
رکعت واجب است بعد از خطبه.پس نماز آدينه در وجوب به مذهب شيعت موکدتر است از آنکه به مذهب فريقين.)20
تا اينجا از استدلال قزويني چنين برميآيد که شرايطي را که شيعه براي تحقق وجوب نماز جمعه تعيين کردهاند نشانگر آن است که آنها وجوب اين نماز را با تأکيدي به مراتب بيشتر از ديگران مطرح کردهاند. اين معنا همان سخني است که شهيد و ديگران از عماد الدين طبري در کتاب او به نام نهج العرفان الي هداية الايمان آوردهاند:
“ان الامامية اکثر ايجابا للجمعة من الجمهور و مع ذلک يشنعون عليهم بترکها حيث آنهم لم يجوزوا الايتمام بالفاسق و مرتکب الکبائر و المخالف في العقيدة الصحيحة”.21
عبدالجليل قزويني نيز باآنکه شرط اذن امام را براي وجوب نماز جمعهپذيرفته است در توجيه آن ميگويد چنانچه بر اساس شرايط ابوحنيفه با نبودن پيشهوري خاص در شهر، وجوب نماز جمعه ساقط شود چرا طبق قول شيعه يا فقد امام وجوب آن ساقط نشود؟ چگونه شرط ابوحنيفه با تمام بي اهميتيش رعايت ميشودولي به شرط شيعه توجهي نميشود؟ روشن است که قزويني خود اذن امام معصوم را شرط وجوب اقامه جمعه ميدانسته ولي از آنجا که گزارش اقامه اين نماز را در شهرهاي شيعه ميدهد گويا آن را برمبناي وجوب تخييري روا ميدانسته و يا تصور ميکرده نماز جمعه در اين شهرها را معمولاً حاکمان شيعه آنها برپا ميداشته و شيعيان نيز به هر دليل کمابيش در آن شرکت ميکردهاند. او در اين مورد مينويسد:
بحمد الله در همه شهرهاي شيعه اين نماز برقرار و قاعده هست وباخطبه و اقامت (امامت و جماعت) ميکنند و شرايط چنانکه در دو جامع به قم و به دو جامع اوه و يک جامع به قاشان و مسجد جامع ورامين در همه بلاد شام و ديار مازندران و انکار اين به غايت جهل باشد.22
ناگفته نماند که اين شهرها يعني کاشان و اوه جزء بلاد شيعهنشين بودهاند و نماز جمعه برپا ميداشتهاند، مثلاً شهر أوه در کنار شهر ساوه بود و الان هم هست. در آن زمان سنيها در شهر ساوه نماز جمعه نداشتند ولي شيعيان در شهر أوه نماز جمعه اقامه مينمودهاند و نيز اکثر بلاد مازندران و يک مسجد جامع در قم که همگي شيعه بودند اقامه جماعت داشتند نه اينکه اهل تسنن اقامه نموده و شيعيان شرکت کنند. از طرفي با مطالعه متون تاريخي مختلف به اين نتيجه ميرسيم که در قرون دهم، يازدهم و دوازدهم هجري قمري هر دو نظريه وجوب و تحريم اقامه نماز جمعه در غيبت،در رسالههاي متعددي که در اين دو قرن تدوين شد، اختيار شده است. همچنين در اين دو قرن و بيشتر در قرن سيزدهم، نظريه سومي در وجوب تخييري يا جواز اقامه نماز جمعه در غيبت مورد توجه قرار گرفته است حال چرا در طي قرون متمادي توجه به اين مسئله کمرنگتر بوده و تنها در اين برهههاي تاريخ به مبحث نماز جمعه بيشتر پرداخته شده، دلايل خاص خود را دارد که براياشناتر شدن خواننده با بحثاشارهاي به اوضاع سياسي و ديني در اين زمان لازم است. بنابراين با توجه به دلائلي که در سير تاريخي نماز جمعه ذکر آن گذشت، از آنجا که اهميت سياسي عبادي نماز جمعه در دوره صفويه بسيار چشمگيرتر از ساير دورانهاي تاريخي است.
