
صالحی، 1383: 15)
میتوان گفت دانشگاه کارکرد و نقش موثری بر سایر ساختارهای جامعه دارد. با توجه به الگوی(AGIL) پارسونز، کارویژه نظام فرهنگی، کنترل و نظارت از طریق تولید دانش و اطلاعات است که با ایفای نقش فرهنگی مطلوب خویش، نظام سیاسی را جهتدهی و هدایت کرده و برای نظام اقتصادی نیز قابلیتهای لازم را تامین و نیروی انسانی مورد لزوم را تربیت میکند و ظرفیت انطباق نظام را با محیط افزایش میدهد و برای نظام اجتماعی نیز الگو و راهنمای عمل خواهد بود؛ به عبارت دیگر، کارکرد نظام اجتماعی، حفظ انسجام و ثبات یک جامعه است و کارکرد نظام سیاسی تحقق اهداف تعهدآور یک نظام است و نظام اقتصادی، به دنبال انطباق نظام با محیط اطراف است و دانشگاه محلی است که ظرفیت انطباق با محیط، اعم از فیزیکی و اجتماعی را افزایش داده، موجبات تسلط و کنترل بر آن، به منظور رفع نیازهای انسانی را فراهم می سازد. همچنین نقش مهمی در اهداف سیاسی و استراتژی نظام سیاسی و تامین الگوی ثبات اجتماعی را برعهده دارد (سیفزاده، 1379: 155-150).
بنابراین امروز دانشگاهها علاوه بر کارکردهای علمی و پژوهشی، رسالتهای خطیری را بر عهده دارند که کارکردهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از جملۀ آنهاست. در این قسمت به صورت اجمال به کارکردهای مذکور دانشگاه پرداخته میشود.
2-6-1 کارکردهای اقتصادی
در جامعۀ نوین آموزش عالی کاربرد وسیع و گستردهای در اقتصاد مدرن بازی میکند و به عنوان مهمترین منبع عمده در تولید، مورد توجه تمام دولت ها قرار گرفته است.
مطالعات نشان میدهد هر یک دلار سرمایهگذاری در آموزش و پرورش، درآمد ملی را به مراتب بیش از یک دلار سرمایهگذاری در احداث جادهها، سدسازی و کارخانهها یا سایر کالاهای سرمایهای افزایش میدهد (قرهباغیان، 1370: 658).
چهار فرایند اساسی اقتصادهای مبتنی بر دانش ، تولید، توزیع، انتقال و کاربرد دانش، میباشد. حجم و چگونگی رابطه این فرایندها با یکدیگر متمایزکنندۀ اقتصادهای مدرن و سنتی است. حجم اندک و رابطۀ خطی این فرایندها دلالت بر اقتصادهای سنتی دارد. در چنین اقتصادهایی بین استفاده از دانش و تولید آن رابطۀ مستقیم وجود ندارد، بلکه به واسطۀ انتقال دانش یک رابطۀ غیرمستقیم یکطرفه شکل میگیرد، که ضامن هیچگونه پیشرفتی نیست. در مقابل در اقتصادهای مبتنی بر دانش در درجۀ نخست رابطه بین تولید و بهرهبرداری از دانش، بهصورت سیستمی دیده شده، که اجزا و بازیگران متعددی در تولید و انتشار و بهرهبرداری از دانش نقش دارند و در درجۀ دوم دارای جریانهای بازخوردی است، به گونهای که سیستم از نحوۀ فعالیت و تعامل بازیگران در بخشهای مختلف فرایند، بازخورد گرفته و دانش حاصل شده در راستای بهبود عملکرد سیستم بهکار میرود. این جریان حاکی از پویایی سیستم اقتصادی و متمایزکنندۀ آن با اقتصادها سنتی است (کوان و پال52، 2000 به نقل از تقوی و پاکزاد، 1386: 21- 20).
