
ه توليد معرفت و دانش درباره جهان مشغولند تا دانش توليدي را در خدمت نيازهاي بشر قرار دهند و حکومتها و دولتها به عنوان مسئول تامين نيازهاي ملتها و جوامع بشري نتايج علمي رشتهها را بهخدمت ميگيرند و از اين بابت نميتوان آنها را سرزنش نمود. تنها زماني آنها مستحق سرزنش هستند که دانش و معرفت را در راستاي خودکامگي و تضييع حقوق انسانها و ملتها و توليد رنج براي آنها بهکار گيرند و به معني واقعي آنرا مورد سوءاستفاده قرار دهند.
دانش و معرفت ژئوپليتيکي همانند ساير رشتههاي علمي در ذات خود پسنديده و مفيد است و براي پاسخگويي به نيازهاي بشر بايد پيشرفت نمايد. نکته حائز اهميت در اينجا اين است که بايد ترتيبي داده شود که دانش ژئوپليتيکي در هر مقياسي اعم از جهاني، ملي و يا محلي مورد سوء استفاده بازيگران سياسي قرار نگيرد. بلکه برعکس در خدمت انسانها و ملتها و جوامع بشري قرار گرفته و بازيگران سياسي نيز آنرا در همين راستا بهکار گيرند. بر همين اساس، نگارنده (دکتر حافظنيا) رويکرد جديدي را در عرصه کاربرد دانش و معرفت ژئوپليتيک توصيه و تجويز نموده و آن را “ژئوپليتيک انسانگرا” نام ميگذارد و به اختصار به شرح آن ميپردازد:
“ژئوپليتيک انسانگرا” به مثابه يک مکتب فکري و يک جهانبيني بر اين باور است که علم و معرفت ژئوپليتيک در وجه کاربردي آن بايد براي تامين صلح و امنيت، رفاه و آسايش، توسعه پايدار و شاخصهاي زندگي برابر، حقوق شهروندي و عدالت فراگير عمومي و معنيدار و احترام به شان و منزلت انسان مورد استفاده قرار گيرد و متخصصين ژئوپليتيک و جغرافياي سياسي بايد راهحلها، توصيهها، تحليلها، تبيينها و راهنماييهاي خود را در اين راستا ارائه دهند. در “ژئوپليتيک انسانگرا” به انسانها و شهروندان اصالت داده ميشود و حقوق انسانها بر حقوق بازيگران سياسي، حکومتها و صاحبان قدرت ارجحيت دارد.
ژئوپليتيک انسانگرا از جنگ، خشونت و بحرانسازي حمايت نميکند، بلکه بهدنبال توصيه راهحلهاي بحرانزدايي، خشونتزدايي، نابرابريزدايي و بهطورکلي رنجزدايي از انسانهاست و تجويزکننده روابط مسالمتآميز بين ملتها و دولتها، انسانهاي ساکن در فضاهاي جغرافيايي و بازيگران سياسي است و از توسعه قابل تحمل و پايدار و نيز حفظ محيطزيست براي زندگي مطلوب و بهينه انسانها حمايت ميکند. “ژئوپليتيک انسانگرا” در برابر خواست جبارانه و خودکامگي بازيگران سياسي و صاحبان قدرت که درد و رنج انسانها را با هدف بقاي فرمانروايي خود سبب ميشوند موضعگيري نموده و از همکاري با آنان خودداري مينمايد.
“در ژئوپليتيک انسانگرا، فلسفهحکومت، مردموشهروندان هستند، نه شهروندان فلسفه حکومت”.
