
يافتن راهحل را پيدا نميكنند. نگراني مزمن در كودكان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر شبيه رفتار اجتنابي در كودكان مبتلا به فوبيهاي خاص است (کندال و پیمنتل، 2003)
2-6-2- شيوع و اختلالهاي همراه
اختلال اضطراب فراگیر همراه با اختلال اضطراب جدایی يكي از شايعترين اختلالهاي اضطرابي دوران كودكي است كه تقريباً در 3 تا 6 درصد همهي كودكان يافت ميشود. به طور كلي، اين اختلال در بين پسران و دختران به يك اندازه شيوع دارد و در بين كودكان و نوجوانان خردسال اندكي بيش از دختران نوجوان بزرگتر شايع است (استراوس23، ليس، لست و فرانسيس، 1988) كودكان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر به ميزان بالايي به ديگر اختلالهاي اضطرابي و افسردگي دچار ميشوند. اختلال اضطراب جدايي و بيشفعالي و نقص توجه از متداولترين اختلالهاي همراه با اختلال اضطراب فراگیر در كودكان پنج تا پانزده سال بهشمار ميرود، در صورتي كه افسردگي عمده و فوبي هاي خاص رايجترين اختلالهاي همراه در كودكان بزرگتر ميباشند. اختلال اضطراب فراگیر نه تنها با افسردگي عمده ارتباط دارد، بلكه افزايش خطر خودكشي، ناسازگاري اجتماعي و عزت نفس پايين را نيز موجب ميشود. همچنين اختلال اضطراب فراگیر به نظر ميرسد در خانوادههاي كمجمعيت در طبقههاي اجتماعي بالا، متداولتر باشد (مظفری مکی آبادی و فروع الدین اصل، 1389؛ ماسی24 و همكاران، 1999).
تقريباً نيمي از كودكان كه به دليل اختلالهاي اضطرابي براي درمان ارجاع ميشوند، كودكان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر هستند. اين، نسبت به بزرگسالان، بيشتر است. زيرا اين اختلال در بزرگسالي رايجتر است، اما عدهي بسيار كمتري از آنها براي درمان اقدام ميكنند. كودكان به دليل اختلالهاي همراه، همچون افسردگي يا افكار خودكشي، به احتمال قوي، بيش از بزرگسالان براي درمان ارجاع داده ميشوند (اسکینرینگ25، هودسان26 و راپی، 2000).
2-6-3- سن شروع ، سير و پيامدها
متوسط سن شروع اختلال اضطراب فراگیر در حدود ده تا چهارده سالگي است. تعداد نشانههاي اضطراب فراگير در كودكان بزرگتر بيش از كودكان خردسال است و آنها سطوح بالاتري از اضطراب و افسردگي را گزارش ميكنند، اما اين نشانهها ممكن است با افزايش سن كاهش يابند (استراوس، لست و همكاران، 1988) نشانههاي اضطراب فراگير شديد با گذشت زمان پايدار ميمانند؛ حتي در كودكاني كه براي درمان ارجاع نميشوند (مظفری مکی آبادی و فروع الدین اصل، 1389).
2-7- اختلال اضطراب اجتماعي
2-7-1- ویژگیهای تشخیصی
اختلال اضطراب اجتماعي يعني ترس مشخص و پايدار از موقعيتها يا عملكرد اجتماعي با بزرگسالان و همسالان كه آنها را در معرض مشاهدهي احتمالي قرار ميدهد و آشفته ميسازد. در نتيجه، آنها براي مدتي طولاني در اين موقعيت ها حاضر نميشوند يا به سختي ظاهر ميشوند و سعي ميكنند با ماسك شجاعت، ترس خود را پنهان كنند. كودكان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي تا مدتها پس از سني كه ترس از غريبه ها طبيعي است، از روبهرو شدن با افراد ناشناس اجتناب ميورزند. به هنگام حضور ساير كودكان يا بزرگسالان سرخ ميشوند، سكوت ميكنند، به والدينشان ميچسبند يا سعي ميكنند مخفي شوند (کلیکیلو و کی، 2005).
خردسالان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي علاوه بر اضطراب شديدشان در موقعيتهايي كه اغلب مردم هم در آن موقعيتها مضطرب ميشوند (مانند صحبت كردن در حضور ديگران)، ممكن است در پيش پا افتادهترين فعاليتها نيز مضطرب شوند – ارائهي مقاله در مقابل كلاس، بستن دكمههاي كت در حضور ديگران يا سفارش غذا در رستوران. اگر آنها در حضور جمع صحبت كنند، ميترسند در ميان صحبتهايشان تپق بزنند؛ آنها فكر ميكنند چنانچه سؤالي را مطرح كنند، مكن است احمق به نظر برسند؛ ميترسند اگر در حضور جمع غذا بخورند، غذا را روي زمين بريزند؛ يا اگر وارد اتاقي شوند، ممكن است پايشان به جايي گير كند و روي زمين بيفتند و دست و پاچلفتي به نظر آيند. (مارتین و ولکمار، 2007).