مطابق نظریه های سرمایة انسانی، آموزش به معنای عام خود و از جمله آموزش عالی، در یک فرایند بلندمدت می تواند زمینههای رشد اقتصادی را فراهم بیاورد. افزایش دانش آموختگان آموزش عالی، موجب رشد عرضه نیروی انسانی متخصص و توسعه مشاغل فکری تخصصی می شود و بر اساس نظریة سرند، گزینههای بازار کار و نظام اشتغال را ارتقا میدهد. از این گذشته، بهرهگیری از آموزش عالی، از جمله عوامل مؤثر در توزیع درآمد در میان جمعیت است و موجب افزایش درآمد دانش آموخنگان و بالا رفتن سطح زندگی خانوارهای ذیربط میشود. اقتصاددانان، رابطة بین آموزش بیشتر و سطح درآمد را در نیمرخهای سن – درآمد تبیین کردهاند که به رغم محدودیتها، هنوز هم به آنها استناد میشود. سرانجام در دورة حاضر، زندگی بیش از پیش، مبتنی بر دانش شده و الگوهای جدیدتری مانند «جامعة یادگیرنده» به میان آمده است که بر اساس آن، افزایش تعداد دانشجویان و دانش آموختگان، بیش از پیش برای کیان اقتصادی جامعه، جنبة حیاتی پیدا کرده است و از جمله پیش شرطهای لازم برای حرکت، به سمت اقتصاد دانش تلقی میشود. (فراستخواه، 1382: 16-15).
نقش و جایگاه آموزش عالی در عرصه اقتصادی زمانی مشخص میشود که بدانیم پیشبینیها و برآوردهای علمی تغییرات و پیشرفتهای سریعی را در حوزه تکنولوژی و به تبع آن در کارکرد نهادهای اقتصادی جامعه ترسیم میکنند. لذا از آنجایی که آموزش عالی افراد را با مهارتهای تکنیکی و علمی مناسب تربیت و آماده میکند، یکی از عناصر کلیدی در پیوند بین دانش علمی و کاربردهای آن برای تحقق پیشرفتهای اقتصادی محسوب میشود (عزیزی، 1999: 1). بنابراین توجه بیشتر به تربیت و پرورش نیروی انسانی در کشور، موجب افزایش سطح تواناییها، شکوفا شدن استعدادها، افزایش تولید ملی و به تبع آن افزایش درآمد جامعه خواهد شد. لیکن گرچه در سالهای اخیر سرمایهگذاریهای قابل توجه و چشمگیری در سرمایه انسانی کشور صورت گرفته، اما برای عقب نماندن در کورس رقابت با کشورهای پیشرو، و فتح قلههای رفیع پیشرفت و سرافرازی و اقتدار، باید به صورت روزافزونی در تربیت جوانان این مرزوبوم، مراکز مختلف دولتی و غیر دولتی، علیالاخصوص مراکز آموزشی و بویژه مراکز آموزش عالی کمر همت بندند و در تربیت نیروی انسانی باهوش، باکیفیت، باتعصب، پربهره و کارا تلاش نمایند.
2-6-2 کارکردهای اجتماعی
کارکردهای اجتماعی دانشگاه نیز بعنوان یکی از بزرگترین مأموریتهای آموزش عالی در دهههای اخیر مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. آموزش عالی با تربیت نیروی انسانیِ فعال، شرایط تربیت فرزندانی پرصلابت و باهوش، آگاه به مسائل روز، مشتاق به کسب علم، علاقهمند در خدمت به کشور و …. را بوجود میآورد، و زمینه ساز پیشرفت جامعه در عرصههای گوناگون را نوید میدهد. دانشگاه با آموزش اخلاق حرفهای به دانشجویان، اصول رعایت احترام و اعتماد متقابل به یکدیگر را، به منظور ساختن جامعهای بامتانت وفرهنگ عالی پایهریزی میکند.