بنابراين حاکم و حکومت مولود مردم و شهروندان بوده و مردم به عنوان زيربنا، و حاکم و حکومت روبنا هستند. حکومت و حاکم به نيابت از مردم و شهروندان، خدمات مورد نياز يک زندگي بهينه را براي آنان فراهم ميکند، امور عمومي آنها را در فضاي جغرافيايي زيستگاه آنها (قلمرو کشور) اداره ميکند، و روابط صلحآميز و همزيستي مسالمتآميز بين آنها و ملتها و شهروندان ساير کشورها و فضاهاي جغرافيايي برقرار ميکند. در مکتب “ژئوپليتيک انسانگرا”، نظر و خواست اکثريت مردم اصالت دارد و حکومت تسليم مردم است و همواره خود را در معرض نقد مسالمتآميز و آزادانه مردم قرار ميدهد و از طريق شکلدادن به ساز و کارهاي عمومي و رسمي مقبوليت خود را بهطور دائم مورد سنجش قرار داده و در صورت سقوط آن، داوطلبانه قدرت سياسي را رها کرده و مردم را براي تصميمگيري آزاد ميگذارد و از تقابل و کاربرد روشهاي خشونتآميز، پليسي و نظاميگرايانه با شهروندان و مردم پرهيز مينمايد. در اين مکتب، روابط حکومت و ملت و شهروندان درقالب سازوکار تبادل انديشه و گفتگويانتقادي و سازنده برپايه خير و مصلحت شهروندان تنظيم ميشود و از کاربرد ساز و کارها و روشهاي خشونتآميز بر عليه يکديگر پرهيز ميشود. به عبارتي قدرت سياسي و حاکميت بهطور مسالمتآميز جابهجا ميشود نه با روشهاي قهرآميز و خشونتآميز.
مکتب “ژئوپليتيک انسانگرا” در ابتدا و ظاهرا آرمانگرايانه بهنظر ميرسد. ليکن آرمانها ميتوانند در بستر زمان و در بطن جامعه رشد نموده و بهصورت ارزش مشترک و خواست و ارادهعمومي شهروندان تجلي نموده و بهواقعيت تبديل شوند.
“ژئوپليتيک انسانگرا” رويکردي است آرماني و در عين حال يک نياز اساسي براي ابناء بشر در جهان امروز. رويکردي است براي نجات انسانهاي خسته از بحرانها، ناکاميها، رنجها، فقر و نابرابريها، بيعدالتيها، عوامفريبيها، دروغها، ستمها، و بالاخره مهار حکومتها و بازيگران سياسي و صاحبان قدرت بهوسيله شهروندان، در راستاي خلق يک زندگي مطلوب و متناسب با شان انسانها. بهعبارتي ديگر خلق جهاني که صلح، امنيت، آرامش، توسعه انسان محور، رفاه، عدالت، شادابي، آزادي انتخاب براي چگونه زيستن، کماليابي و نوعدوستي از مشخصههاي آن است.
به اعتقاد ((ميشل فوکو)) آنچه به تاريخ معنا ومفهوم واقعي ميبخشد نه تکرار حوادث وکسب تجربيات مکرر بلکه معمولا وقايع اتفاقيه خاص ومنحصر به فردي است که به منزله نقطه عطف و کانون توجه فرهنگ سياسي نخبگان محسوب شده وخبر از پايان و آغازي ديگر ميدهد.
ميشل فوکو درمباحث خود تحت عنوان ديرينه شناسي (Genealogy) و تبارشناسي (Archealog) به اين مسائل مي پردازد.
1-6) اهداف تحقيق
1- مطالعه و تحليل تاثيرنقش گفتمان نخبگان سياسي بر جغرافياي سياسي ايران
2- بررسي ابعادنقش پذيري نخبگان ارشد ايران و بخصوص درجمهوري اسلامي درفضاي جغرافياي سياسي ايران
3- مطالعه چگونگي فعال تروشکوفا شدن نظريه پردازي ملي و بومي نخبگان سياسي اجرائي و دانشگاهي ايران در عرصه هاي مختلف جغرافياي سياسي ايران و حتي جهان.
