
، به مثابه یک پزشک جراح، امری نبود که زیاده دوام بیاورد و برداشت ناتورالیستها از وقایع انسانی با توجیه خون و نژاد و غریزه تفکری نبود که بتواند انسان معاصر را راضی نگه دارد و او را متقاعد کند که همچون حیوانات تمام زندگیاش تحت تأثیر غرایز و شهوات است و تفکر و اندیشه در این میان بیتأثیر است. کمکم توجه به مسائل روحی دوباره احیاء شد، روح ادبیات از بیان واقعیات به طرز صریح خسته بود و میطلبید که به دامان اندیشه پناه ببرد و سعی کند که در تقابل با توصیفات سطحی ناتورالیستی رمانهای ایدئولوژیکی و دارای عمق بیشتری ارائه کند.
در اواخر قرن 19 تا قبل از شروع جنگ جهانی اول ادبیات در بین روشهای مختلف نگارش ارزیابی میشد و شاخصۀ این دوره را میتوان ظهور آثاری از شارل بودلر و استفان مالارمه EtephaneMallarme)) دانست. گلهای رنج اثری است از شارل بودلر که سمبلیسم (Symbolism) در آن به منصه ظهور میرسد . همانگونه که دیدیم جریان ادبی که از رنسانس شروع شده است به مرور شکل میگیرد و در هر برهۀ زمانی با توجه به شرایط اجتماع فرم خاصی پیدا میکند. ادبیات مدرنیستی مورد بحث ما بعد از این دوران آغاز میشود. پس از آنکه شارل بودلر برای اولین بار واژۀ مدرنیته را در مقالات خود به کار ميبرد. او از نخستین کسانی بود که بر ضد رهاورد انقلاب صنعتی و صنعتی شدن دنیا اعتراض کرد. در جا به جای آثار و اشعار او میتوان اعتراض به زندگی شهری را دید. ذهنیت سمبولیستها ایشان را به پرورش آیین رمز و راز در شخصیت منحصر به فرد هنرمند در برابر ماتریالیسم (Matrialism)مبتذل و رسوم قراردادی جامعۀ صنعتی که تحت سیطرۀ طبقۀ متوسط بود، ترغیب کرد. اینها نخست میخواستند هنر را از خصوصیت سوداگرانه پاکسازی کنند و شعار هنر برای هنر را به شیوۀ زندگی بدل کنند. ظهور روانشناسی فرویدی و دنیای تجربههای ناآگاهانه، ادبیات سمبولیست را به سمت مضامین برگرفته از ادبیات شرق اقیانوسیه، بیزانس و ایران و رنسانس سوق داد.( کندری، 1382: 247) این رویکرد به سمت درونی شدن یا ذهنگرایی در هنر بود. سمبولیستها اصرار داشتند که جهانی آرمانی بسازند و در ورای اشارت سمبولیک خود به آن اشاره کنند. نویسندگان مدرن نیز تا حدودی پیرو سمبلیسم ها هستند؛ با این تفاوت که اصراری برای نشان دادن نشانههاو راهنمایی خواننده ندارند. جی.ای.کادن مؤلف فرهنگ و ادبیات نقد، انعکاس مدرنیسم در عرصه داستان نویسی اروپارا با قراردادها و ایجاد تکنیکهای درونکاوی ذهن ازسویی و بیان نابسامانیهای ناشی از تمدن بورژوایی ازسوی دیگر ، همراه میداند.
