
ذهنی
م (من: محذوف)
ـــــ
میشود/ رابطهای
گیسوی پرکلاغی تو، سپید
هی
مینشانم/ مادی
م (من: محذوف)، چند تا از شکوفههای انار
به روی گیسویت
خواستم/ ذهنی
م (من: محذوف)
ـــــ
آیم/ ذهنی
م (من: محذوف)، به خوابت
ـــــ
بودی/ رابطهای
تو، بیدار
خیره در عکسهای من
3-1-2- لیلایی (2)
درد و بلای چشم تو را میزنم به سر
دیگر بس است داغ مرا تازهتر نکن
تا میکشی نفس، نفسی تازه میکنم
حالا که روبروی منی، بیشتر بخند
لشگر کشیده است غم از پا در آورد ـ
آن لشگری که چشم مرا دور دیده بود
خنثی نمیشَوی و سرت درد میکند
آرام من بریده شد ای سایة سرم
روزی خبر رسید سبک بال میروی
من پشت در شهید شدم، شعلهور شدم
بعد از خدا به غربت دیوار تکیه کرد
اکسیژنی نداشتم و مثل مادرت
حالا که قرصهای تو را آه میکشم
حالا که روبروی منی بیشتر بخند
این شعله گاه اگرچه به چشم ایستاده است
این شمع پشت هر نفست آب میشود
بغض مرا شکستهای و خنده میکنی
اسمی از آسمان و پریدن فقط نبر
یکبار هم بگو که سفر بیتو، بیسفر
اکسیژن هوای مرا با خودت نبر
شلیک خندههای تو را میکشم به بر
امشب تو را، خدا نکند، مردهام مگر؟
پس کو، کجاست، تا که کنم سینه را سپر؟
خنثی نمیشوی و غزل میزند به سر
سر میکنم به گریه و از من تو بیخبر ـ
دیدم که من پَر و تو پَر و مادر تو پَر
ترکش گرفت قلب زنی را که پشت درـ
وقتی که دید از تو فقط مانده یک خبر
هر روز چشم دوخته بودم به سمت در
حالا که من شهید شدم از تو پیشتر
شلیک خندهها و تو را میکشم به بَر
جان میدهد مقابل تو ایستادهتر
بی تو تمام میشود این شعر شعلهور
هی خنده، سرفه، گریه و چشمان هر دو تر
(همان: 8-10)
نگاهی به شعر لیلایی (2) نشان میدهد که شاعر در این شعر از پنجاه و پنج فرایند استفاده کرده است. تعداد فرایندهای مادی این شعر که بر رخداد، کنش، احساس، گفتار یا بود و نبود دلالت دارند، بیست و دو نمونه و تعداد فرایندهای رابطهای که به توصیف و شناسایی مربوط است، دوازده نمونه است. همچنین در این شعر تنها یک فرایند ذهنی که شامل ادراک و شناخت است و سیزده فرایند رفتاری که به رفتارهای جسمانی و روانشناختی انسان دلالت دارند مشاهده شده است. نیکوی در شعر لیلایی (2) پنج فرایند وجودی به کار برده است که این فرایندها به وجود داشتن دلالت دارند و یک فرایند کلامی که شامل فرایندهایی از نوع گفتن است در شعر جای داده است. استفادة فرایندهای مختلف در این شعر نشاندهندة آن است که گزینش این فرایندها تصادفی نبوده است. ما در این شعر افزایش فرایندهای مادی را میبینیم که بیانگر نگرشِ واقعگرایانه شاعر است. از لحاظ شرکتکنندگان در فرایند علاوه بر شاعر که در شعر حضور دارد و با مخاطب خود گفتگو میکند، مشارکین دیگری چون مادر نیز وجود دارد. مثل مادر تو در مصرع «دیدم که من پَر و تو پَر و مادر تو پَر» و همینطور مشارکین غیرانسانی دیگری چون «خدا» در مصراع «امشب تو را، خدا نکند، مردهام مگر؟» است.
