
است.
3-2-1- ايجاد نقصان در دين و تمايل به کفر
در اين زمينه حضرت علي (ع) خطاب به فرزندشان محمد حنفيه فرمودند:
يَا بُنَي إِنِّي أَخَافُ عَلَيک الْفَقرَ فَاسْتَعِذ بِاللَّهِ مِنهُ فَإِنَّ الْفَقرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ مَدهَشَةٌ لِلْعَقلِ دَاعِيَةٌ لِلمَقت (صبحي صالح، 1414 ق، ص 531)
“اي فرزند من، از غلبه فقر بر تو بيمناکم، پس به خدا پناه ببر، به درستي که فقر موجب نقصان دين است…”
همچنين در توصيه به امام حسن مجتبي (ع) فرمود:
لا تَلُم إنساناً يَطَلُبُ قُوتَهُ، فَمَن عَدِم قُوَتَه کَثُرَ خَطاياه (مجلسي، 1403 ق، ج 72، ص 47)
“انساني را که طلب روزي خود ميکند ملامت مکن، چه هر کس روزي خود (و خانواده خود) را نداشته باشد، خطاهايش فزون گردد.”
امام صادق (ع) نيز در اين باره ميفرمايند:
غِنًي يَحْجُزُک عَنِ الظُّلْمِ خَيْرٌ مِنْ فَقْرٍ يَحْمِلُک عَلَي الْإِثْمِ (کليني، 1407 ق، ج 5، ص 72)
“غنائي که تو را از ستمگري باز دارد، بهتر از فقري است که به گناهت کشاند.”
در شرايط فقر و فشار ناشي از آن، بخشي از دستورات ديني و پاي بندي به آنها ترک خواهد شد و مجموعه دستورات دين که ضامن سلامت و سعادت جامعه است به طور کامل مورد عمل و عنايت قرار نميگيرد. در روايت ديگري از حضرت علي (ع) آمده است:
الْفَقْرُ طَرَفٌ مِنَ الْکُفر (مجلسي، 1403 ق، ج 75، ص 12)
“فقر، يک ناحيه از کفر است.”
يعني رفتار ديني و ارزشهاي الهي تحت فشار ناشي از فقر جاي خود را به رفتار و هنجارهاي نامطلوب خواهد داد تا آنجا که فرد در چنان شرايط سختي قرار ميگيرد که اگر عقايدش محکم نباشد و صبر پيشه نکند، لب به کفران نعمتهاي الهي گشوده و نزديک است که کافر شود. “کادَ الفَقرُ أن يَکُونَ کُفراً” (مجلسي، 1403 ق، ج 2، ص 307)؛ حتي رسول اکرم (ص) در روايتي قرض را هم با کفر برابر ميدانستهاند:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْکُفْرِ وَ الدَّيْنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيَعْدِلُ الدَّيْنُ بِالْکُفْرِ فَقَالَ ص نَعَمْ (ابنبابويه، 1385، ج 2، ص 528)
“پناه ميبرم به خدا از کفر و بدهکاري؛ گفتند: اي رسول خدا! آيا قرض را با کفر برابر ميداني؟ فرمود: آري.”
3-2-2- اندوه و نگراني
اميرالمؤمنين (ع) در باره فقر ميفرمايند:
مَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِن (عبده، 1391، ج 1، ص 127)
“هر کس در دنيا فقير باشد، همواره اندوهناک است.”
الْفَقْرُ أحزَانُ (تميمي، 1366، ص 13)
“نداشتن، اندوه روي اندوه است.”
إِنَّ الْفَقْرَ… جَالِبٌ لِلْهُمُوم (تميمي، 1366، ص 102)
“فقر سبب گرفتار شدن به غم و اندوه است.”
إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ فَهُوَ مِنَ الذَّنْب (عبده، 1391، ج 3، ص 190)
“اگر (انسان) فقير شود، نوميد و دلسرد خواهد شد.”
امام رضا (ع) نيز در اين باره ميفرمايند:
الْمَسْکَنَةُ مِفْتَاحُ الْبُؤْس (مجلسي، 1403 ق، ج 78، ص 353)
“ناداري کليد بدبختي است.”
