
کردننه بر تیغ اوردی باشنی بدنندن جدا قلدی اندن بیوردی اول باشی بر نیزه یه دکدیلر عسکره کتوردیلر دوکلی لشکر منوچهرک زور بازوسنه تحسین ایتدیلر اندنصکره سلمک عسکری چوبانسز قیون سوریسی کبی
3-6-2- ترجمه نوشتار نگاره
به سویش تاخت(حمله کرد)
منوچهر به محل رسید و شمشیر برانش را از نیام برکشید و بر گردن سلم فرود آورد و سرش را از تنش جدا کرد، سپس فرمان داد که سرش را بر نیزه کردند و نزد سربازان بردند و تمام لشکر زور بازوی منوچهر را تحسین کردند، سربازان سلم همچون گلهی بی چوپان بودند.
3-6-3- متن اصلی از شاهنامه فردوسی
جلد یک کتاب شاهنامهی فردوسی بر اساس چاپ مسکو، به کوشش دکتر سعید حمیدیان، ، داستان فریدون بیت ۸۲۴ الی ۸۴۷ و اشعار نگاره به ترتیب بیت ۸۳۷ و ۸۳۸ و ۸۴۰ هستند.
تهى شد ز كينه سر كينهدار/ گريزان همى رفت سوى حصار
پس اندر سپاه منوچهر شاه/ دمان و دنان بر گرفتند راه
چو شد سلم تا پيش دريا كنار/ نديد آنچه كشتى بر آن رهگذار
چنان شد ز بس كشته و خسته دشت/ كه پوينده را راه دشوار گشت
پر از خشم و پر كينه سالار نو/ نشست از بر چرمه تيز رو
بيفگند بر گستوان و بتاخت/ بگرد سپه چرمه اندر نشاخت
رسيد آنگهى تنگ در شاه روم/ خروشيد كاى مرد بيداد شوم
بكشتى برادر ز بهر كلاه/ كله يافتى چند پوئى براه
كنون تاجت آوردم اى شاه و تخت/ ببار آمد آن خسروانى درخت
ز تاج بزرگى گريزان مشو/ فريدونت گاهى بياراست نو
درختى كه پروردى آمد ببار/ بيابى هم اكنون برش در كنار
اگر بار خارست خود كشته/ و گر پرنيانست خود رشته
همى تاخت اسپ اندرين گفتگوى/ يكايك بتنگى رسيد اندر اوى
يكى تيغ زد زود بر گردنش/ بدو نيمه شد خسروانى تنش
بفرمود تا سرش برداشتند/ بنيزه بابر اندر افراشتند
بماندند لشكر شگفت اندر اوى/از ان زور و آن بازوى جنگجوى
همه لشكر سلم همچون رمه/ كه بپراگند روزگار دمه
برفتند يك سر گروها گروه/ پراگنده در دشت و دريا و كوه
يكى پر خرد مرد پاكيزه مغز/ كه بودش زبان پر ز گفتار نغز
بگفتند تازى منوچهر شاه/ شود گرم و باشد زبان سپاه
بگويد كه گفتند ما كهتريم/ زمين جز بفرمان او نسپريم
گروهى خداوند بر چارپاى/ گروهى خداوند كشت و سراى
سپاهى بدين رزمگاه آمديم/ نه بر آرزو كينه خواه آمديم
كنون سر بسر شاه را بندهايم/ دل و جان بمهر وى آگندهايم
این نگاره کشته شدن سلم را توسط منوچهر، نوهی ایرج نشان میدهد. در پایین تصویر جنگ میان دو سپاه را میبینیم و در مرکز منوچهر را میبینیم که با لباسی سبز رنگ بر روی اسب سفید با زرهای طلایی و با تزیینات فراوان به طور مشخص جدای از باقی پیکرهها تصویر شده است.