1-7) ضرورت تحقيق
ما تحقيقا براين باور است که هر چندگفتمان نخبگان نظام جمهوري اسلامي ايران از آغاز تا کنون به طورنسبي قادر شده است که برخي چالش هاي ملي وبحران هاي هويتي در عرصه جغرافياي سياسي ايران را بادرايت پشت سر گذارد، وانگهي براي استمرار بخشيدن به ارکان حاکميت وهمچنين به منظور محقق نمودن شعارهاي ايدئولوژيک ونيل به مصالح ملي ومنافع استراتژيک، نخبگان سياسي ايران معاصرالزاما بايستي به تحول افقي وگردش عمودي نخبگان به طور رسمي باور داشته باشند و زماني که معيارهاي خارجي با شرايط داخلي منطبق نبوده ويا ديگر در دسترس نمي باشند و محدوديت ها موجود پاسخگوي مسائل جديددر پيشروي جغرافياي سياسي ايران نباشند، آنگاه بايد به ضرورت تحول گزاره هاي گفتماني فرهنگ سياسي نخبگان اذعان داشته باشيم تا بتوانند همچون گذشته نخبگان سياسي در جغرافياي سياسي ايران نقش بسزايي را اعمال نمايند.
1-7-1) انگيزه تحقيق
انگيزه محقق از انتخاب موضوع پايان نامه مورد نظر، تحليل نقش گفتمان نخبگان سياسي در جغرافياي سياسي ايران وبسط آن به ايجاد فضاي مناسب جهت توليد گفتمانهاي مختلف در فضاي دانشگاهي و علمي جهت ارتقاي و تحول جغرافياي سياسي ايران در سطح بين المللي بوده است.
1-8) روش پژوهش
شناخت روش ها و مراحل تحقيق از عوامل اساسي در جهت رسيدن به اهداف مي باشد لذا مراحل و روش هاي تحقيق به شرح ذيل مي باشد. اين پژوهش از نوع مطالعات توصيفي، تحليلي مي باشد و به روش كتابخانه اي انجام مي پذيرد. اطلاعات اسنادي و كتابخانه اي از طريق مراجعه به كتب، مجلات علمي و پژوهشي، مقالات و سايت هاي اينترنتي گردآوري شده است.
مطالعات كتابخانه اي، بعنوان محور اصلي و اساسي در زمينه دسترسي به اطلاعات و منابع مورد نظر قرار گرفته است و سعي گرديده با فيش برداري از منابع مختلف و تاكيد بر منابع مهم كتابخانه اي زمينه قوام يابي اطلاعات تحقيق بيشتر گردد. اطلاعات به دست آمده بعد از طبقه بندي، مورد مطالعه و تجزيه و تحليل قرار گرفته و در اين رابطه از جداول و نقشه هاي مربوط به موضوع نيز استفاده گرديده است.
1-8-1) روش وابزارگردآوري داده ها
در تدوين پيشينه موضوع و مباحث نظري تحقيق، جمع آوري اطلاعات به صورت كتابخانه اي و بررسي اسنادي بوده كه با مطالعه مي باشد. كمبود منابع پيرامون موضوع فوق از ديگر موانع پيش روي تحقيق تلقي مي گردد. هزينه هاي مالي را نيز بايد همواره به عنوان يك از محدوديت هاي اساسي در فعاليت هاي پژوهشي به شمار آورد.
1-8-2) محدوده موردمطالعه
ميتوان گفت طي تاريخ وبخصوص سال هاي 1357 تا هم اکنون تحول در گفتمان سياسي نخبگان جمهوري اسلامي ايران موجب تحول در رويکرد جغرافياي سياسي گرديده است. طي سال هاي 68-1357 ايدئولوژي انقلاب اسلامي برتحکيم وتداوم هويت سرزميني ايران نقش موثري داشته وپس از مقطع زماني فوق به تدريج وبه طور نسبي از اهميت آن کاسته شده است، يا68-1357 مشارکت توده اي وبسيج سياسي برتحکيم وتداون ناسيوناليزم ايراني تاثير داشته ولي پس از مقطع زماني فوق، به تدريج از اهميت آن کاسته شده است.
