
نعمت تو را از رسيدگي در باره ايشان غافل کند، چه عذر تو براي آنکه کار کوچکي را به علت پرداختن به کار مهمي فرو گذاشتهاي پذيرفته نيست؛ پس از آنان غافل مشو و از رسيدگي به احوال ايشان از روي کبر و غرور خودداري مکن، و در جستجوي کار و بار کساني از ايشان باش که مردمان به چشم حقارت در آنان مينگرند و دستشان به تو نميرسد، و براي رسيدگي به کار ايشان مرداني را برگمار که از خدا بترسند و فروتن باشند و احوال ايشان را به تو گزارش کنند. سپس در حق ايشان چنان به کار برخيز که پوزشخواه تو در روز ملاقات خدا باشد، زيرا که اينان در ميان رعيت از همه بيشتر نيازمند آناند که حقشان به عدل داده شود. حق هر کس را به او بده، و به احوال خانواده يتيمان و سالخوردگان بيوسيله که خود روي سؤال ندارند برس. اين کار بر واليان سنگين است، و هر گونه اداي حقي سنگين است، و خدا آن را بر کساني سبک ميکند که خواستار عاقبت نيک باشند، و نفس خود را به شکيبايي عادت دهند، و به درستي آنچه خدا به ايشان وعده کرده است يقين داشته باشند.”
نکتهاي که در کلام حضرت (ع) مشاهده ميشود اين است که افرادي که براي شناسايي فقرا تعيين ميشوند بايد انسانهاي پرهيزگار و مورد اعتمادي باشند و احوال فقرا را دقيق، درست و دور از اغراض ناپسند گزارش دهند تا اين بودجه خاص در اختيار فردي که واقعاً نيازمند نيست قرار نگيرد و در حق نيازمندي هم ظلمي نشود.
4-2-1-3- اصلاحات در نظام مصرف
سياست مداران غربي همواره کوشيدهاند توسعه يافتگي را آرزوي ممالک در حال توسعه جلوه دهند و اين در حالي است که توسعه يافتگي غربي، از منظر آنان چيزي جز تبديل شدن به مستعمره غرب و زايل شدن فرهنگهاي بومي ملتها نيست.
سطح و شکل مصرف افراد و اقشار جامعه، الگوي مصرف آنها را به وجود ميآورد. به عبارت ديگر، الگوي مصرف در برگيرنده کميت و کيفيت اقلام مصرفي افراد و خانوارهاي جامعه است، که تحت تأثير استاندارد مصرف، درآمد، موقعيت اجتماعي و غيره تغيير مييابد. افزايش درآمد بر سطح مصرف اثر ميگذارد، اما ميزان تأثير آن بر شکل مصرف متغير است. به عبارت ديگر، وقتي درآمد افزايش يابد، مصرف همه اقلام مورد نظر همزمان افزايش نمييابد، بلکه به عنوان مثال در جامعه شهري با افزايش مصرف کالا، درصد مخارج مربوط به اغذيه کاهش مييابد و در نتيجه سهم بيشتري از درآمد افزايش يافته، به کالاهاي بادوام داده ميشود. البته اين امر در جوامع مختلف متفاوت است.
غرب در صدد است با توليد نيازهاي کاذب به مصرف گرايي بيحد و اندازه اصالت ببخشد و براي اين کار دست به هر اقدامي زده است. در مقابل اسلام براي الگوي مصرف نسخهي متفاوتي پيچيده است، اسلام معتقد است با قناعت و رضايت به تقدير الهي در کنار تلاش، پرهيز از اسراف، تکيه بر ارزشهاي بنيادي و ترويج روحيه ايثار و انفاق ميتوان زندگي به دور از مصرف گرايي و تجملات داشت. مصرف گرايي (اسراف) در مقابل مصرف بهينه قرار دارد و يکي از آسيبهاي جدي رشد و توسعه منابع ملي به شمار ميرود.