شاعر از عناصر پیرامونی هم در این شعر استفاده کرده است. به جز بیست فرایندی که بدون عناصر پیرامونی آورده است ، بقیة فرایندهای او دارای عناصر پیرامونی هستند.
وجود عناصر مکانی مثل روبروی منی، دور، کجا و … و عناصر زمانیِ مثل امشب، روزی و وقتی و .. و عناصر چگونگیِ مثل سبکبال و … نیز در شعر مشهود است.
در جدول (3-2) به فرایندها، مشارکین فرایند و عناصر پیرامونی در شعر لیلایی (2) اشاره شده است.
جدول 3-2- فرایندهای ساخت تعدّی در شعر لیلایی (2)
فعل فرایند
مشارکین فرایند
عناصر پیرامونی
میزنم / رفتاری
(من: محذوف)، درد و بلای چشم تو را
به سر
نبر/ مادی
(تو: محذوف)، اسمی از آسمان و پریدن
فقط
است/ رابطهای
(این: محذوف)، بس
دیگر
نکن/ مادی
(تو: محذوف)، داغ مرا
تازهتر
بگو/ کلامی
(تو: محذوف)
ـــــ
باشد/ رابطهای
سفر، بیسفر
یکبار، هم، بیتو
نفس میکشی/ رفتاری
(تو: محذوف)
ـــــ
میکنم/ مادی
(من: محذوف)، نفسی
تازه
نبر/ مادی
(تو: محذوف)، اکسیژن هوای مرا
با خودت
هستی/ وجودی
(تو: محذوف)
حالا، روبروی منی
بخند/ رفتاری
(تو: محذوف)
بیشتر
میکشم/ مادی
(من: محذوف)، شلیک خندههای تو را
به بر
کشیده است/ مادی
لشکر، غم
ـــــ
از پا در آورد/ مادی
او (غم: محذوف)، تو را
امشب
نکند/ ذهنی
خدا
ـــــ
ام (هستم)/ رابطهای
(من: محذوف)، مرده
مگر
دیده بود/ رفتاری
آن لشگری که، چشم مرا
دور
است/ وجودی
آن (لشگر: محذوف)
پس، کو، کجا
است/ وجودی
آن (لشگر: محذوف)
کجا
کنم/ مادی
(من: محذوف)، سینه را، سپر
تا که
نمیشوی/ رابطهای
(تو: محذوف)، خنثی
ـــــ
درد میکند/ مادی
نمیشوی/ رابطهای
(تو: محذوف)، سرت
(تو: محذوف)، خنثی
ـــــ
ـــــ
میزند/ رفتاری
غزل
به سر
بریده شد/ مادی
آرام من
ـــــ
هستی/ رابطهای
(تو: محذوف)، سایة سرم
ـــــ
سر میکنم/ مادی
(من: محذوف)
به گریه
هستی/ رابطهای
تو، بیخبر
از من
رسید/ مادی
خبر
روزی
میروی/ مادی
(تو: محذوف)
سبک بال
دیدم/ رفتاری
(من: محذوف)
ـــ
ادامة جدول 3-2-
فعل فرایند
مشارکین فرایند
عناصر پیرامونی
پر (گرفتم)/ مادی
من
ـــ
پر (گرفتی)/ مادی
تو
ـــ
پر (گرفت)/ مادی
مادر تو
ـــ
شدم/ رابطهای
من، شهید
پشت
شدم/ رابطهای
(من: محذوف)، شعلهور
ـــ
گرفت/ مادی
ترکش، قلب زنی را
ـــ
تکیه کرد/ مادی
(او: محذوف)، به غربت دیوار
که پشت در، بعد از خدا
دید/ رفتاری
(او: محذوف)
وقتی
مانده/ مادی
یک خبر
از تو فقط
نداشتم/ وجودی
(من: محذوف)، اکسیژنی
ـــ
دوخته بودم/ رفتاری
(من: محذوف)، چشم
مثل مادرت، هر روز، به سمت
آه میکشم/ رفتاری
(من: محذوف)، قرصهای تو را
