
1373: 87).
این دو فرضیه در کنار یکدیگر پدید آورندۀ مجموعۀ بههم پیوستهای از پیشبینیهای مربوط به دگرگونی ارزشها هستند. در درجۀ اول آنکه، در حالی که فرضیۀ کمیابی دلالت بر این دارد که رونق و شکوفایی اقتصادی به گسترش ارزشهای فرامادی میانجامد، فرضیۀ اجتماعی شدن مبین این است که ارزشهای فردی و ارزشهای جامعه به طور کلی به یکباره تغییر نمیکند. برعکس، دگرگونی اساسی ارزشها به تدریج و بیشتر به طرزی نامرئی روی میدهد یا این دگرگونی در مقیاس وسیع، هنگامی پدید میآید که نسل جوانتر جایگزین نسل مسنتر در جمعیت بزرگسال جامعه میشود. دوم آنکه، پس از هر دوره افزایش سریع امنیت جانی و اقتصادی، شخص انتظار دارد بین اولویتهای ارزشی گروههای بزرگتر و جوانتر تفاوتهای محسوسی بیابد، این اولویتهای ارزشی باید تحت تأثیر تجربههای مختلف سالهای شکلگیری باشد (اینگلهارت، 1373: 76-77).
با توجه به نظریه ارزشهای اینگلهارت، وجه تمایز مردم در جوامع گوناگون در ارزشها، نگرشها و مهارتهای اصلی و پایدار آنها است. یعنی جوامع مختلف از لحاظ فرهنگ با هم تفاوت دارند. در سه دهۀ گذشته فرهنگ جامعۀ ایران از جنبههای بسیار مهم دگرگون شده است. انگیزههای مردم برای کار کردن، اهمیت اقتصاد کشور، نگرش آنان به آموزش عالی، اهمیت فراگیری دانش فرزندان در دانشگاههای معتبر دولتی و غیره. دگرگونیهای مهم فرهنگی و رشد بیسابقۀ علم و تکنولوژی، منجر به تغییرات تدریجی در ارزشهای حاکم و رایج دربارۀ نگرش خانوادهها به آموزش عالی و نیز تغییر ملایم فرهنگِ سنتیِ خانهنشینیِ زنان و عدم نیاز به تحصیل و آموزش برای آنان، به فرهنگ مدرن و احساس نیاز زنان به آموزش و اینکه آنان نیز میتوانند در توسعۀ کشور سهم بهسزایی داشته باشند، بوده است. لذا در طول سه دهۀ گذشته آموزش عالی چه به لحاظ پذیرش دانشجو و چه به لحاظ نسبت حضور زنان و مردان دچار تغییرات زیادی شده است. نگرش زنان ایرانی، همگام با تغییرات فرهنگی جامعه، نسبت به آموزش عالی تغییر کرده و گرایششان به آن فزونی گرفته، به طوری که در حال حاضر اکثریت صندلیهای دانشگاههای کشور متعلق به آنان است. به دلایل مذکور و همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، پژوهشگر در این مطالعه در نظر دارد متغیر نگرش دانش آموزان به آموزش عالی را به صورت تلفیقی با نظریۀ مادی- فرامادی اینگلهارت و نظریۀ خودمختاری دسی و ریان سنجیده، سپس تأثیر دو متغیر مستقل و تأثیر گذار سرمایۀ فرهنگی خانواده و هویت نقش جنسیتی را بر آن بررسی نماید.