اميرالمؤمنين علي (ع) نيز در دوران حکومتي خويش از اين موضوع غافل نبودهاند و با توصيههاي مکرر سعي در اصلاح فرهنگ مصرف داشتهاند؛ چرا که به فرموده خودشان “سَبَبُ الْفَقْرِ الْإِسْرَاف” (ليثي، 1376). فعاليتهاي حضرت (ع) را در اين حوزه ميتوان به سه بخش تقسيم کرد که عبارتاند از:
الف) فرهنگسازي در جهت مصرف صحيح
همانطوري که در احاديث فصل قبل آمد، يکي از مهمترين علل به وجود آمدن فقر مصرف گرايي و تنوع طلبي است (ليثي، 1376) و اگر فرهنگ مصرف در بين مردم مبتني بر قناعت نباشد، هيچ مالي آنها را بينياز نميکند. (تميمي، 1410 ق)
لذا توصيه به مصرف صحيح و فرهنگسازي در اين زمينه از اقدامات مهم اميرالمؤمنين (ع) براي مبارزه با فقر بوده است؛ حتي ساير اهلبيت (ع) هم با اين که منصب حاکميت جامعه اسلامي را در اختيار نداشتهاند در اين زمينه تلاش زيادي کردهاند که در ادامه بعضي از سخنان گهربار ايشان در راستاي فرهنگسازي مصرف صحيح ذکر شده است. نکته مهم اين که هم تحقق الگوي فقر ستيز به صورت بسيار جدي نيازمند بسترهاي اخلاقي و فرهنگي است و هم عدم تناسب اخلاق ديني با اخلاق مطلوب اقتصادي به تضعيف اهداف و کارکردهاي دين و ارزشهاي اخلاقي آن در جامعه ميانجامد. (خاندوزي، 1385)
قابل ذکر است از آنجايي که اين راهکار هزينه خاصي به دنبال ندارد يکي از بهترين روشهاي پيشگيري از فقر در جامعه است.
الف-1- حرمت اسراف و وجوب توقف بر کفايت
فرهنگ ديني ما به خوبي ابعاد و انواع مختلف اسراف را ترسيم ميکند و به انسان مسلمان ميآموزد که چگونه خود را از سقوط در اين ورطه حفظ کند. يکي از علماي اخلاق اسلامي در تعريف اسراف و انواع آن ميگويد:
“اسراف، به معناي تجاوز از حد و زيادهروي کردن است و آن يا از جهت کميت است که صرف کردن مال است در موردي که سزاوار نيست هر چند به مقدار درهمي باشد و يا از جهت کيفيت است و آن صرف کردن مال است در موردي که سزاوار است، لکن بيشتر از آن چه شايسته است و از همين رو بعضي صرف مال را در موردي که سزاوار نيست تبذير گفتهاند و صرف مال را در زيادتر از آنچه سزاوار است، اسراف دانستهاند.” (دستغيب،1390)
اگر جامعه به سمت و سوي اسراف و افراط در مصرف و تبذير و ريخت و پاش رود دچار فقر ميشود؛ زيرا مصرف بهينه و مناسب و به ميزان کفايت است که موجبات رشد و شکوفايي اقتصادي را فراهم ميآورد و اسراف، درهاي فقر را به سوي جامعه ميگشايد. امام علي (ع) فرمودند:
أَدِقُّوا أَقْلَامَکُمْ وَ قَارِبُوا بَيْنَ سُطُورِکُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّي فُضُولَکُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِي وَ إِيَّاکُمْ وَ الْإِکْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِينَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَار (مجلسي، 1403 ق، ج 105، ص 41)
“قلمهاي خود را ريز سر کنيد، سطرها را نزديک به هم بنويسيد، هيچ چيز زيادي ننويسيد، مقصود را هر چه فشردهتر بنگاريد، مبادا زيادهروي (اسراف) کنيد؛ زيرا اموال مسلمانان (اموال عمومي جامعه)، نميتواند کمترين زياني را تحمّل کند.”
