روحانیت به حیطه مشاوره یک ورود تلویزیونی است و نه ورودی در زندگی واقعی مردم؛ یعنی این ورود روحانیت به خانواده توسط تلویزیون مدیریت شد.
اما اتفاق بسیار مهمی که در اوایل سال 78 افتاد و پدیده ویژه تلویزیون و دین در ایران شد روحانیونی بود که میشد سراغ مجلسشان رفت و آن مجلس را تصویربرداری کرد و قابلیت و ظرفیت پخش تلویزیونی بالایی هم داشت و آنهمکاری تلویزیون و هیئت رزمندگان اسلام با محوریت مهدیه تهران بود.
فضای مهدیه تهران از منبر به سن تغییر کرد. درنتیجه امکان بیشتری برای نمایش و آرایهپردازی فراهم شد. آرایه پشت سر روحانی یا مجری خیلی مهم تلقی میشد و روحانیونی هم پیدا شدند که میتوانستند با کمترین الفاظ تخصصی، به زبان عموم و با بیشترین توان عاطفه برانگیزی صحبت کنند.
رویکرد دیگری که رسانه ملی به سمت آن رفت و بیشتر روحانیون جوان بودند که به این سمت رفتند، حضور بیشتر تلویزیونی بود؛ یعنی ورود به برنامههایی که اساس آن با یک روحانی شکل نگرفته بود. مهمان اصلی آنهم روحانی نبود. بلکه روحانی یکی از چند مهمان و یکی از چند آیتم یک برنامه بود. البته این حضور حجم زمانیاش خیلی کم بود یعنی اختیار و امکاناتی که در اختیار روحانی برای سخن گفتن قرار میگرفت بسیار کمتر بود؛ اما تلاش شده بود که کیفیت تأثیرگذاری، انتخاب جملات کوتاه و تأثیرگذار خیلی بالاتر رود. ارائه کلام در فضایی که مقبولیت خیلی بالایی دارد و استفاده از روحانیونی که میتوانند با سرعت و لطافت ارتباط برقرار کنند. نوع کارهایی که بعدها از حجتالاسلام زائری و حجتالاسلام مرادی در تلویزیون دیده شد از این نوع بود؛ یعنی تلاش برای کم کردن زمان حضور و افزایش کیفیت تأثیرگذاری.
در مرحله بعد رفتن به سمت مخاطبانی که فقط برای یک برنامه خاص بیدارند مهم بود و این مسئله دعای ندبه بود. در پخش دعای کمیل که سالها این کار در تلویزیون انجام شد عموماً دعای کمیل همراه با سخنرانی نبود اما وقتی تلویزیون به پخش دعای ندبه در صبح جمعه رسید که نسبتاً به 10سال اخیر مربوط میشود، میبینیم که همواره دعای ندبه در تلویزیون با یک سخنرانی همراه شد. مخاطبانی که این موقع صبح بیدار میشدند و پای دعای ندبه تلویزیون مینشستند بهخوبی تحمل و انتظار شنیدن سخنرانی را هم داشتند.
مدل دیگر روحانیونی بودهاند که برای تلویزیون سخنرانی نمیکردند. آنها منابر خاص و مشهور خودشان را داشتهاند و همواره تلویزیون در پی پخش برنامههای آنان بوده است. از این جمله میتوان به منبر حجتالاسلام حسین انصاریان، حجتالاسلام کاظم صدیقی و حجتالاسلام هاشمی نژاد و آیتالله جوادی آملی اشاره کرد. این برنامهها هم در صداوسیما مخاطبان خاصی داشته و خصوصاً پخش برخی منابر در مناسبتهای خاص از مخاطبان بالایی هم برخوردار بوده است.
با مرور اجمالی، عبور ناآگاهانه و تهی از نظریهپردازی در تلویزیون و مسیر طی شده روحانیون بهخوبی میتوان فهمید که برنامه قرائتی اساساً میخواست روی شناخت تأثیر بگذارد. لذا کلاس درس بازسازی شده بود؛ اما در دورههای بعد که چه آنجا که محورش پناهیان شد و چه آنجا که زائری فضاهای جدیدی ساخت، چه در قالب مجلس دینی و چه در قالب یک برنامه تولیدی، فضاها با مخاطبان میلیونی طراحی شد که ازلحاظ زبانی و بیانی به زبان و بیان تلویزیون بسیار نزدیک شده بود. کسانی مثل حجتالاسلام عالی یا حجتالاسلام رفیعی که بیانشان در تلویزیون کاملاً بیان مسلط مذهبی است. زبان محکم و قوت بیانشان خیلی جدی است و درعینحال جذابیت تلویزیونی هم ازلحاظ چهرهای و هم ازلحاظ صدا دارند.