در این اثنا به تدریج آثاری که میتوان نام خالقانشان را نویسندگان مدرن قرار داد، شکل گرفتند؛ نویسندگانی چون جیمز جویس، آندره ژید، ویرجینا وولف و جوزف کنراد. مضمون محوری ادبیات مدرنیستی در کلام جورج سیمل ( Georg Simmel)جامعهشناسآلمانی در توصیف ویژگیهای حیات در عصر و زمانه مدرن یافت میشود.« عمیقترین و به تعبیری ریشهدارترین دغدغۀ انسان عصر مدرنیته تلاش در راستای احیای مجدد آزادی، هویت و فردیت از دسترفتۀ خویش در مواجهه با فشارهای بیامان اجتماعی، میراث تاریخی، فرهنگ و سبک مسلط اجتماعی است.(درودگر،طاووسی، 1390: 102)به بیانی دیگر، انسان عصر مدرنیته با مشاهدۀ پیامدهای مادیگرایی، تجمع ثروت و صنعتگرایی و مشاهدۀ نتایج آن، به این باور رسیده بود که از دستاوردهای بشری نمیتوان چشم امید و خوشبختی داشت. به همین دلیل بیشتر به لاک درون و ذهن خود فرو رفت. در برابر چنین عملکردی، به خصوص بعد از جنگ جهانی اول و دوم که پیامدهای جبران ناپذیری را برای بشر معاصر به جا گذاشت، چیزی جز همان که امثال کافکا و صادق هدایت در آثارشان توصیف میکنند، نمیتوان انتظار داشت؛ خوف، انزوا، تردید، دستپاچگی، اتمیزه شدن، عدم اعتماد به نفس و در نهایت تسلیم و سازش در برابر مرگ. نویسندگان مدرن به این نتیجه رسیدند که رمان اساساً اثری است غیرمتمرکز؛ یعنی تعریفی درست در تقابل با آنچه بالزاک بیان میکرد مبنی بر رقابت آثارش با اسناد ثبت احوال.(علوی، 1380: 110)
آثار ادبی به سوی ابهام و پیچیدگی میروند. اولیس جمیز جویس بهترین نمونه در این مورد است. بهطور اساسی بیان روشن، آشکار و قاطع اندیشه بهوسیلۀ هنرمند در تعارض مستقیم با ایدئولوژی مدرن قرار دارد که داعیهدار رویکرد دموکراتیک و مبتنی بر تکثر آراء و اجتناب از تحمیل نظر به شمار میرود. قدر مسلم، این بیثباتی و تزلزل در داستانپردازی شکل گرفته در داستان مدرن، ناشی از فروپاشی ارزشهای انسانی ناشی از مدرنیته است که با آغاز جنگ جهانی به اوج رسید. جرج سیمل در سال 1903 در کتابش -متروپلیس- آورده است: ذهن مدرن بیش از پیش حسابگر شده است. حسابگری دقیق از زندگی کاربردی، نتیجۀ مبادلات اقتصادی و مالی برای نیل به علوم طبیعی است، یعنی آن پیشرفتی که جهان را به سوی مشکلات حسابگری و راهحلهایی با استفاده از فرمولهای ریاضی میکشاند.(simel،1903: 130)
در این بین پیدایش سورئالیستها و داداییستها در فاصله جنگهای جهانی در شکلگیری ادبیات مدرن بیتأثیر نبود. سورئالیسم به صورت جدی و رسمی با کارکرد عقل و نتایج برآمده از آن شروع به مخالفت کرد. نگارش خودکار، تعبیر خواب در خلسه، شعرها و نقاشیهایی که زاییدۀ تأثیرپذیریهای تصادفی هستند، تصویرهای تناقضآمیز و رؤیایی که همه هدفی واحد دارند: تغییر درک ما از دنیا.(کندری،1377: 282) برتون (Andre Breton)که از شاگردان فروید بود، اصل سورئالیستی را که رؤیا و ضمیر ناآگاه در آن نقش عمده ایفا میکنند، از آرای وی اخذ کرد. تجربۀ چهار ساله از جنگ جهانگیر موجب شد تا سورئالیستها به انزوای شاعر و بیگانگی او با اجتماع اهمیت بیشتری بدهند.(همان:282) بعد از جنگ اول سورئالها به کمونیسم پیوستند. سورئالیسم نوعی امید به وجود داشتن را ارائه میداد و هستی را در چیزی فراسوی زمان واقعی مطرح میساخت، فراسویی که گویی خود را بر کسانی مينمایاند که میخواهند دنیا را به لحاظ شگفتیهایآن متصرف شوند. آنها آرزوی عشق و با آن به شادی زیستن را داشتند. همزمان با جریانات دادا و سورئال، شاهد ظهور فوتوریسم هم هستیم. فوتوریسمی که همانطور که در مانیسفت آن ذکر شده ستایشگر ماشین، سرعت، جنگ و کلیۀ مظاهر زندگی ماشینی عصر جدید است. (میرصادقی،1370:855)
