
برای من از طلاست
این خاک دل سپرده و پابند لالههاست
(همان: 42-43)
نیکوی در شعر مادرانه (2)، از چهارده فرایند استفاده کرده که از این تعداد دو فرایند مادی، هشت فرایند رابطهای، یک فرایند رفتاری، دو فرایند وجودی و یک فرایند کلامی است. او در این شعر از فرایندهای ذهنی بهره نبرده است و این نشاندهندة آن است که نیکوی به جنبههای ذهنی، احساسی و شناختی توجه نداشته است. افزایش فرایندهای رابطهای نیز نشان میدهد که او به بودن و هستی رویدادها در شعر تأکید دارد. در این شعر فرایندهای رفتاری، وجودی و کلامی به مقدار اندک مشاهده میشود و این حاکی از توجه شاعر به این فرایندها در شعر است. از لحاظ شرکتکنندگان در فرایند علاوه بر حضور شاعر در شعر و گفتو گوی وی با مخاطب، مشارکین انسانی دیگری هم در این شعر به چشم میخورند، مثل «بچهها» در مصرع «اینها شبیه گریه یکریز بچّههاست» و «علی» در مصرع «فریاد یا علیّ تو با گوشم آشناست». البته مشارکین غیرانسانی نیز در این شعر مشاهده میشود مثل «دل» در مصرع «حرفی بزن که دل به سکوت تو مُبتلاست»، «زلالتر» در مصرع «از جنس آب و آینه بودی، زلالتر… »، «رگهای خاک جبهه» در مصرع «رگهای خاک جبهه به خون تو آشناست»، «جای قدوم سرخ تو» در مصرع «جای قدوم سرخ تو بر خاک میتپد»، «گل رود روستا» در مصرع «روی گُلت هنوز گِل رودِ روستاست»، «شانههای تو» در مصرع «وقتی که شانههای تو از هق هِقم جداست»، «این خاکها» در مصرع «این خاکها تو را به تبرّک گرفتهاند»، «جبهه» در مصرع «ذرّه به ذرّه جبهه برای من از طلاست»، «بادها» در مصرع «ای بادها که باز وزیدن گرفتهاید» و «این خاک» در مصرع «این خاک دل سپرده و پابند لالههاست».
نیکوی در این شعر از عناصر پیرامونی نیز بهره گرفته است. او در این شعر به جز پنج فرایند که بدون عناصر پیرامونی آورده است، برای سایر فرایندهایش عناصر پیرامونی برگزیده است. او همچنین از عناصر زمانی مثل «وقتی که»، عناصر مکانی مانند «برخاک» و عناصر چگونگی مثل «به تبرّک» استفاده کرده است.
در جدول (3-18) به فرایندها، مشارکین فرایند و عناصر پیرامونی در شعر مادرانه (2) اشاره شده است.
جدول 3-18- فرایندهای ساخت تعدّی در شعر مادرانه (2)
فعل فرایند
مشارکین فرایند
عناصر پیرامونی
است/ رابطهای
فریادِ یا علیّ تو، آشنا
با گوشم
حرفی بزن/ کلامی
(تو: محذوف)
ــــ
است/ رابطهای
دل، مبتلا
به سکوت تو
بودی/ رابطهای
(تو: محذوف)، زلالتر
از جنس آب و آینه
است/ رابطهای
رگهای خاک جبهه
به خون تو
میتپد/ مادی
جای قدوم سرخ تو
بر خاک
است/ وجودی
گل رود روستا
روی گلت، هنوز
چنگی به دل نمیزند/ رفتاری
این مادرانگی
ــــ
است/ رابطهای
شانههای تو، جدا
وقتی که، از هِق هقم
نیست/ وجودی
مادرانگی، این ریزه ریزه اشک
ــــ
است/ رابطهای
اینها، شبیه گریة یکریز بچّهها
ــــ
گرفتهاند/ مادی
این خاکها، تو را
به تبرّک
است/ رابطهای
جبهه، از طلا
ذرّه ذرّه، برای من
گرفتهاید/ مادی
