
كه فكر تازه به سبب برخورد به تضاد ايجاد ميشود و اين همانند مكانيسم دفاعي است. در واقع خلاقيت نيز نوعي رفتار دفاعي است يعني فعاليتهايي كه عبارت از تمايلات ارضاء نشده است كه به شكل هدف عاليتر در آمده است. پس “خود” براي ارضاء سائقههاي خاصي دست به خلاقيت مي زند تا تعادلي را كه در آن سائق را برهم زده است دوباره برگرداند (جديدي، 1381 :18).
2-17-3. مكتب عصبشناسي
در اين ديدگاه كه يكي از جديدترين ديدگاهها ميباشد رابطه مغز و امواج مغزي مورد بررسي قرار ميگيرد. از آنجا كه در مغز نيمكره چپ با اطلاعات شفاهي سروکار دارد و تفكر انتقادي را تنظيم ميکند و مسئول رموز خواندن، زبان و رياضي به شيوه منطقي، تحليلي و متوالي است و نيمكره راست با اطلاعات تصويري و شنوايي سروکار دارد و مسائل و عقايد قديمي را به شيوهاي جديد دوباره سازماندهاي ميکند. به اعتقاد محققان افراد خلاق هر دو فرآيند فكري را با يكديگر تركيب ميکنند، زيرا در خلاقيت به هر دو جنبه فكري نياز است (رضايي، به نقل از فخاري زاده،1383:14).
2-17-4. انسان گرايان47
بر عكس عقيده رايج در گذشته كه معتقد بودند خلاقيت تنها متعلق به عده معدودي از افراد است و افراد ديگر نميتوانند از آن بهرهمند باشند، انسان گرايان اعتقاد دارند كه خلاقيت عنصري است كه در تمام انسانها وجود دارد. انسان گرايان اعتقاد دارند كه خلاقيت نه تنها دستاوردها، بلكه فعاليتها، فرآيندها و نگرشها راهم در بر ميگيرد. به نظر طرفداران اين مكتب شرايط دروني خلاقيت را نميتوان تحميل كرد همان طور كه نميتوان بذر كاشته شده را به زور رشد داد و براي رشد خلاقيت بايد با ايجاد شرايط بيروني امكان ظهور توانايي بالقوه افراد را فراهم ساخت
راجرز معتقد است كه انگيزه اصلي خلاقيت گرايش انسان در به فعاليت درآوردن خويشتن، كشش به سوي گسترش، رشد، پختگي، گرايش به آشكارسازي و به كار انداختن همه قابليتهاي ارگانيسمي يا خويشتن است. بنابراين فرد خلاق كسي است كه استعداد ويژه انسان بودنش كامل است (راجرز، ترجمه حسيني،1378: 45).
2-18. آموزش خلاقيت
در گذشته تصور بر اين بود كه خلاقيت را نميتوان آموزش داد به اين معني كه اعتقاد آبنمک بود كه خلاقيت يك امر ذاتي و ارثي است و هر گونه تلاش و كوشش براي آموزش آن بيهوده است به عبارتي فكر ميکردند كه تنها عده معدودي از افراد انسانها داراي خلاقيت هستند و آن را از طريق وراثت به ارث بردهاند.
اما با گسترده شدن تحقيقات در زمينه خلاقيت و انجام مطالعات فراوان، محققان به اين نتيجه رسيدند كه خلاقيت عنصري کاملاً ارثي نيست به عبارتي عامل محيط در پرورش خلاقيت تأثير به سزايي دارد. “در تحقيقي كه به منظور اثبات اين قضيه صورت گرفت محققين از سه دختر بچه دبستاني خواسته بودند كه با مكعب هاي بازي اشكالي را بسازند. در ابتداي اين تحقيق مشاهده شد كه هر سه كودك در آغاز در آنچه ميساختند چندان تنوعي نداشتند اما پس از گذشت مدت كوتاهي از آزمايش، زماني كه رفتارهاي آفرينند كودكان مورد تقويت قرار گرفت درنوع اشكالي كه كودكان مي ساختند، تنوع زياد مشاهده شد” (جعفري،1376:62).
