
علیه باکتری به وجود می آید و این در حالی است که باکتری برای به وجود آوردن آلودگی و بیماری بایستی تداوم داشته و زنده بماند.
نشان داده شد که بیش از 90% از جمعیت باکتری های تلقیح شده به داخل روده (ir) موش در چند دقیقه از بین رفته اند(ماکسون و همکاران،1981).
جالب اینکه سویه هایی که از سیستم ایمنی ذاتی و اکتسابی فرار کرده اند و تداوم داشتند، به میزان زیادی، به مننژ موش حمله کرده و بیماری مننژیت را ایجاد کرده اند(نوئل و همکاران،1990).
فاکتورهایی که به حیات زیر جمعیت ها یا گونه های مختلف از هموفیلوس آنفلوآنزا در جریان خون کمک می کند بعداً به طور کامل مورد بحث قرار می گیرند.
پاکسازی هموفیلوس آنفلوآنزای کپسول دار از خون مستلزم نشستن فاکتور c3 روی باکتری می باشد، که این عمل مستقل از ترکیبات مکمل بعدی نظیر c5- c9 می باشد. در صورتی که فاکتور c3 برروی باکتری بنشیند، باکتری به دنبال فاگوسیتوز ماکروفاژها از جریان خون خارج می شود.
کپسول تیپ b از اتصال ابتدائی c3 جلوگیری می کند و بدین ترتیب هضم باکتری بوسیله ی سلولها فاگویست را کاهش می دهد(نوئل و همکاران،1990)
کپسول تیپ b به طور آشکارا نسبت به دیگر تیپ های کپسول دار این باکتری در جلوگیری کردن از فاگوسیتوز ماکروفاژها، مؤثرتر عمل کرده و این توانایی بزرگی بشمار می آید و به تیپ b در افزایش میزان بیماری نسبت به تیپ های دیگر برتری می بخشد.
1-6-4 حمله به CNS
اعتقاد براین است که میانکنش اصلی بین هموفیلوس آنفلوآنزا و سدخونی- مغزی (BBB) اتفاق می افتد.
BBB تک لایه ای است که سلولهای اندوتلیال را متمایز می کند و اینکه مسئولیت اصلی آن نگه داشتن پایداری مواد بیوشیمایی در داخل CNS می باشد(بتز و همکاران،198638). در سلولهای اندوتلیال اتصالات محکم پیوسته و تعداد کمی مشخصه(علامت) پینوسیتوز وجود دارد(پاتریک و همکاران ،199239). از میانکنش بین هموفیلوس آنفلوآنزا و BBB در مدل invivo مثل مننژیت در نوزاد موش و همچنین در مدل های invivo مثل سلولهای اندوتلیال گاو، توانستند اطلاعات مقدماتی مفیدی بدست آورند(کواگلیارلو و همکاران،1986). این مدلها نشان می دهد که هموفیلوس آنفلوآنزا به BBB متصل می شود و سپس از وسط یا بین سلولهای بافت پوششی به داخل CSF تغییر مکان می دهد. در Hib, rat زنده یا کشته شده به وسیله گرما پینوسیتوز را افزایش می دهد و بدین ترتیب اتصالات محکم بین اندوتلیال ها را در هم می ریزد(کواگلیارلو و همکاران،198640،ویسپلوی و همکاران،198841). آسیب به BBB و ورود هموفیلوس آنفلوآنزا را به داخل CSF تسهیل می کند. به یکباره در CSF، جمعیت هموفیلوس آنفلوآنزا ممکن است به طور پیوسته زیاد شود و به دنبال آن مننژ مغز را آلوده کند و بیماری مننژیت را سبب شوند.