بادها، وزیدن
باز
است/ رابطهای
این خاک، دل سپرده و پابند لالهها
ـــــ
3-1-19- مادرانه (3)
تا روسریّ مشکی خود را به سر کرد
وقتی گره زد تار و پود نخنما را
آهی کشید و خاطراتش را ورق زد
آهاش نمک بر زخمهای کهنه پاشید
شب بود و آتش میچکید از آسمانش
آتش گلستان شد گلستان سنگر او
اشکی چکید از حلقة آبی چشمش
خطّ سپیدی مشق شد بر گیسوانش
یک تار دیگر روسری را پیرتر کرد
آیینههای بی سر و پا را خبر کرد
آهی که داغ آلبوم را تازهتر کرد
زخمیترین آیینهها را شعلهور کرد
شب بود و ابراهیمش از آتش گذر کرد
آن شب که ابراهیم او میل تبر کرد
عاشقترین چشم خدا را عشق تر کرد
سر رشته دست عشق بود و بیشتر کرد
(همان: 44-45)
در شعر مادرانه (3) بیست و یک فرایند به کار رفته است که از این تعداد دوازده فرایند مادی، سه فرایند رابطهای، سه فرایند وجودی، یک فرایند رفتاری و یک فرایند کلامی هستند. خواننده در این شعر با تنوع فرایندها و بسامد بالای فرایندهای مادی که نشانی از کنش، حرکت و پویایی دارد، روبروست. اگر شاعر تنها به فرایندهای رابطهای، وجودی و ذهنی اکتفا میکرد، فضایی بیحرکت و ساکن پیش روی خواننده ایجاد میشد، امّا او با آوردن فرایندهای رفتاری در کنار فرایندهای مادی این فضای راکد و ساکن را به فضایی پر از جنبوجوش و حرکت تبدیل کرده است.
نگاهی به شرکتکنندگان در شعر نشاندهندة آن است که غیر از شاعر مشارکین انسانی دیگر نیز در شعر حضور دارند مثل «ابراهیم» در مصرعهای «شب بود و ابراهیمش از آتش گذر کرد» و «آن شب که ابراهیم او میل تبر کرد». البته در شعر مشارکین غیرانسانی هم حضور دارند مانند «روسری مشکی» در مصرع «تا روسریّ مشکی خود را به سر کرد»، «یک تار دیگر» در مصرع «یک تار دیگر روسری را پیرتر کرد»، «تار و پود نخنما» در مصرع «وقتی گره زد تار و پود نخنما را»، «آیینههای بیسر و پا» در مصرع «آیینههای بی سر و پا را خبر کرد»، «خاطراتش را» در مصرع «آهی کشید و خاطراتش را ورق زد»، «آهاش» در مصرع «آهاش نمک بر زخمهای کهنه پاشید»، «زخمیترین آیینهها» در مصرع «زخمیترین آیینهها را شعلهور کرد»، «شب» در مصرعهای «شب بود و آتش میچکید از آسمانش» و «آن شب که ابراهیم او میل تبر کرد»، «آتش» در مصرع «آتش گلستان شد گلستان سنگر او»، «اشکی» در مصرع «اشکی چکید از حلقة آبی چشمش»، «عاشقترین چشم خدا» در مصرع «عاشقترین چشم خدا را عشق تر کرد»، «خط سپید مشق» در مصرع «خطّ سپیدی مشق شد بر گیسوانش» و «سررشته» در مصرع «سر رشته دست عشق بود و بیشتر کرد».
نگاهی به عناصر پیرامونی در شعر نیز نشان میدهد که شاعر از عناصر پیرامونی برای فرایندهای شعر بهره برده و برای نُه فرایند عناصر پیرامونی متعددی انتخاب کرده است. شاعر در شعر مادرانه (3) به عناصر زمانی مثل «وقتی» و «آن شب» و عناصر مکانی مانند «از آسمانش» نیز اشاره دارد.
فرایندها، مشارکین فرایند و عناصر پیرامونی شعر مادرانه (3) در جدول (3-19) آورده شده است.