1 – 2 – 2 – 2. بازنمايي اوضاع سياسي مذهب شيعه در ايران در زمان حکومت صفويه
دوره صفويه صرف نظر از اهميت سياسي خاصي که براي کشور ما دارد در بعد فرهنگ نيز تأثيرات عميقي را از خودبرجاي گذاشته است. اين درست است که ايران پيش از آن نيز وجودداشته و فرهنگ اسلامي بر آن حاکم بوده اما عصر صفوي تمام آنچه را از گذشته و همسايگان بر گرفت در قالبي نو ريخته و نظامي را پديد آورد که هنوز ما نيز حضور آن را در ابعاد گوناگون حيات فرهنگي و اجتماعي خود احساس ميکنيم. حکومتهايي که پس از صفويه بر سر کار آمدند همگي وامدار آنان بود و جز تغييرات صوري، کار عمدهاي انجام ندادند.در واقع کشور ما بعد از صفويه تا قبل از برخورد با فرهنگ جديد غرب، يکپارچگي و انسجام خود را داشت گرچه به دلايل متعددي انحطاط در آن رخنه کرده بود. دوره صفويه نظامي را شکل داد که متکي بر عناصر متعدد فرهنگي و سياسي و سرجمع ديني بود. تصوف، تشيع و فقاههت نيز مفاهيم عرفي و مهمترين آنها سلطنت، نقشهاي مهمي را در نظام بر عهده داشته ودر طول دويست و اندي سال، اين مفاهيم تأثير و تأثرهاي متقابلي را روي يکديگر بر جاي گذاردند.23
1 – 2 – 2 – 3. عوامل تاثيرگذار بر چگونگي نماز جمعه در برخي دورانهاي تاريخي
1 – 2 – 2 – 3 – 1. انعطافپذيري پادشاهان سلسله صفوي در برابر فقهاي اماميه
کساني که قائل به وجوب تعييني نماز جمعه بودند اساساً شرط وجود امام معصوم “عليهالسلام” و نايب خاص او را در عصر غيبت لازم نميديدند تا نيازي به سلطان باشد از اينرو ميتوان گفت مسئله از ديدگاه کليه فقها در بعد فقهي آن ارتباطي با سلطان نداشت اما در واقع چون بسياري از مسائل عملاً در محدده اختيارات سياسي و رسمي سلطان شيعه بود، از اين رهگذر تناقضي ميان قدرت فقيه و قدرت شاه به وجود ميآمد که با نوعي سازش ميان ان دو قدرت فيصله مييافت به اين ترتيب که هرچند امام جمعه را شاه تعيين ميکرد اما اجباراً بايستي فقيه جامع الشرايطي را بدين سمت منصوب نمايد و فقيه نيز که از نظر فقهي خود را نصب شده از ناحيه ائمه معصومين “عليهم السلام” ميدانست لزومي نميديد از اقامه جمعه خودداري کرده و حکم شاه و تعيين و انتصاب او را رد کند. از اين جهت نماز جمعه هم تقويت موضع فقيه بود و هم تقويت موضع شاه. شاه بر اين باور بود که ديانت خود را به هر طريقي ميبايست ثابت کند و بدين جهت ساختن مسجد شاه اصفهان به منظور اقامه جمعه و جماعت در آن به همين دليل بود و امام جمعه و جماعت اين مسجد رسماً از طرف شاه برگزيده ميشد و برخي به اقامه جمعه بهاشاره شاه شيعه در آن تصريح کردهاند.