حالا
شدم/ رابطهای
من، شهید
حالا، از تو بیشتر
ی (هستی)/ وجودی
(تو: محذوف)
حالا که، روبروی
بخند/ رفتاری
(تو: محذوف)
بیشتر
میکشم/ مادی
(من: محذوف)، شلیک خندههای تو را
به بر
ایستاده است/ رفتاری
این شعله گاه
اگرچه، به چشم
جان میدهد/ مادی
(از او: محذوف)
مقابل تو، ایستادهتر
میشود/ رابطهای
این شمع، آب
پشت هر نفست
میشود/ رابطهای
این شعر شعلهور، تمام
بیتو
شکستهای/ مادی
بغض، مرا، (تو: محذوف)
ـــ
خنده میکنی/ رفتاری
ـــ
ـــ
خنده (میکنی: محذوف)/ رفتاری
ـــ
ـــ
سرفه (میکنی: محذوف)/ رفتاری
ـــ
ـــ
گریه (میکنی: محذوف)/ رفتاری
ـــ
ـــ
است/ رابطهای
چشمان هر دو، تر
ـــ
3-1-3- لیلایی (3)
من آن نهال که در چار فصل پاییزم
منم شبیه به رودی زلال و سردر گم
مخواه از تو و عشق تو دست بردارم
همینکه خیره به من میشوی توانم نیست
صدای قلب تو با قلب من هماهنگ است
من از تویی که تمام وجود من شدهای
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد»
ولی به پای تو عمری بهار میریزم
که پیش وسعت دریایی تو ناچیزم
مخواه از تو و این زندگی بپرهیزم
که از مقابل چشمان عشق برخیزم
نمیگریزی از این زن چگونه بگریزم ـ
چگونه دل بکنم وقتی از تو لبریزم
دوای هر نفس تنگ تُوست تجویزم
(همان: 11-12)
نیکوی در شعر لیلایی (3) از بیست فرایند سود جسته است، او در این شعر چهار بار از فرایند مادی، ده بار از فرایند رابطهای، چهار بار از فرایند ذهنی، یک بار از فرایند رفتاری و یک بار هم از فرایند وجودی استفاده کرده است. افزایش فرایندهای رابطهای در این شعر دلالت بر این دارد که نیکوی ویژگیهای موقعیتهای مختلف را به مشارکین شعر نسبت میدهد و به توصیف و شنایایی موضوع بیشتر توجه میکند. نگاهی به شرکتکنندگان در فرایند نشاندهندة آن است که علاوه بر اینکه ما شاهد حضور شاعر در شعر هستیم، مشارکین غیر انسانی دیگری را در این شعر مشاهده میکنیم مثل «آن نهال» در مصرع «من آن نهال که در چار فصل پاییزم» و یا «بهار» در مصرع «ولی به پای تو عمری بهار میریزم» و یا «شبیه به رودی زلال» در مصرع «منم شبیه به رودی زلال و سردرگم». نیکوی در شعرش از عناصر پیرامونی متعددی سود جسته است، غیر از ده فرایند که بدون عناصر پیرامونی هستند، سایر فرایندها در شعر او دارای عناصر پیرامونیاند. در شعر او عناصر زمانی مثل «در چار فصل پاییز»، «وقتی» و … و عناصر علت مثل «چگونه» مشاهده میشود.
در جدول (3-3) به فرایندها، مشارکین فرایند و عناصر پیرامونی در شعر لیلایی (3) اشاره شده است.
