
اگر به حالت مردگي تو را رها کنم و تو را به صورت لاشهاي ضعيف و ناتوان رها کردهام و اين غيرممکن است.
3-حتما به زودي تو را زنده و سالم ديدار خواهم کرد در حالي که شنوا و بينا و بر بهترين حالت هستي.
متن با بهره مندي از اين فرمايش خداوند متعال از زبانهارون نبي (ع) شروع ميشود، که فرمود: ?قالَ يَابْنَ أُمَّ…? (طه/94) تا رابطه دوست داشتن ميان خود و برادرش را بيان کند سپس براي او دعا ميکند و خود و مالش را فداي او ميکند، انسان اگر به محبت کسي به درجه والايي نرسد خودش را فداي او نميکند، در اصل عرب اين عبارت را براي دعا و اظهار محبت و ستايش به کار ميبرد. (ابن منظور؛ 1408: 10/205) و اشاره به جايگاه عاليش در نزد او دارد. (پايه و اساس و جايگاه ناله و زاري و ناداني او بوده است) مفردات موجود در اين مصراع از يک جوشش عاطفي سرچشمه ميگيرد که تصور ميشود متاثر از باطن شاعر است که خود از جدايي برادرش تحت تأثير قرار گرفته است. از جمله شکلهاي دعا براي برادر، قول ابن عيينه (وفات 198 هـ) است که ميگويد:
1- حَفظ اللهُ اُخْوَتيِ حَيثُ کانوا
2- فِتْيةً نازِحُونَ عَنْ کُلِّ عيبِ
مِنْ بِلادِ سارينَ اَوْ مُدلِجِينا
وَ هُمْ في الْمَکارمِ الْأولُونا
(ابي الفرج اصفهاني؛ 1418: 291-290)
ترجمه
1-خداوند برادرانم را هر جا که هستند حفظ کند از سرزمينهايي که شبانه در آن حرکت ميکنند.
2- برادرانم جواناني به دور از هر گونه عيب هستند و از جهت مکارم و ويژگيهاي اخلاقي در رتبه اول قرار دارند.
جمله دعا از فعل ماضي و لفظ جلال الله تشکيل شده است (حفظ الله) يعني خداوند آنها را حفظ و مراقبت نمايد.
شاعر دعايش را به جمله(هر جا که باشند) مرتبط کرده است تا شامل مکانشان شود و به”تسارين و مدلجينا” در بيت اول ختم ميکند تا شامل زمانشان شود و با اين کار دعا را از زمان گذشته به زمان حال و آينده کشانده است، سپس دعايش را با مدح برادرانش همراه کرده است و ادامه ميدهد که برادرانش از هر گونه عيبي به دورند و از جهت ويژگيهاي اخلاقي نيز در اوجند.
علي بن جهم(وفات 249 هـ) نيز براي برادرش دعا ميکند در حالي که روزگار ميان آنها جدايي افکنده است:
1-أبلْغ (اَخانا) تَوليَ اللهُ صُحْبَتةَ
2- و أنَّ طَرفّي مَوْصُولٌ بِرُويَتهِ
أنيّ و إنْ کُنتَ لا اَلقاهُ اَلقاهُ
وَ إن تَباعَدَ عَنْ مَثوايَ مَثواهُ
(علي بن جهم؛ 1959: 104)
ترجمه
1- به برادرم که خداوند همراهي او را عهده دار گشته است اين پيام را برسان که من هر چند به او نرسيده ام به او خواهم رسيد.
2- و همانا چشمانم به ديدارش خواهد رسيد هر چند که جايگاهش از جايگاهم دور است.
اين جمله دعايي (خداوند همراهي با او را عهده دار گشته) اعتراضي است براي بيان دو هدف: يکي دعا براي او به اين که خداوند امور او را عهده دار شود و او را حفاظت کند و تحت حمايت خود بگيرد و دوم اين که شدت اشتياق و ناراحتيش را در دوري از برادرش بيان کند و شاعر از طريق جناس ناقص ميان (لا القاه/ القاه) تأکيد ميکند که اين جدايي مانع ديدارش نميشود. و بيت دوم بيانگر اين تفکر است که او در فکر و خيالش حاضر است با وجود اين که از هم دور هستند.