فقير همواره دغدغهمند رفع نيازهاي اساسي خود است؛ در پي لقمه ناني است تا سير شود، دنبال سرپناهي است تا به آرامش و امنيت برسد و پوشاک و لباسي ميخواهد که خود را بپوشاند. گاهي موفق ميشود اما غالب اوقات ناکام ميماند و همين امر باعث اندوه و نگراني او ميشود؛ کما اين که امام صادق (ع) نيز در حديثي فرمودهاند:
ثُمَ مَنْ قَدْ عَلِمْتُمْ فِي فَضْلِهِ وَ زُهْدِهِ سَلْمَانُ وَ أَبُوذَرٍّ رَحِمَهُمَا اللَّهُ فَأَمَّا سَلْمَانُ فَکَانَ إِذَا أَخَذَ عَطَاءَهُ رَفَعَ مِنْهُ قُوتَهُ لِسَنَتِهِ حَتَّي يَحْضُرَ عَطَاؤُهُ مِنْ قَابِلٍ فَقِيلَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَنْتَ فِي زُهْدِک تَصْنَعُ هَذَا وَ أَنْتَ لَا تَدْرِي لَعَلَّک تَمُوتُ الْيَوْمَ أَوْ غَداً فَکَانَ جَوَابَهُ أَنْ قَالَ مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِي الْبَقَاءَ کَمَا خِفْتُمْ عَلَي الْفَنَاءَ أَمَا عَلِمْتُمْ يَا جَهَلَةُ أَنَّ النَّفْسَ قَدْ تَلْتَاثُ عَلَي صاحِبُها إِذَا لَمْ يَکُنْ لَهَا مِنَ الْعَيْشِ مَا تَعْتَمِدُ عَلَيْهِ فَإِذَا هِي أَحْرَزَتْ معيشتها اطْمَأَنَّتْ (حر عاملي، ج 12، ص 320؛ کليني، 1407 ق، ج 5، ص 68)
“سلمان و ابوذر- رحمهما اللّه- از کساني بودند که شما از فضيلت و زهد آنان آگاهيد؛ همين سلمان چون سهم خود را از بيتالمال ميگرفت، به اندازه قوت سال خود از آن برميداشت و تا رسيدن سهم سال بعد آن را نگاه ميداشت. به او گفتند: اي ابا عبد اللّه37! تو با زهدي که داري چنين ميکني، و حال آنکه نميداني امروز خواهي مرد يا فردا؟ و او در جواب ميگفت: چرا همان گونه که ميترسيد بميرم، اميد نداريد (فکر نميکنيد) زنده بمانم؟ مگر شما نادانان38 نميدانيد که نفس انسان اگر به داشتن وسيله معيشت خود مطمئن نباشد گرفتار پريشاني و اضطراب ميشود، و چون وسيله معيشت داشت اطمينان خاطر پيدا ميکند …”
3-2-3- ذلت و خواري
حضرت علي (ع) ميفرمايند:
اللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِي بِالْيَسَارِ وَ لَا تَبْذُلْ جَاهِي بِالْإِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ طَالِبِي رِزْقِک وَ أَسْتَعْطِفَ شِرَارَ خَلْقِک وَ أُبْتَلَي بِحمدِ مَنْ أَعْطَانِي وَ أُفْتَتَنَ بِذمِّ مَنْ مَنَعَنِي وَ أَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ کُلِّهِ وَلِي الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ- إِنَّکَ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَدِير (صبحي صالح، 1414 ق، ص 347)
“خدايا به توانگري، آبرويم را نگاه دار و به تنگدستي حرمتم را ضايع مکن تا از خلق محتاج تو، روزي خواهم و از خلق بدکردار تو عطوفت و مهرباني طلب کنم و به ستودن و مدح کسي که به من عطائي ارزاني داشته مبتلا شوم و به نکوهيدن کسي که بخشش خود را از من باز داشته فريفته گردم. در حالي که تو فوق اينها، صاحب بخشيدن و باز داشتن هستي.”
و باز ميفرمايند:
مَنِ اسْتَغْنَي کَرُمَ عَلَي أَهْلِهِ وَ مَنِ افْتَقَرَ هَانَ عَلَيْهِم (تميمي، 1366، ص 691)
“هر که توانگر شود، نزد کسانش گرامي گردد و هر که نادار باشد، نزد آنان خوار است.”