پس از روشن شدن اين مطلب كه دانشمندان به آموزش خلاقيت معتقدند، اصولي را بيان مينمايند كه در امر آموزش مفيد به نظر ميرسند از آن جمله:
1- “بررسي” راهحلهاي مختلف؛ معلم نبايد دانشآموزان را مجبور كند تا تنها از يک مدخل به راهحلهاي مسئله بي انديشند و بر اساس روشي كه ديگران مسائل راحل ميکنند، آنان نيز مسائل راحل كنند بلكه بايد آنان را تشويق كنند تا راهحلهاي نو و بديع ارائه دهند و قالبي به مسائل نگاه نكنند. لازمه چنين كاري پرسيدن و مطرح كردن سؤالاتي است كه تفكر واگرا را در آنان برانگيزاند.
2- فرصتهاي مناسبي در اختيار دانشآموزان قرار داده شود تا خودشان بياموزند: به اين معني كه هنر معلم در فراهم آوردن شرايط و محيط مناسب براي شاگردان است تا آنان بتوانند دست به تجارب گرانبها بزنند.
3- درك اصل مطلب: منظور آن است كه دانشآموزان توسط ابزار تفكر بر روي موارد اساسي و اصلي فوكوس كنند و از موارد غيرضروري و دست و پاگير كه مانع يادگيري هستند پرهيز كنند.
4- تعويض قضاوت: جلوگيري از قضاوت فوري يك نهارت اساسي در خلاقيت است زيرا داوري سريع درباره يك اصل مانع راهحلهاي ابتكاري ميگردد و بدون شك چنين قضاوتي نميتواند از روي فكر و انديشه باشد.
5- توجه به تخيل: در اهميت تخيل همين بس كه بسياري از اختراعات و اكتشافات بشري نتيجه تخيل است. تخيل ابزاري است كه منجر به رسيدن به راهحلهاي نو و جديد ميشود البته بايد دقت كرد كه كودكان در تخيلات بيهوده و پوچ غرق نشوند كه در اين صورت علاوه بر اينکه چيزي عايد شخص نميشود، بلكه داراي مضرات زيادي است.
6- تفاوتهاي فردي شاگردان را نبايد فراموش نمود: نكته حاصل از اين اصل آن است كه نبايد شاگردان را به رقابت و همچشمي با يكديگر تشويق نمود چه بسا كه آنها داراي زمينههاي متفاوتي از توان و استعداد هستند.
7- توجه به كنجكاوي: از ديدگاه نلر كنجكاوي؛ حساسيت نسبت به مسائل و حيرتزدگي در برابر چيزهاي است كه براي ديگران کاملاً بديهي است (نلر، ترجمه مدد،1369:97).
تحول كنجكاوي در كودكان اكتسابي است، پس اگر به حس كنجكاوي كودكان و نوجوانان توجه نشود و به سؤالات كنجكاوانه آنان پاسخهاي مطلوب داده نشود، اين حس به تدريج يا از بين مي رود و يا به حداقل خود ميرسد. حس كنجكاوي در کودکاني كه تهديد ميشوند يا مورد تنبيه و تحقير قرار ميگيرند به آرامي از بين
ميرود.
چيمبرز48 نشان داده است كه افراد خلاق خود را وقف کارکرده و سخت فعاليت ميکنند تا به هدف برسند. سختکوشي در خلاقيت به حدي مهم است كه گفتهاند تنها 10 درصد از خلاقيت و نبوغ ناشي از الهام و 90 درصد حاصل تلاش و كوشش شخص است و چنين اعتقادي از مطالعه ويژگيهاي افراد خلاق كه معمولاً وجود خود را وقف كارشان کردهاند ناشي شده است (چيمبرز، به نقل از حيراني،1380: 26).