1-1-5 شاخصهای بیماری زایی هموفیلوس آنفولانزا
به نظر میرسد که هر مرحله از بیماریزایی و عفونت هموفیلوس آنفولانزا وابسته به بیان مجموعهای از چندین شاخص بیماریزایی است، این شاخصها عبارتند از: پروتئینهای غشای خارجی (OMPs)، مژکها، پروتئازهای IgA1، لیپوپلیساکارید و کپسول، که تعدادی از این شاخصهای بیماریزایی در موشهای صحرایی و انسان،(بارن کمپ و همکاران،1981، کیمورا و همکاران 198542،گرین و همکاران،199043) سبب ایجاد پاسخ ایمنی به هموفیلوس آنفولانزا میشوند و در بین نژادهای این ارگانیسم، نسبتاً حفاظت شدهاند.(نلسون و همکاران،199144،اروین و همکاران،1984) از این رو آنها به عنوان نامزدهای واکسن در مقابل بیماری ایجاد شده به وسیلهی هموفیلوس بررسی شدهاند(مونسن و همکاران 198545،کیمورا و همکاران 1985).
1-2-5 OMPs
سویه های هموفیلوس آنفلوآنزا بین 10 تا 20، omps در سایزهایی از 16 تا 98 kda (و بیشتر) را بیان می کند(مرفی و همکاران ،198346). تعداد زیادی از omp ها پروتئین پورین و p2 می باشند.(لوئب و همکاران،198147،کالتن و همکاران 198348) و از گزارشات جمعی آوری شده این نتیجه بدست آمده که p2 یکی از عواملی است که در ویرولانس Hib شرکت می کند. در موتانت های ایزوژنتیک از سویه های بیماری زای Hib، این نتیجه بدست آمده که جلوگیری از سنتزp2 ویرولانس را در نوزادان موش کاهش می دهد(کپه و همکاران،1990). پروتئین p2 متقابلا با lps عمل می کند(گولیج و همکاران،198549). پروتئین p5 به هر جهت یکی از عوامل مسئول در تهاجم به اپی تلیال موکوس می باشد و این اثر به دنبال غیر فعال کردن ژنp5، که نتیجه اش کاهش در باکتریها به دنبال تلقیح داخل بینی به نوزادان موش می باشد، درک شده است(چان یان گام و همکاران،199150) . P6 و 98k omp نشان داده شده که ایمونوژن هستند در انسان و anti- 98k , anti-p6 آنتی بادی های محافظت کننده در نوزادان موش در مقابل هموفیلوس آنفلوآنزا است(گرین و همکاران،1990و کیمورا و همکاران 1985).
1-3-5- پیلی
پیلی هموفیلوس آنفلوآنزا 0/18- 7/4 نانومتر قطر و بین 209 و 453 نانومتر طول دارد و همچنین دارای یک مرکز توخالی می باشد(مانسون و همکاران1985-استول و همکاران،198451). پیلی هموفیلوس آنفلوآنزا بصورت پری ترپکوس می باشد و مشخص شده که پیلی حد واسط اتصال باکتری به سطح موکوز است و از اینرو باکتری به راحتی در دستگاه تنفسی مستقر می شود. اندرسون و همکارانش مشاهده کردند که سویه های هموفیلوس پیلی دار اتصال قویتری نسبت به واریانتهای بدون پیلی شان به سلولهای اپتلیال دهان به دنبال تلقیح باکتری دارند.(اندرسون و همکاران،1985). بعدها به دنبال تلقیح هر دو نوع باکتری پیلی دار و غیر پیلی دار به وسیله روش ip یا iv به موش نشان داده شده که سویه های پیلی دار نسبت به سویه های بدون پیلی باکتریمای کمتری را ایجاد می کنند(گوتیرز و همکاران 199052) و این به این دلیل است که هموفیلوس های پیلی دار تحریک اپسونیزاسیون وابسته به فاگوسیتوزیس بوسیله ی سلولهای نوترفیل را تسهیل می کنند(توسی و همکاران ،198553). از گفته های بالا به این نتیجه می رسیم که بیان پیلی در طی مرحله استقرار بیماری برای باکتری مهم و مفید است اما در طی مراحل خونی و سیستمیک برای باکتری زیان آور است. بیان