ملاكهاي تشخيصي اضطراب اجتماعي بر مبنای DSM -V
الف. ترس آشكار و مستمر از يك يا چند موقعيت اجتماعي يا عملكردي كه شخص در آن موقعيتها در معرض ديد اشخاص ناآشنا يا احتمالاً اضطراب را نشان دهد) كه موجب تحقير يا شرمندگي شود.
توجه: در كودكان بايد شواهدي مبني بر توانايي كودك براي برقراري روابط اجتماعي، متناسب با سن، با افراد آشنا وجود داشته باشد و اضطراب بايد در روابط با همسالان و نه فقط در تعامل با بزرگسالان روي دهد.
ب. قرار گرفتن در موقعيتهاي اجتماعي ترسآور تقريباً هميشه به اضطراب منجر ميشود كه ممكن است به شكل حملهي وحشتزدگي وابسته به موقعيت يا با زمينهي موقعيتي ظاهر شود.
توجه: اضطراب در كودكان ممكن است به شكل گريهكردن، قشقرق به راه انداختن، سفت كردن اندامها يا كنارهگيري و بيزاري از موقعيتهاي اجتماعي در حضور افراد ناآشنا، ابراز شود.
ج. شخص ميداند كه ترسش مفرط و غيرمنطقي است.
توجه: اين ويژگي مكن است در كودكان وجود نداشته باشد.
د. شخص از موقعيتها يا عملكرد اجتماعي ترسآور اجتناب يا آنها را با اضطراب يا پريشاني شديد تحمل ميكند.
كودكان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي، همانند كودكان مبتلا به فوبي خاص، داراي ترسي جداگانه هستند. با اين حال اين و گروه از كودكان، در اينكه از چهچيزي ميترسند، به طور مشخص با يكديگر تفاوت دارند. كودكان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي به احتمال قوي از مدرسه، صحبت در حضور جمع، قرمزشدن، يا خوردن و نوشيدن در حضور ديگران هراس دارند، در حالي كه اشخصا مبتلا به فوبي خاص، به احتمال زياد،از تاريكي، حيوانات كوچك، بلندي، حشرات يا آسانسور ميترسند. آشكار است كه هيچكس خجالت كشيدن در مقابل ديگران را دوست ندارد و همه ما اگر بتوانيم از اين امر اجتناب ميكنيم. در واقع، نزديك به يك پنجم مردم اظهار ميدارند براي اينكه در حضور ديگران خجالت نكشند از صحبت كردن در حضور جمع يا غذاخوردن در رستوران، اجتناب ورزند. اما، ترس از شيوهي عملكرد، بهنحوي كه موجب خجالت يا تحقير شود، در كودكان يا نوجوانان مبتلا به فوبي اجتماعي آنقدر فراگير است كه بهطور جدي در فرصتها و فعاليتهاي اجتماعي ديگر آنها اخلال ايجاد ميكند و غالباً منجر به تنهايي و رنج ميشود. اگر چه كودكان مبتلا به فوبي اجتماعي مايلند مورد علاقهي ديگران باشند، نگراني دائم دربارهي در معرض ديد ديگران قرار گرفتن يا پرداختن به كارهايي كه آنها را احمق جلوه دهد، مانع از شكلگيري هرگونه رفتاري ميشود كه دوست دارند با ديگران داشته باشند. چنانچه ديگران سعي كنند اين كودكان را به موقعيتهاي اجتماعي تشويق يا واردار كنند، آنها ممكن است گريه كنند، قشقرق بهراه بيندازند يا حتي بيشتر عقبنشيني كنند. در موارد خيلي شديد، كودكان به اختلال اضطراب اجتماعي فراگير مبتلا ميشوند. اين كودكان از اغلب موقعيتهاي اجتماعي هراس دارند، از ملاقات يا صحبت با اشخاص جديد ميترسند، از تماس با هر فردي خارج از نظام خانوادهي خود اجتناب ميورزند و حضور در مدرسه و مشاركت در فعاليتهاي تفريحي، در مجموع، برايشان خيلي دشوار است. (راکیل27 و همکاران، 2010).
اضطراب مربوط به اضطراب اجتماعي به قدري شديد است كه موجب بروز حالتهايي نظير سرخشدن چهره، لكنت زبان، تعريق، دل درد، افزايش ضربان قلب، لرزش يا حملهي وحشتزدگي كامل ميشود. نوجوانان مبتلا به فوبي اجتماعي همواره عقيده دارند كه واكنشهاي جسماني مشهودشان موجب ميشود تا احساس بي لياقتي نهفتهيانها، در معرض ديد ديگران قرار گيرد و باعث تحقيرشان شود. وحتي اين ديدگاه كه سايرين از ناآرامي آنها كاملاً آگاه هستند، موجب اضطراب يشتر در اين كودكان ميشود. كودكان مبتلا به فوبي اجتماعي در كي دور باطل منتظر بروز مشكل ناراحتي يا عملكرد ضعيف خود هستند، انتظاري كه با نزديك شدن به موقعيت ترسناك اضطراب بيشتري را در آن ها بر ميانگيزد و اين تنها به افزايش دلشوره و تشديد بيشتر نشانههاي جسماني آنها در آن موقعيت ميانجامد. در نتيجه، اين كودكان از موقعيتها يا فعاليتهاي اجتماعي از قبيل تماس تلفني با يك همكلاسي براي تكميل تكليفهاي ناقص، درخواست از معلم براي توضيح مطالب درسي، جواب دادن به تلفن يا قرار ملاقات، اجتناب ميورزند (اسکینرینگ28، هودسان و رپی، 2000).