دانشگاه به عنوان نهاد رسمي آموزش و كانون پرورش نخبگان و برگزيدگان آیندۀ كشور محسوب میشود و فارغ التحصيلان آن گردانندگان امور مختلف دولتي و ملي خواهند شد. بنابراین دانش و بينشي كه اين افراد در دانشگاه ها پيدا ميكنند و به صورت قابليتها، تواناييهاي فني و تخصصي، نگر شها و گرايشها در آنان ظاهر ميشود عامل بسيار موثري در شكلگيري خوي و منش اجتماعي و سوگيري آنهاست. در حقيقت دانشگاه است كه آينده علمي، اجتماعي و فرهنگي جامعه را پيريزي ميکند(آگاه، 1342: 229).
مطابق تحقیقات تجربی، برخورداری پدر و مادر و سایر اعضای خانواده از آموزش عالی، سبب میشود که کارآیی خانواده و نوع کسب مطلوبیت آن، ارتقا پیدا بکند. مدیریت خانوار و سبک تربیت فرزندان بر اثر آموزش عالی توسعه مییابد. دانش آموختگان، نوعاً در تأمین بهداشت خود و اعضای خانواده، کسب نرخ بازده بیشتر از پس اندازها، ضریب هوشی کودکان، پیشرفت تحصیلی فرزندان، کیفیت خریدها، عدم ارتکاب جرم و مانند آن موفق تر بودهاند. از این گذشته زنان دانش آموخته، از نرخ باروری کمتر و میزان مشارکت اجتماعی بیشتر برخوردار میشوند و از حیث نقش اجتماعی و نیز تربیت فرزندان و مانند آن پیشرفت کیفی پیدا میکنند. سرانجام، زندگی دانشجویی عامل مؤثری در توسعة تعامل بین اقوام و خردهفرهنگهای جامعه به شمار میرود. (فراستخواه، 1383: 19-18).
2-6-3 کارکردهای فرهنگی
از دیگر کارکردهای آموزش عالی کارکرد فرهنگی آن است. پیشرفت فرهنگی هر جامعهای در زمرۀ مهمترین ارکان توسعۀ پایدار تلقی میشود. فرهنگ والای خانوادهها که مأخوذ از مراکز علمی به ویژه مراکز آموزش عالی است، باعث ارتقای سطح فرهنگی جامعه، براندازی فقر و نابرابری، گسترش توجه به کتاب و کتابخانی، ارتقای سبک زندگی ایرانی، و نیز گسترش فرهنگ بومی این ملت در کشورهای دیگر خواهد شد.
امروزه از دانشگاه انتظار ميرود در رفع و كاهش نيازها و خلاءهاي فرهنگي و اجتماعي همپاي علم و دانش در سطح جامعه بكوشد چرا كه ايفاي نقش صرفاً آموزش و تربيت نيروي بازار كار را میتوان بر عهده آموزشگاههاي تخصصي و فني و حرفهايها نيز گذاشت ولي تنها اين دانشگاه ها هستند كه مامورند انسانهايي حساس به مسائلي نظير فقر، نابرابري، آلودگي محيط زيست، داراي مسوليت اجتماعي و متعهد به حفظ همچنين برخي فعالان فرهنگي اصول و با روحيه انساني تربيت كنند (کالینگفورد53، 2004: 252- 248).
