
ف کردهاند:
1. برنامهریزی
2. سازماندهی
3. بسیج امکانات و منابع
4. هدایت و رهبری
5. تصمیمگیری
6. نوآوری و خلاقیت
7. ارتباطات
8. نظارت و ارزشیابی
همچنین رساله دکترای مهدی زیرک (1388) با عنوان «بررسی استانداردهای حرفهای رؤسای دانشگاهها بهمنظور ارائه چارچوب مناسب برای ارتقای کیفی مدیریت آموزش عالی» و مقاله غلامی، شیربگی و صیادی (1391) با عنوان «بررسی خصوصیات مدیران آموزشی موفق ازنظر معلمان: تلاش در جهت ساخت مقیاسی استاندارد برای مطالعه ویژگیهای مدیریت موفق مدرسه» به چشم میخورد. بهصورت رسمی نیز در سال 1381 وزارت آموزشوپرورش اقدام به تشکیل دفتری تحت عنوان «دفتر بهبود کیفیت و راهبری استانداردها» باهدف تهیه و تدوین شاخصهای استاندارد منابع انسانی در آموزشوپرورش و بهکارگیری روشهای بهبود کیفیت و ارتقای بهرهوری مطابق با این استانداردها و بومیسازی آنها بر اساس تجربیات داخلی نمود. این دفتر در اسفندماه سال 1382 اولین و بهنوعی تنها همایش خود را برگزار نمود که در آن نظرات مختلفی درزمینه استانداردسازی آموزشوپرورش مطرح شد. از میان 160 مقاله پذیرششده در این همایش 35 مقاله تحت کتابی با عنوان «استاندارد و استانداردسازی در آموزشوپرورش» به چاپ رسید که دراینبین حدود 7 مقاله بهطور مستقیم و غیرمستقیم بهصورت کلی به استانداردهای مدیران آموزشی و منابع انسانی آموزشی پرداخته است.
جالبتوجه است که با مروری بر اسناد تاریخی میتوان به استانداردهایی برای تعلیم و تربیت در نظریات دانشمندان اسلامی قرنهای 3 و 4 دستیافت. دراینبین ابن سحنون و اخوانالصفا پیشرو در تعیین ملاک و شاخصهایی برای دانشآموزان، معلمان و حتی سیستم آموزشی بودهاند؛ بهعنوانمثال شایستگیهای معلمان ازنظر اخوانالصفا، به شرح زیر است:
1. عالم و عارف به حقايق اشيا و امور
2. یقین بهروز جزا
3. عالم به احکام دین
4. آگاه به امور آخرت
5. دانا به احوال معاد
6. هوشمند و دارای بهره هوشی بالا
7. خوشخلقی و خوش ذهنی
8. عدم تعصب به مذهبی خاص
9. رفاقت با دانشآموزان
10. عدم آموزش به ناشایستگان (بهشتی و دیگران، 1388)
2-2 استانداردسازی
2-2-1 اصول استانداردسازی
مهرداد یگانه (1379) برای استانداردسازی 5 اصل را معرفی میکند:
اصل اول: استاندارد کردن عمل سادهسازی است که مستلزم کاهش تعداد بسیاری از موضوعات است.
اصل دوم: استاندارد کردن فعالیتی است اجتماعی و اقتصادی که بر اساس توافق عمومی حاصل میشود.
اصل سوم: نشر یک استاندارد بهخودیخود ارزشی ندارد مگر اینکه به اجرا درآید.
اصل چهارم: استاندارد کردن از طریق تهیه یک استاندارد، انتخاب و سپس تثبیت آنچه انتخابشده است انجام میگیرد.
اصل پنجم: استانداردها باید در فواصل زمانی معین موردبازنگری و در صورت لزوم مورد تجدیدنظر قرار گیرند. معمولاً اکثر کشورها یک دوره پنجساله را برای بازنگری و تجدیدنظر در نظر میگیرند.
همچنین کمیته اجرایی فعالیتهای فنی در آمریکا در خصوص اصول استانداردسازی بایدها و نبایدهایی را مشخص کرده است (جابری مقدم، و خنیفر، 1386):
استانداردها باید:
1. با زبان ساده و قابلفهم برای عموم بیان شوند.
2. تنها شامل اطلاعات بخصوصی باشند.
3. بر روی عملکرد نهایی محصول تمرکز داشته باشند.
4. شامل یک سیستم بازخورد در مورداستفاده از معایب برای بهبودهای بعدی باشند.
استانداردها نباید:
1. مانع از نوآوری شوند.
2. مردم را در نظر نگیرند.
3. زمان چرخه تولید را افزایش دهند.
4. چگونگی ساخت چیزی یا انجام خدمتی را به شما بگویند.
5. شامل اطلاعاتی باشند که بدون استفاده از داده بهدستآمدهاند.
قورچیان و محمودی (1383) اذعان دارند که برای استانداردسازی عوامل انسانی در سازمانهای آموزشی باید به شرایط زیر توجه کرد:
1. استانداردها توسعهای و منعطف هستند. برای این منظور باید طیفی از عملکردهای قابلقبول ایجاد شود.