به اعتبار دو نظریه مطرح شده یعنی نظریه خودمختاری و نظریه مادی- فرامادی اینگلهارت، دو بعد برای سنجش نگرش دانشآموزان به آموزش عالی در نظر گرفته شده است. اولی، بعد درونی است که شامل فعالیتهایی است که برای کامیابی و ارضا و لذتِ ذاتی برای توسعۀ تواناییهای خود در امر یادگیری است. لذا در این بعد فقط نفس عمل مهم است و شامل انگيزش براي فهم، براي انجام كار و براي تجربه تحريك است، که بسیار نزدیک به بعد فرامادی اینگلهارت میباشد. دومی، بعد بیرونی است که اشاره به انجام عملكرد براي به دست آوردن دستاورد بيروني مانند تمجيد و پاداش دارد و لذا بعد بیرونی نیز با ارزشهای مادی اینگلهارت همپوشانی دارد. انگيزش بيروني و ارزشهای مادی در نقطۀ مقابل انگيزش دروني و ارزشهای فرامادی قرار دارد، چون در اینجا انجام عمل براي لذت شخصي صورت نميگيرد.
بیرونی یا مادی
نگرش به آموزش عالی
درونی یا فرامادی
بعد درونی یا فرامادی نگرش به آموزش عالی شامل عزت نفس، خلاقیت، کسب دانش، خدمت به جامعه چالشپذیری و … است که در ادامه به صورت جزئی و کوتاه مطالبی در مورد هریک از این موارد ذکر خواهد شد.
عزت نفس: عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموع افكار، احساس ها، عواطف و تجربیاتمان در طول زندگی ناشی می شود. مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربهای كه از خویش داریم باعث میشود كه نسبت به خود احساس خوشایند و ارزشمد بودن و یا بر عكس احساس ناخوشایند و بیكفایتی داشته باشیم (كلمز و كلارك, ترجمه علیپور, 1389). بنابراین عزت نفس یعنی دیدن خود به عنوان فردی توانا، با کفایت، دوست داشتنی و منحصر به فرد.
خلاقیت: بكارگيري توانايي هاي ذهني براي ايجاد يك فكر يا مفهوم جديد است. خلاقیت يک فرايند ذهني است، مرکب از قدرت ابتکار و انعطاف پذيري که هدف آن توليد يک محصول ارزشمند، کاربردي و نوآورانه است (روزنامه همشهری، 1384: 10).
کسب دانش: فرايند كشف، كسب، توسعه و ايجاد، نگهداري، ارزيابي و بكارگيري دانش مناسب در زمان مناسب توسط فردی مناسب است (برگرفته از سایت جامع مدیریت، 1387). دانش کسب شده، باید با نیازهای فرد تطبیق داده شده و به تعبیری دیگر، آماده شود و به صورت مناسب ذخیره گردد تا در زمان و مکان و شرایط مورد نیاز مورد استفاده قرارگیرد.
خدمت به جامعه: یکی از بهترین و عالی ترین تمایلات انسانی، احساسات و عواطف لطیفی است که از اعماق جان او میجوشد و به صورت کمک و احسان و خدمت به هم نوع در صفحه زندگی تجلّی مییابد (سبحانینیا، 1386: 49). خلاقیت، ترکیبی است از قدرت ابتکار، انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی که یادگیرنده را قادر می سازد خارج از نتایج تفکر نامعقول، به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن، رضایت شخصی و احتمالاً خوشنودی دیگران خواهد بود (احمدی، 1385: 28).
چالشپذیری: به فرایند پذیرش و حل مسائل جدید و سخت اشاره دارد و با توجه به مطالب جدید و تازهای که فرد با آن روبرو می شود، به خود فشار میآورد و لذا هر روز به نتایج جدیدتری میرسد.
با توجه به آنچه مطرح شد میتوان نتیجه گرفت که بعد درونی نگرش به آموزش عالی متوجه ارضای ذاتی شخص برای افزایش و گسترش تواناییهای خود است و صرفاً نفس عمل است که دراین بعد مهم است.
اما بعد بیرونی یا مادی نگرش به آموزش عالی شامل کسب مهارت، اشتغال، مدرکگرایی، پرستیژ، ارتباطات، فشار اجتماعی، ازدواج، مهاجرت و … میشود.
