
انکار و وقتی هم که از ایمان برمیگردد در ظاهر اظهار ایمان مینماید.
3.قلب واژگون است که به مشرک و کافر تعلق دارد.چنین دلی از فطرت توحید خارج شده و از حق و حقیقت روی گردانده و به دنیا و طبیعت رو کرده است، معیار در واژگون بودن دل، غفلت از حق و توجه به دنیاست.
4.قلب مهر شده است، که از آن منافق میباشد.چنین دلی از نور ایمان محروم است ولی اظهار ایمان میکند و به سبب تعصبهای جاهلی، اخلاق ناپسند، خودخواهی و انحراف از فطرت انسانی تاریک و مسدود شده و کلمه حق را به هیچ وجه نمیپذیرد.
ازنظر امام از میان این چهار قسم، تنها قلب مؤمن بر «صراط مستقیم انسانیت» سیر میکند؛ زیرا بر اصل فطرت الهی باقی مانده و همه توجهش به کمال مطلق و جمال تام معطوف است160
2-2-2-1-2. رابطه قلب و بدن
در نظر امام که افعال و اعمال ظاهری بدن بر باطن و قلب انسان تأثیرگذار است به نحوی که هر عمل صالحی که با شرایط صوری و معنوی انجام شود، اثری نورانی در قلب پدید میآورد و انسان را به «معرفت الله» نزدیک میکند، تا جایی که قلب، محل حقایق و اسرار توحید شده و سراسر وجود آدمی مشرق انوار الهی میگردد و این نهایت سعادت انسانی است161. همچنین ایشان معتقدند که عمل صالح ، عملی است که با روح و فطرت اصلی انسان سازگار بوده و مبتنی بر دو اصل «خوف و خشیت از حق تعالی» و دیگر« نیت صادقه و اراده خالصه» باشد؛ زیرا عملی سازنده است که از باطن انسان برخاسته باشد و صورت باطنی او را نشان دهد و خشیت و نیت صادق صورتهای باطنی نفسند و نیت خالصانه و صادقانه در هنگام عمل، سبب حسن و کمال عمل و موجب قبول شدن آن است162.و عمل صالح بدون اختیار و اراده، عمل صالح نمیشود.163
2-3. خصوصیات و گرایشهای انسان
2-3-1. فطرت
مبحث فطرت در آثار امام بسیار مطرح و مورد تأکید است به طوری که از نظر ایشان فطرت الهی انسان که اسیر حجابهای طبیعت و دامهای نفس و شیطان نباشد،سرچشمه تمام خیرات و متکفل سعادت مطلق انسان است.
امام خمینی در معنی فطرت بیان کردهاند که:
«فطرت، گویی پاره نمودن پردهی عدم و حجاب غیب است و یا به عبارتی، هستی یافتن، پدیدار شدن و از کتم عدم به در آمدن است و منظور از فطرت انسانی، حالت و هیئتی است که خداوند متعال انسان را بر آن حالت آفرید و در اصل خلقت، خمیرهی انسان را بر آن هیأت مخمّر نمود.»164
از نظر امام چیزی که در اصل طینت و خلقت انسان باشد برای همه مشترک است و احدی در آن باهم اختلاف ندارند چه عالم باشد یا جاهل و وحشی و متمدن و همچنین ایشان فطریات و احکام آن را از ابده بدیهیات میدانند زیرا چیزی که از احکام عقلی باشد که احدی در آن اختلاف نداشته باشند، وجود ندارد.165 امام خمینی معتقدند که فطرت انسانی دو بُعد مهم دارد: یکی اصلی و دیگری تبعی؛ اولی که اصلی و استقلالی است، توجه دادن فطرت است به کمال مطلق «که حق-جل و علا- و شئون ذاتیه و صفاتیه و افعالیه اوست» و دومی که عرضی و تبعی است، تنفر دادن فطرت است از شجره خبیثه دنیا و طبیعت و تنفر از نقص.166 امور دیگر و سایر گرایشهای ذاتی و درونی به نحوی به این دو ویژگی برمیگردند.
2-3-1-1. ویژگیهای امور فطری
در انسان فطرت عشق به کمال مطلق وجود دارد که از آن عشق به علم و قدرت و حیات و اراده و اختیار و زیبایی و آزادی مطلق منشعب میشود،زیرا طبق نظر امام فطرت انسان طالب و خواهان هر چیزی است آن هم به نحو مطلق آن نه حد مقیدی از آن.
این،امور فطري که ذاتي انسان و مقتضاي نوع خلقت اويند، خدادادي و غير اکتسابياند. به همين دليل، تحقق آنها به علّتي غير از علّت وجود خود انسان نياز ندارد. طبعاً چيزي که اکتسابي نيست در تمام افراد بايد وجود داشته باشد، هر چند ممکن است شدّت و ضعف داشته باشد.
امام در کتاب چهل حدیث در شرح حدیث یازدهم با استناد به آیه 30 سوره روم چند ویژگی کلی برای تشخیص امور فطری، ذکر میکنند:
1. همگانی بودن؛
2. یکسان بودن،
3. تغییرناپذیری،
4. زوالناپذیری،
5. بدیهی و ضروری بودن.
