
السَّلامةَ وَ الصَّلاحَا
مِنَ الْخَبَرِ الَّذيِ قَدْ کان باحا
(اسحاق موصلي؛ 1970: 103)
ترجمه
1- به حمد و ستايش پروردگار پرداختم آن هنگام که صبحگاهان تو را تندرستي داد و بدنبال آن به تو سلامتي و صحت بخشيد.
2- ما از صبحگاهي ميترسيديم که خبر از ناله و شيون به گوش برسد.
جمله (خداوند را پاس ميگويم) در برگيرنده معناي دعا است و شاعر آن را به هنگام عافيت ممدوح از مريضي و ناراحتي بر زبان جاري ميکند و به خاطر اين عنايت خداوند در حق ممدوحش او را سپاس ميگويد، مصراع دوم بيانگر عاطفهي صادق شاعر در قبال ممدوحش ميباشد زيرا نگران سلامتي او ميباشد و ميبينيم که او عبارت (ما ميترسيم) را بکار ميگيرد تا بيان کند که کسي در آن جا وجود دارد که در اينترس با او همراهي ميکند و اينکه همگي نگران حال ممدوح بودهاند.
همان طور که دعا با صيغهي (سلام) از جانب بحتري (وفات 284 هـ) در حق يوسف بن ابي سعيد آمده است:
1- عَليکَ السَّلامُ أَيُها الْقَمْرُ البَدُر
وَلازَالَ مَعْمُورَاً بِاَيامِکَ العمُرُ!
(بحتري؛ 1972: 2/893)
ترجمه
1- سلام بر تواي ماه شب چهارده و عمر همواره به روزگار تو آباد باد.
و بر معنا تأکيد ميکند و خودش آن را در ممدوح تکرار ميکند و ميگويد:
1- سلامُ کُلَّما – قِيلَ سَلامُ –
عَلي سَعدِ العُفاةِ اَبي سَعيد!
(همان؛ 1/579)
ترجمه
1-تا آن زماني که سلام گفته ميشود، بر ستاره خوشبختي طالبان فضل و بخشش، ابوسعيد سلام باد.
سلام يک درود اجتماعي است که داراي يک دلالت خاص ديني و اجتماعي است لفظ سلام به معناي دعا در چند جاي مختلف قرآن کريم آمده است، از آن جمله ?وَ إذا جَاءَکَ الَّذينَ يُؤمِنُونَ بِايَاتِنا فَقُل سَلَامٌ عَلَيْکُمْ? (انعام؛/54)
بحتري در محقق شدن سلامت ممدوح خودترديد به خود راه نميدهد که خود و ديگران را فداي او کند از آن جمله قول او در مدح ابوبکر محمد بن فضل بن عباس است که ميگويد:
1- فِداؤُکَ مِنْهُم مَنْ لَيْسَ يَدْرِي
2- فَعشِْ بِسَلامَةٍ وَ أنْعِمِ هَنِيئَا
وَ يَعْلَمُ کَيْفَ مَدْحِي مَنْ هَجائِي
بِطوُل الْعُمر في عِزَّ البَقاءِ
(همان؛ 1/47)
ترجمه
1- از ميان آنها کساني که نميدانند و درک نميکنند که مدح مرا از درباره آن که هجوم نمود تشخيص دهند فداي تو باد.
2- به سلامت زندگي کن و گوارا باد برتو از نعمتها استفاده کن با عمري طولاني در عزت.
همچنين در مورد حسن بن وهب ميگويد:
1- بِأبيِ أَنْتَ، يَا ابْنَ وَهَبٍ وَ أمِّي
وَ خُوؤُلتَي فيِ طيَي و عمُوميِ!
(همان؛ 4/2061)
ترجمه
1- اي ابن وهب پدر و مادرم فداي تو باد و همچنين دائيها و عموهايم نيز در قبيله طئي نيز فداي تو باد.