اقامه جمعه تنها هدف حکومت صفوي نبود بلکه علما هم وقتي احساس ميکردند با اقامه جمعه نفوذ بيشتري به دست آورده و بدينوسيله سيستم مطمئني را براي حفظ نفوذ خود و طبيعتاً اقامه حدود شرعي و احکام اسلامي در اختيار دارند به اقامه آن اصرار ميورزيدند. از اين طريق بود که ائمه جمعه ميتوانستند بر کارهاي حکام محلي نظارت داشته و از پايمال شدن حقوق بسياري از محرومين جلوگيري کنند. بديهي است وقتي که تنها اجراي عرفيات در محدوده اختيارات حکام محلي قرار ميگرفت و نوعاً هم قانوني وجود نداشت که حکام در چارچوب آن عمل کنند، نفوذ علما و محبوبيتشان در دلهاي مردم و تعيين آنها به مقام شيخ الاسلامي و امامت جمعه، آنان را بهصورت سپري در مقابل تجاوزات حکام درميآورد. خود علما نيز از اين نفوذ براي برخي منافع شخصي بهره ميبردند.24
1 – 2 – 2 – 3 – 2. تشکيل مدارس جهت بحث و بررسي فقها
در کتاب بدرالزاهر به نقل از کتاب نفائس الفنون آمده است:
سلطان محمد خدابنده در سلطانيه قزوين مدرسهاي بنا کرد که در آن 5 نفر از فقهاي مذاهب خمسه را جمع نمود. يکي از آنها علامه بود که از فقهاي شيعي شمرده ميشد. سپس سلطان روزي از روزها که براي امامت جمعه آمده بود از علما در مورد وجوب نماز جمعه و اقامه آن پرسيد و سپس گفت: باشد که خداوند خواسته است که خاندان ما فراموش نشوند و هميشه در ياد مردم باشيم.25
1 – 2 – 2 – 3 – 3. بنا کردن مساجد جامع در شهرها جهت اقامه جمعه
روش امرا و حکام اين بودکه مسجد جامع را در نزديک دارالاماره يعني محل حکومت خود بپا کنندکه از همان دارالاماره به روزهاي جمعه به راحتي به مسجد بروند و امامت جمعه نمايند و بدين ترتيب مسجدي که در آن نماز جمعه اقامه ميشود در نزديکي همان جايي بود که محل حکومت و کار آنها بود. اعراب به چنين مسجدي مسجد جامع ميگفتند وغير عربها آن را مسجد جمعه ميناميدند. برخي از اين مساجد تا زمان حال هم باقي ماندهاند. ايران در زمان صفويه از توابع عراق بود و فقيه عراق نيز ابوحنيفه بود و همانطور که ميدانيم ابوحنيفه منکر مشروعيت نماز جمعه در روستاها ميباشد و شرط اقامه جمعه در نزد آنان اين است که در شهرهاي بزرگ برپا شود.26
1 – 2 – 2 – 3 – 4. تشکيل مجمع نماز جمعه
از وقايع قابل ذکر در دوران صفويه تشکيل مجمع نماز جمعه است که در زمان وزارت علي خان زنگنه بن علي خان (سال وزارت 108 ق) وزير شاه سليمان صفوي تشکيل شده تا حکم نماز جمعه را مورد بررسي قرار دهد. جزئيات تشکيل اين مجمع زياد معلوم نيست اما دو احتمال در علت تشکيل اين مجمع وجود دارد:
احتمال اول اينکه از آنجا که دولت عثماني حکومت صفويه را بر ترک احکام شرع تکفير ميکرد حکومت صفويه در ابتدا و در جهت رفع آن اتهام، اقدام به برپايي نماز جمعه در شهرهاي مختلف و نصب ائمه جمعه نمينمود اما با گسترش نماز جمعه در شهرهاي ايران، عدهاي از علماي اسلامي در اماکن دور از مرکز اصفهان همچون بحرين و مناطق نزديک قلمرو عثمانيها، صفويه را متهم به گرايش به اهل سنت مينمودند. صفويه براي رفع اين اتهام جديد، درصدد حذف منصب خاص امامت جمعه برآمدند. همچنان که مثل همين برخورد در مورد امام جمعه بحرين (علي بن جعفر متوفي 1131 ق) حاصل شد. زماني که ايشان به امر شاه سليمان، دست بسته به کازرون تبعيد و تا پايان عمر در آنجا باقي ماند هرچند در خصوص علت برخورد سلطان صفوي با شيخ علي بن جعفر در کتاب لولو بحرين، حسادت برخي از امراي بلاد بحرين و مورد اتهام قرار گرفتن ايشان در نامههاي امرا به شاه سليمان بيان شده است اما به نظر ميرسدتفکر و بينش جديد صفويه مبني بر حذف منصب امامت جمعه در تبعيد ايشان بيتاثير نبوده است. به دنبال اين چاره انديشي، شاه سليمان وزير خودشيخ علي خان زنگنه را امر نمود تا مجلسي از علما تشکيل داده در حکم نماز جمعه، وجوب يا حرمت يا غير آن بحث نموده آن را قطعي نمايند.