او با شمشیر خود سر سلم را از تن جدا کرده است و خون از بدن سلم فوران کرده و سرباز دیگری از سپاه منوچهر از اسب خود به پایین جسته تا سر سلم را در هوا بقاپد و بر نیزه کند. همچون عکسی با سرعت بالای شاتر در لحظه ای کوتاه گرفته شده است. در باقی تصویر، صحنهی جنگ همچنان ادامه دارد و در سمت چپ تصویر مردی را می بینیم که در میان زمین و هواست که سپاه منوچهر او را از بالای اسبش به پایین انداختهاند. در سپاه سلم نیز همچنان نومیدانه بر شیپور می دمند و شخصی نیز کمان برکشیده تا تیری پرتاب کند.
غلبه سپاه منوچهر با حضور سربازانی که درحال پیشروی هستند و از روی سرهای بریده دشمن عبور میکنند و شکست سپاه سلم که گویی در گوشه کادر به بنبست رسیدهاند و در هم تنیده شده اند به وضوح دیده میشود.
در این تصویر برای تشخیص بهتر سربازان دو سپاه از یکدیگر از رنگ پرچم کوچک بالای کلاه خود می توان استفاده کرد. علم بزرگ منوچهر سرخ رنگ است و پرچم های کلاههایشان نیز به همین رنگ است. پرچمهای سپاه دشمن به رنگ سیاه نمایش داده شده اند.
در بالای تصویر نیز قلعهای را مشاهده می کنیم که بر صخرهها جای گرفته است و عدهای از سپاهیان منوچهر درحال زدن و زدن شیپور و طبل هستند. شیوهی نمایش قلعه درخور توجه است سعی در رعایت پرسپکتیو و عمق نمایی حتی در کوچکترین جزییاتش مثل پلههایی که در صخرهها پایین آمدهاند کاملاً به چشم میخورد.
وجود ابرها در گوشههای تصویر و فرم قرارگیری صخرههای صورتی رنگ در میانهی تصویر همچون کادری قلعه را به جایی دورتر از محل جنگ انتقال می دهد.
3-6-4- تحلیل خطی و رنگی
3-7- نگارهی «۰۵۳- ر» داستان زال و رودابه
تصویر۱۴-۳ «۰۵۳- ر» داستان زال و رودابه
3-7-1- نوشتارنگاره
کادربالا: اشبوعنبربن کمندک اوجنی میانکه بندایله و پنجه ک ایله محکم طوت تاکیم سنی یوقارو چقارم بوکیسودخی بکاسنک الچون کرک ایمش ویدی پس زال بالایه نظرصالوب اول ماه پیکری کوردی اول حسن جماله و اول کمند عنبر افشانه تعجّب ایتدی اندن جواب ویروب ایتدی ای بانو انصاف دکل که رشته جانه ال اورم اولدم میانندن کمند کیا نیسنی چقاروب حلقه حلقه ایتدی و قوّت برله کنکره ایوانه پرتاب ایلدی
کادر پایین: بحلقه درامد سرکنکره / برآمد زبن تا بسریکسره
چو بربام ان پاره شصت یاز / برآمد بری برد پیشش نماز
کرفت ان زمان دست دستان بدست/ برفتند هر دو بکردار مست
استادایدر چونکه زال کمندینی کنکره قصره پرتاب ایتدی واروب اول کنکره نک
اوجنه بند اولدی اول التمس قولاج کمنده صاریلوب زال یوقاری چقدی و بانونک اوکنده باش قودی انن رودابه زالک الن انه
3-7-2- ترجمه نوشتار نگاره
سر طناب را به کمرت ببند وبا پنجه محکم بگیر تا تو را بالا بکشم پس زال نگاهی به بالا انداخت و زیبارویی را دید و از حسن جمال و کمند عنبرافشان او شگفت زده شد پس به او گفت:ای بانو این انصاف نیست که من بر این رشته جان را به دست گیرم. سپس کمند کیانی خود را بیرون آورد و حلقه حلقه کرده و با تمام قدرت به کنگره ایوان پرتاب کرد.
وقتی که زال طنابش را به کنگرهی قصر پرتاب کرد و طناب به سر کنگره گره شد. از طناب آویخت و بالا رفت. رودابه دست زال را در دست گرفت.