2-19. شيوههاي آموزش و تمرين خلاقيت
دوبونو49 معتقد است اگر بخواهيم از تفكر خلاق يا جانبي استفاده نماييم لازم است مهارتهايي را تمرين نماييم. وي براي تمرين تفكر خلاق روشهايي را ارائه نموده است كه در زير به برخي از آنها اشاره ميشود:
1- تغيير: تفكر جانبي به دنبال يافتن راهحلهاي تازه از طريق تغيير ساخت و تنظيم مجدد اطلاعات است براي تمرين اين شيوه تعيين سهميه روش خوبي است. يعني در هر موضوع رسيدن به تعداد معيني جواب مشخص گردد. بدين ترتيب افراد تا رسيدن به تكميل سهميه به بررسي راههاي مختلف خواهند پرداخت (لامسداين و لامسداين، 1995).
2- شك هوا زدهايد: براي تحقق تفكر جانبي لازم است به مفروضات شك نموده زيرا هدف تفكر جانبي تغيير يا تجديد ساخت هر الگويي است. استفاده از شيوه “چرا” در انجام اين روش موثر است استفاده از اين شيوه مربوط به زماني نيست كه فرد جواب را نداند بلكه ممكن است مطلب کاملاً آشنا باشد و باز فرد بپرسد چرا؟
هدف از اين روش ايجاد تكاليف نيست بلكه مهم اين است كه شخص بداند توسط فرضها زنداني نميگردد در اين صورت با آزادي بيشتري ميتواند از آنها استفاده “كند” (لامسداين و لامسداين، 1995).
3- تعويض قضاوت: در تفكر جانبي در نهايت صحيح بودن جواب مطرح است اما در طول راه اشتباه مجاز است اگر فرد بخواهد همواره در مسير صحيح حركت كند، فرصتهاي خوبي را از دست ميدهد. زيرا چه بسا فكر نادرستي كه در نهايت به ايدهاي مناسب و صحيح منجر شود اما اگر تلاش هميشه بر صحيح بودن باشد آن فكر هرگز اجازه بروز نخواهد يافت (لامسداين و لامسداين، 1995).
4- ايدههاي حاكم: يافتن ايدههاي اصلي يك مطلب، نقش مهمي در اجتناب فرد از تأثيرپذيري از آنها دارد. كسي كه نتواند ايدههاي حاكم را بيابد تحت تأثير آن قرار ميگيرد. در اجراي عملي اين شيوه ميتوان از فرد خواست تابه مطالعه مقاله يا كتابي بپردازند و سپس ايدههاي حاكم آن را برگزينند (لامسداين و لامسداين، 1995).
5- تقسيم: تقسيم يك مطلب يا موضوع به بخشهاي متعدد راهي موثر در جهت تغيير ساخت آن موضوع است. هدف از اين شيوه تجزيه يك موضوع به اجزا آن نيست، بلكه مهم اين است كه اجزاء يك مطلب توليد شود. (همان، 1995:).
تقسيم مصنوعي باعث ميشود تا اجزاء يك كل به شيوههاي جديدي به هم پيوند بخورند. هدف از اين روش برهم زدن يكپارچگي يك قالب ثابت است. بنابراين لزومي ندارد كه اين تقسيم تمام موضوع را فرا بگيرد. در اجراي عملي اين كار موضوع انتخاب ميشود و سپس اجزاء آن در نظر گرفته ميشود.
6- معكوس سازي: تمرين اين شيوه براي رهايي از نگرش به موضوع به شيوه رايج است. براي مثال: آب به جاي جاري شدن از بالا به پايين، به سوي بالا هدايت (شود) (همان، 1995:).
تورنس نيز مهارتهايي رابراي خلاقيت ضروري ميداند و به والدين و مربيان پيشنهاد ميکند اين مهارتها را به كودكان و نوجوانان خود بياموزند:
الف) “بررسي راههاي مختلف: يك مسئله ممكن است چندين راه حل داشته باشد. كودكان بايد تشويق شوند تا تعداد بيشتري از راه حلها را كشف نمايند.
