
اطمینان، تغییرات جریانهای نقدی آزاد با تغییرات ثروت سهامداران ارتباط معناداری دارد. همچنین او در این تحقیق نشان داد که بین جریانهای نقدی آزاد مثبت و ارزش سهامداران رابطه مستقیم معناداری وجود دارد ولی بین جریانهای نقدی منفی و ارزش سهامداران رابطه معنادار مستقیمی وجود ندارد. وی در آزمون فرضیه دوم به این نتیجه رسید که با 99 درصد اطمینان، مدیریت سود در سطح کل نمونه و در سطح جریانهای نقدی مثبت باعث تضعیف رابطه جریانهای نقدی با ثروت ایجادشده برای سهامداران میشود.
رینا و دیگران (2009) در پژوهشی با عنوان “جریانهای نقد آزاد مازاد، مدیریت سود و کمیته حسابرسی” به این پرداختند که چه قدر جریان نقد آزاد مازاد به مدیریت سود مربوط است. در این مطالعه فرض بر این است که مدیران شرکتهایی که از جریانهای نقدی آزاد بالایی برخوردارند شدت عمل خوبی در اداره مدیریت سود دارند. نتایج پژوهش نشان میدهد که کمیته حسابرسی مستقل به شرکتهای دارای جریان نقدی آزاد، کمک میکند تا بر رویههای مدیریت سود نظارت داشته باشد.
كاپوپولس و لازاريتو46 (2007) تأثیر ساختار مالكيت بر عملکرد شركت را با استفاده از اطلاعات 175 شركت يوناني موردبررسي قراردادند. آنها اين فرضيات را موردبررسی قرار دادند: تغييرات در ساختار مالكيت شركت منجر به تغييرات سيستماتيك در عملكرد شركت در بازار سرمايه اروپا میشود و به اين نتيجه رسيدند كه ساختار مالكيت متمركزتر با سودآوري بالاتر شركت ارتباط مثبت دارد و برای كسب سودآوري بالاتر به مالكيت با پراكندگي كمتر نياز است.
ژين چانگ و ديگران (2008) رابطه بين كيفيت و شهرت حسابرسان را با تصميمات مالي در شرکتها بررسي كردند. آنها مدل و شواهدي ارائه كردند كه نشان میداد كيفيت و شهرت حسابرسان بر تصميمات مالي شرکتها تأثیر دارد و نشان دادند كه كيفيت بالاي حسابرسي از تأثیر شرايط بازار بر تصميمات مالي شرکتهاي موردنظر و نيز ساختار سرمايه آنها میکاهد (Xin, Sudipto, & Gilles, 2008).
بنت47 (2010) تأثیر ساختار مالكيت را بر عملكرد شركت بررسي كرد. سه نوع ساختار مالكيت در اين تحقيق شناسايي شد مالكيت خارجي، مالكيت داخلي و مالكيت پراكنده. نتايج نشان داد كه شرکتهايي که سهامداران عمده آن مالكيت خارجي دارند عملكرد بهتري نسبت به شرکتها با مالكيت داخلي و مالكيت پراكنده دارند.
لین و همکاران48 (2011) ارتباط بین ساختار مالکیت و هزینه تأمین مالی از طریق بدهی را بررسی کردند. هدف این تحقیق فراهم کردن بینش جدید به ارتباط بین جداسازی مالکیت و کنترل و ارزش شرکت است. تعداد 3468 شرکت از 22 کشور در دوره زمانی 2008-1996 موردبررسی قرار گرفتند. نتایج نشان میدهد که هزینه تأمین مالی از طریق بدهی بهطور معنیداری برای شرکتهای با پراکندگی مالکیت گسترده، بیشتر است. همچنین هرچه گستره کنترل مالکیت بیشتر باشد و تمرکز مالکیت کمتر باشد هزینه تأمین مالی بیشتر میشود.
الکس ادمانز (2013) در مقاله خود به بررسی ادبیات نظری و تجربی در کانالهایی که از طریق سهامداران عمده شرکتها و نیز اعمال حکومت آنان از طریق مداخله مستقیم در عملیات شرکت، میپردازد. نظریه او موجب مطالعات جدید در رابطه با دو طرف سهامداران عمده و بازارهای مالی شد. او نشان میدهد یک مکانیزه جدید جایگزین فروش سهام به سهامداران خارجی خواهد شد. او بر آن باورست که ارزش شرکت باوجود سهامداران عمده که خود باعث حاکمیت شرکتی میشود، پایین خواهد آمد.