فدا شدن بر سر زبان مردم جاري گشته است اما بحتري از اين هم فراتر رفته است تا جايي که خود و پدر و مادر و دائيها و عموها يش را نيز فداي محبوب و ممدوح ميکند و در اين امر يک مبالغه مد نظر شاعر است تا با آن، توجه ممدوح و محبت او را نسبت به خود جلب کند همانطور که اين صيغههاي دعايي از تملق و طمع شاعر ناشي ميشود و چه بسا که اين تصوير در نهايت وضوح و شکل آن در مدح محمد بن يوسف ظاهر ميشود که شکايت تنگدستي خود را نزد او ميبرد.
1- نَفْسيِ تَقيکِ وَ وَالَديَّ کُلاهُما
2- ثِقْلُ الْخراجْ عَليَّ دَين مؤَلمٌ
و َجَميعَ مَن وَلَدا مِنَ الأسْواءِ
وَلَدَيْکَ مِمَّا أَشْتَکِيه دَوَائِي
(همان؛ 1/44)
ترجمه
1- جان خودم و پدر و مادرم و تمامي افراد بشر فداي تو.
2- سنگيني بار زندگي به من فشار آورده است و اين امر براي من درد آور است دواي درد من که از آن نالانم در نزد توست.
شاعر کلمات مدح و ثنا را با زباني مجازي که سرشار از شاعريت اوست، براي ممدوح به کار ميبرد. اين متن بيانگر حالت دروني شاعر خدمتگزار به افراد ثروتمند و پول دار است. (الفاخوري؛ 1377: 513)
4-1-3-02 دعا براي پيروزي خلفاء و رجال دولتي بر دشمنان
از جمله اشکال دعا که درباره خلفا و رجال دولتي گفته شده است، دعا در حق آنها براي پيروزي بر دشمنانشان است بخصوص هنگامي که دولت اسلامي در حال جنگ پياپي با دشمنان خارجي بود، از آن جمله شعر ابوالعتاهيه(وفات 211 هـ) در مورد مدح هارونالرشيد بعد از پيروزي بر پادشاه روم و فتح هرقله ميباشد:3
1- اَلا نـادَتْ هِرْقِـلةُ بـِاْلخَـرابِ،
2- غداهارونُ يُرعـدُ بـِاْلمَنـاـيَا،
3- وَرايـاتٌ يَحـِلُ النـَّصُر فيـهـا،
4- أَميرُاْلمومنينَ ظَفَرْتَ، فَأَسْلمْ
مِنَ الْمَلکِ المُوفَّقِ للِصوابِ
و َيَبْرَقُ بـِاْلمُـذَکَّرهِ القَضـابِ
تـَمَّر کـأنـَّها قِـطَعُ السَـحـاب
و أبْـشـِر بـِاْلغَــنيـمـةِ وَ الايـابِ
(ابو العتاهيه؛ 1427: 66-65)
ترجمه
1- آگاه باش که هرقله نداي ويراني سر داد از جانب پادشاه موفق در کار خير است.
2- هارون شروع به تهديد مرگ نمود و با شمشيرهاي بران و آبديده ظاهر شد.
3-و پرچمهايي که پيروزي در آنها حتمي شده است به حرکت در ميآيند و گويي پارههاي ابر هستند.
4- اي امير مؤمنان پيروز شدي پس سالم و تندرست باشي و تو را بشارت باد به غنايم و بازگشت از ميدان جنگ.
شاعر بعد از آن که زمينه را براي ممدوح خود با بيان ويژگيها و قدرت و هيبت او در جنگ و هجوم ناگهاني او بر دشمنان همانند برق از جهت سرعت و قدرت آماده ميکند، دعا را در متن آورده و براي او آرزوي سلامت و پيروزي مينمايد و با لقب (امير المومنين) که شاعران آن را در سايه دولت عباسي فراوان به کار ميبردند. مورد خطاب قرار ميدهد:
اين لقب در قرن اول هجري اختصاص يافت و کاربرد آن در قرن دوم هجري رايج شد، (نجم العبيدي؛ 2003:105) اين لقب با وجود پيچيدگيهايش داراي يک بعد ديني است، در ضمن دعا طلب سلامت براي خليفه نهفته است که با گفتن کلمهي “بشارتباد” به او به جهت پيروزي در جنگ و بازگشت پيروزمندانه همراه با غنايم است، دعاي سلامت براي خليفه يک معناي اضافي به پيروزي ميبخشد چرا که سلامت به او فرصت دوبارهاي براي ورود به جنگهاي جديد با دشمنان براي دفاع از مملکت اسلامي ميبخشد.
