
صبح، ریشم را اصلاح میکنم و بعد دوش میگیرم.»، سپس پژوهشگر ممکن است به این پدیده برچسب مفهومی «راه و روش زندگی روزمره» بزند. هنگامیکه پژوهشگر، دیگر پیشامدها را بررسی کرده و با پیشامد اول مقایسه میکند، اگر به نظر رسید که همان پدیده را نشان میدهند، سپس این پیشامدها نیز برچسب مفهومی «راه و روش زندگی» دریافت میکنند. تنها با مقایسه پیشامدها و نامیدن پدیدههای مشابه با واژههای یکسان، نظریهپرداز میتواند واحدهای اصلی نظریه را روی هم جمع کند.»
بنابراین «مفاهیم»، واحدهای پایهای یا خُرد تحلیل هستند؛ زیرا از تصویر ذهنی و مفهومسازی از دادههاست که نظریه شکل میگیرد، نه بهتنهایی از خود دادههای واقعی (پندیت44، 1996؛ نقل در داناییفرد، و امامی، 1386).
به شکل 31 توجه کنید. همانگونه که در بالا گفتیم، پیشامدها، نشانههای مفاهیم هستند. تطبیق مستمر نشانهها، تحلیلگر را با شباهتها، تفاوتها و ثبات معنایی که منجر به ساخت یک مفهوم (مقوله) و ابعاد آن میشود، مواجه میکند (فرناندز، 2004).
در پژوهش حاضر بعد از پیادهسازی مصاحبهها و تبدیل آنها به متن، تکتک جملات، مفاهیم، کلمات، خاطرات و ایدههایی که مصاحبهکننده به زبان آورد موردبررسی قرار گرفت و کدگذاری آزاد و باز نسبت به قسمتهای موردنیاز صورت گرفت. در پایان بیش از 670 مفهوم یا کد اولیه به دست آمد که البته تعدادی از آنها تکراری بودند؛ راجع به نوع و یافتههای مربوط به کدگذاری در فصل چهارم مفصلتر بحث خواهد شد.
3-4 مرحله چهارم: کدگذاری محوری
وظیفه محقق در این مرحله، «دستهبندی و مقایسه»45 عناوین استخراجشده از دادهها است. این کار مستلزم صرف وقت و حوصله بسیار است، چراکه در ابتدا ارتباط بین آنها، چندان آشکار نیست، درواقع محقق خود را با انبوهی از دادههای خام روبرو میبیند که چندان به هم ربطی ندارند اما بهزودی پیوندهای نامرئی هویدا خواهد شد و زیبایی روش نظریه دادهبنیاد در این مرحله نهفته است (منصوریان، 1386).
با مقایسه مفاهیم مختلف میتوان زمینههای مشترک بیشتری را میان آنها کشف کرد که امکان طبقهبندی مفاهیم مشابه در قالب طبقهبندیهای یکسان را، فراهم خواهد سخت. پدیدآورندگان این نظریه، نام این فرایند مقایسه مستمر مفاهیم با یکدیگر را «روش مقایسه پایدار»46 یا «روش تطبیق مداوم» نامیدهاند (سلدن47، 2005).
با استفاده از فن مقایسه پایدار، زمینه ظهور ابعاد مشترک مفاهیم که همان کدگذاری محوری است، امکانپذیر گردید. حاصل این مرحله از فرآیند تحقیق، شکلگیری (مؤلفهها) است.
استراوس در مرحله کدگذاری محوری از چند اقدام اصلی بحث کرده که در جدول زیر نشان داده شده است (استراوس، 1987).
جدول 32: اقدامات اصلی کدگذاری محوری
1
بیان کردن ویژگیهای یک مقوله و ابعاد آنها؛ اقدامی که حین کدگذاری باز شروع میشود.
2
شناسایی شرایط گوناگون، کنش یا برهمکنشهای گوناگون و پیامدهای گوناگون مربوط به یک پدیده
3
ربط دهی یک مقوله به زیر مقولههایش؛ از طریق گزارههایی که چگونگی ربط آنها به همدیگر را مطرح میکنند.
4
جستجوی سرنخهایی در دادهها که بر چگونگی ربط دهیهای ممکن مقولههای اصلی به هم دلالت دارد.
در این پژوهش پس از کدگذاری محوری مفاهیم بهدستآمده، 27 مؤلفه حاصل شد که مفصل در فصل چهارم بحث خواهد شد.
جدول 33: ویژگیهای انتخاب یک مقوله محوری (لی48، 2001؛ نقل در داناییفرد و امامی، 1385)
1
آن مقوله باید محور باشد؛ یعنی اینکه، همه مقولههای اصلی دیگر بتوانند به آن ربط داده شوند.
2
باید بهکرات در دادهها ظاهر شود. این بدان معناست که در همه یا تقریباً همه موارد، نشانههایی وجود دارند که به آن مفهوم اشاره میکنند.
3
توضیحی که بهتدریج با ربط دهی مقولهها رشد پیدا میکند، منطقی و محکم است. هیچگاه دادهای بهزور استخراج نمیشود.
