
ه است و متغیرهای مهم در این حوزه باید شناسایی و کشف شود و لازم است برای تحقیق بیشتر، فرضیاتی ارائه شود. لذا با توجه به هدف این تحقیق که همانا ارائه مدل عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار مراکز سنجش شایستگی میباشد، با انجام بررسیهای اولیه تصمیم بر آن شد تا از روش تئوری بنیادی(نظریه برخاسته از زمینه، تئوری زمینه دار ، نظریه مبنایی، گراندد تئوری) برای ارائه نظریهای در سطح متوسط اقدام نمائیم.
3-4-1- گراندد تئوری60
این طرح کیفی در سال 1967 در جامعه شناسی و توسط دو پژوهشگر به نام های بارنی گلیزر و آنسلم استراوس ایجاد شد. این دو بر این باور بودند که نظریههای به کار رفته در پژوهشها اغلب نامناسب بوده و با مشارکتکنندگان تحت مطالعه همخوانی ندارند. بنابراین ایدههایشان را در چندین کتاب نظم ونسق بخشیده و بیان کردند. بر خلاف جهتگیریهای نظری و پیشینی موجود در جامعه شناسی، نظریه داده بنیاد بر این است که نظریهها باید مبتنی بر دادههای میدانی، به ویژه مبتنی بر اقدامات، تعاملات و فرایندهای اجتماعی افراد باشند. از این رو، نظریهی داده بنیاد به منظور ایجاد یک نظریه ( کامل به همراه شکل و فرضیات ) از اقدامات، تعاملات، یا فرایندها، بر اساس طبقات اطلاعاتی به هم مرتبط مبتنی بر دادههای گردآوری شده از افراد طراحی شده است[103].
در واقع نظریهی زمینهای، روشی است که نظریهها، مفاهیم، فرضیهها و قضایا را به جای استنتاج از پیش فرضهای قبلی، سایر پژوهشها یا چارچوبهای نظری موجود، به طور مستقیم از دادهها کشف میکند. زمانی که گردآوری و تحلیل دادهها متوقف شد، نظریهی حاصل، درک عمیقی در ارتباط با موجودیتهای مورد مطالعه فراهم میکند. این کار، نظریه را به عنوان یک فرایند، مورد تأکید قرار میدهد، یعنی به جای یک فرایند تکمیل شده، آن را موجودیتی پیوسته در حال تکوین تلقی میکند. قابلیت تعمیم در اینجا عامل مؤثری است. زیرا هدف درک پدیده است نه کنترل آن و منظور ادراک شرایط در یک محیط خاص و به همان شکل موجود است، نه پیشبینی آنچه که ممکن است در محیطهای مشابه اتفاق بیافتد و تحقیق بر آن است که چرایی رفتارهای افراد را درک کند[109].
گراندد تئوری آفرینش نظریه به روش استقرایی و تلاش برای درک درست و احساس مناسب از وقایع روزمره است. همچنین تلاشی است برای درک دنیای مشارکتکنندگان آن طور که خود آنان ساختهاند.گراندد تئوری میتواند بین مفاهیم ارتباط برقرار کند و از وقایع و امور مادی، مفاهیم انتزاعی تولید کند که شاید با پژوهشهای کمی به دشواری قابل انجام هستند. حاصل گراندد تئوری نظریهای است که از نظر وسعت در طبقهبندی نظریههای میانی قرار گیرد و از نظر نوع، یک نظریهی اسمی یا مبتنی بر دادههاست و بنابراین میتواند فاصلهی تئوری و عمل را کاهش دهد[109].