2. استانداردها نیازمند طیف گستردهای از ابزارهای ارزیابی و سیستم ارزیابی جامع و مستمرند.
3. استانداردها دسترسی متعادل به محتوای پرمعنی را فراهم میسازند،
4. استانداردها به ایجاد مجموعهای متناسب برای اجرای استانداردها منجر میشود،
5. استانداردها در حکم کاتالیزور برای سایر اصلاحات عمل میکنند.
2-2-2 انواع استاندارد
در مقالات و نظرات محققین دستهبندیهای مختلفی از انواع استاندارد آمده است:
با توجه به توسعه نهضت استانداردسازی در آموزشوپرورش کشورهای گوناگون انواع استانداردها در سازمانهای آموزشی استفاده میشود که مهمترین آنها عبارتاند از:
الف) استانداردهای محتوا: استانداردهای محتوایی عبارتهایی برای مشخص کردن محتوای دانشی هستند که فراگیران باید یاد بگیرند.
ب) استانداردهای عملکرد: عبارتهایی که سطح عملکرد مورد انتظار از فرد را بر اساس اهـداف، وظـایف، مسئولیتها و شایستگیهای عملکردی تعیین میکند. (قورچیان، و محمودی، 1383)
همچنین استانداردها بر اساس دودسته اصلی عینی و ذهنی به شرح ذیل است:
1. استانداردهای عینی: مبتنی بر نتایج قابلسنجش هستند:
1-1- استانداردهای مهندسیشده: نتایجی را بیان میکنند که باید به آن رسید تا به اهداف کلی دستیافت.
1-2- استانداردهای تاریخی: مبتنی بر نتایج پیشین هستند تا با مقایسه نتایج فعلی با آن امر برنامهریزی تسهیل شود.
1-3- استانداردهای مقایسهای: مبتنی بر نتایج بهدستآمده بهوسیله دیگران در کسبوکار مشابه است.
2. استانداردهای ذهنی: استاندارهایی که مبتنی بر ترجیح شخصی است و هیچ نتیجه خاص قابلاندازهگیری ندارند. این استانداردها ممکن است دربرگیرنده ترجیح شخص، پیشداوری، سوگیری و انتقادهای غیرملموس باشند.
جابری مقدم و خنیفر (1386) انواع استاندارد را ازنظر سطوح اجرا به 5 دسته زیر تقسیم کردهاند:
1. استانداردهای کارخانهای
2. استانداردهای شرکتی
3. استانداردهای ملی
4. استانداردهای منطقهای
5. استانداردهای بینالمللی
2-2-3 روشهای استانداردسازی
بررسیهای مربوط به ارزشیابی عملکرد منابع انسانی نشان میدهد که برای رسیدن به استانداردهای عملکرد، که عوامل متنوع درونسازمانی و برونسازمانی در شکلگیری آن نقش اساسی دارند، به چهار روش میتوان عمل کرد:
1. تحقیقات کتابخانهای و الگوبرداری از نمونههای موفق،
2. مشاهده عملکرد افراد موفق و اثربخشی فعالیتی که نیاز به استاندارد شدن دارد،
3. از طریق روش معیارهای سنجش به معنی الهام گرفتن از موقعیتهای بسیار شبیه در محیطی مـتفاوت.
4. از طـریق نظرسنجی 360 درجهای (بازخورد 360 درجهای نظرسنجی همهجانبه با شرکت نمونههایی از کل طیفهای مخاطب) در زمینه شایستگیهای فردی و سپس استخراج استانداردها از طـریق تـحلیل نـتایج.
2-2-4 مبانی نظری مدل استانداردسازی
بر اساس بررسیهای کتابخانهای در حکم پشتوانه نظری، باهدف ارتقای روایی محتوا و غنای علمی و پژوهشی مجموعهای از نظریهها استخراج گردید (قورچیان، و محمودی، 1386):
1. نظریه مهارتهای مدیریتی
بر اساس نظریه کاتز و گریفین27، مدیران برای انجام دادن وظایف مدیریتی باید دارای مهارتهای خاصی باشند که عبارتاند از:
1. مهارت ادراکی، 2. مهارت انسانی، 3. مهارت فنی، 4. مهارت ارتباطی، 5. مهارت تشخیصی، 6. مهارت تصمیمگیری، و 7. مهارت در مدیریت زمان.
2. الگوی شایستگی مدیران
بر اساس الگوی بویاتزیس28، شایستگی مدیران شامل موارد زیر است:
1. دانش، 2. مهارتها، 3. ویژگیهای شخصیتی، 4. نگرش و بینش، 5. اعتبار عمومی، 6. اعتبار حرفهای.
3. نظریه مدیریت کیفیت جامع
بر اساس نظریه دمینگ29، اصول مدیریت کیفیت جامع عبارت است از:
1. توجه به خواستههای مشتری، 2. تأکید بر کیفیت، 3. پیشگیری و بازرسی، 4. تصمیمگیری بر پایه اطلاعات، 5. بسیج امکانات و تخصصها، 6. بازخورد.