پیلی در هموفیلوس آنفلوآنزا شبیه دیگر ارگانیسم ها، قابل تغییر است و امکان بوجود آمدن یک پیلی جدید با تفاوت آنتی ژنی با پیلی قبلی وجود دارد(کروگفلت،199154). توافق شده که در یک کپی از لوکوس پیلین، ژن hifA و hifE هست و این لوکوس در تمامی سویه های هموفیلوس موردمطالعه به جزء سویه Rd وجود دارد. تمام سکانس ژنومی این سویه سکونسینگ شده و اینکه سایز آن در حد 1/8Mb است(فلیچمن و همکاران،1995) که 0.3Mb کوچکتر از سویه پاتوژن نمونه ی اولیه می باشد. مشخص شده که ژن hifA باعث کد شدن زیر واحدهای بزرگ پیلی می شود و ژن hifB، چاپرون پیلوس را کد می کند(در واقع پوشاننده توالی تکرار دو نوکلئوتیدی می باشد). مکان این توالی دو نوکلئوتیدی بین ناحیه ی10- و 35- می باشد(ون هام و همکاران،199355). در واقع ما در این توالی، تکرار توالی دو نوکلئوئیدی TA را به وفور می بینیم و تغییر در این توالی باعث عدم کفایت اتصال RNA پلی مر از به پروموتور شده و در پی بردن به اینکه سویه های دارای پیلی تهاجمی تر می باشند یا سویه های غیر پیلی دار با دگرگون کردن توالی تکرار TA ممکن شد.(ملانگا و همکارن،1998 56 ) همانطور که گفته شد تغییر در این توالی باعث عدم رونویسی می شود و بدین ترتیب سویه بدون پیلی می شود و سپس این امر مسلم شد که سویه های غیر پیلی دار نسبت به سویه های پیلی دار تهاجمی تر می باشند(فارلی و همکاران،1990).
1-4-5- ایمونوگلوبولین A1 پروتئاز
ایمونوگلوبولین A1 پروتئاز ترکیبی است که به وسیله یک شماری از پاتوژنهای موکوسی ترشح می شود. این پاتوژنها شامل: نیسریا مننژیتیدیس، نایسر یا گونه روآ، استرپتوکوکوس پنومونیه و نیز هموفیلوس آنفولانزا است(پولنر و همکاران،198757،پولسن و همکاران،1989 58). IgA1 پروتئاز هموفیلوس آنزیمهای نوع سرینی هستند که به صورت پروتئینهای 169 کیلودالتنونی سنتز میشوند (پولنر و همکاران،1987،کلاسور و همکاران ،199359). فعالیت IgA1 پروتئاز تجزیه و غیر فعال سازی IgA1، آنتی بادی غالب ترشحی در دستگاه تنفسی فوقانی است(کیلیان و همکاران،199660) و باور بر این است که این پروتئازها، سبب تسهیل کلونیزه کردن میشوند(پلات و همکاران،198361). IgA1 پروتئازها به طور ویژه یکی از 4 پیوند پپتیدی قرار گرفته درون یک توالی آمینو اسیدی محدود، از ناحیهی لولای زنجیرهی آلفای IgA1 انسانی، شامل فرم ترشحی (S-IgA1) را میشکنند. سپس مولکولهای به صورت قطعات Fab مونومری سالم، از بخش FC جدا میشوند که معمولا مسئول ویژگیهای حفاظتی این عامل ایمنی است(کیلیان و همکاران،1988) . در هنگام شکست، دمین C-terminal 50 کیلودالتونی پروتئاز IgA1 در غشای خارجی باکتری باقی میماند، در حالی N-terminal دارای فعالیت پروتئولیتیک ترشح میشود. برای هموفیلوس آنفولانزا حداقل دو کلاس پروتئاز IgA1 بر اساس شکست در یوند proly1-sery1 (شناسایی تیپ I) یا چهار آمینواسید آن طرفتر، در پیوند proly1ـthreory1 (نوع 2) تعریف شده است(بریکر و همکاران،198562،گروندی و همکاران،199063). این پروتئینها، علاوه بر تفاوت در ویژگی شکست، پلی مورفیسم و تنوع آنتیژن قابل توجهی نشان میدهند، به طوری که بیش از 30 نوع از این پروتئازها، بر اساس پاسخهای سرولوژیک در انسان، توصیف شده است(لامهالت و همکاران1993،199564).