نتيجه مجمع نماز جمعه که در زمان صفويه و در زمان وزارت علي خان زنگنه بن علي خان تشکيل گرديد چه بود؟ آيا فقهاي شرکت کننده به رأي و نظر واحد رسيدند يا نه، چندان مشخص و معلوم نيست و چون پس از تشکيل مجمع برخي از ائمه جمعه از مقامشان عزل شده و اقامه جمعه در شهرهاي ديگر ايران ادامه يافت ميتوان گفت شايد مجمع به نظريه واحدي نرسيده و منظور از تشکيل آن بنا بر قول و احتمال دوم تأمين نشده است. با توجه به آنکه علي خان زنگنه به سال 1086 ق به وزارت رسيده و محقق سبزواري که نماينده ايشان در مجمع حضور داشتند به سال 1090 متوفي شدهاند. بنابراين تاريخ تشکيل مجمع در يکي از سالهاي مابين 1086 تا 1909 قمري است. گفته شده که محقق سبزواري شخصاً در اين مجمع شرکت نموده و شاگرد خود محمد سعيد رودسري (متوفي به سال 1090)و محمد سراب را فرستاد از جانب ايشان در مجلس تکلم نمايند. محمد سراب تنکابني متوفي 1124 شاگرد محقق سبزواري قائل به وجوب نماز جمعه در غيبت بوده و در رساله صلاه الجمعه خود استاد را در حکم وجوب جمعه تأييد و تقويت نموده است.27
1 – 2 – 2 – 3 – 5. جمع آوري خطبههاي نماز جمعه
ملا عبدالله افندي صاحب کتاب بساتين الخطبا اقدام به جمع آوري خطبههاي نماز جمعه نمود. بدون شک ايشان در نزد سلطان عثماني از قدر و منزلت والايي برخوردار بود و در استانبول در مجلس سلطان کرسي مخصوص خود را داشت و وجه عمده شهرت ايشان به افندي نيز همين است. ملا عبدالله افندي و بسياري از خطبههاي ابن نباته را انتخاب کرده در کتاب بساتين الخطبا آورده است.28
4. مشکلات اقامه نماز جمعه در دوره صفويه
رضوي کاشاني از منتقدان وضعيت ديني جامه در اواخر عهد صفوي رسماً به پيوند ائمه جمعه و جماعت با حکومت و رياست خواهي برخي از انان که به همان دليل به اقامه جمعه روي آوردهاند و اينکه امام جمعه صاحب نفوذ اجتماعي بوده و از نظر او باعث بروز مشکلاتي براي روحانيون مخصوصاً از لحاظ اخلاقي شده را ذکر کرده است.29
بيشتر کساني که قائل به وجوب تعييني و يا وجوب تخييري اقامه نماز جمعه در غيبت بودهاند داراي مناصب حساس در جامعه بودهاند. از طرفي با مطالعه شواهد تاريخي متوجه ميشويم مثلاً شهيد ثاني در اوج قدرت صفوي حاضر به سکونت در ايران نشده و حتي براي آنکه گرفتار
