
خصوص استفاده شده است نشان ميدهد كه موضوع مزبور نقشيكاملاً جدي و اساسي در حيات جامعه دارد. به عنوان مثال در جملات آغازين عهدنامه مالك اشتر ميخوانيم:
وَ أَشْعِرْ قَلْبَك اَلرَّحْمَةَ لِلرَّعِيةِ وَ اَلْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اَللُّطْفَ بِهِمْ وَ لاَ تَكونَنَّ عَلَيهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَك فِي اَلدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَك فِي اَلْخَلْقِ يفْرُطُ مِنْهُمُ اَلزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ اَلْعِلَلُ وَ يؤْتَى عَلَى أَيدِيهِمْ فِي اَلْعَمْدِ وَ اَلْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِك وَ صَفْحِك مِثْلِ اَلَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يعْطِيك اَللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ فَإِنَّك فَوْقَهُمْ وَ وَالِي اَلْأَمْرِ عَلَيك فَوْقَك وَ اَللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلاَّك وَ قَدِ اِسْتَكفَاك أَمْرَهُمْ وَ اِبْتَلاَك بِهِمْ
«مهربانى به رعيت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ايشان را شعار دل خود ساز. چونان حيوانى درنده مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى، زيرا آنان دو گروهاند؛ يا همكيشان تو هستند يا همانندان تو در آفرينش. از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهايى عارضشان خواهد شد و به عمد يا خطا، لغزشهايى كنند؛ پس، از عفو و بخشايش خويش نصيبشان ده، همان گونه كه دوست دارى كه خداوند نيز از عفو و بخشايش خود تو را نصيب دهد. زيرا تو برتر از آنها هستى و آن كه تو را بر آن سرزمين ولايت داده، برتر از توست و خداوند برتر از كسى است كه تو را ولايت داده است. ساختن كارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است».(نامه 53/ 403)
اشعر از ریشه«شعار» است و شعار در اصل به لباس زیرین انسان گفته می شود که با تن او مستقیماً در تماس است انتخاب این تعبیر از سوی امام اشاره به این است که باید قلب تو مستقیماً با رحمت و محبت و لطف نسبت به رعایا در تماس باشد.(پیام امام،ج10/378)
اين كلام حضرت به وضوح تصريح دارد كه حكومت بايد نگاهي محبتآميز به همه مردم داشته باشد و بهرهمندي از حقوق شهروندي به هيچوجه دائرمدار عقيده و آيين افراد نيست و صِرف اينكه فردي داخل قلمرو حكومت باشد، كافي است تا از تمام اين حقوق برخوردار شود. سيره عملي حضرت در برابر خوارج نيز بخوبي بيانگر اين واقعيت است كه حتي مخالفت سياسي ولو در بالاترين درجه آن، يعني مخالفت با اصل حكومت و حاكم اسلامي تا زمانيكه به ايجاد ناامني و هرج و مرج نيانجامد، مانع بهرهمندي از حقوق انساني و اجتماعي نيست؛ چه اينكه حضرت تا زمانيكه خوارج به طور مسلحانه امنيت جامعه و مردم را مورد تهديد قرار نداده بودند، هيچ يك از آزاديها و حقوق مشروع آنها را سلب نكرد و حتي سهميه آنان از بيتالمال را نيز قطع نساخت.
اگر افراد جامعه، عفو و گذشت را بهعنوان يكي از ارزشهاي مهم اجتماعي تلقي و باور داشته باشند، سعي ميكنند كينههاي گذشته را از دل خود پاك نموده، خطاهاي عمدي و سهوي ديگران را ببخشند. افرادي كه مورد عفو قرار گرفتهاند، نسبت به شخصي كه آنها را بخشيده، احساس خوبي خواهند داشت و سعي ميكنند محبت او را جبران نمايند. در اين صورت، فضايي كه در جامعه ايجاد ميشود موجب افزايش روحيه همدلي و اتحاد شده و پيشبرد اهداف اجتماعي، تسهيل خواهد شد.امام علي(ع) در رابطه با مردم، به كارگزاران خويش توصيه كردهاند كه با مردم روي باز داشته باشند و به هنگام اشتباه آنها را ببخشند.( زارع شحنه/17-16)
اميرالمؤمنين در فراز ديگري از عهدنامه، پس از دعوت به پرهيز از خشم، تمسك به حربه زور و اجبار را عامل فساد و دگرگون شدن نعمتها معرفيكرده، ميفرمايند:
وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِك إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ وَ مَنْهَكةٌ لِلدِّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيرِ وَ إِذَا أَحْدَثَ لَك مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِك أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْك اللَّهِ فَوْقَك وَ قُدْرَتِهِ مِنْك عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيهِ مِنْ نَفْسِك فَإِنَّ ذَلِك يطَامِنُ إِلَيك مِنْ طِمَاحِك وَ يكفُّ عَنْك مِنْ غَرْبِك وَ يفِيءُ إِلَيك بِمَا عَزَبَ عَنْك مِنْ عَقْلِك.
