
اجبار به تکرار کلاس اول در ميان اين کودکان ?? درصد است. سه چهار سال اول زندگي دورهاي است که مغز کودک نوپا حدود دو سوم اندازه کامل خود رشد ميکند و به لحاظ پيچيدگي، به گونهاي متحول ميشود که در تمام دوران زندگي، هيچ گاه به اين ميزان رشد نخواهد کرد. در خلال اين دوره، نسبت به دوران بعدي زندگي، فراگيري مطالب اساسي با سهولت بيشتري تحقق ميپذيرد و فراگيري عاطفي نيز در پيشاپيش تمام آموختهها انجام ميگيرد. در خلال اين دوران فشار رواني جدي ميتواند به مراکز يادگيري مغز آسيب برساند و از اين رو به هوش افراد زيان وارد آورد(عيدي، 1386).
2-2-33- مدلهاي هوش هيجاني
ماير و همكارانش مدلهاي هوش هيجاني را به دو دسته كلي تقسيم ميکنند:
الف: مدل توانايي
ب: مدل تركيبي (ماير، سالووي، كارسو، 2000)
الف: مدل توانايي هوش هيجاني: ماير و سالووي(1993-1990). هوش هيجاني را نوعي هوش اجتماعي دانسته و در پنج حيطه خودآگاهي، خودكنترلي، خودانگيزي، هوشياري اجتماعي و تنظيم روابط خلاصه کردهاند. ولي از سال(1995) به بعد به سمت الگويي محدود تر تغيير جهت داده، پس از طي يك سري پژوهشها و مطالعات، به تكميل نظريات خود پرداخته و مدل توانايي را ارائه دادند. در اين مدل هوش هيجاني به عنوان يك توانايي ذهني واقعي در نظر گرفته ميشود، كه با تعاريف استاندارد هوش منطبق بوده و در آن هيجان و فكر به شيوهاي سازش يافته و معنادار در تعاملند. بر اساس مدلي كه توسط ماير و سالووي تدوين شده است، هوش هيجاني در دو سيستم شناختي و هيجاني بررسي ميشوند. مدل مذكور از چهار شاخه يا مؤلفه تشكيل ميشود كه هر يك طبقهاي از تواناييها را كه بر اساس پيچيدگي آن به صورت سلسله مراتب تنظيم شدهاند، نشان ميدهد. مهارتهاي فرعي هر شاخه مطابق با پيچيدگي هر شاخه، سازمان يافته است. ميزان اين پيچيدگي به طور چشمگيري به مهارتهاي شاخههاي ديگر مدل بستگي دارد (Golman , 1998).
2-2-34- ابعاد هوش هيجاني در مدل توانايي
1- شناسايي هيجانها: اين شاخه خود شامل مهارتهايي مانند توانايي شناسايي احساسات در خود و ديگران، بروز هيجانها به طور دقيق و تمايز بين هيجانهاي واقعي و غير واقعي ميباشد و ادراك ارزيابي و بيان هيجانها را در بر ميگيرد. ادراك هيجاني شامل نامگذاري و توجه در رمز گشايي پيامهاي هيجاني ميشود كه از طريق حالت چهرهاي، تن صدا، آثار هنري و ديگر مصنوعات فرهنگي ابراز ميشود. در چرخه سيستم شناختي هيجانها اين مؤلفهها شامل بازشناسي و وارد كردن اطلاعات است. هوش هيجاني بدون شاخه اول نميتواند شروع شود. از مهارتهاي شاخه اول دو ويژگي اساسي است كه نقش حياتي در زندگي هيجاني دارند، خودآگاهي و همدلي، خودآگاهي به معني شناسايي هيجانهاي خود، به همان صورت كه حادث ميشوند و توانايي تفكر و نظارت لحظه به لحظه و مداوم بر آنهاست. همدلي از سه جزء اساسي تشكيل شده است:
الف: ادراك و تمايز به معناي استفاده از اطلاعات به منظور شناسايي، تمايز و نامگذاري هيجانهاي ديگران.
ب: توانايي تجربه پذيرش نقطه نظرات ديگران.
ج: احساسات هيجاني به معناي توانايي سهيم بودن در احساسات ديگران (Golman , 1998)
2- تسهيل هيجاني تفكر يا استفاده از هيجان: اين شاخه خلاصه شامل مهارتهاي زيراست:
استفاده ازهيجان ها در تمركز، توجه بر وقايع مهم، توسعه هيجانهايي كه فرايند تصميم گيري را تسهيل ميکنند، استفاده از نوسانات خلقي براي در نظر گرفتن نقطه نظرات مختلف و استفاده از هيجانها برايتسهيل روند حل مسئله و خلاقيت. به طور كلي اين شاخه، فرايندي را شامل ميشوند كه در آن هيجانها به عنوان منابع اطلاعات و انگيزشي وارد سيستمهاي شناختي شده و آن را تحت تاثير قرار ميدهد. افراد ميتوانند از حالت هايهيجاني خود براي پيش بردن برخي اهداف استفاده كنند، هيجانهاي مثبت، شناخت هاي مثبت و هيجانهاي منفي شناخت هاي منفي ايجاد ميکنند. اين نوسانات خلق به سيستم شناختي امكان ميدهد كه مسائل را از ابعاد مختلف ملاحظه كنند و اين امر افراد را تشويق ميکند تا نقطه نظرهاي مختلف را مد نظر قرار داده و به حل عميق و خلاقانه مسئله نائل شوند (بشارت، 1384).
