
در اين ابيات: تکرار حرف(س) در بسياري از مفردات متن ديده ميشود.(ياسرته-سلس- سليم- عاسرته- شرس-اسال) و شايد که اين نزديکي اصوات برگردد.به حالت دروني در هنگام دعا و به کارگيري کلمات، زيرا ذهن انسان تمايل به جمع آوري و سازماندهي و بيان معاني دارد پس تلاش ميکند که ميان کلمات از جهت هماهنگي و تشابه حروف ارتباط برقرار کند.
بحتري(وفات 284 هـ ) هم در شعرش براي احمد بن منيع حافظ ابو جعفر بغوي صاحب المسند دعا ميکند و ميگويد:
1-حَفِظَ اللهُ (اَحْمَدَ بْنَ مُنيعٍ)
2-کان خِلَّ الاَدِيبُ حَّقاً، وَ هَلْ يَعْـ
ما سَري کَوْکَبٌ وَ هَبَّتْ جنْوبُ
رَفُ حَقُّ اْلاديبِ اِلاّ اْلادَيْبُ؟
(بحتري؛ 1381: 265)
ترجمه
1-خداوند احمد بن منيع را حفظ کند، تا آن زمان که ستارهاي حرکت ميکند و باد جنوب ميوزد.
2-به راستي که او دوستدار ادبيات است و آيا کسي جز فرد اديب، اديب را ميشناسد؟
شاعر براي ممدوح خود خواهان در امان ماندن و حفظ دايم از طريق (تا آن زمان که ستارهاي حرکت ميکند) است زيرا که ستارگان دايما در حال حرکت هستند و همچنين از طريق(وزش باد جنوب) زيرا بادها دائماً ميوزند، پس دعاي شاعر براي دوام حفاظت و سلامتي ابن منيع از جانب خداوند است.
4-1-08 دعاي شاعران در حق خويش
موجوديت انسان متشکل از دو قسمت روح و جسم است همانطور که جسم انسان براي رشد و نمو به غذا و براي حفظ و در امان ماندن به دارو نيازمند است جنبهي روحي آدمي نيز توسعه و درامان ماندن از امراض روحي نيازمند داروي خاص خود خواهد بود و بهترين دارو براي درامان ماندن از مشکلات روحي و رواني ذکر و ياد خداوند، توسل و دعا و انجام عبادت است دعا و ذکر الهي باعث از بين رفتن نگراني و اضطراب و ايجاد آرامش در انسان ميگردد?اَلاّ بِذْکِرِاللهِ تَطْمَئنُ الْقلوبِ? (رعد /28)
شاعران نيز همچون ساير افراد بشردر زندگي روزمرهي خود بسياري از اين جنب و جوشهاي دروني داشتند، و همچونترس، نگراني، ناراحتي و اضطراب و… احتياج به دعا پيدا ميکردند بوسيله بيان نيازهاي دروني خود پاسخ دهند. (رحيلي؛ 1977: 76)
سزاوار است که بگوييم شاعر در دعايش براي خود در بيان احساساتش صادق است زيرا او براي خود دعا ميکند و خودش را بيشتر از هر کس دوست دارد.
تصاوير و اشکال دعا براي خود متنوع است که شامل دعا از طريق توبه و طلب عفو و مغفرت، شکوه، پناه بردن به خدا (استعاذه) و مناجات با خداوند است.