کریس ارمسترانگ و همکاران (2014) به مطالعهای پرداختند. در مقاله آنان به بررسی ارتباط بین حاکمیت شرکتی، مشوقهای مدیریتی، و اجتناب از مالیات. مانند دیگر فرصتهای سرمایهگذاری، مشکلات نمایندگی حلنشده پرداختهشده که ممکن است باعث شود مدیران به بیش از و یا زیر سرمایهگذاری به خاطر اجتناب از مالیات نسبت سهامداران تن دهند. . با استفاده از رگرسیون چندک، یک رابطه مثبت بین پیچیدگی مالی و استقلال شرکتها و حد پایین اجتناب از مالیات و نیز رابطه منفی با حد بالای توزیع اجتناب از مالیات وجود دارد . بااینحال، هیچ رابطهای بین اداره امور شرکتها و اجتناب از مالیات در هر دو متوسط مشروط و یا متوسط توزیع اجتناب از مالیات. , وجود ندارد این نتایج نشان میدهد که حاکمیت شرکتی تمایل به کاهش سطح بسیار بالایی از اجتناب از مالیات و افزایش سطح بسیار پایین از اجتناب از مالیات، که ممکن است علامتی از بیش و زیر سرمایهگذاری داشته باشد، دارد.
کاسکی و لائوکس(2014) در مقاله خود عنوان میکند انگیزه مدیران در اداره انتخاب و انتقال سود چگونه خواهد بود. و مدیران محافظهکار چگونه عمل خواهند نمود. همچنین اعلام میدارد که مدیرآنکه به دلیل داشتن توانایی دستکاری سود و تحریف آن، موجب تصمیمگیری اشتباه هیئتمدیره خواهند شد. نظارت بر اینگونه اطلاعرسانی مدیر تا حد امکان از دستکاری اطلاعات توسط آنان میکاهد. کاسکی بیان میکند گزارش نظارت دقیق باعث محافظهکاری بیشتر، دستکاری و تحریف اطلاعات خواهد بود.
تحقیقات داخلی
مهدوی و میدری (1383) در تحقیقی تحت عنوان “ساختار مالکیت و کارایی شرکتهای فعال در بورس اوراق بهادار تهران”، به آزمون وجود رابطه بین تمرکز مالکیت و کارایی در 321 شرکت فعال در بورس اوراق بهادار تهران پرداختهاند. ایشان از شاخص هرفیندال برای تمرکز مالکیت بهعنوان متغیر مستقل و شاخص بازدهی سهام برای سنجش سودآوری بهعنوان متغیر وابسته استفاده کردهاند. نتیجه تحقیق نشان میدهد که تمرکز مالکیت تأثیر مثبت و معنیداری بر بازدهی سهام دارد، یعنی با بالا رفتن تمرکز کارایی شرکت افزایش مییابد.
نوروش و ابراهیمیکردلر (1384) در پژوهش خود تحت عنوان «بررسی و تبیین رابطه ترکیب سهامداران با تقارن اطلاعات و سودمندی معیارهای حسابداری عملکرد» با بررسی 178 شرکت در بازه زمانی 1385-1380، بیان کردند که قیمت سهام شرکتهای دارای مالکیت نهادی بیشتر در مقایسه با قیمت سهام شرکتهای دارای مالکیت نهادی کمتر، اطلاعات مربوط به سودهای آتی را بیشتر در برمیگیرد. دلیل این نتیجهگیری را حرفهای بودن سهامداران نهادی، که دارای توانایی و مزیت نسبی در پردازش اطلاعات هستند، بیان کردند.
مشايخ (1385) رابطه بين كيفيت سود و برخي از جنبههای اصول راهبري شامل درصد مالكيت اعضاي هیئتمدیره و تعداد مديران غيرموظف در شرکتهاي پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار با توجه به آییننامه اصول راهبري (در حال تصويب) را بررسي كردند. در اين پژوهش براي آزمون فرضیهها از دادههای تلفيقي و روش رگرسيون حداقل مربعات ادغامشده، استفاده شده است. همچنين كيفيت سود با استفاده از معيار اقلام تعهدي مورد آزمون شده است. بهطورکلی آزمون فرضیههاي پژوهش نشان داد، تعداد مديران غیرموظف و درصد مالكيت اعضاي هیئتمدیره كه از سازوکارهای اصول راهبري شركت محسوب میشوند، در ارتقاي كيفيت سود شرکتهاي پذیرفتهشده در بورس نقش مهمي ندارند (مشایخ, 1385).
مشایخ و اسماعیلی (1385) رابطه بین کیفیت سود و برخی از جنبههای حاکمیت شرکتی، شامل مالکیت مدیریتی و تعداد اعضای غیرموظف در 135 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادر تهران را برای بازه زمانی 1383-1381 موردبررسی قرار دادند. نتایج پژوهش آنان حاکی از آن بود که رابطهای بین کیفیت سود و درصد مالکیت مدیریتی و تعداد اعضای غیرموظف هیئتمدیره وجود ندارد، اما بین اقلام تعهدی و درصد مالکیت مدیریتی رابطه غیرخطی وجود دارد. آنان، همچنین، دریافتند که درصد مالکیت مدیریتی و تعداد اعضای غیرموظف هیئتمدیره که از سازوکارهای حاکمیت شرکتی است، در بهبود کیفیت سود شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران نقش مؤثری دارد.