این توضیحات مختصر را بیشتر از آن رو بیان کردیم که مروری کوتاه داشته باشیم بر آنچه به نظر ما پایههای مدرنیسم را تشکیل میدهد؛ یعنی باید بدانیم که چه عواملی در شکلگیری مدرنیسم ادبی تأثیرگذار بودهاند؛ زیرا همانگونه که اشاره کردیم، مدرنیته از حدود رنسانس آغاز شده بود؛ اما مدرنیسم مورد نظر ما به دورهای اطلاق میشود، که از حدود آغاز قرن بیستم آثاری از آن به چشم میخورد. آثار تمام مکتبهای ادبی که در دورۀ زمانی آغاز مدرنیته تا حدود جنگهای جهانی وجود داشته و با وقوع جنگها صورت دیگری به خود گرفت. برای بررسی بهتر، در ادامه چند ویژگی که به نظر ما در تمام آثار مدرنیستی دیده میشود، میآوریم.
انتشار اولین اثر مدرنیستی
با انتشار کتاب سردابهای واتیکان(Caves Of Vatican)اثر آندره ژید(AndreGide ) درسال 1914 محافل ادبی فرانسه شاهد انتشار اولین رمان تغییر شکل یافته بودند. نویسنده این کتاب معتقد بود که رمان از دیدگاههای متعددی تشکیل شده است که این تعداد تابع آن شخصیتهای متعدد داستانی است که به صحنه میآورد و نتیجه میگیرد که رمان اساساً اثری است غیرمتمرکز(علوی،1380: 109) ژید معتقد بود سرگذشت اثر و نحوه شکل گیری آن میتواند جذاب تر از خود اثر باشد و در واقع به دنبال آن بود که توجه خوانندگان را به روش نگارش جلب کند زیرا از نظر او نویسنده دیگر چیز جدیدی برای گفتن ندارد. دیگر وقت آن بود نویسندگان مدرن بیشتر سعی کنند توجه خوانندۀ کلاسیک را از اینکه به رمان بی توجه باشد و صرفاً به دنبال پایان بردن رمان و آگاهی از انتهای آن باشد، به سمت طرز انشای آن جلب کند.
نویسندگان مدرن بر خلاف گذشتگان به دنبال فتح جهان نبودند، بلکه به نظر آنها جهان صورت ظاهری دارد و نویسنده باید آنرا به روشنی تعریف کند. دخمه های واتیکان نشانههایی داشت که آنرا از رمانهای پیشین مجزا میکرد.رمان بورژوا دارای دو قطب شد. از یک سو رعایت ارزشها و قوانین و از سوی دیگرمیل به آزادی و رهایی. موضوع مورد علاقه و ترجیح مردم تقابل میان فرد و خانواده گردید. تقابل میان تمایل به عدم وابستگی و رعایت سنتها(همان:12)همچنین در آن دوران به علت آثار ناشی ازجنگهای جهانی، رمانها به سمت داشتن قهرمانهای داستانی مضطرب و نگران رفتند. قهرمانان این دوره تبدیل به انسانهای معمولی، مفلوک و اغلب مبتلا به اسکیزو فرنی شدند که بیپول و آس و پاس و در جستجوی کار بودند.جوانانی روشنفکر و بیکار.تنها راهی که انسان این دوران آشفته داشت گریز بود، گریز به جایی دور، گریز به خواب و رؤیا و توهم. بنابراین نویسندگان به این نتیجه رسیدند که صنعت و پیشرفت علم، آن خوشبختی وعده داده شده را برای آنها به همراه نیاورده است. ستایش آیندهای مبتنی بر صنعت، تکنولوژی، سرعت ، پویایی و تحرک در جوامع شهری، از ویژگی های مدرنیسم تا قبل از شروع جنگها بود.