2.3. عناصر منبر
منبر بهمثابهی رسانه از عناصر ارتباطی که در گذشته اشاره شد، تبعیت میکند، پیام به شیوهای توسط مبلغ به مخاطب منتقل میشود. لذا لازم است تمامی این عناصر موردبررسی قرار گیرند. برای بررسی این عناصر ابتدا به رویکردشناسی محتوای پیام میپردازیم و سپس به شیوههای انتقال پیام و مخاطبین پیام این رسانه خواهیم پرداخت.
2.3.1. رویکردشناسی محتوای منبر
سخنرانی موضوع ویژهای جدا از موضوعهای دیگر ندارد. بلکه هر امر معقول و محسوس میتواند موضوع سخنرانی باشد؛ بنابراین رویکرد سخنرانی دایرهی فراوانی را در برمیگیرد. امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اعتقادی، اخلاقی، فرهنگی، نظامی، قضایی، دینی، تربیتی و هر آنچه مربوط به شئون دین و زندگانی است میتواند موضوع سخنرانی باشد. البته باید موضوع را به شیوهی خطابه یا علمی و خطابی مطرح کرد نه اسلوب علمی محض.
2.3.1.1. رویکرد استنادی / برداشتی
كلمه استناد به معنای سند قرار دادن چيزي، تكيه بر چيزي كردن و آيه، حديث، يا سخني را سند قرار دادن و بدان تمسک جستن آمده و در اصطلاح اشاره به سخن يا سند پيشين را گويند. معمولاً پژوهشگران در نوشتههاي خود به آثاري كه ربط موضوعي با نوشته آنها دارد ارجاع ميدهند و از اين آثار براي تأييد نظر خويش استفاده ميكنند يا تفاوت نظر خود را با انديشهها و يافتههاي جديد نشان ميدهند. اين آثار را، كه به منابع يا مآخذ نيز شهرت دارد، «استنادشده» يا «سند» و نوشتهاي را كه به آنها استناد ميكند «استناد کننده» يا «متن» مينامند. (پروانه مدیرامانی، دائرهالمعارف کتابداری، ذیل مدخل استناد)
استناددهی ارجاع ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ مورداستفاده، ﻫﻢ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﺑﺨﺸﻲ ﺑﻪ بحث است ﻭ ﻫﻢ ﺟﻠﻮﻩﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻧﺖﺩﺍﺭﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻣﻲﮔﺬﺍﺭﺩ.
اما یک بحث نمیتواند فقط شامل دادهها و استنادات قرآنی و حدیثی یا … باشد بلکه خطیب نیز میتواند برداشتی از موضوع داشته و با توجه به استنادات به خلق آن بحث بپردازد؛ استفاده از داستانها، تمثیلات و … از این جملهاند که همگی در فهم مخاطبان تأثیرگذارند. «به نظر میرسد که اسطورهها، داستانهای عامیانه، افسانهها، روایات تاریخی، داستانهای حماسی، قصههای افتخارآمیز53 و پهلوان نامهها54، همگی حاصل ترکیب و تکامل تدریجی عناصر سادهتر باشند؛ آنها شامل تعداد زیادی از چرخهها و باز چرخهها از ساختارهای روایی هستند؛ در بسیاری از موارد، تکامل تدریجی یک روایت خاص، آن را از کارکردهای اولیه آن جدا میکند و به همین دلیل بهسادگی نمیتوان گفت که کارکرد کنونی آن واقعاً کدام است.» (کویلی، ج3، ص 66-65)
نکته دیگر اینکه منبر نمیتواند و نباید خالی از استنادات دینی باشد، چه آنکه منبع اصلی تغذیهکننده و اعتباربخشی منبر بهعنوان رسانه دینی، زبان دین است که در آیات و روایات منعکس و متجلی گشته است؛ لذا هرچه از استنادات دینی کم گردد و به سایر استنادات و منابع ارجاع شود، اعتبار منبر کاهش مییابد. پس دو رویکرد در مقابل منبع وجود دارد؛ یا استنادات به منبع زیاد است و منابع دیگری نیز برای بسط منبع اولیه استفاده میگردد یا استنادات به منبع کم است و برداشت از منبع زیاد میگردد. دو نمونه حال حاضر آقایان رفیعی و نقویان میباشند. رفیعی با تکیه بر آیات و احادیث متعدد منبر خود را به پایان میبرد و گاهی در 30 دقیقه منبر بیش از 20 آیه و حدیث نقل میکند و استنادش به منابع دینی بسیار است. در مقابل نقویان بااینکه از آیات و روایات کمک میگیرد اما با شعر (بهخصوص اشعار حافظ) و داستان منبر خود را پیش میبرد و رویکرد برداشتی از منابع دینی دارد.