ابوتمام(وفات 229 هـ) براي معتصم پس از پيروزيش در جنگ عموريه دعا ميکند، و حالات دروني خليفه و سربازانش را توصيف ميکند و ميگويد:
1- خَلـيفةَ اللهِ جازِي اللهُ سَعْيـکَ عَنْ
2- بَصَرْت بِالراحةِ الْکُبري فَلَمْتَرَها
جُرثُومةِ الدَّين وَ الْاسلامِ و الحَسَبِ
تُنـالُ إلـاّ عـَلَي جِـسـْرٍ مِـنَ التَـعَــبِ
(ابوتمام؛ 1427: 1/44-43)
ترجمه
1- اي خليفه خداوندي خداوند پاداش تلاش تو را از اسلام و دين و حسب و نسب بدهد.
2- تو چشم بصيرت را به سوي آسايش و راحتي بزرگ، باز نمودي پس دست يافتن به آن را نديدي مگر بر پلي از سختي و رنج.
شاعر به خليفه معتصم رو ميکند و از خداوند متعال ميخواهد که به او مهمترين پاداش به جهت نقش و جايگاهش در کارزار عطا کند. دعا با صيغه(جزا دهد) آمده است، تأثيرپذيري بيت دوم براي اين آمده است تا اشاره کند که خليفه خواهان راحتي و بهره مندي از خيرات کشورش در قصرش نيست بلکه او فقط خواهان آن نوع راحتي است که بعد از سختي حاصل ميشود و با اين کار، دعا را به صفات ممدوح و فضايل او مرتبط ميسازد.
در مواردي نيز شاعران در شعر خود به بيان دعا براي پيروزي فرماندهان لشکري و کارگزاران حکومتي پرداختهاند و از آن جمله است دعاي ابونواس( وفات 198 هـ) براي پيروزي فضل بن ربيع بر دشمنان که ميگويد:
1- فَااللهُ يُعْطيکُ الشَبرْ
2- وَ اللهُ مَنْ شاءَ نَصَرْ
وَ فـي أعـاديکَ الظَـفرْ
وَ اَنْتَ إنْ خِفْنا الحَصَرْ
(ابونواس؛ 1407: 336)
ترجمه
1- خداوند متعال به تو فراخي و گسترش و خير عطا کند و در مورد دشمنان به تو نصرت و پيروزي ببخشد.
2- خداوند هر کسي را که بخواهد پيروز ميگرداند اگر ما بترسيم تو حصار و پشتيبان ما هستي.
شاعر به دو شيوه براي ممدوح خود دعا ميکند: يکي اينکه خداوند خير و غنيمت جنگي نصيب او کند زيرا اغلب درآمدهاي دولت از غنيمتها يي است که در جنگها و پيروزيها آن را به دست ميآورند. (ضيف؛2006:56-44) دوم اين که: خداوند پيروزي بر دشمنان را نصيبش کند
بحتري( وفات 284 هـ) در مدح ابو سعيد محمدبنيوسفثغري طائي که از بزرگ فرماندهان معتصم بود ميگويد:
1-أَحْسَنَ اللهُ في ثَوابِکَ عَنْ ثَغـْ
2-کانَ مُسَتْضْعِفا فَعَزَّ، وَ مَحْروُ
رِ مُضاعٍ أَحْسَنْتَ فِيه البَلاءَ
ماً فأَجَدي، و مُظلِماً فأََضاءَ
(بحتري؛ 1972: 1/16)
ترجمه
1- خداوند ثوابت را نيکو گرداند از دهاني ضايع کننده که بلا را در آن نيکو گردانيدي.
2- فقير و بيچاره بود پس عزت يافت و محروم بود حالش نيکو گشت و تاريک بود، پس نوراني گشت.