توسعة آموزش عالی از عوامل اثرگذار در توسعۀ فرهنگی، و در واقع یکی از ابعاد آن است. رشد تعداد دانشجویان و دانش آموختگان، به تکوین و توسعة طبقة متوسط فرهنگی کمک میکند، الگوهای مصرف را بسط و تنوع میبخشد، به تقاضای کالاهای جدید فرهنگی دامن میزند و نحوة گذران اوقات فراغت را ارتقا میدهد. شاخصهایی مانند تولید، توزیع، مصرف، تبدیل و مبادلة اطلاعات و فناوری اطلاعات از بنیادیترین مؤلفههای عصر اطلاعات هستند که بر اثر افزایش تعداد دانشجویان و تعداد دانش آموختگان، توسعه پیدا میکنند. گسترش تحصیلات عالی، موجب میشود میزان مطالعة کتاب، مجله و روزنامه، عضویت در کتابخانهها و امانتگیری کتب و مطبوعات از آنها، خرید کتاب و روزنامه، کاربری کامپیوتر، اینترنت و اینترانت و مراجعه به سایتها، تعامل با محیط بین الاذهانی و جهانی اطلاعات و گفتگوی بین فرهنگی و بین تمدنی و مانند آن، افزایش پیدا کند. از این گذشته، رشد آموزش عالی از عوامل مؤثر در توسعة الگو های شناختی، عاطفی و رفتاری، توسعه سبک زندگی و کیفیت زندگی و توسعة دامنة گزینشهای انسانی است (فراستخواه، 1382: 22-21). با توجه به اهمیت این کارکردِ دانشگاه، باید موانع موجود بر سر راه مراکز آموزش عالی، برای تربیت نیروی انسانی فهیم و بافرهنگ والا و نیز تربیت انسان دانشگاهیای که علاقهمند به مطالعه، مشتاق به فرهنگ بومی و رسیدن به شکوفایی و پیشرفت است را برطرف نمود، تا این مراکز علمی بتوانند این کارکرد را به نحو بسیار مطلوبی انجام دهند. شکوفایی و پیشرفت هر ملتی در گرو دستیابی به فرهنگ والا و ممتازِ مخصوص به آن ملت است، و در صورت عدم دستیابی به آن، جامعه و مردم آن با عقبماندگی، فقر فرهنگی، نخوت و بدبختی مواجه خواهند بود.
2-6-4 کارکردهای سیاسی
چهارمین کارکرد دانشگاه معطوف به سطح سیاسی است. دانشگاه وظیفۀ تربیت نیروی انسانیای را بر عهده دارد که در آینده باید در پستها و مقامهای مختلف سیاسی، مسئولیت و رهبری ارگانهای مهم دولتی را به عنوان نمایندگان مردم بر عهده بگیرند. سرافرازی هر کشوری در سطوح بینالمللی، وابسته به تربیت نیروی انسانی فهیم، وطنپرست و معتقد به آرمانهای آن ملت است. لذا آموزش عالی به عنوان اساسیترین مرکز برای تربیت نیروی انسانیِ مسئولیت پذیر و متعهد، باید تمام تلاش خود را برای رسیدن به سطح مطلوبی از این کارکرد به کار گیرد.
افزایش تعداد دانشجویان و دانش آموختگان، در توسعة فرهنگ سیاسی جامعه مثلاً در مشارکت سیاسی، دیگرپذیری، مدارا، مراقبت از منابع ملی، دفاع از حقوق شهروندان و حقوق حاکمیت ملی، سهم مؤثری دارد. دانشجویان و دانش آموختگان، معمولاض نقش مؤثری در تشکیل گروه ها و اتحادیه های صنفی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی NGOها و رشد توسعة جامعة مدنی ایفا میکنند و از این طریق، ساز و کارهای واسط بین آحاد جامعه و دولت را بهبود می بخشند. (ذاکر صالحی، 1383: 87). برخی از صاحبنظران بر این اعتقاد هستند که افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی، میتواند از نظر سیاسی منجر به افزایش موقعیت زنان برای دسترسی به قدرت و اقتدار گردد و در نظام سیاسی ملی، آنان را از قدرت سیاسی برخوردار سازد.
با توجه به مطالب فوق مبنی بر کارکردهای دانشگاه باید گفت به طور یقین هر گونه برنامهریزیِ توسعه دانشگاه بدون در نظر گرفتن زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، چه در مقیاس جهانی و منطقهای و چه در مقیاس ملی و محلی و تغییرات و تحولات آن زمینهها، کار لغو و بیهودهای است. این موضوع را بررسیهای تاریخی نیز نشان میدهند که دانشگاه همیشه در بستر، یا