4
نام یا اصطلاحی که برای تبیین مقوله محوری به کار میرود، باید بهقدر کافی انتزاعی باشد تا بتواند در انجام تحقیق در دیگر عرصههای خرد و واقعی مورداستفاده قرار گرفته و ما را به سمت ایجاد یک نظریه عمومیتر هدایت کند.
5
هنگامیکه مفهوم به شیوه تحلیلی از طریق تلفیق با مفاهیم دیگر بهبود مییابد، نظریه از لحاظ عمق و قوت اکتشافی، رشد پیدا کند.
6
مفهوم همانقدر که قادر به تشریح نکته اصلی برآمده از دادههاست، قادر به توضیح دگرگونی نیز هست؛ یعنی اینکه، اگر شرایط تغییر یابد، اگرچه روشی که در آن پدیدهای بازگو میشود ممکن است تا حدی متفاوت به نظر برسد، تبیین هنوز به قوت خود باقی است. این مفهوم همچنین باید قادر به تبیین موارد متناقض یا جایگزین در چارچوب آن ایده محوری باشد.
3-5 مرحله پنجم: کدگذاری انتخابی
استراوس و کوربین، کدگذاری انتخابی را به همراه کدگذاری باز و محوری اینگونه تشریح میکنند:
«در کدگذاری باز، تحلیلگر به پدید آوردن مقولهها و ویژگیهای آنها میپردازد و سپس میکوشد تا مشخص کند که چگونه مقولهها در طول بُعدهای تعیینشده تغییر میکنند. در کدگذاری محوری، مقولهها بهطور نظاممند بهبودیافته و با زیر مقولهها پیوند داده میشوند. بااینحال، اینها هنوز مؤلفههای اصلی نیستند که درنهایت برای تشکیل یک آرایش نظری بزرگتر یکپارچه شوند، بهطوریکه نتایج تحقیق، شکل نظریه پیدا کنند. «کدگذاری انتخابی»، فرآیند یکپارچهسازی و بهبود مقولههاست» (استراوس و کوربین، 1998).
در این مرحله پژوهشگر در مورد اصلیترین مقوله پژوهش تصمیمگیری میکند. در این مرحله همه مقولههای ثانوی یا فرعی بهطور نظاممند، به مقوله هسته ارتباط داده میشوند. پژوهشگر باید این نکته را در نظر داشته باشد که در این مرحله، نتیجه کار باید یک مقوله و پدیده اصلی باشد و تحلیلگر باید با سبک و سنگین کردن پدیدههایی که به یک میزان برجسته و بارز به نظر میرسند، در مورد آنها تصمیمگیری کند که بهاینترتیب، یک مقوله اساسی به همراه مقولههای فرعی مربوط به آن نتیجهگیری خواهد شد (حریری، 1385). پژوهشگر با توجه به مراحل قبلی، به استحکام بیشتر مفاهیم و مؤلفهها میپردازد. در این مرحله در یک دستهبندی کلیتر، دادههای سازماندهی شده در قالب مؤلفههای گوناگون و در ابعاد محدودتری دستهبندی میشوند (آلن49، 2003).
در این مرحله از پژوهش، وجوه مشترک مؤلفههای به وجود آمده از مراحل قبلی، شناسایی شدند و با توجه به اشتراکات آنها در دستهبندی کلیتر و محدودتری ساماندهی شدند. درنهایت 27 مؤلفه بهدستآمده در مرحله قبل، در 5 بُعد دستهبندی شدند.
3-6 مرحله ششم: مدلسازی
در منابعی که به معرفی روششناسی نظریه دادهبنیاد پرداختهاند، این مرحله را دستاورد طبیعی مرحله کدگذاری انتخابی، دانستهاند و خوشبینانه اظهار داشتهاند که: تجزیهوتحلیل پایانی بهمنظور تکوین نظریه، در این مرحله، صورت میگیرد. با توجه ه مؤلفههای پدیدار شده از دل دادهها، در مورد رخدادها و موفقیتها، تصویر غنیتری از مفاهیم و مؤلفهها، فراهم میگردد. در رمزگذاری گزینشی، به پالایش یافتههای قبلی پرداخته میشود و با طی این فرآیند، درنهایت، چارچوبی نظری پدیدار میشود (چارمز50 و برایان51، 2008؛ نقل در مهرابی و همکاران، 1390).
تجربه نشان داد که ماهیت این مرحله، از مرحله قبل مجزا است. مدلسازی، مرحلهای است که نیاز به تفکر، ابتکار، خلاقیت و خبرگی دارد (مهرابی و همکاران، 1390).
در این مرحله بعد از بررسی چندباره مصاحبهها و مفاهیم و مؤلفههای استخراجی، مدلی جهت استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه به دست آمد.
3-7 آزمون نظریه
روششناسی نظریه دادهبنیاد، روشی برای تولید نظریه است، نه آزمون آن. بدیهی است که اگر در پژوهشی نیاز باشد که علاوه بر نظریهپردازی، آزمون نظریهها نیز صورت پذیرد، لازم است که از روشهای کمی و تجزیهوتحلیلهای مرسوم آماری استفاده گردد.