1-5-5- لیپوپلی ساکارید (LPS)
لیپوپلی ساکارید (Lps) ترکیب بزرگی از غشاء خارجی باکتریهای گرم منفی می باشد. یک بخش لیپیدی آبگریز(لیپیدA) درحدود 60% از Lps هموفیلوس آنفلوآنزا را تشکیل می دهد باقیمانده این مولکول شامل پلی ساکارید آبدوست می شود.(زمزه و همکاران 198765). لیپید A در غشای خارجی واقع است در حالی که قسمت پلی ساکاریدی بطرف خارج از سطح باکتری گسترش یافته است. برخلاف سایر باکتریهای روده ای Lps هموفیلوس آنفلوآنزا فاقد o-antigen است و بنابراین شامل یک مجموعه ساده از مونوساکاریدها می شود(فلشر و همکاران،197866).
1-6-5- نقش LPS در بیماریزایی
با وجود غیاب آنتیژن O، LPS هموفیلوس آنفولانزا ، نقش مهمی در بیماری زایی ایفا میکند. نژادهای ایزوژنیک با جهشهایی در ژنهای LPS منفرد و از این رو، ساختارهای LPS متفاوت ساخته شد و بقا در موشهای صحرای نوزاد مقایسه شد(زوالن و همکاران،1986،198967). همچنین واریانتهای LPS طبیعی، خالص شده به وسیله Mab های ویژهی LPS(کیمورا و همکاران،1986،ویزر و همکاران 199868)، به مانند نژادهای جهشیافتهی ژنتیکی یا شیمیایی(کپه و همکاران،199069 ، هوود و همکاران،1996) با LPS تغییر با نژادهای والدی، برای بقا مقایسه شد. یافتهها تأیید کردند که LPS، به راستی در بیماریزایی هموفیلوس آنفولانزا دخیل است.
نقش LPS در ایجاد علائم مننژیت نیز در موشهای صحرایی و خرگوشهای تلقیح شده با LPS؛ به تنهایی و با ارگانیسم کاملی نشان داده شده است(ویسپلوی و همکاران،1988،سیروگیناپلووس و همکاران،198870). به دنبال تلقیح Lps افزایش در قابلیت نفوذپذیری در BBB مشاهده شد و یک ارتباط بین pleocytosis (افزایش سلول به تعداد بیش از حد طبیعی در مایع مغزی- نخاعی)، csf و قابلیت نفوذپذیری BBB به وجود آمد. نشا داده شد که سمیت LPS، عمدتا به خاطر فعالیت بخش A است، زیرا اثرات کشندهی LPS، عمدتا به وسیلهی پیش درمان به وسیلهی پلی میکسین B (که به دمین لیپید A متصل میشود) یا از طریق دآمیله کردن LPS (که اسیدهای چرب غیرهیدروکسیله را از لیپید A حذف میکند) بازداری شد. از آنجایی که لیپید A در غشای خارجی ارگانیسم جای گرفته است، فعالیت اندوتوکسیک آن اغلب زمانی بروز میکند که این ارگانیسم، لیز شود. برای اینکه LPS بتواند سلولهای میزبان را به طور قوی فعال کند، باید به یک پروتئین متصل شود (توبیاس و همکاران،198971). کمپلکس Lps-LBPبه CD14 غشا متصل می شود(m CD14) که به طور عمده روی سلولهای میلوئیدی وجود دارد (گویرت و همکاران،198672) و CD14 محلول (scD14) یک فرم ترشحی است که در پلاسما