4-1-05 دعاي شاعران براي دوستانشان
صداقت بر پايه دوستي و رحمت و نصيحت استوار است و اهميت آن در نياز دروني انسان به ارتباط با شخصي همانند با خود اوست که با آن همنشين گردد و در کنار آن غمهايش از ميان برود و همنشيني حسي و معنوي براي غربتش باشد.
دوستان صادق از ارزشهاي اجتماعي محسوب ميشوند که جامعه را پايدار ميکنند. پس محبت و برادري در ميان مسلمانان يک هدف و سرانجام ديني است زيرا خداوند متعال ميفرمايد:?إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ…? (حجرات/10)و ضرب المثلي ميگويد: چه بسا برادرت راکه مادرت نزاييده است. (ميداني؛ 1955: 1/320) اگر برادر داراي ارتباط جسمي باشد، دوست داراي ارتباط روحي است. دوستان جايگاهي رفيع در نزد بشري دارند، انسان بدون دوستان هيچ چارهاي جز گوشه نشيني و در خود فرو رفتن ندارد. دوستي داراي جايگاه مهمي در رشد و نمو اجتماعي سالم هر فرد است. (الخزيمي؛ 2005: 1/68)
شاعران داراي دوستاني بودند که آنها را دوست ميداشتند و اسرار خود را نسبت به آنان فاش و آشکار ميکردند و احساساتشان را از شادي و ناراحتي بيان ميکردند، شاعران در قصايدخود براي دوستانشان دعا ميکردند و براي آنها آرزوي سلامت و تندرستي در دنيا، و عفو و بخشش در آخرت مينمودند از آن جمله دعاي ابونواس( وفات 198 هـ) براي يک دوست مريض است که آرزوي شفا و سلامتي او را از خداوند طلب ميکند.
1-يا مَريضاً زادَ قَلْبي مَرَضاً
2- صَرفَ الرَّحمنُ لِي عَنْکَ الْأذي
وَ بَرْغَمي کانَ ذا لا بِالرِضّا
وَ بِنَفْسي قَيَّدُ أسْوءَ الْقَضا
(ابونواس؛ 1407: 434)
ترجمه
1- اي مريضي که بر درد قلبم افزودي و اين درد قلبم بر خلاف ميل من بود نه از رضايت و خشنودي ام.
2- خداوند براي من درد و آزارت را بر طرف کند و بدترين قضا و قدر با جان من از تو برطرف نمايد.
شاعر براي دوست مريضش با يکي از نامهاي خداوند (رحمن) طلب شفا ميکند زيرا خود خداوند در قرآن کريم چنين راهنمايي فرموده است که:?وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها…?(الرحمن/180)
از نظر ادبي چنين برداشت ميشود که: از تعلق جار و مجرور (لي) به فعل (صرف) اندازه عشق و علاقه شاعر و ارتباط آن با دوست مريضش ظاهر ميشود، زيرا دور گشتن آزار و اذيت از دوستش را به منزله دور گشتن آن از خودش قلمداد کرده است و اين امر بيانگر مدت زمان تحت تأثير قرار گرفتن و غم او براي دوستش ميباشد، سطر دوم نيز براي تأکيد بر اين معنا آمده است، شايد اين گونه هم نباشد، بلکه اين مبالغهاي باشد از طرف ابونواس که از محبت خانوادگي و محبت پدري محروم بوده است و زير سايه يک گسستگي شديد خانوادگي بزرگ شده است. (زغلول سلام؛ بي تا: 64) او تلاش ميکند که اين محبت را در دوستانش جايگزين کند و به تمايل فطري نفس خود به اين که ميان جامعه برگردد تا احساس رشد و بالندگي نمايد پاسخ مثبت ميدهد. گاهي دعا به سرزنش نزديک ميشود از آن جمله قول ابو العتاهيه(وفات 211 هـ ) در دعا براي دوستش ابن يقطين است که ميگويد:
1-أمَّا عَلمْتَ، جَزاکَ اللهُ صالِحةُ،
2-أخي ارُيدُکَ لِلدُّنيا، وَ عاجِلُها،
وَزادَکَ اللهُ فَضلاً، يا ابْنَ يَقطينِ
وَ لا اُريُدکَ يَوْمَ الدِّينِ لِلدَّينِ
(ابو العتاهيه؛ 1427: 405)
ترجمه
1-اي ابن يقطين، خداوند جزايت را به خير بدهد و بر فضيلت تو بيفزايد.