ویژگیهای ادبیات مدرن
آغاز ادبیات مدرن نقطه رجحان و برتری هنرخوب بر هنر عامهپسند بود. اصلاحات معرفتی دورۀ ویکتوریا، منجر به بالا رفتن سطح ادبیات و در نتیجه بالارفتن درخواست برای رمانها و همچنین سایر هنرها شد. فشار اجتماع به تسریع عرضه برای این نیاز کمک کرد. از طرفی ادبیات سخت و پیچیده همراه با فرد گرایی افزایش پیدا کرد.نویسندگانی که دربرابر خواست همگانی رمان مقاومت کردند و به سلیقۀ جامعه سر تعظیم فرود نیاوردند، دربیگانگی با جریان اصلی اجتماع قرار گرفتند و تا حدودی این نویسندگان گوشهگیر شدند و آثاری تولید میکردند که سودآوری مالی برای آنها به همراه نداشت. آنها ترسی نداشتند از بیان چیزهایی که در آن زمان تابو محسوب میشد.اصطلاح خویش(Itself) باز میگردد به باقی مانده روحی وجودی که بعد از چهار سال جنگ غیر قابل تصور و ویرانگر برای انسان باقی مانده بود. هنرمندان نسل گمشده بر سر یافتن معنی دنیا در این آشفتگی و هرج و مرج منازعه میکردند (Josh Rahn ،2011)و این است که در اذهان توده میلیونی مردم، ادبیات خوب به حق با ابهام و تصنع و تمام خصلتهای فکری و اجتماعی رفتار روشنفکر مآبانه،مترادف شده است. اکثر نویسندگان تفکر برانگیز، دیگر خواهان محبوبیت در نزد عامۀ مردم نبودند و این امر سبب انزوای بیشتر آنان شد. (پاینده،1389: 117)
کمکم راه برای روی آوری نویسنده به ضبط جریان ناخودآگاه ذهن بازشد، زیرا هنگامی که نویسنده احساس تنهایی کند، به جریان ذهنی و درونی روی خواهد آورد و این امر نتیجهای جز پیدایش رمانهای مدرن با روایتهای درونی طولانی نداشت.
این نویسندگان در برابر این عقیده که هیچ چیز قابل شناخت نیست تسلیم شدند. تمام واقعیتها به نظر آنها وابسته به شرایط و متغیر بود. جنگ جهانی نشان داد هیچ قانون راهنماییکنندهای برای روح آدمی و حوادث روزگار وجود ندارد. مدرنیستها روایت تازهای را برای رمان تعریف کردند که ماهیت کلی رمان را تغییر داد. راوی غیر قابل اعتماد جایگزین دانای کل شد و خوانندگان مجبور به طرح سؤال حتی درباره پیشفرضهایی با محوریت نحوه شکلگیری رمان، شدند. اولیس جیمز جویس از نمونههای اولیۀ رمانی است که اتفاقهایش رخدادهای ذهنی است و هدف آن ترجمه دقیق چیزی است که ما ناخودآگاه انسان مینامیم. تمام نگاه جدید نویسنده تبدیل به روایت جریان سیال ذهن شد و به جای توجه به دنیای بیرون نویسندگان به فضای درونی ذهن انسان توجه کردند و در همین زمان فروید نیز تئوری جریان سیال ذهن را بیان کرد.
ویژگی های رمانهای مدرن را میتوان از دو جنبه بررسی کرد. گرچه این امر در هیچکدام از منابعی که در این حوزه نگارش یافته اند دیده نشد و این به دلیل پیوستگی لاینفک ویژگیهای فرم و محتوا در آثار مدرن است، اما دراینجا سعی شده است برای