ایشان در توضیح ویژگیهای مذکور میگویند از آنجا که فطریات، ملازم وجود و سرشته شده در طینت انسانند، پس در همه افراد بشر به طور عام و مشترک وجود داشته و همه به تساوی از امور فطری بهرهمندند و اختلاف عقاید، عادات، اخلاق، قوت و ضعف فهمها نیز در اصل فطرت تأثیری ندارد و سبب اختلاف و یا تخلف در فطریات نمیشود. امام به نحوی به فطرت اصیل و نورانی مشترک برای همه انسانها قائلاند که میتواند منشأ اخلاق جهانی باشد.
2-3-2. طینت
آنچه در متون دینی و فلسفی تحت عنوان «طینت» مطرح می گردد، زوایای عمیق تر روحی انسان می باشد که با کمال و نقص او و احیانا با سعادت و شقاوت او در ارتباط است؛ مانند کمال خواهی، گرایش به حق، پرستش و گرایش به خیر.
امام در تعریف طینت بیان فرمودهاند که:
«مراد از طینت عین ثابت هر موجود ممکن است، که هر عین ثابتی مظهر اسم مناسب آن مسکن میباشد؛ و عین ثابت حضرت ختمی مرتبت اصل کلیهی قابلیات میباشد؛ و طینت اصل هر شی و مادهی منشأ تعیین هر صورتی را گفته اند.»
از نظر ایشان طینت دو قسمت است:
1. طینت قبل از خلقت و آفرینش؛
2. طینت بعد از خلقت، که ملائکه مرتب در کار ساختن و پرداختن این اخیر هستند167. از نظر امام، طینت همان اصل آفرینش انسان است که در طول حیاتش در اعمال و رفتار او تجلی و ظهور مییابد. امام معتقدند که فطرت و احکام آن، از لوازم وجود است که در اصل طینت و خلقت آدمی نهاده شده است، و همهی انسانها در آن اتفاق نظر دارند اما به رغم این همسویی در مسأله فطرت، بعضی از آن غافلند. مگر اینکه هشدار دهندهای آگاه از این حقیقت پرده بردارد و موجب بیداری و آگاهی آنان شود سپس بیان میکند که هیچ چیزی نمیتواند بر این فطریات اثر بگذارد و آنها را دگرگون کند.168
2-3-3. استعداد
استعداد عبارت است از قوه قريب به فعليت و منظور حكماء از استعداد «شدن» اين است كه حالتى داخلى و درونى در شىء وجود دارد كه به موجب آن حالت، آن شى ء به سوى فعليت و كمال مى شتابد. يعنى اين قوه در مقابل فعليت است كه نسبت آنها (يعنى قوه و فعليت) به يكديگر نسبت نقص و كمال است و لهذا اين گونه استعدادها را مى توانيم «آمادگى براى تكامل» بخوانيم.
امام خمینی(ره) در اثر خویش«طلب و اراده» در تبیین مفهوم استعداد اینطور بیان کردهاند که نفوس انسانی نسبت به نیکی و بدی اختلاف دارند به این صورت که بعضی از نفوس بیشتر به نیکی و بعضی دیگر بالعکس بیشتر به بدی تمایل دارند.و ایشان از جمله اموری را که میتواند منشأ این اختلاف رغبت شود را اختلاف در خود انسانها دانسته و متذکر شدهاند که این اختلافات ناشی از اختلاف استعداد در انسانهاست؛ چرا که هر انسانی بر حسب استعدادش فیض وجود به او افاضه میشود و موجود میشود.همچنین امام منشأ اختلاف مواد در قبول فیض استعداد را به موجب اختلاف در نطفههایی میدانند که باید صورت انسانی را بپذیرند و این اختلاف نطفه به اختلاف در غذاهایی است که که در بدن منی را تولید میکنند و چون این غذاها در صفا و کدورت و لطافت و کثافت در نهایت اختلاف هستند به ناچار نطفههایی که از این غذاها تولید میشود در صفا و کدورت اختلاف دارند .پس اگر نطفهای از غذاهای لطیف و صاف تولید شود استعداد مخصوصی برای قبول صورت و کمالات دارد.همچنین امام اصالت و عدم اصالت صُلبها و پاکی و ناپاکی رحم را سبب دخالت کامل در اختلاف استعداد میدانند169.