ب) ابتكار: معمولاً با حذف تفكر عادي و عادتي و انديشيدن به چيزهاي غيرمعمول و غيرعادي امكان ابتكار فراهم ميگردد.
پ) درك اصل مطلب: در اينجا فرآيندي از تفكر مورد نظر است كه به تجزيه اطلاعات ميپردازد و موارد غيراساسي و بي مورد را رها نموده و به اطلاعات اساسي و مهم درحل مسئله ميپردازد. براي رشد اين مهارت در کودکان ميتوان از آنها خواست مطلب يا داستاني را بخوانند و اصل مطلب را نقاشي كرده يا به شكل شعار يا شعر درآورند.
ت) توجه به عواطف: عواطف و عوامل غيرمنطقي نقش مهمي را در خلاقيت دارند.
ث) تجسم قوي: هرچه بيشتر امكان خلاقيت بيشتر است.
ج) تخيل: بسياري از اختراعات و ابداعات در نتيجه تخيل است.
چ) نگاهي دوباره: نگرش متفاوت به خلاقيت جزء لاينفك خلاقيت است.
ح) شوخطبعي: شوخطبعي خصيصه بارز افراد خلاق “است” (ميرقيداري، 1382:48-60).
مدرسه به عنوان مكان آموزش و پرورش نقش بسيار مهمي در خلاقيت كودكان دارد عواملي همچون تكاليف زياد، تاكيد بر محفوظات، اجراي برنامههاي هماهنگ و انتظار رفتارهاي يكسان از دانشآموزان، عدم توجه به تفاوتهاي فردي، وجود کلاسهاي پرجمعيت، اعمال انضباط و مقررات فوقالعاده شديد، تشويق به كسب نمرههاي بالاتر، ايجاد جو قوي رقابت فردي براي ممتاز شدن و سرانجام عدم شناخت يا بيتوجهي به ويژگيهاي كودكان خلاق سبب ميشود كه قدرت خلاقيت كودكان به تدريج كاهش يابد به عبارتي ديگر وقتي دانشآموز مجبور شود هنجارهاي موجود را بپذيرد و رفتارهايش را مطابق خواستها و معيارهاي مدرسه سازگار نمايد از ميزان خلاقيت او كاسته ميشود (افروز،1374:136).
2-20) آموزش خلاقيت بر اساس کامپيوتر ( آموزش خلاقيت به کمک کامپيوتر)
دنياي اطلاعات پر از تغييرات شتابزده و تحولات گسترده در زمينه علوم، فنون، فرهنگ، فن آوري از يک سو و مشکلات عديدهاي که دامنگير کودک، نوجوان و جوان ما در زندگي پر مشغلهي والدين از سوي ديگر، باعث شده است تا در جستجوي راهحلهاي اساسي حل مشکل بر آمده تا بتوان جوانان فردا را به نيروي تفکر و خلاقيت مجهز کرد تا در شرايط مختلف زندگي، جواب گوي مسائل خود باشند و با رفتاري متنوع به گشودن مشکلات در هم تنيده پيش رو، اقدام نمايند. اين ابزار مهم (تفکر و خلاقيت ) آغاز شکوفايي و استفادهاش بايد به واسطهي ظريف بودن کار، از خانه و کودکستان باشد و در آموزش و پرورش به صورت نهادين جايگزين شده و با آموزش صحيح آن در نوجوانان، زيربنايي بهتر و محکم تر را برايشان ايجاد کند، تا بالندهي فردا گردند و جامعهاي فعال و کارا و زيبا را بسازند (اسدي،1389 )
روشهاي آموزشي و يادگيري و ياددهي با رشد خلاقيت فراگيران ارتباط مستقيم دارد. مدرس، ميتواند با ايجاد موقعيتهاي پويا و برانگيزنده در يادگيري فراگيران را ياري کند تا با توجه به علايق و تواناييهاي خويش دست