«و از خشمى كه توانى از آن رها گردى شتاب نداشته باش. به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نيز فرمان مىدهم، پس بايد اطاعت شود،«» كه اين گونه خود بزرگ بينى دل را فاسد و دين را پژمرده، و موجب زوال نعمتهاست. و اگر با مقام و قدرتى كه دارى، دچار تكبّر يا خود بزرگ بينى شدى به بزرگى حكومت پروردگار كه برتر از تو است بنگر، كه تو را از آن سركشى نجات مىدهد، و تند روى تو را فرو مىنشاند، و عقل و انديشهات را به جايگاه اصلى باز مىگرداند.». (نامه 53/.405)
و در جاي ديگر ميفرمايند:
وَ لَيسَ شَيءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْييرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ يسْمَعُ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ
«و چيزى چون ستمكارى نعمت خدا را دگرگون نمىكند، و كيفر او را نزديك نمىسازد، كه خدا دعاى ستمديدگان را مىشنود و در كمين ستمكاران است». (نامه 53/.405)
بر همين مبنا است كه بخش عمدهاي از سفارشهاي حضرت بر حول محور جلب خشنودي رعيت و برطرف كردن نيازمنديهاي آنان واقع شده است، مثلاً در جايي ميفرمايند:
وَ لْيكنْ أَحَبُ الْأُمُورِ إِلَيك أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيةِ
«[و اما] دوست داشتنىترين چيزها در نزد تو، در حق ميانهترين، و در عدل فراگيرترين، و در جلب خشنودى مردم گستردهترين باشد». (نامه 53/ 405)
و در جايي ديگر تلاش حكومت براي جلب خشنودي رعيت و پرهيز از زورگويي و تحميل را عامل ايجاد حُسن ظن نسبت به آنان (رعيت) دانسته و اين حسن ظن را در كاهش رنج و سختيكار «والي» مؤثر قلمداد ميكنند؛ و ميفرمايند:
وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيسَ شَيءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ وَالٍ بِرَعِيتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيهِمْ وَ تَخْفِيفِهِ الْمَئُونَاتِ عَنْهُمْ وَ تَرْك اسْتِكرَاهِهِ إِياهُمْ عَلَى مَا لَيسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْيكنْ مِنْك فِي ذَلِك أَمْرٌ يجْتَمِعُ لَك بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِيتِك فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ يقْطَعُ عَنْك نَصَباً طَوِيلًا.
«بدان اى مالك هيچ وسيلهاى براى جلب اعتماد والى به رعيّت بهتر از نيكوكارى به مردم، و تخفيف ماليات، و عدم اجبار مردم به كارى كه دوست ندارند، نمىباشد، پس در اين راه آنقدر بكوش تا به وفادارى رعيّت، خوشبين شوى، كه اين خوشبينى رنج طولانى مشكلات را از تو بر مىدارد». (نامه53/.407)
از اين كلمات بخوبي روشن ميشود كه از نظر امام علي (ع)، حاكم بايد در نگاه خود به شهروندان، اصل را بر سلامت و صداقت آنان و نافع بودنشان براي جامعه قرار دهد. اين اصل به اندازهاي براي ثبات و امنيت جامعه اهميت دارد كه والي بايد خود را به اموري ملزم سازد كه حسن ظن او را نسبت به شهروندان افزايش دهد. اساساً خصلت عيبجويي و دنبال بهانه بودن و افشاگريكه نشأت گرفته از بدبيني به مردم و وجود بيگانگي و تضاد حكومت با مردم است، به طور مطلق نفي شده است و حتي حاكم و والي هنگاميكه در مواردي از موضوعي مطلع ميگردد كه رعيت از آشكار شدن آن پرهيز دارد، بايد آن را بپوشاند و خود را به تغافل بزند. حضرت در اين خصوص ميفرمايند:
وَ لْيكنْ أَبْعَدَ رَعِيتِك مِنْك وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَك أَطْلَبُهُمْ لِمَعَايبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلَا تَكشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْك مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَيك تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَك وَ اللَّهُ يحْكمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْك فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ يسْتُرِ اللَّهُ مِنْك مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيتِك أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كلِّ حِقْدٍ وَ اقْطَعْ عَنْك سَبَبَ كلِّ وِتْرٍ وَ تَغَابَ عَنْ كلِّ مَا لَا يصِحُّ لَك.