جدول 3-19- فرایندهای ساخت تعدّی در شعر مادرانه (3)
فعل فرایند
مشارکین فرایند
عناصر پیرامونی
سر کرد/ مادی
(او: محذوف)، روسریّ مشکی خود را
تا
کرد/ مادی
یک تار دیگر، روسری را، پیرتر
ــــ
گره زد/ مادی
(او: محذوف)، تار و پود نخ نما را
وقتی
خبر کرد/ مادی
آیینههای بیسر و پا را
ــــ
آهی کشید/رفتاری
(او: محذوف)
ــــ
ورق زد/ رفتاری
(او: محذوف)، خاطراتش را
ــــ
کرد/ مادی
آهی، داغ آلبوم را، تازهتر
ـــــ
پاشید/ مادی
آهاش، نمک
بر زخمهای کهنه
شعلهور کرد/ مادی
(آن محذوف)، زخمیترین آیینهها را
ـــ
بود/ وجودی
شب
ـــ
میچکید/ مادی
آتش
از آسمانش
بود/ وجودی
شب
ـــ
گذر کرد/ مادی
ابراهیمش
از آتش
شد/ رابطهای
آتش، گلستان
ـــ
شد(محذوف)/ رابطهای
گلستان، سنگر او
ـــ
میل کرد/ ذهنی
ابراهیم او، تبر
آن شب
چکید/ مادی
اشکی
از حلقة آبی چشمش
کرد/ مادی
(او: محذوف) عاشقترین چشم خدا را، عشق تر
ـــ
شد/ رابطهای
خطّ سپیدی، مشق
برگیسوانش
بود/ وجودی
سررشته
دست عشق
کرد/ مادی
(او: محذوف)، بیشتر
ـــ
3-1-20- جوهر خونین
با خود به کجا میبری ای باد تنم را
هر قطرة خونم شده گلبرگ شقایق
خورشید اگر بر دل من نور بپاشد
هر گوشه از این خاک مزین شده با عشق
ای باد به بانوی من آرام بگو، گفت:
سلول به سلول مرا خاک ربوده
مصر من و کنعان من این خاک شکیباست
این خاک نهان کرده مرا در خود و باید
بگذار در آغوش بگیرم وطنم را
چون معجزه از خاک ببین سرزدنم را
میخوانی از این جوهر خونین سخنم را
ای عشق ببین شیوة دل باختنم را
از یاد ببر موسیقی در زدنم را
حتی نطلب دکمهای از پیرهنم را
یعنی که فراموش کند آمدنم را
خالی بسپارد به مزارم کفنم را
(همان: 46-47)
نیکوی در شعر جوهر خونین از بیست فرایند بهره گرفته است که هشت فرایند آن مادی، پنج فرایند رابطهای، دو فرایند رفتاری، دو فرایند ذهنی و سه فرایند کلامی هستند. او در این شعر به فرایندهای ذهنی اهمیّت نداده است و این نشان میدهد که شاعر به جنبههای ذهنی، احساسی و شناختی کمتر توجه داشته است. افزایش فرایندهای مادی که دلالت بر این دارد که او به بیان امور و اتفاقات محسوس پرداخته است و بسامد بالای این فرایندها به شعر پویایی و حرکت و جنبش داده است. البته آمدن فرایند رفتاری در کنار فرایندهای مادی این فضا را متحرکتر کرده است. بررسی شرکتکنندگان در فرایندها نشان میدهد که تنها انسانی که در این شعر حضور دارد خود شاعر است که با مخاطب فرضی خود سخن میگوید. البته بعضی از مشارکین این شعر مشارکین غیر انسانی هستند مثل «باد» در مصرع «با خود به کجا میبری ای باد تنم را»، «وطن» در مصرع «بگذار در آغوش بگیرم وطنم را»، «سرزدنم را» در مصرع «چون معجزه از خاک ببین سرزدنم را»، «خورشید» در مصرع «خورشید اگر بر دل من نور بپاشد»، «سخنم را» در مصرع «میخوانی از این جوهر خونین سخنم را»، «هر گوشه از این خاک» و «عشق» در مصرع «هر گوشه این خاک مزیت شده با عشق»، «باد» در مصرع «ای باد به بانوی من آرام بگو، گفت»، «موسیقی در زدنم را» در مصرع «از یاد ببر موسیقی در زدنم را»، «سلول به سلول مرا» در مصرع «سلول به سلول مرا خاک ربوده»، «دکمهای» در مصرع «حتی نطلب دکمهای از پیرهنم را»، «مصر من» و «کنعان من» در مصرع «مصر من و کنعان من این خاک شکیباست»، «آمدنم را» در مصرع «یعنی که فراموش کند آمدنم را»، «خاک» در مصرع «این خاک نهان کرده مرا در خود و باید» و «کفن» در مصرع «خالی بسپارد به مزارم کفنم را».