3- ادراك هيجانها: توانايي درك هيجانهاي پيچيده و زنجيرههاي هيجاني و چگونگي تغيير هيجانها از مرحلهاي به مرحله ديگر و همچنين توانايي تشخيص علل هيجانها و درك روابط بين آنها را در بر ميگيرد. اين شاخه مربوط به توانايي بيان هيجانها يا كلمات و باز شناسي انتقال ميان هيجانهاست. براي مثال چگونه احساس شرم و نه احساس گناه، آغازگر حالت خشم است و افراد ميتوانند در هنگام خشم، كاملا احساس شرم كنند (Golman , 1998).
پس افراد با هوش بالا قادر به تشخيص و بكارگيري كلمات مناسب براي هيجانهاي خود بوده و ميتوانند هيجانهاي هم خانواده را تشخيص داده و يك گروه هيجاني را از ميان هيجانهاي وسيع و مبهم متمايز كنند
4- نظم بخشي و مديريت هيجانها: تنظيم هوشمندانه هيجان براي ارتقاي هيجاني و رشد هوشمندانه است، كه توانايي به تعويق انداختن احساسات، توانايي چالش يا گريز از يك هيجان به صورت متفكرانه، توانايي كنترل فكورانه هيجانها در ارتباط با خويشتن و ديگران، توانايي تنظيم هيجانها در خود و ديگران از طريق تعديل هيجانهاي منفي و افزايش هيجانهاي خوشايند بدون سركوب و يا اغراق در اطلاعاتي كه هيجانهاي مذكور منتقل ميکنند را در بر ميگيرد(Golman , 1998).
نظم بخشي و مديريت هيجانها، مستلزم در نظر گرفتن مسيرهاي هيجاني متفاوت و انتخاب يك مسير درست از ميان آنهاست. نظم بخشي هيجانها لزوما به معني كنترل هيجانها نيست. عواطف، كاركردهاي سازمان دهنده برانگيزاننده و سازگاري كننده مهمي دارند و به همين علت هم نبايد به شدت كنترل شوند. نظم بخشي هيجاني به توانايي بازنگري و بازسازي شدت و جهت يك هيجان در خود و ديگران برمي گردد و شامل توانايي تعديل هيجانهاي منفي و تغيير احساسات زيان آور به سمت سازش يافتگي و نگهداري هيجانهايي كه لذت بخش ارزيابي شدهاند، ميشوند (عيدي، 1386).
ب: مدلهاي تركيبي هوش هيجاني: در اين مدلها هوش هيجاني با ساير تواناييها و ويژگيهاي شخصيتي نظير انگيزش تركيب ميشوند. مثل مدل بار- آن ( 1997 ) و مدل گلمن ( 1995 ) و چهارچوب جديد مفهومي گلمن (2001).
2-2-35- مدل بار – آن85
در سال 1980 بار-آن، به را ي اولين بار مخفف بهرهيجاني يعني EQ را براي سنجش تواناييهاي غير شناختي به كار برد و اولين آزمون را در اين مورد تهيه كرد(توکلي، 1383). بار- آن معتقد است كه هوش هيجاني مجموعهاي از تواناييها، قابليتها و مهارتهايي است كه فرد براي سازگاري مؤثر با محيط و بدست آوردن موفقيت در زندگي كسب ميکند. صفت هيجان در اين نوع هوش يك ركن اساسي است كه آن را از هوش شناختي متمايز ميکند(ترابي) از نظر وي هوش هيجاني و مهارتهاي اجتماعي- هيجاني طي زمان رشد و تغيير ميکنند و ميتوان از طريق آموزش و برنامههاي اصلاحي آنها را بهبود بخشيد (Bar- On,2000). مدلي كه بار- آن از توانش هاي هيجاني ارائه ميدهد به شرح زير ميباشد:
1. مهارتهاي درون فردي
2.مهارتهاي ميان فردي
3.مهارتهاي سازگاري
4. كنترل استرس
5. خلق و خوي عمومي
جدول 2-3 مولفه¬هاي هوش هيجاني، عوامل هريک از مولفه¬ها و اينکه چه چيزي را مي¬سنجد
مولفه و عوامل آنها
قابليتها و مهارتهايي که سنجيدهامي شوند
درون فردي
خودآگاهي هيجاني
جرات مندي
خود شکوفايي
حرمت نفس
استقلال
خودآگاهي و خود بيان گري
آگاه بودن از هيجانهاي خود
توانايي ابراز کردن خود به صورت موثر و مفيد
تلاش براي رسيدن به اهداف شخصي و شکوفا کردن ضرفيتهاي خود
درک و فهم درست از خود و قبول داشتن خود
به خود اتکا داشتن و رها بودن از اتکاي عاطفي به ديگران
ميان فردي
روابط ميان فردي
مسوليت اجتماعي
همدلي
آگاهي اجتماعي و روابط ميان فردي
توانايي برقراري روابط رضايت بخش با ديگران
توانايي همکاري با ديگران و گروههاي اجتماعي
توانايي فهم و درک احساسات ديگران
سازگاري
حل مساله
واقعيت آزمايي
انعطاف پذيري
مديريت تغييرات
حل موثر مشکلات فردي و بين فردي
ارزيابي عيني احساسات و فکر کردن براساس واقعيتهاي خارجي
سازگار کردن احساسات و افکار با موقعيتهاي در حال تغيير
مديريت استرس
تحمل استرس
کنترل تکانه
مديريت و تنظيم هيجانها
ظرفيت ايستادگي در برابر ناملايمات فشارزا، شرايط چالش انگيز و فشارهاي رواني و هيجاني شديد، بدون آن که فرد در هم بشکند
ظرفيت مقاومت در برابر تکانه يا به تعويق انداختن آن و کنترل هيجانها
خلق و خوي عمومي