مَن أظهَرَ فَقرَهُ أذَلَ قَدرَه (تميمي، 1366، ص 644)
“هر که فقر و ناداري خود را آشکار کند، آبروي خود را ميريزد و خود را ذليل مينمايد.”
الفَقيرُ فِي الوَطَنِ مُمتَهنٌ (تميمي، 1366، ص 33)
“فقير در ميهن خود حقير است.”
الفَقيرُ حَقِيرٌ لا َسمَعُ کَلامَهُ وَ لايَعرِفُ مَقامَهُ لَو کانَ الفَقيرُ صادِقاً يَسمَونَه کَاذِباً وَ لَو کَانَ زَاهِداً يَسمَونَه جَاهِلاً (مجلسي، 1403 ق، ج 72، ص 47)
“فقير حقير است، به سخن او کسي گوش نميدهد، و قدر او را هيچ کس نميشناسد. اگر فقير راستگو باشد او را دروغگو ميخوانند، و اگر زاهد باشد نادان مينامند.”
انسانهاي فقير و نيازمند تحت تأثير فشارهاي فردي و خانوادگي و اجتماعي مجبور به انجام رفتارها و تمسک به هنجارهايي ميگردند که با روح آزادگي و ارزشهاي انساني منافات دارد و موجب ذلت ميگردد.
حضرت علي (ع) ميفرمايند:
الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِه (عبده، 1391، ج 3، ص 152)
“فقر انسان زيرک را به هنگام بيان دليل خويش لال ميکند.”
اَلْفَقِيرُ حَقِيرٌ لَا يُسْمَعُ کَلَامُهُ (مجلسي، 1409 ق، ج 72، ص 47)
“انسان فقير حقير است، و کسي به سخن او گوش نميدهد.”
متأسفانه بر خلاف سيره بزرگان دينيمان که هميشه رفتار نيکويي با فقرا داشتند و با روي باز با ايشان برخورد ميکردند، بسياري از مردم نگاهشان به ظواهر است و با کسي که سر و وضع مناسب و وضع مالي خوبي نداشته باشد برخورد خوبي ندارند. او را فراموش ميکنند (الْفَقْرُ يُنسِي) (تميمي، 1366، ص 12) و در نظرشان خوار ميگردد اگر چه از نزديکان ايشان باشد. (مَنِ اسْتَغْنَي کَرُمَ عَلَي أَهْلِهِ وَ مَنِ افْتَقَرَ هَانَ عَلَي أَهْلِه) (تميمي، 1366، ص 290) وقتي هم فردي در چشم مردم حقير و خوار شمرده شود در مقابل آنها احساس ضعف کرده و نميتواند از حق خود در برابر آنها دفاع کند. کلامش شنيده نميشود پس مقام او هم ناشناخته خواهد بود. (الفَقيرُ حَقِيرٌ لا َيُسمَعُ کَلامُهُ وَ لايُعرَفُ مَقامُه) (مجلسي، 1403 ق، ج 72، ص 47)
انسان فقير حقير است، و کسي به سخن او گوش نميدهد. اين کشته شدن براي آدمي سختتر از کشته شدن جسدي است، زيرا که پايگاه اصلي براي هر کس شخصيّت اجتماعي و مقام انساني او است. و احساس عقده حقارت ناشي از فقر، اين پايگاه و مقام را ويران ميکند و از ميان ميبرد.
3-2-4- بلا و گرفتاري
يکي ديگر از پيامدهاي فقر بلا و گرفتاري است. اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايند:
الْفَقْرُ مَعَ الدَّيْنِ الشَّقَاءُ الْأَکْبَر (تميمي، 1366، ص 28)
“فقر با بدهکاري، بزرگترين بدبختي است.”
إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ (عبده، 1391، ج 3، ص 247)
“آگاه باشيد! که فقر و فاقه از جمله بلاهاست.”
پس از اين سخن چنين آمده است:
إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ الْمَال (عبده، 1391، ج 3، ص 247)
“فراواني مال از جمله نعمتهاست.”