با دقت در عناصر پیرامونی در شعر میتوان گفت که نیکوی در این شعر برای سه فرایند عناصر پیرامونی مختلفی را بر میگزیند و سایر فرایندهایش را بدون عناصر پیرامونی رها میکند. پس به دنبال شاخ و برگ دادن به کلام خود نیست. او در این شعر از عناصر مکانی مانند «به کجا»، «از خاک»، «به مزارم» و …، عناصر سببی مثل «اگر»، عناصر چگونگی مانند «چون معجزه» و عناصر زمانی مثل «حتی» بهره گرفته است.
در جدول (3-20) به فرایندها، مشارکین فرایند و عناصر پیرامونی در شعر جوهر خونین اشاره شده است.
جدول 3-20- فرایندهای ساخت تعدّی در شعر جوهر خونین
فعل فرایند
مشارکین فرایند
عناصر پیرامونی
میبری/ مادی
باد، تنم را
با خود، به کجا
بگذار/ مادی
(تو: محذوف)
ــــ
در آغوش بگیرم/ مادی
(من: محذوف)، وطنم را
ــــ
شد/ رابطهای
هر قطرة خونم، گلبرگ شقایق
ــــ
ببین/ رفتاری
(تو: محذوف)، سر زدنم را
چون معجزه، از خاک
بپا شد/ مادی
خورشید، نور
اگر، بر دل من
میخوانی/ کلامی
(تو: محذوف)، سخنم را
از این جوهر خونین
شده/ رابطهای
هر گوشه از این خاک، مزیّن
با عشق
ببین/ رفتاری
عشق، شیوة دل باختم را
ــــ
بگو/ کلامی
باد
به بانوی من، آرام
گفت/ کلامی
(باد: محذوف)
ــــ
از یاد ببر/ ذهنی
(تو: محذوف)، موسیقی در زدنم را
ــــ
ربوده/ مادی
سلول به سلول مرا، خاک
ــــ
نطلب/ مادی
(تو: محذوف)، دکمهای
حتی، از پیرهنم را
است/ رابطهای
مصر من، کنعان من، این خاک، شکیبا
ــــ
یعنی (به این معنی است)/ رابطهای
(آن: محذوف)
ــــ
فراموش کند/ ذهنی
(او: محذوف)، آمدنم را
ــــ
نهان کرده/ مادی
این خاک، مرا
در خود
باید= لازم است/ رابطهای
(آن: محذوف)
ــــ
بسپارد/ مادی
(او: محذوف)، کفنم را
خالی، به مزارم
3-1-21- شمیم لبخند
ای یوسف نیامده پیراهنت کجاست؟
در ذرّههای خاک تو را بوسه میزنم
«ای نور چشم من سخنی هست گوش کن»
تا دیدهام به روی تو روشن شود، بتاب
پیراهن پلنگی سرباز من چه شد؟
هی شعله میکشد نفس التماس من
گم کردهام تو را و دو چشم مرا ببخش
یعقوب را رها مکن، عطر تنت کجاست؟
پایت کجاست دست و سر و گردنت کجاست؟
آن چشمهای قهوهای روشنت کجاست؟
خورشید من! بگو افق