3-7-3- متن اصلی از شاهنامه فردوسی
جلد یک کتاب شاهنامهی فردوسی بر اساس چاپ مسکو، به کوشش دکتر سعید حمیدیان، داستان منوچهر، ابیات ۵۳۶ الی ۵۸۶. اشعار نگاره به ترتیب بیت ۵۶۰ و ۵۶۱ و ۵۶۲ هستند.
چو خورشيد تابنده شد ناپديد/ در حجره بستند و گم شد كليد
پرستنده شد سوى دستان سام/ كه شد ساخته كار بگذار گام
سپهبد سوى كاخ بنهاد روى/ چنانچون بود مردم جفت جوى
بر آمد سيه چشم گلرخ ببام/ چو سرو سهى بر سرش ماه تام
چو از دور دستان سام سوار/ پديد آمد آن دختر نامدار
دو بيجاده بگشاد و آواز داد/ كه شاد آمدى اى جوانمرد شاد
درود جهان آفرين بر تو باد/ خم چرخ گردان زمين تو باد
پياده بدين سان ز پرده سراى/ برنجيدت اين خسروانى دو پاى
سپهبد كزان گونه آوا شنيد/ نگه كرد و خورشيد رخ را بديد
شده بام از آن گوهر تابناك/ بجاى گل سرخ ياقوت خاك
چنين داد پاسخ كه اى ماه چهر/ درودت ز من آفرين از سپهر
چه مايه شبان ديده اندر سماك/ خروشان بدم پيش يزدان پاك
همى خواستم تا خداى جهان/ نمايد مرا رويت اندر نهان
كنون شاد گشتم بآواز تو/ بدين خوب گفتار با ناز تو
يكى چاره راه ديدار جوى/ چه پرسى تو بر باره و من بكوى
پرى روى گفت سپهبد شنود/ سر شعر گلنار بگشاد زود
كمندى گشاد او ز سرو بلند/ كس از مشك زان سان نپيچد كمند
خم اندر خم و مار بر مار بر/ بران غبغبش نار بر نار بر
بدو گفت بر تاز و بركش ميان/ بر شير بگشاى و چنگ كيان
بگير اين سيه گيسو از يك سوم/ ز بهر تو بايد همى گيسوم
نگه كرد زال اندران ماه روى/ شگفتى بماند اندران روى و موى
چنين داد پاسخ كه اين نيست داد/ چنين روز خورشيد روشن مباد
كه من دست را خيره بر جان زنم/ برين خسته دل تيز پيكان زنم
كمند از رهى بستد و داد خم/ بيفگند خوار و نزد ايچ دم
بحلقه در آمد سر كنگره/ بر آمد ز بن تا بسر يك سره
چو بر بام آن باره بنشست باز/ بر آمد پرى روى و بردش نماز
گرفت آن زمان دست دستان بدست/ برفتند هر دو بكردار مست
فرود آمد از بام كاخ بلند/ بدست اندرون دست شاخ بلند
سوى خانه زرنگار آمدند/ بران مجلس شاهوار آمدند
بهشتى بد آراسته پر ز نور/ پرستنده بر پاى و بر پيش حور
شگفت اندر و مانده بد زال زر/ بر آن روى و آن موى و بالا و فر
ابا ياره و طوق و با گوشوار/ ز دينار و گوهر چو باغ بهار
دو رخساره چون لاله اندر سمن/ سر جعد زلفش شكن بر شكن
همان زال با فرّ شاهنشهى/ نشسته بر ماه با فرهى
حمايل يكى دشنه اندر برش/ ز ياقوت سرخ افسرى بر سرش
همى بود بوس و كنار و نبيد/ مگر شير كو گور را نشكريد
سپهبد چنين گفت با ماه روى/ كه اى سرو سيمين بر و رنگ بوى
منوچهر اگر بشنود داستان/ نباشد برين كار همداستان
همان سام نيرم برآرد خروش/ ازين كار بر من شود او بجوش
و ليكن نه پر مايه جانست و تن/ همان خوار گيرم بپوشم كفن
پذيرفتم از دادگر داورم/ كه هرگز ز پيمان تو نگذرم
شوم پيش يزدان ستايش كنم/ چو ايزد پرستان نيايش كنم
مگر كو دل سام و شاه زمين/ بشويد ز خشم و ز پيكار و كين
جهان آفرين بشنود گفت من/ مگر كاشكارا شوى جفت من
بدو گفت رودابه من همچنين/ پذيرفتم از داور كيش و دين
كه بر من نباشد كسى پادشا/ جهان آفرين بر زبانم گوا
جز از پهلوان جهان زال زر/ كه با تخت و تاجست و با زيب و فر
همى مهرشان هر زمان بيش بود/ خرد دور بود آرزو پيش بود
چنين تا سپيده بر آمد ز جاى/ تبيره بر آمد ز پرده سراى
پس آن ماه را شيد پدرود كرد/ بر خويش تار و برش پود كرد
ز بالا كمند اندر افگند زال/ فرود آمد از كاخ فرخ همال
3-7-4- تحلیل نگاره
در این نگاره صحنهای از داستان زال و رودابه را میبینیم . در این صحنه رودابه گیسوی خود را از پنجرهی قصر برای بالا آمدن زال آویخته است، ولی زال با کمندی به قصد بالا رفتن پای خود را بر دیوار قصر نهاده است.