اما این مهم است که مشخص شود که آیا تبیین نظری شما برای مشارکتکنندگان معنا دارد و معقول است و برگردان دقیقی از وقایع و توالی آنها در خود فرآیند است. در نظریهپردازی دادهبنیاد، اعتبارسنجی52، بخش فعالی از فرآیند پژوهش است (کرسول، 2005). در خلال روال تطبیق مستمر در کدگذاری باز، پژوهشگر، بین دادهها و اطلاعات و مقولههای در حال ظهور، کثرت ایجاد کرد. همین فرآیند امتحان کردن دادهها در برابر مقولهها، در مرحله کدگذاری محوری نیز روی داد. پژوهشگر پرسشهایی مطرح کرد، که مقولهها را ربط داد و سپس به بین دادهها برگشته و به دنبال مدرک، پیشامد و وقایع گشت. پس از تدوین یک نظریه، نظریهپرداز دادهبنیاد، فرآیند را بهوسیله مقایسه آن با فرآیندهای موجودی که در پیشینه تخصصی یافت شد، اعتبارسنجی کرد. همچنین مشارکتکنندگان53 در این طرح، نظریه را مورد قضاوت قرار داده، و اعتبار آن را تأیید نمودند.
4 فصل چهارم: یافتهها، بحث و نتیجهگیری
4-1 مقدمه
در این فصل به ارائه مطالب و نتایج حاصله پرداخته میشود. همانطور که گفته شد تحلیل محتوا در نظریهپردازی دادهبنیاد همزمان با جمعآوری دادهها صورت میگیرد و عملاً نتیجهگیری نیز همزمان با تحلیل محتوا صورت میگیرد.
در این بخش با ارائه سؤال اصلی در مورد استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه مراحل گفتهشده جهت کدگذاری و مدلسازی به بحث گذاشته خواهد شد و نتایج حاصله ارائه میگردد.
4-2 سؤال اول پژوهش
مؤلفههای استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه چیست؟
همانطور که در فصل سوم بحث شد، پیرامون این سؤال، با توجه به مطالعات کتابخانهای بهعنوان راهنمای مصاحبه سؤالاتی طرح شد که البته به اقتضاء هر فرد، سؤالات مربوطه پرسیده شد. چون هدف یافتن استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه بود، یافتهها نیز متناسب با سؤال اصلی و کلی مورد کنکاش قرار گرفت.
مصاحبهشوندگان مطالب و نکات زیادی را در این رابطه عنوان داشتند که نهایتاً از مجموع 15 ساعت مصاحبه با ایشان، بیش از 300 صفحه متن بهصورت دقیق پیادهسازی گردید.
4-2-1 کدگذاری باز
همانطور که گفته شد، اولین گام در تحلیل دادههای خام، کدگذاری باز یا آزاد است. در این مرحله دادهها به بخشهای مجزا تقسیم شده و برای هر بخش عنوانی54 که معرف آن بخش باشد در نظر گرفته میشود.
در همان حال که قطعات معنیدار متن مشخص میشد، رمزگذاری نیز صورت میگرفت. بدینصورت که قطعات دادهها، با نمادها و کلمات توصیفی، نشانهگذاری شدند.
در انتها بیش از 670 کد اولیه از این متون استخراج گردید که در آن کدهای تکراری نیز دیده میشد.
در جدول زیر نمونهای از کدها که به دفعات بیشتری تکرار شده است، مشاهده میگردد.
جدول 41: نمونه آماری کدگذاری باز
ردیف
کد و مفهوم اولیه
تعداد دفعات تکرار
1
صبر و سعهصدر
21 بار
2
ریسکپذیری
14 بار
3
خلاقیت و نوآوری
13 بار
4
شناخت مشکلات دانشآموزان
12 بار
5
تصمیمگیری مشارکتی
12 بار
6
برنامهریزی عملیاتی سالانه
11 بار
7
شناخت و همراهی با مشکلات کارکنان
10 بار
برای پی بردن به نحوه کدگذاریها، بهعنوان نمونه مصاحبه با مصاحبهشونده شماره پنج در جدول صفحه بعد آورده میشود.
جدول 42: نمونه کدگذاری آزاد (مصاحبهشونده شماره 5)
جمله
کدگذاری آزاد
خیلی از مشکلات از طریق دانشآموز به ما منتقل میشود که باید آن را حل کنید.
ارتباط نزدیک با دانشآموز
شناخت مشکلات دانشآموز
نباید آنقدر شل بگیرید که خیلی باز و رها باشد، که باز هم افراد سوءاستفاده کنند و دانشآموز سوءاستفاده کند و ببیند و امینی گذشتش خیلی بالاست و من حتی تقلب هم میکنم، من را میبخشد میداند که اگر من این کار انجام بدهد من پای آن میایستم و یک خطوط قرمزی وجود دارد؛ یعنی خط قرمز صد در صد وجود دارد.
رعایت خطوط قرمز