اگرچه اضطراب اجتماعي و كمرويي گذرا به عنوان بخشي از رشد بههنجار تلقي ميشوند، نوجوانان مبتلا به فوبي اجتماعي، دچار اضطرابي ماندگار ميشوند. اغلب، اضطرابهاي آنان با تمركز بر خود همراه است كه به افزايش انتقاد از خود ميانجامد و نشانههاي هيجاني را تشديد ميكند. اين فرايند نزولي مارپيچي به بروز مشكلاتي جدي در كفايت اجتماعي و برقراري روابط دوستانه با ديگران منجر ميشود (سادوک، 2007).
2-7-2- شيوع، اختلالهاي همراه و سير
تقريبا 1 تا 3 درصد كودكان به اختلال اضطراب اجتماعي مبتلا هستند و تعداد دختراني كه به اين اختلال دچار ميشوند بيش از پسران است. دختران ممكن است اضطراب اجتماعي بيشتري را تجربه كنند، چون آنها بيش از پسران نگران صلاحيت اجتماعي هستند و براي روابط بين فردي اهميت زيادي قائلند. از ميان كودكاني كه به دليل اختلالهاي اضطرابي براي درمان ارجاع ميشوند، بيش از 20 درصد، براساس تشخيص اوليه، اختلال اضطراب اجتماعي دارند و در كودكاني كه به دليل ساير اختلالهاي اضطرابي ارجاع ميشوند، اختلال اضطراب اجتماعي متداولترين تشخيص ثانويه است. با اين حال، چون خجالت كشيدن در جامعهي ما رايج است و احتمالاً حتي وقتي اين كودكان دچار آشفتگي شديد ميشوند به مشكلاتشان توجه نميشود. اكثر اضطرابهای اجتماعي در افراد جوان ناديده گرفته ميشوند (مظفری مکی آبادی و فروع الدین اصل، 1389).
تقريبا دو سوم كودكان و نوجوانان مبتلا به فوبيهاي خاص، اختلال اضطرابي ديگري نيز دارند كه فوبي خاص يا ختلال وحشتزدگي، رايجترين آنها است. در برخي موارد، اختلال اضطراب اجتماعي شديد ميتوند فرد را براي ابتلا به اختلال وحشتزدگي و آگورافوبيا مستعد سازد. تقريبا 20 درصد نوجوانان مبتلا به فوبي اجتماعي، اختلال افسردگي عمده نيز دارند (سادوک، 2007؛ مظفری مکی آبادی و فروع الدین اصل، 1389؛ سادوک، 2007؛ مارتین و ولکمار، 2007).
2-8- عوامل سبب شناختی
نظريهها و علل بيشماري براي تبيين مباني اساسي ترس و اضطراب كودكان ارائه شده است، که در این بخش به خلاصهای از مهمترین آنها اشاره میکنیم. بررسي ترس و اضطراب در كودكان به كارهاي كلاسيك فرويد (1909/1953) بر روي هانس كوچولو، شرطي سازي ترس در آلبرت كوچولو توسط واتسون و رينر (1920) و كارهاي بهيادماندني بالبي (1973) در زمينهي دلبستگي اوليه يا فقدان آن بر ميگردد. اگر چه نسبت به هر يك از اين نظريهها و سودمند آن براي شناخت ترس و اضطراب در هشیاراضطراب، تأثيري عميق گذاشته است (نجاریان و داوودی، 1389).
2-8-1- دیدگاه روان تحلیل گری
فرضیه فروید این بود که نقش عمده اضطراب، هشدار این نکته به ایگو است که سائق نا هشیار ممنوعی دارد تلاش می کند تا به هشیار راه یابد و خود را متظاهر سازد. ایگو به این ترتیب گوش به زنگ و مراقب می شود که دفاع های خود را در برابر این نیروی غریزی تهدید کننده، تقویت و بسیج کند. فروید هراس را (یا چنانچه که او تا آخر عمر نامید، هیستری اضطرابی را ) نتیجه تعارض هایی می دانست که حول یک موقعیت ادیپی حل نشده در کودکی، شکل گرفته اند. و چون سائق جنسی در برزگسالی همچنان سبقه توام با گناه پرقدرت خودر ا حفظ می کند، بر انگیختگی جنسی باعث به را افتادن اضطرابی می شود که مشخصا ترس از اختگی است.هر گاه واپس زنی کاملا موفق نباشد، ایگو مجبور می شود دفاع های اضافی و یدکی خود را فرا بخواند. در بیماران مبتلا به هراس این دفاع در درجه اول عبارت است از جابه جایی29؛تعارض جنسی به جای این که معطوف شود به شخصی که آن را برانگیخته