4-1-8-01 توبه و طلب عفو و مغفرت
توبه: عبارت است از پشيماني از گناه از آن جهت که گناه است همراه با تصميم بر اين که ديگر به آن گناه برنگردد گفتهاند توبه که ترک گناه است به زيباترين و بليغترين شکل آن عذرخواهي است. (راغب اصفهاني؛ 2004: 169). البته توبه رحمتي از جانب پروردگار است که بندهي گناهکارش را از دنياي تاريک و ظلماني ياس و نوميدي را به دنياي روشن و اميد درگاه خداوند رهنمون ميسازد. که خداوند در آيات زيادي اين معنا و نيز پذيرش توبه و بخشش گناهان بندگانش تأکيد فرمودهاند و پيامبر اسلام (ص) هم دربارهي تواب ميفرمايند: ” کلُّ بَني آدَمَ خَطَاءٌ وَ خَيرُ الْخَطائينَ الَتّوابينَ ” آدميان خطا ميکنند و بهترين خطا کاران توبه کنندگان هستند. (ري شهري؛ 1389: 2/120)
اما بخشش عبارت است از: محو گناه، نام خداوند متعال غفار است: او کسي است که زيبايي را پديدار ميسازد و زشتي را ميپوشاند، او همان کسي است که گناه بندگان را ميپوشاند و غفور به همان معناي غفار ميباشد اما خبر از نوعي مبالغه ميدهد غفور به اين معناست که او تمام و کمال بخشنده است تا آخرين درجه بخشش و مغفرت.
و استغفار عبارت است از: طلب بخشش از گناه با زبان و عمل.
شاعران اشکالي براي توبه، عفو و استغفار در اشعار خود بيان کردهاند که اغلب الفاظ دعايي اين اشعار هم از قرآن کريم و احاديث گرفتهاند از آن جمله قول سيد حميري(وفات 178 هـ ) ميباشد:
1- وَ لَمّا رَأيْتُ الناسَ في الدِّينِ قَدْ غَوُوا 2-و ناديتِ بِاسْمِ اللهِ وَ اللهُاکْبَرُ 3-وَ يُثْبِتْ مَهْما شائَ رَبّي بِاَمْرهِ 4-وَ دِنْتُ بدِينٍ غَيرِ ما کُنْتُ دائناً 5-وَ اِنِّي اِليَ الرَّحْمنِ مِنْ ذاکَ تائِبٌ
تَجْعَفرْتُ بِاسْمِ اللهِ فِيمَنْ تَجْعَفَرا
و أيْقَنْتُ أنَّ اللهَ يَعْفُو وَ يَغْفِرُ
وَ يَمْحُو و يَقْضي في اْلامورِ و يُقَدُرِ
بِه وَ نَهانِي سَيِّدُ النّاسِ جَعْفَرُ
وَ اِنِّي قَد أسْلَمْتُ وَ اللهُ اکْبَرُ
(سيد حميري؛ 1420: 95)
ترجمه
1-زماني که مردم را ديدم که در دين گمراه هستند با نام الله خود به مذهب جعفري گرويدم و وارد جرگه افرادي شدم که داراي مذهب جعفري بودند.
2-با نام الله فرياد زدم و خداوند بزرگ و بلند مرتبه است و يقين پيدا کردم که الله ميبخشد و عفو ميکند.
3-و هر زمان که پروردگارم بخواهد با فرمان او ثابت ميشود و محو ميشود و در کارها قضاوت ميکند و اندازه گيري ميکند.
4-و به ديني نزديک شدم غير از آن ديني که قبلا داشتم در حالي که سيد و آقاي مردم جعفر(ع) مرا از آن نهي کرد.
5-به راستي که من در مورد آن امر، به سوي خداوند توبه کارم و به راستي که من تسليم فرمان خدا شدم و خداوند بزرگ و بلند مرتبه است.
شاعر قبل از اين بر مذهب کيساني بوده است که با راهنمايي و هدايت امام جعفر صادق (ع) به مذهب حقه جعفري راه يافته است و لذا از اينکه مدتي قبل از اين هدايت در مسير غير مذهب جعفري بوده است اظهار پشماني ميکند و بابت اين که زماني از عمرش را در مذهبي مورد نهي امام صادق(ع) گذرانده است از درگاه خداوند طلب عفو و بخشش نموده و از گذشتهي خود توبه ميکند و ضمن اعلام بيزاري از مذهب قبلي خود ورود خود را به مذهب حقه جعفري(ع) اعلام ميکند.