کسب مهارت: کسب مهارت اشاره به یادگیری به نحو احسن دارد. یا به عبارتی دیگر، این مفهوم اشاره به بلد بودن دارد. بنابراین تحصیل به مدد کسب مهارت یکی از ابعاد بیرونی نگرش به آموزش عالی محسوب میشود، چون اشاره به دستاوردی بیرونی دارد.
اشتغال: نظر به این که توسعه کارآفريني نقش مؤثري در توسعه اقتصادي، اجتماعي، صنعتي و سياسي هر کشور دارد و با توجه به این که مهمترين رسالت آموزش عالي مسئله كارآفريني است، لذا جوانان برای کسب اشتغال مناسب، نیازمند به مدارج بالای تحصیلی هستند، تا در ادامه زندگی از شغلی عابرومندانه و درخور شأن بهرهمند شوند.
مدرکگرایی: نوعی رابطه متقابل میان مدرک از یک سو و منزلت و پرستیژ اجتماعی، حقوق اقتصادی و اجتماعی و وضعیت و شغل و … از سوی دیگر موجب شده که مدرک، عاملی مهم و حیاتی در زندگی اجتماعی ما باشد. در نگرشی مثبت به مدرکگرایی، افزایش دارندگان مدرک تحصیلی، به خصوص مدارک آخذ از دانشگاه و مراکز آموزش عالی را میتوان به عنوان نوعی سرمایه اجتماعی، انسانی و فرهنگی آنها تلقی نمود.
منزلت اجتماعی: منزلت به پايگاهى اجتماعى اطلاق مىشود که فرد در ميان يک گروه دارد و يا به مرتبۀ اجتماعى يک گروه در مقايسه با گروههاى ديگر، گفته مىشود(خبرگزاری ویستا، 1393). اگرچه نمادهای منزلت اجتماعی بسیار زیاد و متنوع هستند، اما کسب مدارک دانشگاهی نیز یکی از نمادهای منزلت اجتماعی محسوب میشود.
ارتباطات: محیط دانشگاه باعث روابط با شخصیتهای گوناگونی، چه در عرصۀ دانشجویی و چه در عرصۀ ارتباط با اساتید دانشگاهی و غیردانشگاهی میشود. فرد با حضور در دانشگاه و کسب مدارج علمی میتواند، راههای ارتباط با افراد مهم و مسئولین حکومتی را هموار کند. همچنین میتواند با ارتباطات مؤثر با چنین افرادی زمینۀ مسئولیتهای مهم دیگر را در آینده برای خود کسب نماید.
فشار اجتماعی: در رابطه با ادامه تحصیل در دانشگاه، احتمالاً بعضی از افراد بدون این که علاقۀ آنچنانی به کسب علم داشته باشند، به علت درخواست مکرر و شدید والدین، دوستان و آشنایان وارد مراکز آموزش عالی میشوند و خود را ملزم به گرفتن مدراک دانشگاهی میدانند. همچنین عرف جامعه نیز میتواند، به عنوان فشار اجتماعی، عامل مؤثری بر حضور فرد در دانشگاه باشد.
ازدواج: بسیاری از دختران و پسران، کسب مدارک دانشگاهی را عامل مهمی برای انتخاب مناسبِ همسر آیندۀ خود میدانند. بسیارند دختران تحصیل کردهای که به خواستگارانی که فقط به این علت که مدرک دانشگاهی ندارند جواب منفی میدهند و یا پسرانی که به علت پایین بودن سواد، از خواستگاری دختری سر باز میزنند. لذا میتوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر حضور در دانشگاه را به عامل ازدواج ربط داد.
مهاجرت: حضور در دانشگاه و کسب مدارک دانشگاهی یکی از عوامل مهمی است که در کسب مهاجرت دانشجویان تأثیرگذار است. چه بسا که بسیاری از دانشجویان برتر و نخبۀ کشور هرساله برای کسب مدرک از دانشگاههای معتبر خارجی؛ از کشور خارج میشوند و پس از گذراندن دورۀ تحصیلی نیز میلی به بازگشت ندارند. حرکتی که اصولاً به فرار مغزها تعبیر میشود.