به اعتقاد استراوس و کوربین (1998) عوامل زیر باید در تعیین میزان بنیان تجربی پژوهش با روش نظریه بنیانی، مورد توجه قرار گیرند:
1- چه مفاهیمی ایجاد شدهاند؟
2- آیا مفاهیم به طور نظاممند با یکدیگر مرتبط هستند؟
3- آیا تعداد زیادی پیوند مفهومی وجود دارد و مقولهها به خوبی بسط یافتهاند؟ آیا مقولهها از تراکم مفهومی61 برخوردار هستند؟
4- آیا گونههای مختلف، نوسان ها و تغییرات در نظریه ملاحظه میشوند؟
5- آیا شرایطی که در آن نوسان وتغییرات یافت میشوند، در پژوهش وجود دارند و تشریح میشوند؟
6- آیا یافتههای نظری، با اهمیت و معنادار هستند؟
7- آیا نظریه میتواند در طول زمان، آزمون پذیر باشد؟ آیا نظریهی مذکور، بخشی از موضوعات مورد بحث در بین گروههای اجتماعی و متخصص مرتبط است؟[109]
این روش هنگامی مناسب است که نظریهای برای تبیین یک فرایند وجود نداشته باشد. ممکن است در پیشینه مدلهایی ارائه شده باشد اما بر مبنای نمونهها و جمعیتهایی غیر از جمعیت و نمونه مدنظر پژوهشگر کیفی ایجاد و آزمون شده باشند. همچنین ممکن است نظریههای موجود ناقص باشند چرا که به متغیرهای بالقوه ارزشمند مدنظر پژوهشگر نپرداختهاند. به لحاظ کاربردی نیز ممکن است ضرورت ارائهی یک نظریه برای تبیین چگونگی تجربه یک پدیده توسط افراد احساس شود و نظریه داده بنیاد ایجاد شده توسط پژوهشگر چنین چارچوبی را فراهم میآورد[103].
3-5- مراحل روششناسی نظریهی بنیادی
با ملاحظه نكات فوق، در ساختن نظريه بنیادي، پنج مرحله تحليلي كلي (نه به معني دقيق آن متوالي) ميتوان تشخيص داد. اين مراحل عبارتند از طراحي تحقيق، جمعآوري اطلاعات، مرتب كردن دادهها، تحليل دادهها و مقايسه ادبيات. البته هر يك از اين مراحل را ميتوان به فعاليتهاي جزئيتري تقسيم كرد. تقسيمبندي ارائه شده صرفاً جنبه توضيحي دارد. جدول 3-2 شرحي از اين مراحل و فعاليتهاي مربوط به هر مرحله ميدهد.
جدول 3-2: فرايند ساختن نظريه بنیادی[28]
مرحله
فعاليت
1. طرح تحقيق
تعريف مسئله تحقيق
تعريف سازههاي ساخته شده قبلي
2. جمعآوري
نمونهگيري نظري در برابر نمونهگيري تصادفي
3. مرتب كردن دادهها
مرتب كردن تقويمي رويدادها
4. تحليل دادهها
كدگذاري آزاد، كدگذاري محوري و كدگذاري انتخابي
5. مقايسه ادبيات
مقايسه نظريه حاصل از داده ها با چارچوبهاي مشابه و متفاوت
3-5-1- طرح تحقیق
مطالعات کیفی با بیان مسئله پژوهش توسط پژوهشگر آغاز میشوند. پژوهشگر کیفی در چند بند ابتدای طرح مطالعه، «مسئله» هدایتگر مطالعه را بیان میکند. هدف مسئلهی پژوهش در مطالعات کیفی ارائهی نوعی خردمایه یا ضرورت برای مطالعه یک موضوع بحث انگیز یا «مسئله» خاص است [103].