امام علي (ع) در روايتي ديگر مصرف به مقدار نياز را اسراف نميداند و ميفرمايند:
فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً وَ اذْکرْ فِي الْيوْمِ غَداً وَ أَمْسِک مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِک وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِيوْمِ حَاجَتِک أَتَرْجُو أَنْ يعْطِيک اللَّهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِين (صبحي صالح، 1414 ق، ص 277)
اسراف را رها کن و ميانهروي در پيش گير و امروز به ياد فردا باش و از مال به اندازه ضرورتت نگه دار و اضافي آن را براي روز نيازمنديات در قيامت با صدقه و انفاق پيش فرست
روايتي از پيامبر اکرم (ص) در همين باب نقل شده که بدين شرح است:
رسول خدا (ص) به شتر چراني گذر کرد و کسي را فرستاد تا از او شير بخواهد شتربان گفت: آنچه در پستان شتران است صبحانه قبيله است و آنچه در ظرفهاست شام ايشان است، رسول خدا (ص) فرمود: اللَّهُمَّ أَکثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ “خدايا مال و فرزندانش را زياد کن.” سپس به گوسفندچراني گذر کرد و کس فرستاد تا از او شير بگيرد، چوپان گوسفندها را دوشيد و هر چه در ظرف داشت، در ظرف پيغمبر (ص) ريخت و گوسفندي هم براي حضرت (ع) فرستاد و عرض کرد همين اندازه نزد ما بود، اگر بيشتر هم بخواهيد به شما ميدهم. رسول خدا (ص) فرمود: اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الْکفَافَ “خدايا او را به قدر کفاف روزي ده”، يکي از اصحاب عرض کرد: يا رسول الله! براي کسي که ردت کرد، دعايي فرمودي که همه ما آن را دوست داريم و براي کسي که حاجتت را روا کرد دعايي فرمودي که همه ما ناخوش داريم. رسول خدا (ص) فرمود: إِنَّ مَا قَلَّ وَ کفَي خَيرٌ مِمَّا کثُرَ وَ أَلْهَي اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْکفَافَ “آنچه کم باشد و کفايت کند، بهتر است از زيادي که دل را مشغول دارد بار خدايا به محمد و آل محمد به قدر کفاف روزي کن.” (کليني، 1407 ق، ج 2، ص 140)
ايشان در روايت ديگري فرمودند که خداي عزوجل فرمايد:
إِنَّ مِنْ أَغْبَطِ أَوْلِيائِي عِنْدِي رَجُلًا خَفِيفَ الْحَالِ ذَا حَظٍّ مِنْ صَلَاةٍ أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ بِالْغَيبِ وَ کانَ غَامِضاً فِي النَّاسِ جُعِلَ رِزْقُهُ کفَافاً فَصَبَرَ عَلَيه (کليني، 1407 ق، ج 2، ص 140)
“رشکآورترين دوستانم نزد من بنده مؤمني است که … روزياش به قدر کفاف است و بر آن صبر ميکند.”
کلام آخر در مورد اسراف، آن است که خداوند در سوره غافر آيه 43 مسرفين را ياران آتش خوانده است53. يعني اسراف کار، عاقبتي جز جهنم ندارد. اول جهنمي که در دنيا به واسطه گرفتاري در دام فقر و پريشاني و دست نياز سوي ديگران بردن، براي خود درست کرده است و ديگري جهنمي که به واسطه اطاعت نکردن از فرمان خداوند در آخرت براي خود مهيا نموده است. تدبر در اين آيه نشان ميدهد اسراف موجب زيان رساندن به مال انسان و از بين رفتن آن در مدت زماني کوتاه ميشود و همچنين زندگي انسان را به جهنمي از فقر و نداري و تلاش بيهوده براي به دست آوردن آنچه از دست داده است، مبدل ميکند.