2- آيا ندانستي که برادرت تو را براي دنيا و موارد فوري و ضروري آن ميخواهد نه براي روز قيامت و براي دين.
شاعر دو جمله دعايي در اينجا آورده است: (جَزاکَ اللهُ صالِحَ?َ) و (زادَکَ اللهُ فَضْلاً) که براي دعا مناسب است.(صالِحاً) و (فَضْلاً) که هر دو نکره هستند که مفيد عموم و شمول دهند و هر دوي آنها دلالت بر بخشش ميکنند، و اين بدان جهت است که ذهن گيرنده را آماده کند و در پي آن از او طلب بخشش و هديه کند زيرا ابن يقطين هر سال بدون اين که شاعر چيزي درخواست کند به او هدايايي ميبخشيد، زماني که بخشش اين هدايا کند شد و يا متوقف شد شاعر اين ابيات را برايش سرود. (فيصل؛ 1964: 654)
و عماره ابن عقيل (وفات 239 هـ) هم که به حال دوستش خالد، دلش ميسوخت درباره وي چنين گفت:
1-رَحِمَ اللهُ خالداً، فَلَقَدْ ما
2- لَمْ يَمْتُ مُوسِراً مِنَ الْمالِ لکنْ
تَ حَميداً، وَ عاشَ ذا أفضالِ
مُوسِراً مِنْ مَحامدٍ وَ فَعالِ
(عماره بن عقيل؛ 1973: 71)
ترجمه
1- خداوند خالدرا رحمت کند؛ به راستي که او به نحوي شايسته و نيکو فوت کرد و با فضيلتهاي زيادي زندگي کرد.
2- در حالت ثروتمندي و جمعآوري مال نمرد بلکه در حالتي مرد که به دنبال ويژگيها و امتيازات نيکو و پسنديده بود.
شاعر دلش به حال دوستش ميسوزد و براي او طلب بخشش ميکند. زيرا که او شايستهي آن بود. چرا که او در ميان مردم فردي پسنديده بود به جهت خير و کارهاي نيک فراوان. بيت دوم براي تأکيد اين معنا از طريق تأکيد مدح شبيه به ذم آمده است زيرا ثروت و بي نيازي را از او نفي ميکند و چه بسا که اين يک صفت مذموم باشد اما منظور شاعر از آوردن آن اين است که بر چيزي مهمتر از بينيازي مادي تأکيد کند و براي او صفات معنوي را ثابت کند که عربها به آن افتخار ميکنند، او داراي ويژگيها و رفتارهاي برگزيده و نيکوست ، همچنين شاعر براي دوستش کعب بن ربيعه دعا ميکند و ميگويد:
1-ألا للهِ درَّ الْحُي کَعْبِ
ذَويِ الْعَددِ الْمُضاعِفِ وَ الْخُيولِ
(همان؛ 70)
ترجمه
1-خداوند جايگاه و مکان و محل کعب را پاداش خير دهد که داراي اسبان و عددهاي زيادي است.