نمازی و کرمانی (1387) با بررسی تأثیر ساختار مالكيت بر عملكرد شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1386-1382، به این نتیجه رسیدند که رابطه معنادار و منفي بين مالكيت نهادي و عملكرد شركت و رابطه معنادار و مثبت بين مالكيت شركتي و عملكرد شركت وجود دارد. مالكيت مديريتي بهصورت معنادار و منفي بر عملكرد تأثیر ميگذارد و در مورد مالكيت خارجي اطلاعاتي كه بيانگر مالكيت سرمايهگذاران خارجي در شرکتهای نمونه آماري باشد، مشاهده نکردند. در مالكيت خصوصي نيز بهتر است مالكيت عمده در اختيار سرمايهگذاران شركتي باشد. به گونه كلي، نيز بين ساختار مالكيت شرکتها و عملكرد آنها رابطه معناداري وجود دارد.
حساس يگانه و همکاران (1387) رابطه بين سرمايهگذاران نهادي و ارزش شركت را در بازه زمانی 1383-1376 موردبحث و بررسي قرار دادند. در اين پژوهش، نگرشهاي مختلفي در مورد سرمايهگذاران نهادي، مورد آزمون قرار گرفت. بهطورکلی يافتههاي اين پژوهش، شواهدي در ارتباط با تأثیر مثبت سرمايهگذاران نهادي بر ارزش شركت فراهم آورد كه مؤيد فرضيه نظارت كارآمد، بوده و بيان ميکند كه سرمايهگذاران نهادي، محركهايي را براي بهبود عملكرد و توان تنبيه مديراني را دارند كه در جهت منافع آنان حركت نميكنند.
ساسان مهرانی و بهروز باقری(1388) با استفاده از اطلاعات 90 شرکت نمونه طی سالهای 78-84 به بررسی اثر جریانهای نقدی آزاد و سهامداران نهادی بر مدیریت سود پرداختند. نتایج تحقیق نشان میدهد که بین مدیریت سود و جریانهای نقد آزاد زیاد در شرکتهای با رشد کم، رابطه معنادار مستقیمی وجود دارد، اما رابطه معناداری بین مدیریت سود و سهامداران نهادی در شرکتهای با جریانهای نقد آزاد زیاد و رشد کمپیدا نشد.
حساس يگانه و همكاران (1387) با بررسي رابطه بين سازوكارهاي حاكميت شركتي و مديريت سود، در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، دريافتند كه بين اين سازوكارها، شامل تعداد اعضاي هیئتمدیره، تعداد و كفايت مديران غيرموظف، تفكيك وظايف مديرعامل از رئيس هیئتمدیره يا عضويت وي در هیئتمدیره، ساختار مالكيت و وجود واحد حسابرسي داخلي، با مديريت سود رابطه معناداري وجود ندارد.
قائمی و شهریاری (1388) در پژوهش خود با عنوان «حاکمیت شرکتی و عملکرد مالی شرکتها»، به بررسی 77 شرکت پذیرفتهشده در بورس طی بازه زمانی 1384-1382، پرداختند و به این نتیجه رسیدند که بین ترکیب هیئتمدیره و عملکرد مالی شرکتها رابطه معناداری وجود ندارد.
نظامالدین رحیمیان و همکاران(1388) در مطالعهای با عنوان رابطه میان برخی از سازوکارهای حاکمیت شرکتی و عدم تقارن اطلاعاتی در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران به این نتایج دست یافتند که میان واحد حسابرسی داخلی و نسبت استقلال هیئتمدیره و معیارهای عدم تقارن اطلاعاتی رابطه معناداری وجود ندارد اما میان درصد مالکیت سهامداران نهادی و عدم تقارن اطلاعاتی رابطه معکوس معناداری وجود دارد (رحیمیان, 1388).
ایزدیان و امیر رسائیان(1389) در مطالعهای با عنوان رابطه برخی از ابزارهای نظارتی راهبری شرکت و معیارهای اقتصادی و مالی ارزیابی عملکرد به این نتایج دست یافتند که دو معیار از ابزارهای نظارتی راهبری شرکت شامل درصد اعضای غیرموظف هیئتمدیره و در صد سرمایهگذاران نهادی با تمامی معیارهای ارزیابی عملکرد دارای رابطه معنیداری هستند (رسائیان, 1389).
احمد پور و همکاران (1389) تأثیر حاکمیت شرکتی و کیفیت حسابرسی بر هزینه تأمین مالی از طریق بدهی (استقراض) را بررسی کردهاند. 119 شركت از شرکتهاي پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران بين سالهای 1382 تا 1387 بهعنوان نمونه مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان میدهد كه وجود سهامداران نهادي عمده در تركيب سهامداران و نظارت كاراي آنها تأثیر كاهشي معنادار بر هزينه بدهي شرکتهاي عضو نمونه دارد درحالیکه كيفيت حسابرسي اینگونه تأثیر را ندارد (احمد پور, کاشانی پور, & شجاعی, 1389).
قاسمیان سقی و پور حیدری (1388) تحقیقی با عنوان بررسی رابطه بین تغییرات جریانات نقدی عملیاتی و تغییرات سود تقسیمی با توجه به ویژگیهای خاص شرکتها در بورس اوراق بهادار تهران انجام داده و نتایج آن به شرح زیر میباشد:
هدف از این مطالعه بررسی محتوای