بار دیگر خطوط تپهها و همچنین درختی بلند چشم را از پایین به بالا میکشانند. در ضمن گویای بلندی دیوار نیز هستند. در تأکید بر بلندی قصر گنبدی مخروطی را میبینیم که از بالای کادر به بیرون آمده است. این نوع بیرون زدگی از کادر را در این شاهنامه و به طورکلی در دیگر نگارههای این مکتب به ندرت اتفاق میافتد. نکتهی دیگر این که ماه و ستارگان به طور واضح بر آسمان نقش شدهاند که حال و هوایی خاص به صحنه بخشیده اند. تصویر کردن خورشید و ماه وستارگان را در این مکتب می بینیم.
3-7-5- تحلیل خطی و رنگی
3-8- نگارهی « ۰۶۹- چ»کشتن فیل سفید زال توسط رستم
تصویر۱۵-۳ « ۰۶۹- چ»کشتن فیل سفید زال توسط رستم
3-8-1- نوشتار نگاره
کادر بالا: کوه مانند رستمک اوزرینه سکرتدی خرطومنی قالدروب دیله دیکه رستمه زیان ایرکوره
نظم : تهمتن یکی کرز زد بر سرش/ که خم کشت بالای کُه پیکرش
بلرزید برخود کُهِ بیستون / بزخمی بیفتاد زار و زبون
کادر پایین: نثر: چونکیم پیل رستمه هجوم ایلدی ناکاه رستم انک باشنه برکرز اوردسی اول پیلک وجود کوه پیکری خم اولدی دتره یوب اول کوه بیستون زارو زبون دوشدی اول برزخمله جان ویردی تهمتن ینه تیز یه مکاننده یاتوب خوابه واردی چونکی خورشید خاور رخ دلبر کبی عالمه
3-8-2- ترجمه نوشتار نگاره
فیل که همچون کوهی عظیم بود، به رستم، حمله کرد و خرطومش را بلند کرد به قصد اینکه به رستم زیان برساند.
همین که فیل به سوی رستم هجوم آورد، ناگهان رستم با گرز بر فرق سرش کوبید، که پیکر کوه مانندش خم گشت و بر خود لرزید و بر زمین افتاد و جان داد.
تهمتن در همان مکان جنگ به خواب فرو رفت تا زمانی که خورشید از شرق همانند چهرهی معشوق، خود را به عالم نشان داد.
3-8-3- متن اصلی از شاهنامه فردوسی
این داستان الحاقی است و مربوط است به جلد یک کتاب شاهنامهی فردوسی بر اساس چاپ مسکو، به کوشش دکتر سعید حمیدیان، (داستان منوچهر پس از بیت ۱۶۱۷) بیت ۱ الی ۴۰ و ابیات نوشته شده در نگاره شمارههای ۲۸ و ۲۹ هستند.
چنان بد که یک روز با دوستان /همی باده خوردند در بوستان
خروشنده گشته دل زیر و بم/ شده شادمان نامداران بهم
می لعل گون