اولین گام در این مرحله، بیان سؤال پژوهش است. سؤالاتي كه در تئوري زمينهاي مطرح ميشوند، عموما سؤالاتي كلي و باز هستند˓ ضمن آنكه از پيچيدگي نسبتا بالایي برخوردار نيستند. سؤالات تحقيق در تئوري زمينهاي خود منبعث از يك سؤال اصلي و آغازين ميباشد. نبايد غافل بود كه اين سؤالات در فرايند تحقيق به تدريج توسعه داده شده و با عمق بيشتر بر روي مسائل تحقيق متمركز ميشود[106]. از آنجا كه در اين روش، تئوري به صورت استقرائي از دل دادهها بيرون ميآيد، بنابراين، سؤالات تحقيق در مراحل بعدي به صورتي سامان يافته مطرح ميشوند تا در قالب تئوري زمينهاي قابل آزمون باشند. سؤالات تحقيق در تئوري زمينهاي بيانگر مفاهيم و شناخت پديده مورد مطالعه است و به محقق اين امكان را ميدهد تا از ديدگاه علمي(جامعه شناختي) بر موضوع تمركز داشته و آن را شناسايي نمايد. سؤالات در اين روش به سوي عمل و فرايند سوگيري دارند. براي درك كليت مسئله در ابتدا محقق به طرح « سوالات تعاملی62 » ميپردازد. بنابراين تمركز محقق بر روي مشاهدات و مصاحبهها بوده و به بهترين نحوي كنش و كنش متقابل كنشگران را مورد تحليل قرار ميدهد. « سؤالات سازمانی63» نوع ديگري از سؤالات مبتني بر نحوه فعاليت جمعي در ارتباط با پذيرش، مشاركت اجتماعي فعاليتها گروهي و … است. نوع ديگري از سؤالات هم به بيوگرافيهاي موضوع تحقيق میپردازد و به « سؤالات زندگینامهای64 » معروف هستند، در اين سؤالات به تاريخچه شفاهي و تجارب قبلي از موضوع و عناصر مرتبط با موضوع پرداخته ميشود[106].
سوال اصلی: عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار مراکز سنجش شایستگی کدامند و مدل آن چگونه است؟
سوالات فرعی:
– علل استفاده از کانونهای ارزیابی و توسعه چیست؟
– عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار مراکز سنجش شایستگی قبل از اجرای کانون چیست؟
– عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار مراکز سنجش شایستگی حین اجرای کانون چیست؟
– عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار مراکز سنجش شایستگی بعد از اجرای کانون چیست؟
– پیامدهای اجرای کانون ارزیابی و توسعه موفق کدامند؟
3-5-2- جمعآوری و مرتب کردن دادهها
دادههايي كه توسط نظريهپرداز داده بنياد براي تشريح فرآيندها جمعآوري ميشود، شامل انواع بسياري از دادههاي كيفي است؛ از جمله مشاهدات، گفت و شنودها، مصاحبهها، اسناد دولتي، خاطرات پاسخدهندگان و مجلات، و تأملات شخصي خود پژوهشگر [103].
در مطالعات نظریه داده بنیاد، مصاحبه نقش محوری را در گردآوری دادهها ایفا میکند. در کنار مصاحبه از دیگر شیوههایی چون مشاهده مشارکتی، بازاندیشی پژوهشگر( یادداشتبرداری شخصی65)، رویدادنگاری مشارکتی و گروههای کانونی نیز میتوان برای تدوین نظریه استفاده کرد. با این حال طبق تجربه من این اشکال دادهها غالبا نسبت به مصاحبه نقشی فرعی در مطالعات نظریه داده بنیاد دارند[103].
روش اصلی براي جمعآوري دادهها در این مطالعه مصاحبه نیمهساختار یافته فردي بود. مصاحبههاي رو در رو و در یک جلسه انجام گردید. مصاحبهها به جز دو مورد با استفاده از دستگاه ضبط صدا ضبط شده، هر یک بلافاصله پیادهسازي شده و مورد کدگذاري و تحلیل اولیه قرار گرفت. مدت جلسات مصاحبه به طور متوسط نزدیک یک ساعت بود. به جز یک مورد از مصاحبهها که سه نفره انجام شد، بقیه مصاحبهها دو نفره بود.