الف-2- استحباب قناعت و کراهت طمع
در کنار بحث اسراف که همواره در اسلام مورد مذمت قرار گرفته است، مسأله قناعت خصلت و ويژگي ارزشمندي براي يک انسان مسلمان به شمار ميرود. در فرهنگ اسلامي صفت قناعت از جمله صفات فاضله و اخلاق حسنه است و از آن به عنوان وسيلهاي که بينيازي را موجب ميشود، ياد شده است. امام محمدباقر ) ع) در اين رابطه ميفرمايند:
مَنْ قَنِعَ بِما رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَي النَّاسِ (کليني، ج 2، ص 139)
“هر که قناعت کند به آنچه خدا به او ميدهد، غنيترين مردم است.”
امير مؤمنان علي (ع) نيز در روايتي فرمودند:
الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا ينْفَدُ (کليني، 1407 ق، ج 2، ص 56)
“قناعت سرمايهاي است که تمام نميشود.”
ايشان در وصيت به پسرشان محمد بن حنفيّه قناعت را بالاترين گنج معرفي کرده و فرمودهاند:
يا بُنَي لَا شَرَفَ أَعْلَي مِنَ الْإِسْلَامِ … وَ لَا کنْزَ أَغْنَي مِنَ الْقُنُوع. إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَجْمَعَ خَيرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَاقْطَعْ طَمَعَک مِمَّا فِي أَيدِي النَّاس (ابن بابويه، 1376، ج 4، ص 385)
“فرزند عزيزم، هيچ شرفي والاتر از اسلام، … و هيچ گنجي غنيتر از قناعت نيست. اگر ميل داري خير دنيا و آخرت را جمع کني طمع خود را از آنچه در دست مردم است قطع کن.”
اگر کسي به آنچه خدا براي او مقدّر کرده راضي نباشد، چشم طمع به مال، يا مقام ديگران خواهد دوخت و براي جلب توجّه و بهرهمندي از وي ناگزير است در برابرش خضوع کرده و زبان به اظهار فقر و درماندگي خود و تعريف بيجا و تملّق و چاپلوسي از او بگشايد تا دل او را به دست آورد و از او بهرهمند گردد. در اين حالت، انسانيّت انسان و شخصيّت او پايمال ميگردد و موجب ذلّت و خواري او خواهد شد. حضرت علي (ع) ميفرمايد:
اَلطّامِعُ في وَثاقِ الذُّلِّ (صبحي صالح، 1414 ق، ص 504)
“طمع کار همواره زبون و خوار است”.
از آنجا که طمع کار به آنچه خود دارد قانع نبوده و آن را براي تأمين نيازمنديهايش کافي نميداند، با چشم دوختن به مال و دارايي ديگران هميشه خود را محتاج و نيازمند به آنها نشان ميدهد، و در نظر مردم نيز درمانده و نيازمند جلوه ميکند. پيامبر اکرم (ص) در اين زمينه ميفرمايد:
إيّاک وَالطَّمَعَ فَاِنَّهُ الْفَقْرُ الحاضِرُ (مجلسي، 1403 ق، ج 69، ص 408)
“خود را از طمع دور گردان، چرا که طمع، فقر و درماندگي بالفعل است”.
الف-3- کمال زهد و نقص تمايل به دنيا
“زهد” مصدر “الزهاده” است. به معني به اندازه کفايت گرفتن يا مصرف کردن، و بياعتنايي نسبت به مازاد. ممکن است کسي در عمل به ناچار مسائل و مشکلات مالي و اقتصادي قناعت پيشه باشد ولي در اصل قلب او راضي نباشد چنين فردي قناعت عملي در زندگي ندارد. اگر از دنيا روي گردان بود و به آن وابسته نبود قلبش نيز راضي و خشنود و قانع باشد زاهد است. زهد مانند سدّي است