دعا از طريق (با نام الله فرياد زدم، و الله بزرگ و عظيم است) آمده است. نداء در اينجا: از بلندترين صداهاست که خود نوعي دعا است. اما الله اکبر گفتن در قول او: (و خداوند بزرگ و عظيم است) يکي از دعاهاي کامل و جامع در کنار تسبيح و الحمد الله گفتن و لا اله الا الله گفتن است. اما بيت سوم برگرفته از اين آيهي کريمه قرآن کريم است که ميفرمايد: ?يَمْحُوا اللهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اَمَّ الْکِتابِ? (رعد/39)
با اين آرزو که خداوند گناه او را پاک کند و او را ببخشد سپس به صراحت اعلام ميکند که توبه کرده است و ميگويد: من از آن کار به سوي پروردگار بخشنده توبه ميکنم، پس يکي از نامهاي خداوند را بيان ميکند (رحمان) که دلالت بر دلسوزي و مهرباني دارد، هر کس که در سايهي اين نام و تحت حمايت آن باشد بخشش و رحمت خداوند بر او سرازير ميشود.
ازجمله شاعراني که با توبه و طلب عفو و بخشش به خداوند متعال پناه بردهاند ميتوان ابو نواس(وفات 198 هـ) را نام برد که بعد از آن که خود را در لذتهاي دنيوي از لهو و لعب، بي بندو باري و نوشيدن شراب غرق شده ديد، به درگاه عفو و بخشش الهي پناه آورده و چنين ميگويد:
1- أيا مَنْ لَيس لي مِنْهُ مُجيرٌ
2- اَنَا الْعَبْدُ الْمُقِرُ بِکُّلِ ذَنْبٍ
3- فَاِنْ عَذَّبْتَني فَبِسُوءِ فِعْلي
4- اَفَّر اِليکَ مِنْکَ وَ اَيْنِ اِلاّ
بِعَفْوِکَ مِنْ عَذابِکَ اَسْتَجيرٌ
وَ اَنْتَ السَّيدُ الْمَوُليَ الْغَفُورُ
وَ اِنْ تَغْفِرْ فَاَنْتَ بِهِ جَديرُ
اِليکَ يَفَّرُ مِنْکَ الْمُسْتجيرُ
(ابونواس؛ 1407:458)
ترجمه
1- اي کسي که براي من در برابر او پناهگاهي نيست از عذاب تو به عفوت پناه ميبرم.
2- من بندهاي هستم که به تمام گناهان اعتراف ميکنم و تو سرور و بخشندهي گناهان هستي.
3- اگر در قبال اعمال زشتم مرا عذاب دهي سزاست و اگر از خطاهايم در گذري به راستي که تو به عفو و گذشت سزاوارتري.
4- از تو به سوي تو ميگريزم و انسان درمانده از دست تو به کجا فرار کند.
صيغهي دعا در اين متن از سه عنصر تشکيل شده است، اول: عنصر ضعف بارز بشري در (من بندهاي هستم که به گناهان اعتراف ميکنم) و دوم: عنصر قدرت برتر و فعال ما يشاء خداوند (و ان عذبتني… و ان تغفر…) و سوم:عنصر و مسئلهي عفو و بخشش است، شاعر به گناه خود اعتراف ميکند، گناهان اگر بر نفس انسان مسلط شوند در آن تزلزل و نگراني ايجاد ميکنند و تنگي و ناراحتي بر آن سايه ميافکند پس انسان به توبه احتياج دارد تا احساس راحتي دروني کند زيرا خداوند متعال توبهي بندگان را ميپذيرد تا زماني که به حد هلاکت و نابودي شخص نرسد. اين ابيات شاعر برگرفته از آيات قرآن کريم و ادعيهي ماثوره است.
سپس شاعر اين ساختار سه گانه را براي دعا تکرار ميکند و ميگويد:
1-يا رَبّ إن عَظُمَتِ ذُنُوبِي کــَـثْرةً
2- إنْ کانَ لا يَرْجُوکَ اِلاَّ مُحْســــنٌ
3- اُدْعُوکَ رَبِّي کَما اَمَرْتَ تَضَرُعاً
4- ما لِيَ اِلَيْکَ وَسيلَةً اَّلا الرَّجـــــا
فَلَقَدْ عَلِمْتُ بِاَنّ عَفْوُکَ أعْظَمُ
فَبِمَنْ يَلْوذُ، و يَسْتَجيرُ الْمُجْرِمُ؟
فَاذِا رَدَدْتَ يَدي فَمَنْ ذا يَرْحَمُ
وَ جَميِلُ عَفْوکَ، ثُمَ اِنّي مُسْلمُ
(همان؛ 464)
ترجمه
1- پروردگارا اگر گناهانم افزايش يافته و فراوان گشته است اما ميدانم که عفو تو از گناهانم بزرگتر است.