و پيداست که اين “فراواني”، که امام (ع) آن را از جمله نعمتها ميشمرد، رابطهاي با فزوني تکاثري ندارد، چرا که آن فراواني مالي که علاوه بر عقل و تجربه، تعاليم اسلامي نيز از آن نهي کرده است، فزوني همراه با تکاثر است. امام علي (ع) ميفرمايند:
کَثرَةُ الماَلِ يُفسِدُ القُلُوبَ، وَ يُنسِي الذُّنُوبَ (تميمي، 1366، ص 244)
“فزوني مال دلها را تباه ميکند و گناهان را از ياد ميبرد.”
و در روايت ديگري ميفرمايند:
ثَرْوَةُ الْمَالِ تُرْدِي وَ تُطْغِي وَ تَفْنَي (تميمي، 1366، ص 162)
“بسياري مال انسان را به سقوط ميکشاند، و سرکشي ميآورد، و نابود ميسازد”.
پس بهتر است که اين احاديث را پيوسته به يک ديگر (و به صورت يک منظومه مرتبط) فراگيريم، و درد فزوني مال را با انفاق آن در راه خدا درمان کنيم.
امام سجّاد (ع) در مناجاتشان اينگونه ميفرمايند:
اللَّهُمَ إِنِّي أَسْأَلُکَ خَيْرَ الْمَعِيشَةِ مَعِيشَةً أَقْوَي بِهَا عَلَي جَمِيعِ حَاجَاتِي… مِنْ غَيْرِ أَنْ تُتْرِفَنِي فِيهَا فَأَطْغَي أَوْ تُقَتِّرَهَا عَلَي فَأَشْقَي (مجلسي، ج 90، ص 12)
“خدايا! از تو خواستار نيکوترين معيشتم: معيشتي که با آن توانايي بر طاعت تو پيدا کنم، و با آن به همه نيازمنديهايم برسم … بي آنکه سبب اتراف (رفاهزدگي) من شود و سر به طغيان بردارم، يا آن اندازه آن را اندک بدهي که گرفتار بدبختي شوم …”
امام باقر (ع) نيز در دعايشان به درگاه خداوند متعال عرضه ميدارند:
أَسْأَلُکَ اللَّهُمَ الرَّفَاهِيَةَ فِي مَعِيشَتِي مَا أَبْقَيْتَنِي، مَعِيشَةً أَقْوي بِهَا عَلي طَاعَتِکَ، وَ أَبْلُغُ بِهَا رِضْوَانَکَ، … وَ لَاتَرْزُقْنِي رِزْقاً يُطْغِينِي، وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِفقرٍ أَشْقي بِه (مجلسي، 1403 ق، ج 97، ص 379)
“خدايا! تا در دنيا هستم از تو معيشتي با آسايش مسألت ميکنم: معيشتي که با آن قدرت بر طاعت تو پيدا کنم، و رضايت کامل تو را به دست آورم … و مرا چنان روزي مده که به طغيانم وادارد، و به فقر گرفتار مساز که بدبختم سازد.”
همانطور که در روايات بالا مشاهده ميشود اصل فراواني مال در کلام اهلبيت (ع) مذمت نشده بلکه رفاه طلبي، اتراف و مالي که انسان را از اطاعت الهي و بندگي خارج کند منظور است. لذا اگر فردي مال فراواني به دست آورد ولي به حد کفاف زندگي کند و از مالش براي کارهاي خير مثل انفاق استفاده کند، بهرهمند از ثواب و خشنودي الهي نيز گشته و به نظر ميآيد آن فزوني مال که در روايت آمده “إنّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةُ المالِ” همين مال است.
3-2-5- ايجاد دشمني و پرخاشگري در جامعه
اميرالمؤمنين (ع) در اين زمينه ميفرمايند:
فَإنَّ الفَقرَ… دَاعيِةٌ لِلمَقتِ (صبحي صالح، 1414 ق، ص 16)
“به درستي که فقر باعث دشمني و خصومت است.”
عَجِبتُ لِمَن لايَجِدُ قُوتَ فِي بيتِهِ کَيفَ لايَخرِجُ عَلي النّاسِ شَاهِراً سَيفِهِ (جرداق، 1937 م، ج 4، ص 628)
“در تعجبم از کسي که در خانهاش غذايي نيست و با شمشير
