
خواب بيدار شود) از شرکت در نماز جمعه بازمانده باشد، اصل وجوب نماز با توجه به آيه اولي – ?اقم الصلاة لدلوک الشمس الي غسق الليل? – و اصل تکليف از او ساقط نميشود و از آنجا که نماز جمعه نمازي است که قضا ندارد بنابراين حکم اوليه وجوب نماز ظهر به قوت خودباقي است. مشابه چنين حالتي را ميتوان زمان ديگري نيز در نظر بگيريم و آن موقعي است که شخص نماز ظهر را به هر دليل نخوانده باشد و وقت غروب آفتاب رسيده باشد در چنين زماني وجوب آيه اول مبني بر نماز ظهر ساقط نميشود بلکه نوبت به نماز بعدي رسيده است. بنابراين اصل مبحث وجوب نماز جمعه تنها اختصاص به همان زوال آفتاب يعني وقت محدود آن تعلق دارد و بعد گذشت زمان آن ديگر بحثي تحت عنوان ارجح بودن نماز ظهر يا نماز جمعه معني نخواهد داشت. اما صرف نظر از ادله نقليه عقل چنين حکم ميکند که چون وقتي مجتمع سياسي و مذهبي در سراسر ايران برگزار ميشود،اشخاص مستقيماً از احوال سياسي، اجتماعي شهر خود، کشور خود بلکه جهان آگاهي پيدا ميکنند، رجحان عقلي اقامه نماز جمعه واضح و مبرهن است. به غير از اين همين که مردم يک کشور يا شهر هفتهاي يک بار جمع شوند اين تجمع براي شناخت مشکلات و پيدا کردن راه حل براي آن رجحان عقلي دارد.
بخش دوم: اقوال و ادله فقهاي اماميه مبني وجوب تعييني