با توجه به آنچه در مورد مؤلفههای مرتبط با بعد بیرونی نگرش آموزش عالی مطرح شد میتوان نتیجه گرفت، منبع و کانون اثربخش انگیزههای بیرونی در محیط قرار دارد، و به عنوان محرکی فرد را وادار به فعالیتی خاص میکند. پاداشهایی که فرد در قبال انجام فعالیتهای مبتنی بر این انگیزهها دریافت میدارد، پاداشهایی بیرونی هستند. لذا فرد با پیشبینی و آگاهی از احتمال دریافت این پاداشها رفتارهای خود را سازمان میبخشد و بسته به شدت تمایلی که این پاداشها در وی ایجاد میکند فعالیت خود را تا رسیدن به آن تداوم میبخشد.
2-8 آموزش عالی و جنسیت
در سالهاي اخير تحولات جنسيتي گستردهاي در حوزۀ آموزشعالي و تحصيلات دانشگاهي به وقوع پيوسته است که نميتوان آنها را محدود و منحصر به تحولات کمي و افزايش چشمگير نسبت دانشجويان دختر دانست، به همين اعتبار ديدگاههاي جديدتر بر ابعاد کيفي اين تحول تأکيد داشته و آن را در عرصۀ وسيعتري از پيامدهاي تحصيلي دنبال کردهاند که بدونشک بخش عمدهاي از اين بررسيها معطوف به توضيح افزايش انگيزش و دلبستگي تحصيلي دختران و نيز پيشرفت تحصيلي بيشترآنها در مقايسه با دانشجويان پسر بوده است. (رستگار خالد، 1389: 81).
در مورد افزایش دختران در آموزش عالی و حتی فزونی گرفتن آنها نسبت به پسران در دانشگاهها قانعی راد و خسرو خاور (1385)، در مقالهای تحت عنوان نگاهی به عوامل فرهنگی افزایش ورود دختران به دانشگاهها؛ برهم خوردن تعادل در ترکیب جنسیتی دانشجویان را؛ به تغییر انگیزشی در بین متقاضیان آموزشعالی نسبت می دهند.
«در حالی که کاهش انگیزۀ پسران برای ورود به دانشگاه تا حدی ناشی از کاهش نقش ابزاری آموزش عالی برای تحرک طبقاتی، تأمین مشاغل و درآمد مناسب میباشد، افزایش انگیزۀ دختران نشانۀ افزایش نقش فرهنگی و اهمیت نمادین دانشگاه در زندگی روزمره آنهاست» (قانعی راد خسروخاور: 1385: 133). به گونهای که پسران بعنوان مسئول مالی و اقتصادی و تأمین کنندۀ رزق و روزی خانواده مهمترین آرمان خود را در شغل مناسب و فعالیتهای اقتصادی و سیاسی پیگیری میکنند، اما زنان، آموزش عالی را بیشتر به منزلۀ کسب و ارتقای منزلت اجتماعی مورد توجه قرار میدهند. بنابراین در شرایطی که پسران پس از دوران متوسطه به سراغ اشتغال و گذراندان خدمت سربازی میروند، دختران برای ورود به دانشگاه با چنین موانعی روبرو نیستند، ولذا در چنین شرایطی، مراکز آموزش عالی با به هم خوردن تعادل جنسیتی در دانشگاهها مواجه شدهاند، و تعداد زنان بر مردان فزونی گرفته است.
2-8-1 تحلیل کمی مشارکت زنان در آموزش عالی
آموزش عالی ایران در طی 36 سال گذشته از سال 1357 تا 1393 هم به لحاظ جنسیت و هم به لحاظ تعداد تعداد پذیرفتهشدگان در دانشگاهها تغییرات بسیاری داشته است. در سال اول انقلاب