جدول 3-3- فرایندهای ساخت تعدّی در شعر لیلایی (3)
فعل فرایند
مشارکین فرایند
عناصر پیرامونی
هستم/ رابطهای
من، آن نهال
ـــــ
هستم/ رابطهای
(من: محذوف)
در چهار فصل پاییز
میریزم/ مادی
(من: محذوف)، بهار
ولی به پای تو
هستم/ رابطهای
(من: محذوف)، شبیه به رودی زلال و سر در گم
ـــــ
هستم/ رابطهای
(من: محذوف)، ناچیز
که پیش وسعت دریایی تو
مخواه/ ذهنی
(تو: محذوف)
ـــــ
دست بردارم/ مادی
(من: محذوف)، از تو و عشق تو
ـــــ
مخواه/ ذهنی
(تو: محذوف)
ـــــ
پرهیز کنم/ذهنی
(من: محذوف)، از تو، و این زندگی
ـــــ
میشوی/ رابطهای
(تو: محذوف)، خیره
همینکه، به من
نیست/ وجودی
توان، (من: محذوف)
ـــــ
برخیزم/ رفتاری
(من: محذوف)
از مقابل چشمان عشق
است/ رابطهای
صدای قلب تو، هماهنگ
با قلب من
نمیگریزی/ مادی
(تو: محذوف)، از این زن
ـــــ
بگریزم/ مادی
من، از تویی
چگونه
شدهای/ رابطهای
(تو: محذوف)، تمام وجود من
ـــــ
دل بکنم/ ذهنی
(من: محذوف)
چگونه
بودن/ رابطهای
(من: محذوف)، لبریز
وقتی، از تو
مباد/ رابطهای
تنت، نیازمند
به ناز طبیبان
است/ رابطهای
تجویز، (من: محذوف)، دوای هر نفس تنگ تو
ـــــ
3-1-4- لیلایی (4)
آینه و شمعدان به چلّه نشستند، هلهلة دیدن تو را نشنیدم
منتظرت تا که دستگیره بچرخد، منتظرت در سکوت حجله تپیدم
منتظرت تا کمی عسل بنشانی، روی سرانگشت مهربان و نجیبت
تا که بسابند قند روی سر ما، تو نرسیدی و انتظار کشیدم
منتظرت ماندهام که باز شود در، تا که به چشمان من دوباره در آیی
از عسل جام ذرّهای نچشیدم، تور عروسی به روی سر نکشیدم
یاد تو میآید آن شبی که برایم، نامه نوشتی غلام حلقه به گوشم
از ته دل در جواب نامه نوشتم، من به مقام کنیزی تو رسیدم
عشق که خون مرا حلال تو میکردـ دست خودم هم نبودـ دل به تو دادم
دل به تو دادم، تو دل به جنگ و پس از آن، عمر من از من گذشت و خیر ندیدم
جنگ همین که تو را گرفت از این زن، داد به او قرص روی ماه تو دیدن
خواب به چشمم رسیده و نرسیده، در به صدا آمد و دوباره پریدم
این دَرِ بَد اصل روی پاشنه چرخید تا که رگی تشنه را نشانه بگیرند
چند پرستار زل زدند دوباره، بر من و این تور و گیسوان سپیدم
من به جنون میرسم بدون تو هر شب، آه منم آن شهید زندة مفقود
اسم مرا روی کوچهها بنویسید تا بخوانند از منی که شهبدم
(همان: 13-14)
در شعر لیلایی (4) چهل و سه فرایند مشاهده میشود که از این فرایندها بیست و شش مورد فرایند مادی، هشت مورد فرایند رابطهای، شش مورد فرایند ذهنی و سه مورد فرایند رفتاری هستند. افزایش فرایندهای مادی در این شعر نشان میدهد که نیکوی به بیان امور و اتفاقات محسوس پرداخته است و با کاربرد فرایندهای مادی فضای پویا و متحرکی به شعر داده است. از لحاظ مشارکین در فرایند میتوان گفت علاوه بر حضور شاعر در شعر مشارکین انسانی دیگری را میتوان همچون «غلام» در مصرع «یاد تو میآید آن شبی که برایم، نامه نوشتی غلام حلقه به گوشم»، «چند پرستار» در مصرع «چند پرستار زل زدند دوباره، بر من و این تور و گیسوان سپیدم» و « آن شهید زندة مفقود» در مصرع «من به جنون میرسم بدون تو هر شب، آه منم آن شهید زندة مفقود» ذکر کرد.
با دقت در عناصر پیرامونی در شعر لیلایی (4)، میتوان گفت به استثنای بیست فرایند سایر فرایندهای این شعر دارای عناصر پیرامونی هستند. شاعر در این شعر از عناصر متعدد زمانی و مکانی استفاده کرده است. عناصری همچون «آن شبی»،