3-5-3- تجزیه و تحلیل دادهها
جمعآوری دادهها و تحلیل آنها در نظریه داده بنیاد، به نحوی تکرارشونده66 در مفهومسازی اولیه نظریه بنیانی، به هم مرتبط و پیوسته هستند. « نظریهی بنیانی، فرایند کدگذاری دادهها و سپس دستهبندی کدها در قالب مفاهیم به شیوهای بسیار سلسله مراتبی است. در نهایت، وقتی مفاهیم در قالب قضیههای نظری، سازمان مییابند، مدلهای نظری پدید میآیند. برخلاف فرایند آزمون فرضیه که با ایجاد فرضیههایی آغاز میشود که سپس بر اساس دادههای جمعآوری شده، مورد آزمون قرار میگیرند، در نظریهی بنیانی، هر مرحلهای با دادهها آغاز میشود. علاوه بر این، به جای به کارگیری نظم و ترتیب متعارف جمعآوری دادهها و سپس تحلیل آنها، جمعآوری و تحلیل دادهها در نظریهی بنیانی، فرایندی پویا و چند لایه است. دادهها جمعآوری و سپس تحلیل میشوند و سپس دادههای بیشتر جمعآوری و تحلیل میشوند تا موضوعات67 از موج اولیه تحلیل پدید آیند. این فرایند دوری تکرار میشود تا وقتی که دیگر اطلاعات مفهومی جدیدی به دست نیاید. این مرحله “اشباع”68 نام دارد» [109] تحلیل داده ها در روش نظریه بنیانی، با سه رویه کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام میشود.
کد گذاری را قلب گراندد تئوری خواندهاند. کدگذاری یک روش اساسی برای مشخصسازی مقولات موجود در دادهها است که نماد یا مخففی است که برای مقولهبندی کلمات یا عبارات دادهها به کار میرود. هدف از کدگذاری تسهیل بازیابی قطعات دادهها است.
کدگذاری باز یا سطح اول کدگذاری: کد گذاری باز یا سطح اول کدگذاری که آن را کدگذاری مبنا69 نیز میخوانند اولین مرحلهی تجزیه و تحلیل و شکستن اولیهی دادههاست. دادهها به کوچکترین واحد خود شکسته میشوند. با به کارگیری یک سیستم باز کدگذاری، خط به خط دادهها را بازنگری کرده و فرایندهای آن را تشخیص داده و به هر جمله کد میدهد. او میکوشد تا حداکثر کدهای ممکن را تشخیص دهد تا مطمئن گردد که کاملا اطلاعات را بررسی نموده است. بهتر است کدها را در حاشیهی صفحه بنویسیم تا یافتن آنها ساده باشد. در این مرحله کدها را کدهای اساسی مینامند، زیرا از عین کلمات افراد مصاحبه شده استفاده میشود. دو شیوهی کدگذاری اساسی عبارتند از: 1- از زبان فرد مصاحبه یا مشاهده شده. 2- کدهای دلالت انگیز، که محقق بر مبنای مفاهیم موجود در اطلاعات میسازد[109].
کدگذاری باز شیوهای از بررسی˓ مقایسه و خرد کردن دادهها است که به مفهوم پردازی و مقولهپردازی میانجامد. با مطرح کردن سؤال و انجام مقایسهها، دادهها را به واحدهایی که مورد نظر است، خرد و سپس آنها را مفهوم پردازی میکنند. بدین معنی که به پدیدهها یا حوادث یا اظهارات، نام میدهند. در این هنگام با قرارداد مفاهیم مشابه در یک گروه مقولات را شناسایی میکنیم یا به عبارتی به مقولهپردازی دست می زنیم[109].
کدگذاری محوری: کدگذاری محوری، تعیین الگوهای موجود در دادهها را شامل میشود. در این مرحله، مقولات محوری و فرعی پژوهش در یک مدل نمایش داده میشوند. این مدل بسیار ساده و در