امام خمینی در چهل حدیث میفرمایند:
«که نفس در بدو فطرت خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است ، چنانچه خالی از مقابلات آنهاست.گویی صفحه ای خالی از مطلق نقوش است، نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اضداد آن است؛ ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او به ودیعه گذاشته شده است و فطرت او بر استقامت و خمیرهی او مخمر به انوار ذاتیه است.»170
و در جایی دیگر میفرمایند:
«نفوس انسانی در بدو فطرت و خلقت جز محض استعداد و نفس قابلیت نیستند، و عاری از هرگونه فعلیت در جانب شقاوت و سعادت هستند؛ و پس از وقوع در تحت تصرف حرکات طبیعیهی جوهریه و فعلیهی اختیاریه، استعدادات متبدل به فعلیت شده و تمیزات حاصل میگردد.پس امتیاز سعید از شقی و عثّ از سمین به حیات مُلکی پیدا شود.»171
2-4. بررسی اندیشه اخلاقی امام خمینی(ره)
2-4-1. رویکرد فلسفی سعادتگرا
به نظر میرسد دیدگاه امام، دیدگاهی سعادتگرایانه است. در مکتب سعادتگرا و طرفداران آن، همگی وصول به سعادت و کمال را به عنوان غایتالغایات اخلاق و احکام اخلاقی معرفی کردهاند.
از نظر سعادتگرایان، منشأ ارزشهای اخلاقی و ریشه همه فضایل و رذایل اخلاقی، در سعادت و کمال نهفته است. افلاطون هم دیدگاهی سعادتگرایانه دارد و در جستوجوی سعادت و نیکبختی و تأمین بالاترین خیر انسان که همان بهرهمندی از سعادت و نیکبختی است، میباشد و بالاترین خیر انسان را توسعه و پیشرفت حقیقی شخصیت انسان، به عنوان موجودی عقلانی و اخلاقی و رشد و پرورش صحیح نفس او دانسته است. و لذت را به تنهایی، خیر انسان نمیداند؛ زیرا براین باور است که زندگی لذتبخشی که در آن ذهن، حافظه، معرفت و عقیده درست سهمی نداشته باشند ،نه زندگی انسانی، بلکه زندگی یک نوع جانور دریایی یا یک صدف خواهد بود.
از سوی دیگر وی زندگی روحانی محض را که عاری از لذت باشد را یگانه خیر حقیقی انسان تلقی نمیکند؛ هرچند که او عقل را عالیترین جزء انسان و فعالیت عقلانی را عالیترین کارکرد انسان دانسته، اما انسان عقل محض نیست. بنابراین زندگی سعادتمندانه برای انسان، آمیخته و مرکب از مجموعه لذات بدنی و فعالیتهای عقلانی تعریف کرده است172 و ایشان معتقدند که اساس سعادت نیز بر تحصیل ملکات فاضله، نهاده شده است. بنابراین انسان نه تنها باید در رفع اخلاق فاسد تلاش کند؛ بلکه به این هم نباید قانع باشد؛ زیرا پاک کردن نفس از صفات ناشایست، مقدمهای برای اصلاح و تکمیل آن بوده و آنچه بیشتر مورد نظر است، به دست آوردن کمالات روحانی است که مایهی سعادت آدمی و مقدمه کمال تام است.173
2-4-2. سعادت و شقاوت
پایه و اساس اخلاق تهذیب و تزکیه نفس از رذایل و تکمیل آن به فضایل است همچنین هدف از افعال و رفتار اختیاری انسان وصول به خیر و سعادت است.
امام(ره) در کتاب «طلب و اراده» با گروهی که خیر و نیکی را که در معنا مساوی با وجود است سعادت می دانند، هم عقیده است. و بنابر آن نظر، وجود، هر چه هست خیر و سعادت است و تفاوت مراتب سعادت، برحسب تفاوت در کمال وجود است که هر چه وجود کامل تر باشد، خیر و سعادتش بیشتر است174. همچنین امام خمینی در اثر «آداب الصلوه» در تعریف سعادت می گویند:
«حقیقت سعادت، کمال مطلق و راحت مطلق است.»175
امام نیز سعادت را به خیر و کمال تعریف میکنند و آن را مساوق با وجود میدانند و میفرمایند:
«همهی کمالات به وجود باز میگردد، پس سعادت خواه سعادت عقلی حقیقی یا حسی گمانی باشد از سنخ وجود وکمال است ؛ بلکه وجود هر کجا باشد خیر و سعادت است و درک وجود و کمال وجود نیز خیر و سعادت است».176
بنابراین، خیر مطلق به معنای سعادت مطلق است و سعید به صورت مطلق، آن است که موجود کامل بوده باشد و نقص بر حسب مراتبی که دارد، در مقابل این سعادت و کمال قرار دارد. به این معنی که هر اندازه وجودش ناقص باشد، از سعادت محروم و به شقاوت نزدیکتر خواهد شد. این نظر امام موافق و مطابق با این رأی ملاصدرا است که در مقدمه ی باب دهم سفر چهارم که در احوالات نفس گفت و گو می کند، ابتدا به بیان حقیقت سعادت می پردازد و بر مبنای فلسفه ی خویش گفته است:
«وجود، خیر و سعادت است و ادراک وجود نیز خیر وسعادت است، اما چون وجودات به حسب کمال و نقص متفاوت اند، پس هرجا وجود کامل تر باشد، سعادت در آن جا بیشتر است وبه عکس.ادراک سعادت هم به تناسب ادراک وجود، کمال ونقص می یابد، همان گونه که