دعا در اين متن با صيغه (لِلِه دُرَّ الْحيَ کَعْبِ) يعني خداوند تو را از خير و بخشش خارج نسازد، در اصل اين ضرب المثل براي هر آن چه که انسان از آن تعجب کند آورده ميشود. (ميداني؛ 1955: 2/191) الفاظي که اين بيت را تشکيل ميدهد براي تأکيد بر اين معناست، زيرا با”الا” استفتاحيه شروع شده که براي تأکيد است. و وصف آن به (الحي) يعني سرسبز و کسي که به او نفع و زندگاني بخشنده شده است. و کسي که بر آنها بخل نميورزد زماني که قحط سالي و خشکسالي ميآيد بنابراين از خداوند ميخواهد که مال و اسبان او را زياد کند.
لازم به ذکر است که اشاره کنيم به دوستي ميان شاعران، پس شاعران داراي دنيايي مخصوص به خود هستند؛ چون داراي احساسات لطيف و شاعرانه هستند و از طرفي دنياي آنها پر است از حسادت و ناراحتي ميان آنها به جهت پيشرفت يکي از آنها و عدم پيشرفت ديگري، بنابراين زبان شعري آنهااغلب هجو است، اما اين امر سبب نشده که آنها دوستانشان را مدح نکنند و يا بعد از مرگشان براي آنها مرثيه سرايي نکنند و براي آنها دعا ننمايد، و از جمله اين موارد دعاي حماد عجرد(وفات 161 هـ ) براي دوستش مطيع بن اياس است که از جهت ديوانگي و بيديني هم مرام شاعر است:
1- کُلَّ شَيءٍ ليِ فَداءٌ
لِمُطيعِ بْنِ إياسِ
(حماد عجرد؛ 2001: 67)
ترجمه
1- همه چيزم فداي مطيع بن اياس.
شاعر مخصوصا براي دوستش (مطيع) دعا ميکند و آن چه را که در اختيار دارد در راه او فدا ميکند بنابراين او با دعا از جريان دروني خود خبر ميدهد و هر آن چه که از احساسات خود در برابر دوستش از آن شرم دارد بيان ميکند.
ابوتمام (وفات 229 هـ )نيز براي دوست شاعر خود به نام علي بن جهم به هنگام بدرقه او در يکي از سفرهايش دعا ميکند و ميگويد:
1-لا تَبْعَدَنْ أبْداً وَ لا تَبُعد فَما
2- إن يُکدِ مُطْرِفُ الأخاءِ فاتَّنا
أخلاقُکَ الْخُضرُ الرَّبا بِأباعِدِ
نَغُدو وَ نَسْريِ في إخاءٍ تالدِ
(ابوتمام؛ 1427: 250)
ترجمه
1- هرگز دور نشو و از ما دور نشو که اخلاق نيکو و شايسته تو از ما دور نگردد.
2- اگر جانب دوستي کمرنگ گردد بدان که به راستي ما شب و روز به دنبال يک برادري در حال گسترش و افزايش هستيم.
و همان طور که ابوتمام براي دوست شاعر خود به نام اسحاق موصلي دعا ميکند و ميگويد:
1- نَفْسيِ فِداؤکَ وَ الْجِبالُ و أهلُها
فِي طِر مِساءَ مِنَ الْحُروبِ بَهيِم
(همان؛ 2/133)
ترجمه
1-جانم و کوهها و ساکنان ان در شبهاي تاريک از جنگلهاي پيچيده و مبهم فداي تو باد.
4-1-06 دعاي شاعران براي دوستدارشان (معشوقه شان)
عشق (دوستداري): اين که يک حالت خود جوش است که احساسات يک فرد نسبت به فردي ديگر بر آن بنا نهاده شده است و يا اين که احساسات يک فرد نسبت به چيزي است که تمامي احساساتش را بر آن پايهريزي کرده است. انسان در خلال اين عاطفه و احساس نياز به ارتباط، با ديگران پيدا ميکند و اين حالت در افراد مختلف، متفاوت است زيرا حالتهاي دروني عاشق و معشوق و شخصيت آنها متفاوت است و نيز اين حالات با توجه به مکان و