2-اگر اينگونه است که فقط انسانهاي نيکوکار تو را ميخوانند پس انسانهاي گناهکار به چه کسي پناه ببرند؟
3-اي پروردگارم آنگونه که دستور دادهاي با حالت تضرع و زاري تو را ميخوانم اگر دست رد بر سينه ام بزني پس چه کسي به من رحم خواهد کرد.
4-هيچ وسيلهاي به سوي تو جز اميد و عفو و بخشش زيباي تو ندارم و بعد از آن من مسلمان هستم.
اين يک اعتراف صريح به گناه و خطاست و کم کردن از بار غم و ناراحتي واندوه است، او را بر تهي گشتن از پنهانيهاي درون ياري ميدهد و او احساس راحتي درون ميکند.
نفس انساني داراي ابعاد مختلف و پيچيدگيهاي مبهمي است که نميتوان آن را تنها با نيازهاي مادي پر کرد تا زماني که انسان در جهت سير شدن از ماديات پيش ميرود و به بي بند و باري و گناه ميپردازد اين معنا را متوجه نيست که نياز غير مادي هم وجود دارد بنابراين دعا در اسلام به عنوان وسيلهاي براي ارضاي اين نياز غير مادي بشر قرار داده است تا با توجه به خدا و اعتراف به خطاهايش اين نياز را نيز برطرف سازد، از طرفي خداوند نيز دستان بندگان گناهکارش که او را ميخوانند نا اميد بر نميگرداند و فرد خطاکار هم با اين کار ضمن برگرداندن آرامش به درون خويش ياس و نا اميدي خود را تبديل به اميد و رضايت ميکند.
دعا سبب رهايي انسان از احساس گناه و خطا ميشود بخصوص اگر انسان مسلمان اعتراف کند که خداوند متعال، بخشنده و بزرگوار است و بخشش را دوست ميدارد، ابونواس به اين معنا اشاره ميکند و ميگويد:
1-تَعاظَمَني ذَنْبي فَلَمَّا قَرَنْتَهُ
بِعَفْوکَ ربَّي، کانَ عَفْوُکَ أعْظَما
(زبيدي؛ 1959: 70)
ترجمه
1-اي پروردگار من، گناهانم مرا به حد فخر فروشي و تکبر رسانده است زماني که آن را با عفو تو مقايسه ميکنم ميفهمم که عفو تو بسيار بزرگتر از گناهانم است.
چون انسان خواهان گرايش به سمت پروردگار عادل و خداي قادر متعال است و به دنبال جلب و کسب رحمت و شفقت اوست و هيچ راهي براي او به اين سمت جز اعتراف به نا تواني و ضعف و بندگيش نيست، لذا شاعر اعتراف ميکند به اينکه مرتکب گناهاني شده بالاتر از ساير گناهان.
از طرفي خود را در نهايت ضعف و خداوند متعال را در کمال قدرت و عظمت ميبيند و لذا يکي از مشتقها(تعاظمني) را در ابتداي بيت قرار ميدهد و مشتق ديگري از آن را در آخر بيت (اعظما) و اجزاي کلام را به همديگر پيوند ميدهد و يک هماهنگي ايجاد ميکند که شنونده جذب آن ميشود.
او در دعايي ديگر خطاب به خويش چنين ميگويد:
1-يا کَبيَر الذَّنْبِ، عَفْوُ الا
2-اَکْبَرُ الاشياءِ عَنْ اَصْـ
لهِ مِنْ ذَنْبِکَ اکْبَرُ
غَرِ عَفْوُ اللهُ