شاعر به بيان فضايل ممدوح ميپردازد و براي او دعا ميکند که خداوند ثوابش را نيکو گرداند، زيرا او توانسته است يکي از بندرهاي اسلامي را باز پس گيرد و اعلام ميکند که ممدوح فردي مخلص و نجات دهندهي امت اسلامي است، در سطر دوم به حالت مردم در اين مکان اشاره ميکند قبل از آن که اين فرمانده آن را به آغوش دولت اسلامي باز گرداند. قبل از آن که مستضعف و محروم و مظلوم بود بعد از باز گرداندنش، عزيز و نوراني شد کنايه از متحول شدن وضعيت به شکل نيکوست و با اين کار شخصيت فرماندهي ممدوح را بيان ميکند که ترس و وحشت را در قلب دشمنان و شادي را در قلب مسلمانان ايجاد کرده است، او به ممدوح حالتي از قداست ميبخشد تا در آن تأثيرگذار باشد و هداياي بيشتري از اين راه کسب کند.
از جمله مکملهاي دعا براي پيروزي، اين است که شاعران براي کساني که خبر پيروزي فرماندهان جنگي را برايشان ميآورند دعا ميکردند از آن جمله گفتار علي بن جهم (وفات 249 هـ)در مورد پيغام آوري بود که فتح ارمنستان را اعلام کرد.
1- اَهْلا وَ سَهْلاً بّکَ مِن رَسُولٍ
جِئْتَ بِما يَشفي مِنَ الغَليلِ
(علي بن جهم؛ 1959: 174)
ترجمه
1- خوش آمدياي پيام آور؛ خبري آوردي که درد دل را شفا ميبخشد.
بشار بن برد (وفات 168هـ) هم در اين رابطه مي گويد :
1- فَجَزي اللهُ عَنْ اخيکَ ابْنِ سِلمٍ
حِينَ قلَّ الْمَعْروفُ خَيرَ الْجزاءِ
(بشار بن برد؛ 1402: 2/227)
ترجمه
1-خداوند پاداش تو را از طرف برادرت ابن سلم بدهد زماني که کار نيک بهترين پاداش را کم شمرد.
شاعر دعا ميکند که خداوند به او (والي بصره) در قبال کار خيرش(هدايايي که به شاعر داده است) پاداش خيرش دهد و با ذکر شبه جمله (از برادرت) يک ارتباط محکم ميان خود و ممدوح ايجاد ميکند، و
شاعر نابيناست جبران پاداشهاي ممدوح برايش امکان پذير نيست جز از طريق شعر و دعا کردن براي او “همانند يک جايگزين کردن وجداني به هنگام از دست رفتنيهاي درون”
و اين صيغهي دعايي (خداند جزاي او را بدهد) از جمله معناهايي است که فراوان در نزد شاعران تکرار شده است و بحتري(وفات284 هـ) آن را در مدح پدر نوح (عيسي بن ابراهيم) که نويسندهي فتح بن خاقان بود به کار برده است و ميگويد:
1- جَزيَ اللهُ ابا نُوحٍ
2- وَ تَمَّت عندهُ النِعماءِ
جَزاءَ المُحْسن المُجْمل
فهو المُنعم الْمُفْضِل
(بحتري؛ 1972: 3/1714)
ترجمه
1- خداوند پدر نوح را جزاي خير و پاداش نيکو و زيبا دهد.
2- و نعمتها را در نزد او کامل گرداند زيرا خداوند نعمت دهنده و بخشنده است.
بحتري صيغهي دعايي (خداوند او را پاداش خير دهد) را به کار برده است که از جمله دعاهاي دوست داشتني است.
شاعر دريافته است که به ستايش و تشکراز ممدوحي ميپردازد که به او هدايا بخشيده است و از خداوند ميخواهد که او را جزاي خير دهد و در قبال کار خيرش پاداش دهد. دعا براي ممدوح يک زمينهي مشترک ميان ممدوح و شاعر و مايه کسب درآمد است. زيرا که شاعر در دعا کردن مبالغه ميکند تا به هداياي زيادي از طرف ممدوح برسد، همچنين، لفظ(شفاعت) در دعا به