2.3.1.2. رویکرد اخلاق فردی / اجتماعی
علم اخلاق دانش مدونی است که صفتهای نیک و بد و پسندیده و ناپسند و به تعبیر علمای اخلاق، منجیه و مهلکه را به ما میشناساند؛ مزایا و منافع دستهی اول و مضرات و معایب دستهی دوم را بازمیگوید و راههای آراسته شدن به خوی های نیک و دوری گزیدن از خوی های ناشایست را به ما نشان میدهد. اندیشمندان مسلمان معتقدند نفس مجرد انسان، همانند بدن، دارای حالتهای مختلف صحت و بیماری میشود؛ چراکه روح نیز مثل جسم، منافیات و ملایمتهایی دارد؛ بعضی چیزها با او سازگار و بعضی دیگر ناسازگار است. فضیلتها با روح انسان سازگار و رذیلتها با آن ناسازگار است. دانشی که به بررسی حالتهای مختلف نفس، شناخت بیماریها و کیفیت درمان آنها میپردازد، طب الارواح است که علم اخلاق نامیده میشود.
تفاوت تعریف عالمان مسلمان با آنچه در منابع غربی آمده است، در این است که دانشمندان اسلامی بر تعدیل غرایز و تهذیب نفس از صفتهای ناپسند تأکید میکنند و دانشمندان غربی بر اصلاح رفتار آدمی که برخاسته از صفتها و سجایای اوست. (تهرانی ص34)
درک تمایز میان اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی درک جدیدی است که محصول بازنگری فیلسوفان در ماهیت کلی رفتارهای آدمی در طول تاریخ است. درواقع دانشمندان علم اخلاق پیش از ظهور فلسفه اخلاق یا اصلاً میان این دو تمایزی نمیدیدند و یکی را به دیگری تقلیل میدادند یا در توضیح تمایز این دو فقط مصادیقی را ذکر میکردند. برای مثال وقتی از آنها پرسیده میشد که اخلاق اجتماعی چیست میگفتند یا هنوز میگویند؛ مثلاً رعایت حال همسایگان و همکاران و اموری ازایندست. درواقع آنها از درک ماهیت آن عاجز بودند، اما نکته دوم و مهمتر آنکه فیلسوفان اخلاق متوجه شدند رفتارهای آدمی دارای ابعاد فردی و اجتماعی است و بنابراین تحلیل درست این رفتارها نیازمند مباحث فلسفی درباره ماهیت فرد و جامعه و نسبت میان این دو است. بهاینترتیب، هر متفکری به فراخور جهانبینی خود نسبت خاصی میان فرد و جامعه تصویر کرده و بر اساس آن تقریر ویژهای از اخلاق فردی و اجتماعی ارائه کرده است.
غبطه، حسد و تواضع و تکبر و حسن ظن و عدالت و جور و عفت و سخاوت و امثال اینها همه از مسائلی است که فقط و فقط در اجتماع و برخورد انسان با دیگران، مفهوم دارد؛ بنابراین، انسان منهای اجتماع، با انسان منهای اخلاق، همراه خواهد بود.
“ ولی به عقیده ما در عین اینکه باید اعتراف کرد که بسیاری از فضائل و رذایل اخلاقی با زندگی اجتماعی انسان بستگی دارد، چنان نیست که این مسئله عمومیت داشته باشد، زیرا بسیاری از مسائل اخلاقی هستند که فقط جنبه فردی دارند و در مورد یک انسان تنها نیز کاملاً صادق است؛ مثلاً، صبر و جزع بر مسائل، شجاعت و ترس در برابر پیشامدها، استقامت و تنبلی درراه رسیدن یک فرد به هدف خود، غفلت و توجه نسبت به آفریدگار جهان، شکر و کفران در برابر نعمتهای بیپایان او و امثال این امور که علمای اخلاق در کتب اخلاقی از آن بحث نمودهاند و جزء فضائل یا رذایل اخلاقی شمردهاند.
میتواند جنبه فردی داشته باشد و درباره یک فرد که زندگی کاملاً جدا از اجتماع دارد نیز صدق کند، ازاینجا تقسیم اخلاق به اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی روشن میگردد، ولی ناگفته پیدا است که اخلاق اجتماعی وزنه سنگینتری در علم اخلاق دارد و شخصیت انسان بیشتر بر محور آن دور میزند، اگرچه اخلاق فردی نیز سهم قابلتوجهی در مورد خود دارد. (مکارم شیرازی، ص29 – 31)
2.3.1.3. رویکرد سیاسی / غیرسیاسی
«سیاست ما عین دیانت ماست» این جمله معروف مرحوم مدرس منشأ اثری بزرگ چون انقلاب اسلامی ایران و تشکیل حکومت دینی است اما در