1-9) تعريف مفاهيم
1-9-1) جغرافياي سياسي
اصطلاح جغرافياي سياسي اولين بار توسط فردريک راتزل در سال 1897 بکار گرفته شد و آن عبارت است از مطالعه اثرگذاري عوامل جغرافيايي در تصميم گيري هاي سياسي صاحبان قدرت (مجتهدزاده، 1381، ص، 20 ). جغرافياي سياسي به مطالعه ادعاها و منازعات انساني درباره استفاده، شراکت، مالکيت زمين و منابع آن مي پردازد. اين منازعات، در سطوح بسيار متفاوتي به وقوع مي پيوندد. ازجمله ممکن است شامل همسايگاني شود که بر سر جايگزيني صحيح تيرهاي نگهدارنده نرده باغ با هم مشاجره مي کنند و يا ممکن است اين مشاجرات شامل ادعا هاي ارضي ميان رقبا رقيب و يا گروههايي از مليتهاي مختلف که در يک سرزمين زندگي مي کنند، بروز کند و يا امکان دارد ميان کشورهاي همسايه به وقوع بپيوندد و يابه صورت رقابتهايي بر سر نفوذ جهاني ميان بلوک هاي بزرگ قدرت رخ دهد (موير، 1379، ص 10-9)
1-9-2) نخبگان سياسي
مي توان نخبه سياسي را چنين تعريف كرد: “نخبه سياسي” به شخصي اطلاق مي شود كه پديده هاي سياسي را در دو سطح داخلي و بين المللي بررسي كند با نگاه آينده نگرانه، حوادث سياسي را پيش بيني و در بالاترين سطح مورد نظر، راهكاري جهت مديريت هوشمندانه وقايع به منظور ارتقاي زندگي بشري ارائه دهد.
نخبگان سياسي همان صاحبان قدرت در يک جامعه سياسي هستند. اين قدرتمندان شامل رهبري و آن ترکيب بندي هاي اجتماعي مي باشند که طي يک دوره مشخص رهبران نوعا از دل آنها بر مي خيزند و در برابر آنها جوابگو هستند.
در يک تعريف ساده نخبگان سياسي کساني هستند که بيشترين دسترسي و کنترل را بر ارزش هاي سياسي دارند.
1-9-3) حکومت
حکومت، اجتماعي سازمان يافته است که تحت يک نظام سياسي متحد با نام دولت کار ميکند1995حکومت ممکن است تمام قدرت و حاکميت را در دست داشته باشد، ولي عنوان حکومت براي نام بردن ازنظام سياسي ايالت هايي که تحت يک اتحاديه دور هم جمع شده اند نيز به کار مي رود. (1940-1944 Concise Oxford)
. حکومت هم چنين مي تواند اشاره اي باشد به بخش سکولار دولت که آن ها را از کليسا و نهاد هاي مدني جدا مي سازد (جامعه مدني ). (Barrow 1993: pp. 10)
1-9-4) ايران
تاريخ ايران به معني سرزمين آريائيها با مهاجرت گروهي از اقوام آريائي به داخل فلات ايران آغاز مي شود. در متون زردشتي، از سرزمين کهن ايرانيان با نام ايران ويج ياد شده است. (دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1380، 523 ). ايران سرزميني نسبتاً مرتفع که بخش عمده اي از فلات ايران را در بر مي گيرد در قاره آسيا و در جنوب غربي اين قاره قرار دارد. ايران کنوني داراي شکل شبه لوزي است که از دامنه آرارات در شمال غربي تا بندر گواتر در جنوب شرقي امتداد دارد. مساحت ايران 1,648,195 کيلومتر مربع مي باشد. (همان، 499)
1-10) محدوديت هاي تحقيق
يكي از محدوديت هاي پژوهش مورد نظر كمبود فرصت و زمان بحث و بررسي به صورت جامع در زمينه موضوع مورد مطالعه مي باشد. كمبود منابع پيرامون موضوع فوق از ديگر موانع پيش روي تحقيق تلقي ميگردد.