4. نظریه استانداردهای عملکرد منابع انسانی
بر اساس نظریه کیث30، مؤلفههای استاندارد عملکرد منابع انسانی عبارتاند از:
1. عبارتی که رفتار را مشخص کند، 2. فهرستی از معرفهایی که چگونگی شناسایی رفتار را بیان کند، 3. قضاوت درباره میزان شایستگی در عمل.
5. نظریه نقشهای مدیریتی
بر اساس الگوی رفتاری مینتزبرگ، ده نقش مدیریتی ارائهشده برای مدیران عبارت است از:
1. رئیس تشریفاتی، 2. رهبر، 3. رابط، 4. ناظر، 5. توزیعکننده، 6. سخنگو، 7. کارآفرین، 8. حلال مشکلات، 9. تخصیص دهنده منابع، و 10. مذاکرهگر.
3 فصل سوم: روششناسی
این پژوهش با روش دادهبنیاد انجام شده است. در ادامه مراحل طی شده، توضیح داده میشود.
3-1 مرحله اول: سؤالات و فرضیات
ازنظر کوربین و استراوس (2008) منابعی که در روش نظریه دادهبنیاد، مسئله پژوهش از آنها نشأت میگیرد، عبارتاند از:
1. فردی آگاه به موضوع و دارای تخصص در زمینه پژوهش میتواند مسئله پژوهش را بیان کند.
2. مسئله پژوهش بعد از بررسی پیشینه مطرح میشود.
3. مسئله پژوهش ممکن است از تجربه شخصی و حرفهای پژوهشگر ناشی شود.
4. مسئله پژوهش ممکن است از خود پژوهش نشأت بگیرد.
در نظریه دادهبنیاد، سؤالات باید چنان دقیق تعریف شوند که پژوهش را در مسیر مناسب هدایت کنند و از طرفی باید آنقدر منعطف باشند که انعطافپذیری در پژوهش را فراهم نمایند. وقتی سؤالات بنیادی پژوهش تدوین شدند و پژوهش در مسیر خاص خود قرار گرفت میتوان به مرحله مصاحبه رفت (داناییفرد، الوانی، و آذر، 1386).
در ابتدا بر اساس ماهیت مدیریت مدارس متوسطه، و پژوهشهای موجود درباره استانداردها و شایستگیهای مدیریت مدارس، «راهنمای مصاحبه» تدوین گردید که در آن تعدادی سؤال اولیه به شرح زیر در نظر گرفته شد:
o چه ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی موردنیاز مدیریت مدرسه است؟
o مدیر به چه علوم و دانشی نیازمند است؟
o آیا مدرسه نیازی به ارتباط با دانشگاه دارد؟
o تصمیمگیریها در مدرسه چگونه انجام میشود؟
o برنامهریزی درسی و آموزشی چگونه باید انجام شود؟
o نحوه و میزان جذب منابع مالی و مادی چگونه است؟
o برای حفظ و ارتقای منابع انسانی چه کاری میتوان انجام داد؟
o نحوه تعامل با معلمان باید چگونه باشد؟
o نحوه تعامل با دانشآموزان باید چگونه باشد؟
o نحوه تعامل با کادر باید چگونه باشد؟
o نحوه تعامل با والدین باید چگونه باشد؟
o نحوه تعامل با اداره آموزشوپرورش باید چگونه باشد؟
o با چه نهادها و افرادی در جامعه باید ارتباط داشت؟
o نظارت بر فعالیتها و ارزیابی آن در مدرسه چگونه صورت میگیرد؟
در روش نظریه دادهبنیاد پژوهشگر بدون هیچ پیشفرضی وارد پژوهش شده و سعی مینماید نظریه خود را فقط بر مبنای یافتههای پژوهش شکل دهد. در نتیجه هر چه سؤالات کلیتر مطرح شوند صحیحتر است. البته اگر سؤالات بهصورت بسیار کلی مطرح گردد ممکن است مقولههای مؤثر در مدیریت استاندارد مجال بروز و مطرحشدن پیدا نکنند، مخصوصاً در مصاحبه با اساتیدی که ممکن است به شکل مشخص و سازمانیافته به مدیریت استاندارد و استانداردهای شغلی مدیریت مدرسه فکر نکرده باشند، لذا پس از بررسی سؤالات پیشنهادی تصمیم گرفته شد که علاوه بر سؤال کلی درباره استانداردهای شغلی مدیریت مدارس متوسطه، هر زمان که مصاحبهشوندهها حضور ذهن کافی برای ارائه مطلب نداشتند برحسب نیاز به مقولات کلی حوزه استانداردهای شغلی که با مرور پژوهشها و مبانی نظری تدوین شده است، نظر مصاحبهشونده در این رابطه پرسیده شود.
البته با توجه به وضعیت کنونی آموزشوپرورش عملاً نظرات مدیران مدارس بسیار محدود صورت میگرفت که بهمنظور عمق دهی به کار پژوهش، سؤالات مذکور پرسیده میشد.
3-2 مرحله دوم: جمعآوری دادهها
دادههایی که توسط نظریهپرداز دادهبنیاد برای تشریح