«از رعيّت، آنان را كه عيب جوترند از خود دور كن، زيرا مردم عيوبى دارند كه رهبر امّت در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آنچه بر تو پنهان است آشكار گردانى، و آنچه كه هويداست بپوشانى، كه داورى در آنچه از تو پنهان است با خداى جهان مىباشد،پس چندان كه مىتوانى زشتىها را بپوشان، تا آن را كه دوست دارى بر رعيّت پوشيده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر كينهاى را در مردم بگشاى، و رشته هر نوع دشمنى را قطع كن، و از آنچه كه در نظر روشن نيست كناره گير. در تصديق سخن چين شتاب مكن، زيرا سخن چين گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر مىشود امّا خيانتكار است»! (نامه 53/.405)
ملاحظه ميشود كه امام (ع)، نه تنها جستوجوي عيوب مردم را جايز نميشمارد، بلكه در موارديكه اين عيوب آشكار ميشود توصيه ميفرمايند كه والي بايد خود را به تغافل و نديدن بزند! و چنانچه كساني با هر انگيزهاي بخواهند عيوب مردم را آشكار سازند، والي بايد آنها را دشمن بدارد! بدين ترتيب ميتوان فهميد كه نظارت مورد نظر اميرالمؤمنين، هيچ نسبتي با كشف اسرار و خطاهاي ناپيداي مردم ندارد.
«بی شک پایه حکومت صحیح، مقتدر و عادلانه بر قلوب و دل های مردم است نه بر شمشیرها و نیزه ها. آنها که بر دل ها حکومت دارند کشور شان امن و امان است و آنها که بر شمشیر تکیه می کنند دائما در خطرند.(پیام امام ج10،/379) امام برای اینکه مالک را به حکومت بر دل ها تشویق کند دستور رحمت و محبت و لطف را درباره رعایا صادر می کند.
2-1-5. فراهم آوردن زمينه رفاه و امنيت همه افراد جامعه
فراهم آوردن رفاه و آسايش و تحقق كفاف در زندگي براي تمامي اقشار اجتماع، از اهداف اساسي حكومت علوي بود كه زمينه ساز تعالي و بالندگي معنوي ميباشد. امام(ع) در حكمتي بليغ در اين باره ميفرمايند:
من اقتصر علي بُلْغَة ِالكفاف ِفقد انتظمَ الراحَة، و تَبوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ
هر كس به مقدار نياز اكتفا كند، آسايش و راحتي خود را فراهم آورد و گشايش و آرامش به دست آورد.(نهج البلاغه، حكمت371/513).
امام(ع) در حيطه حكومت خود، حداقل نياز معيشتي همگان را تأمين كرد و در راه فقرزدايي و تأمين معيشت گامهاي جدي برداشت. خود ميفرمايد:
ما اصبح بالكوفة احدٌ الّا ناعماً، اِنَّ اَدْناهم مَنزلَةً لَيأْكل البُرَّ و يجلسُ في الظِّلِّ، و يشْرَبُ من ماء الفرات
كسي در كوفه نيست كه در رفاه به سر نبرد، حتي پايين ترين افراد، نان گندم ميخورندو سرپناه دارند و از آب فرات ميآشامند.(بحارالانوار، ج40/327).
در هر حال امام(ع) به رفاه عمومي توجهي تام داشت و عمران و آبادي سرزمينها و تأمين شرافتمندانه و كرامت مدارانه مردمان را از اهداف حكومت ميدانست و همچنان كه در عهدنامه مالك آمده است حكومت را از ايجاد تنگنا و در مضيقه اقتصادي گذاشتن افراد بر حذر ميداشت و ضمن تلاش براي تأمين رفاه افراد تحت حكومت، به مالك توصيه ميكند كاركنان دولتي را از حيث مالي مستغنيكند تا به فسادهاي مالي آلوده نشوند. (اخوان كاظمي،1379)
بديهي است رفاه عمومي جز با توزيع عادلانه و به حق ثروتها و درآمدهاي جامعه تحقق پذير نيست و بدين سان ننگ استضعاف مالي، از دامن جامعه پاك ميگردد. امام(ع) اين امر را از وظايف و اهداف زمامداران شمرده است. (دلشاد تهراني، ج 1/149 ـ 150).
در ديدگاه اميرالمؤمنين عليهالسلام عامه مردم از جايگاه ويژهاي برخوردارند و اين جايگاه ويژه به هيچروي داير مدار مرام و مسلك و اعتقادات شهروندان، يا موافق و مخالف و يا منتقد بودن آنان نسبت به حكومت نيست، بلكه به صِرف قرار گرفتن افراد در قلمرو حكومت، توجه به امور آنان واجب شده و حاكم موظف است نسبت به رفع نيازها و فراهم آوردن امكانات رفاه و آسايش آنها اقدام كند.
جمله معروف حضرت در خصوص بيرون كشيدن خلخال از پاييك زن اهل كتاب كه فرمودند:
وَ لَقَدْ بَلَغَنِي
